eitaa logo
امام حسین ع
22هزار دنبال‌کننده
414 عکس
2.1هزار ویدیو
2هزار فایل
کانال مداحی و شعر و سبک https://eitaa.com/emame3vom
مشاهده در ایتا
دانلود
مداحی آنلاین - بدون من میری به کربلا - کرمانشاهی.mp3
4.68M
🍃امسال بدون من میری به کربلا 🍃یادت نره رفیق منو بین موکبا 🎤
۲۰ در شام غم اهل حرم با دل بشکسته همه از این ظلم و ستم خسته دست یتیمان همه شد بسته چه کرده دشمن در شام خراب بهر آل الله این بوده عذاب خون دل زینب و اهل حرم بردند آن ها را در بزم شراب ای وای ای وای ای وای امان ز شام۴ در شام غم بس که همه پلید و نامردند خون دل سجاد و حرم کردند در مجلس یزید آوردند در تشت زر سر بریده بود رنگ طفلان او پریده بود با دیدن سر پدر به تشت قامت سکینه خمیده بود ای وای ای وای ای وای امان ز شام۴ در شام غم به تشت زر سر حسین باشد این سر نور هر دو عین باشد اهل حرم به شور و شین باشد خون شد دل زینب از این ستم با چشم گریان دیده این الم سجاد و کلثوم و سکینه اش می سوزد همراه اهل حرم ای وای ای وای ای وای امان ز شام۴ در شام غم حسین دم می زند از محبوب یزید بر لبش زند با چوب یوسف فاطمه شده مضروب در تشت زر گل یاسمنش چوب کین می خورد بر دهنش سوزانده یزید دون جگرش زینب با گریه گوید مزنش ای وای ای وای ای وای امان ز شام۴ ۱۴۰۰ @yaghubianreza .
. جدید ۱۴۰۰ بند اول: هر که نشد معتکف بر تو خبر میدهد عمر گران مایه را او به هدر میدهد ثانیه به ثانیه تلخیِ این روزگار پیش تو چون بگذرد طعم شکر میدهد عکس تو در قاب دل افتاده دور و برت عاشق و دلداده مستی ما کامله با تربت طعنه زده خاک تو بر باده به شفاخونه ی تو مادرت کرده نظر میده جنت رو خودش به همه چشمای تر یا اباعبدالله یا حسین ثارالله بند دوم: سر بِگُذارم اگر زیر قدم هات کم است دست پُر از مِهر تو روی سر عالم است حاجت هر سائلی با تو برآورده شد پیش تو طفلِ حسین هر که مسیحا دم است واسطه ی فیضی و بارانی حضرت اربابی و سلطانی گُمشدگان رهت پیداتر بر دل آوارگان سامانی به فدای تو همه کس و کارم یا حسین چه نیازی به کسی تو رو دارم یا حسین یا اباعبدالله یا حسین ثارالله بند سوم: «ای که به عشقت اسیر خیل بنی آدمند سلسله ی کائنات حلقه ی این ماتمند هر که غمت را خرید عشرت عالم فروخت با خبران غمت بی خبر از عالمند» با تو خیال منه آسوده بر همگان لطف تو مشهوده هر که به یک سمت و سو رو کرده کرب و بلا قبله ی من بوده اربعین رو بنویس توی تقدیرم حسین این شبا خواب منه خواب بین الحرمین یا اباعبدالله یا حسین ثارالله شعروسبک: 👇
. ابن الحسن ۱۴۰۰ بند اول: میره توی میدون قاسم نداره ترس از جون قاسم همه میدونن واسش که سر زدنه آسون قاسم پُر توانه پسره حسن بی رقیبه جگره حسن بی زره توی دل خطر کرده غوغا قمره حسن همه گفتن که جمل شده بر پا همین که ازرق رو سرنگونش کرد تا که از صورت نقابشو برداشت به هم میگفتن که قاسمه برگرد بند دوم: میزنه سر با شمشیرش ترسه عدو از تکبیرش وقتی که میشه میدون از همه طرف در تسخیرش در فرارن با غضب او هر کدوم با عجله یه سو تو یه جمله میشه اینو گفت یک دلاور شبیه عمو تا با هر کس میشه پنجه در پنجه می بوسه پشت یلانشون خاک و عموش میگه ماشاالله وقتی می بینه این بچه شیره چالاک و بند سوم: آماده ی هر پیکاره یه تنه صد ها سرداره با ضرب دستش پیکرها زخم عمیق بر میداره شد رجز هاش همه جا علی مو نمیزد قاسم با علی بدون هیچ وحشتی زده به قلب لشکر با یه یا علی رکاب مرکب ندیده پاش هیچ وقت نشون داد مردی به سن و سال که نیست بزرگی کردن تو نوجوونی هم واسه فرزند حسن محال که نیست شعروسبک: 👇
. السلام علیک یا رحمت الله الواسعه و یا باب نجات الامه حسین........ من نمیدونم تو اون تاریکی خرابه ،نیمه دل شب این بچه چه جوری تشخیص داد، این همون نورالمستوحشین فی الظلمِ ِ.... انقده بچه‌ها ترسیده بودن ، انقده لرزیده بودن ،از سرمای شب خرابه سقفی نداشت ' نگهبان هایی گذاشته بودن ،لذا من میگم روضه زن غساله نمیتونه درست باشه، آخه خرابه هم نگهبان داشت، زینب نیمه شب چه جوری بره دنبال زن غساله، اونوقت نوشتن نگهبان ها ( رومی ) بودن با خودشون یه جوری حرف میزدن به خیال اینکه اینا عربند، زبون مارو نمیفهمن، اما زین العابدین امام ِ عالم ِ به همه زبان هاست ، شنید اینا دارن به هم میگن، یزید اینارو تو خرابه جا داده که هم شب ها از سرما در امان نباشن، هم روزها از شدت تابش آفتاب پوستشون بسوزه، یا اینکه این دیوار ها رو سرشون بریزه، فهمیدین چی گفتم...،اونوقت برا من سواله تو این تاریکی و نیمه دل شب این دختر از کجا فهمید که بابارو چه جوری سر بریدن سوال کرد: "یا ابتا....من الذی قطع وریدک"،این همون نوریه که از این حنجره بیرون آمد... حسین....... حالا داره با بابا حرف میزنه ،این بابایی که منزل تنور خولی رو طی کرده، رو نیزه رفته، تشت طلای ابن زیاد رفته، دیر راهب رفته، سرش و رو درخت آویزان کردن، چندجا از رو نیزه به زمین خورده......... ،حالا سر توبغل دختر رسیده، چه جوری باهاش حرف زد اول یه نگاه کرد دید چشمهاشو لخته خون گرفته، این لخته هارو با انگشت های آسیب دیدش کنار زد....،"فیض آماده است " صدازد بابا.... بابا..... *داری با خود هزار نشونه لبات به رنگ ارغوونه نگو که کار خیزرونه* بابای خوبم.....،حسین ........ چه کرد تا دید این لبها علامت چوب خیزران خورده روش،یه نگاه کرد دید، بابا، بابا همه جای بدنت با بدن من يه مشابهتي پیدا کرد، بدنت تو گودال ماند، بدن من مشابهت با بدن تو هم داشت، سرت هم با سر من یه مشابهت هایی داره، موهاتو تو تنور سوزوندن، موهای منم سوخته است، صورتت کبوده، صورت منم کبوده ،لبات تشنه است لبهای منم تشنه است،اما لبهات خیزرون خورده، غرق خونه، اما لبای من سالم ِ... ،این دستهاشو مشت کرد انقدره به این لب و دندان زد، حسين...... ................................. تا قافله اتراق کرد یه نازدانه که تو این نقل نوشتن فاطمه بنت الحسین که بعضی هام گفتند که این همون رقیه بود از سایه ی بوته ی خاری استفاده کرد رفت زیر سایه ی این خار، آنقده خسته بود تشنه بود گرسنه بود خوابش برد، قافله حرکت کرد، این دختر جاموند ... قافله که حرکت کرد، عقیله ی بنی هاشم خبردار شد این ناز دانه جامونده، صدا زد یا قوم! بالله! شما را به خدا قدری صبرکنید افتقدت ابنت الاخ الحسین جگرگوشه ی حسینم جامونده ... چنان ناله ای زد، راوی میگه من شنیدم، گفتم الان از ناله ی زینب آسمون و زمین به هم میریزه دستور دادن قافله توقف کنه، دونفر مامورشدن این بچه رو برگردونن؛ یکی من بودم و یکی زجربن قیس (یا زحربن قیس)  من با زجر، برگشتم عقب قافله، از دور داشتم میدیدم حالت این دختر رو؛ دیدم دست روی سر گذاشته، هی تو بیابونا به سمت راست و چپ نگاه میکنه، (بچه ی گم شده دیدی یا نه؟) بشنو" میدونی کیارو صدا میزد؟! اولین کسی که صدا میزد عموجانش بود، هی میگفت: یا عماه ... ! یا عمتاه ... ! یا اماه ... ازدور داشتم میدیدم؛ هی به سمت چپ و راست فرار میکرد، هی مینشست رو زمین پاهاشو نگاه میکرد ... چقدر خار تو این پاها رفته بود، نمیدونم!!! تا زجربن قیس بهش رسید چنان با تازیانه ...... آی حسین ...... این دختر حسینه، از کربلا تا اینجا دائم کتک خورده، طعنه و ناسزا شنیده، راوی میگه این دختر یه جمله ای گفت، من واسطه شدم، گفتم صبر کن، ملاحظه کن، یتیمه .... اجازه ندادم دیگه بیش ازاین اذیتش کنه. این دختر به من اعتماد کرد، فرمود :من دختر پیغمبرم، بهش بگو اگه میخوای منم بکشی بکش اما فقط یه بار دیگه بذار عمه مو ببینم .... آی حسین ... 🔽بابا آتیش زدن به خیمه هامون 🔽تار میبینه دیگه نگامون 🔽نمونده گوشواره برامون بابا باباجون ،کجایی بابا ؟ 🔽سرتو روی نیزه دیدم .... 🔽دنبال نیزه میدویدم .... 🔽اما به تو من نرسیدم .... کجایی بابا؟ 🔽بابا داری با خود هزار نشونه 🔽لبت به رنگ آغوونه 🔽نگو که کار خیزرونه کجایی بابا؟ 🔽بابا امون از این زخمای کاری 🔽خون از لب تو شده جاری 🔽کی سنگ زده بر لب قاری؟ بابای خوبم .... 🔽سرت رو نیزه رو به روم بود 🔽اما یه بغضی تو گلوم بود 🔽گلوتو نیزه ها بوسیدن 🔽اما یه بوسه آرزوم بود ناله بزن اگه میخوای دلت آروم بگیره ،هر چی تو این مسیر کتکشون میزدن، طعنه و ناسزا گفتن، این نازدانه ها سر بریده رو که میدیدن، فقط میگفتن حسین... 📚سند روضه: حائری محمد مهدی، معالی السبطین، بیروت، موسسه نعمان، 1412ه.ق، ج2، ص135-137.