.
#ورود_اهل_بیت_به_شام
#غزل #شام
🔹به استقبال تو...🔹
این سواران کیستند انگار سر میآورند
از بیابانِ بلا، گویا خبر میآورند...
تخته خواهد کرد بازار شما را، شامیان!
این که بیپیراهن و بیبال و پر میآورند
هم عمو میآورند و هم برادر، حیرتا!
هم پدر میآورند و هم پسر میآورند
آشنا میآید آری این گل بالای نی
هر چقدر این نیزه را نزدیکتر میآورند
تا بگردد دور این خورشیدهای نیمهشب
ماه را نامحرمان از پشت سر میآورند...
زنبق هفتاد و یک برگم! به استقبال تو
خیزران میآورند و طشت زر میآورند
📝 #سعید_بیابانکی
________
#کاروان_در_شام
#غزل
🔹کاش باران برسد...🔹
دورشان هلهله بود و خودشان غرق سکوت
«ساکنان حرم ستر و عفاف ملکوت»
شام ای شام! چه کردی که شد انگشتنما
کاروانی که فقط دیده جلال و جبروت
نیزهای رفته به قد قامت سرها برسد
دستها بسته به زنجیر ولی گرم قنوت
شهرِ رسوا، به تماشای زنان آمده است
آه! یک مرد ندیدهست به خود این برهوت؟!
«آسمان بار امانت نتوانست کشید»
کاش باران برسد، یَومَ وُلِد، یَومَ یَمُوت...
📝 #زهرا_بشری_موحد
.
.
#روضه_متنی #اسارت خاندان اهل بیت علیهم السلام _استاد حجت الاسلام میرزامحمدی
السلام علیک یااباعبدالله
هشتاد و چهار زن و بچه رو ب طناب بسته بودن،اگه شب جمعه نبود نمیگفتم
زیارت ناحیه رو ببین خود امام داره روضه میخونه" عرضه داشت : و سُـبـِیَ اهلک کـَالعبید"حسین جان زن و بچه تو مثل برده ها به اسارت بردن وَ صُفصِدوا بالحدید" دونه دونه شونو بازنجیر بسته بودن نه با طناب،با زنجیر(این نص زیارت ناحیه هستا) "ایدیهم مغلولت الی الأعناق" دستاشونو به گردن بسته بودن یا صاحب الزمان آجرک الله"یـُساقون فی البراری و الفـَلـَوات"مثل برده ها ازین شهر به اون شهر میبردن ......
حسین .....
برشتران بی جهاز زن و بچه تو سوار کردن،اونقده آفتاب پوست صورتاشونو سوزونده بود،اینجوری وارد کوفه شدن ....
هرمنزل و روستا که بردند
پای سر تو شراب خوردند
حسین .....
حالا ک حال خوبی داری بزرگان ب ما اینجوری یاد دادن،اگه دلها تو جلسه منقلب بشه علامت اینه که حضرت بهتون نظر کرده اونشبم بهت گفتم ابی عبدالله داره به گریه کنش نظر میکنه
در محضر آقا دارم این روضه رو میخونم
اما اگه۸۴ نفر هم قد و قامتو به طناب ببندن،مشکلی پیش نمیاد-مگه اسرای مارو نبستن؟! اما اگه توی این ۸۴تا بعضیاشون بچه ی سه ساله باشن بود، بعضیاشون زینب قد و قامت کشیده باشه،اگه به یه طناب ببندن ، اگه بزرگا توی طناب بخان ایستاده راه برن،طناب گردن بچه هارو خفه میکنه،لذا عمه جان خم میشد که این طناب گردن بچه هارو اذیت نکنه" اینقده خمیده خمیده زینب راه رفت .......
رسید تو مجلس ابن زیاد،الله اکبر،خدا رحمت کنه،بخدا روی قلب همه مون پرده کشیدن و إلا اگه حقیقت این مجلس"همه مون میمیریم"
محضر حضرت شیخ عبدالکریم حایری مؤسس حوزه،روضه خوان،روضه خواند، اینو از زبان مراجع فعلی شنیدم، اینا تو اون جلسه بودن،مرحوم آیت الله مروارید مشهد میفرمود این روضه خوان یه جمله گفت مرحوم شیخ عمامه شو برداشت گذاشت زمین و به روضه خوان گفت بسه دیگه روضه نخوان!
چی گفت مگه؟! گفت: "و دخلت زینب علی ابن زیاد" همین!
آشیخ اجازه نداد دیگه روضه خوان روضه بخواند،ایشون میفرمود تا غروب همه داشتیم گریه میکردیم،ما ک نمیفهمیم!یه جلوه شو بگم،امشب شب علی اصغر ربابه ، بلکه شب خود ربابه، باب الحوایجه این بانو،تا زینب ناشناس وارد شد بدون سلام خیلی ب ابن زیاد گرون تموم شد،گفت این زن ناشناس کیه اینجوری با تکبر وارد شد،یه کنیزی گفت اگه معرفیش کنم شاید حیا کنه"ای کاش این کنیز هیچوقت زینبو معرفی نمیکرد" تا گفت "هذه زینب بنت علی ابن ابیطالب" ابن زیاد شروع کرد توهین کردن،اونقده نیش و کنایه زد یه وقت دیدن "فرقت زینب و بکت" زینب گریه کرد، تا رباب دید اشک زینب جاری شد بلند شد همه ی توجه مجلسو از زینب ب خودش منعطف کرد، اومد کنار تشت طلا ، خم شد سر بریده رو بغل گرفت،آخ ب سینه چسباند،هی صدا میزد،
فوالله ما نسیتُ حسینا ... حسین .....
#حجت_الاسلام #میرزامحمدی
.
.
🏴 وقـایـع روز اول #مـاهصفـر
#امام_حسین
1⃣ ورود اهل بيت عليهالسلام به شام
با رسيدن خبر نزدیک شدن اسرای اهل بيت عليهم السلام به دمشق، يزيد دستوراتی صادر كرد:
▪️تاجی جواهر نشان و تختی مرصع
به سنگهای قيمتی آماده كنند
▪️بزرگان هر صنف با کمک يكديگر
شهر را در کمال زيبائی زينت نمايند
▪️تمام اهل شهر لباسهای زينتی بپوشند
و خود را بيارايند
▪️همگی در معابر رفت و آمد نموده
به يكديگر تبریک بگويند
▪️پس از آمادگی كامل با طبل و شيپور
به استقبال اسرا بروند
▪️جارچيان در شهر جار بزنند:
سرهای بريده و اطفال كسانی بر شهر وارد میشوند كه به قصد براندازی حكومت
عازم عراق بودهاند ولی عامل خليفه
يعنی ابن زياد آنها را كشته است
هر كس خليفه را دوست دارد امروز شادی نمايد
شاميان پست نيز كوتاهی نكرده
بر فراز بامها بیرقهای رنگارنگ برافراشتند
و در هر گذری بساط شراب پهن كردند
نغمه آوازه خوانان بلند بود
و مردم دسته دسته به سوی دروازه كوفه
در دمشق میرفتند و عدهای از شهر خارج
شده بودند
اين در حالی بود كه اهل بيت مصيبت زده و داغدار پيامبر ﷺ را كه جبرئيل امين پاسبان حريم محترمشان بود همراه با نيزه داران تازيانه به دست و بی رحم وارد دروازه ساعات كردند
آن نابخردان پست همين كه جمع نورانی اسرا را ديدند زبان به جسارت گشودند
در آن شهر چه گذشت و با آن بزرگواران
چه كردند قلم را يارای نوشتنش نيست
✍ منابع:
📚الوقايع و الحوادث: جلد۵، صفحه۳۰۶
📘از مدينه تا مدينه: صفحه۸۹۶،۸۹۹
📓همچنين اقتباس از ناسخ التواريخ
عوالم العلوم، مهيج الاحزان، رياض المصائب
لهوف، امالی صدوق، الدمعة الساكبة
✧✾════✾✰✾════✾✧
2⃣ وارد كردن سر مطهر امام حسين علیهالسلام به شام
▪️بنی اميه اين روز را به خاطر ورود سر مطهر امام حسين علیهالسلام به شام عيد قرار دادند
#دروازه_ساعات
✍ منابع:
📗قلائد النحور، ج محرم و صفر، صفحه۳۴۱
📓الوقايع و الحوادث، ج صفر، صفحه۵
📙مصباح كفعمی، جلد۲، صفحه۲۹۶
📘تقويم المحسنين، صفحه۱۵
....................
🖤
🌹🍃رسیدن کاروان اسرا به شام در اول ماه صفر
♦️در این روز اسرای اهل بیت (علیهمالسلام) به حوالی شام رسیدند.
♦️ابراهیم بن طلحة بن عبدالله جلو آمد و به امام زین العابدین (علیهالسلام) نزدیک شد، و کینه هایی که از جراحت شمشیرهای جنگ جمل در سینه ذخیره کرده بود ظاهر ساخت و به حضرت گفت: دیدی غلبه با کیست؟ حضرت فرمودند: اگر میخواهی بدانی غالب کیست صبر کن تا هنگام نماز اذان و اقامه بگو، آن وقت میدانی آوازه چه کسی تا قیامت باقی است.
بحار الانوار: جلد ۴۵، صفحه ۱۷۷.
.
4_5888872106707389054.mp3
6.38M
🔊 #صوتی | سبک زمینه
📋 به قولت عمل کن دوباره
✔️ #زمینه | #حاج_محمود_کریمی
✔️ #شب_سوم_محرم
✔️ #پنجم_صفر
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
به قولت عمل کن دوباره
منو بقل کن که داره
کبوترت میمیره، بهونتو میگیره
به قولت عمل کن
بزار بگم پاهام درد میکنه خب
چشام در میکنه خب
از اون شب تو بیابون
پهلوهام درد میکنه خب
بال و پرمو نیگاه سوخته
همه حرمو نیگاه سوخته
موی سرتو دیدم سوخته
موی سرمو نیگاه سوخته
ببین جای دسته که ردش
چشمامو بسته تا زدش
روی زمین افتادم، همین که زد جون دادم
من دلشکسته
بزار بگم ندیدی اشکمو خب
چشای تارم و خب
رو گوش دختراشون
میدیدم گوشواره هامو خب
رد پاهامو نگاه خونه
اشک چشامو نگاه خونه
مژه های تو هنوز سرخه
لایه موهامو نگاه سوخته
چقدر بی قرارم، که میگن بابا ندارم
من اصن، با دختراشون قهرم
دل خسته از این شهرم
چقدر بی قرارم
بزار بگم دیدن جنگیدنم خب
تو بازار بردنم خب
تو بازار روسریم شد
آستین پیراهنم خب
کار خدارو نگاه بابا
آخر کار و نگاه بابا
تاول رو لبتو دیدم
آبله هارو نگاه بابا
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.
mehdi_rasouli_-_dar_delha_joz_ghame_to_sevilmusic.mp3
16.67M
#شور #مهدی_رسولی
#محرم
در دل ها جز غم تو بی تاثیره
عشق تو مال همس عالمگیره
عشق تو هدیه ایه از طرف خدا به بنده
انسان ذاتا به حسین ابن علی علاقه منده
هرکی سر خم کنه پای علم تو سربلنده
ذکر تو ذکر خداست محبتت ستون دینه
آدم عشق تو رو تو تموم ذره ها میبینه
این عالم هرچی داره از برکات اربعینه
(بِاَبی انت و اهلی و مالی
ندارم غیر تو فکر و خیالی)
..................................
رنگ سرخ علمت یا ثارالله
این عالم رو میگیره انشاالله
تو قلب شرقی و غربی غم تو زده جوونه
هرکی بشناسی شما رو تا ابد مریدتونه
قدرت ها میگذرنو میگذرنو حسین میمونه
روضه تو فطرت ماست کسی به روضه شک نداره
دنیا بی روضه ی تو زبان مشترک نداره
خلفت بی نام شما نام حسین نمک نداره
(بِاَبی انت و اهلی و مالی
ندارم غیر تو فکر و خیالی)
..................................
ما با خون شهدا پیمان بستیم
تا آخر پای همین پرچم هستیم
ما هم مثل شهدا اهل جهاد و انتظاریم
اصلا ما معاقدیم آقا رو ما باید بیاریم
آقاجان بعد شما غیر خدا کسی نداریم
یا اهل العالم تو میپیچه توی گوش دنیا
دنیا هم میگه حسین با روضه ی مهدی زهرا
ای مردم صبح ظهور وعده ی ما کنار مولا
(بِاَبی انت و اهلی و مالی
ندارم غیر تو فکر و خیالی)
📢 حاج مهدی رسولی
🔶 در دل ها جز غم تو
#حاج_مهـدی_رسـولـی
#شور #امام_حسین
#شور_پایانی
#شب_نهم_محرم
#شب_تاسوعا
https://eitaa.com/emame3vom/49864
.
۱۹
#نوحه
#ورود_به_شام
#حاج_رضا_یعقوبیان
#سبک_زینب_زینب_زینب
اهل حرم مولا(با عمه ی ساداتند)۲
وارد شده آن ها از(دروازه ی ساعاتند)۲
بر دیدار اسیران مردم شام
جلوی دروازه کرده ازدحام
امان از شهر شام آه و واویلا۲
در بین اسیران بود(سرها همه روی نی)۲
هر کوچه ی شهر شام(با خون جگر شد طی)۲
یتیمان حسین با دست بسته
خونجگر گردیده قلب شکسته
امان از شهر شام آه و واویلا۲
از این همه ظلم و کین(خون شد جگر زینب)۲
سوزد دل طفلان با(سوز و شرر زینب)۲
اهل حرم سوزد زین همه بیداد
خون گردیده دل حضرت سجاد
امان از شهر شام آه و واویلا۲
در بین همه مردم(شد غربت شان معلوم)۲
خون گریه کنند زین غم(هم زینب و هم کلثوم)۲
در شام غم بی جرم و بی بهانه
بر طفلان می زدند با تازیانه
امان از شهر شام آه و واویلا۲
زن های حرم گریان(از این همه غم محزون)۲
از این همه ظلم شام(دل ها همه گشته خون)۲
روز اسیران گردیده چنان شام
سنگ می زدند بر آن ها از لب بام
امان از شهر شام آه و واویلا۲
#زنجیرزنی #زنجیر_زنی
#شام
#دروازه_ساعات
@yaghubianreza
.👇
Reza Narimani - Karbala Khasti - 128 - mahanmusic.net.mp3
16.47M
#زمینه
.
🔊 زمینه احساسی آقا #امام_حسین
⭕ متن:کربلا خواستی ،کربلا...
🎙️ کربلایی #سید_رضا_نریمانی
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
کربلا خواستی، کربلا رفتی
کربلا قسمتِ هرساله ی تو بوده و هست
یا ندونستی، یا حواست نیست
کربلا رفتی و قلبای زیادی که شکست
کربلا رفتی، کربلا خواستی
آی رفیق، دلمون سنگ نبوده، دلمون آهن نیست
کربلا رفتنمون به کربلا رفتن نیست
گوشهٔ خونه همسایه، یتیمش خوابه
روضهها رو بلدی، مادرش بیتابه
کربلایی شو/پدری کن تو براش
کربلایی شو/کم کن از رنج و بلاش
کربلایی شو/کم کن از درد و غمهاش
کربلایی شو...
🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴
کربلا خواستی، کربلا رفتی
کربلایی شدی امسال بگو چند سفره
یا ندونستی، یا حواست نیست
کربلایی شدن از رفتنش هم مهمتره
آی رفیق دلمون سنگ نبوده، دلمون آهن نیست
کربلا رفتنمون، به کربلا رفتن نیست
پیرمردی توی این شهر زمینگیر شده
روضهها رو بلدی، پدری پیر شده
کربلایی شو/کاش بمونی پسرش
کربلایی شو/کاش بشی بال و پرش
کربلایی شو/خالی دور و بَرِش
🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴
کربلا خواستی، کربلا رفتی
اربعین ها همه سال از تو حرم زنگ زدی
یا ندونستی، یا حواست نیست
به دل شیشهای چند نفر سنگ زدی
آی رفیق، دلمون سنگ نبوده، دلمون آهن نیست
کربلا رفتنمون به کربلا رفتن نیست
گل فروش سر این کوچه یک دختر بچه است
روضهها رو بلدی، خونهشون ویرونه است
کربلایی شو/یک بزرگتر میخواد
کربلایی شو/یک برادر میخواد
کربلایی شو/سایهٔ سر میخواد
.
.
|⇦•اسْمَعْ افْهَمْ یا فلان ابن ..
#نوحه و توسل زیبا تقدیم به ساحت مقدس حضرت #امام_حسین علیه السلام ویژۀ ایام اربعین به نَفسِ حاج امیر کرمانشاهی
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
رفیق ..
یه روز میاد رفاقتُ نشون میدی
شونههایِ منو تو قبر تکون میدی
شاید تویِ پیری و شاید جوونی
باید برام بشینی تلقین بخونی
اسْمَعْ افْهَمْ یا فلان ابن فلان
شونهمو تکون میدی که تواَمان
بگو آقا رفیقم سینه زنان
پشتِ دستههات میرفت دواندوان
بیا دستشُ بگیر همین الان ..
هَلْ انْتَ عَلَی الْعَهْدِ الَّذِی فَارَقْتَنا
امسال بدونِ من میری به کربلا
یادت نره رفیق، منو بینِ موکبا
یادت نره رفیق، منو بینِ زائرا
یادت نره رفیق ..
اذا اتٰاکَ الْمَلَکٰانِ الْمُقَرَّبٰانِ
چند قدم به نیت گذشتگان
توی مشاء برو گریه کنان
میخوری چای عراقی نوشِجان ..
فَلا تَخَفْ ..
یادم کن تویِ ایوان نجف
ذکرِ علی علی برام بگیرم
تا که بگیره روحِ من شعف
لا تَحْزَنْ ..
قسمت میدم به شاهِ بی کفن
اگه رفتی حرم امام حسن
یه سلامم بده از جانبِ من
اَفهِمتَ یا فلان ابن فلان
قصه نخور میرسه امام رضا
به دادِ ما سینه زنا
اَفهِمتَ یا فلان ابن فلان
قصه نخور از تو قبر درومدی خاک بریزُ
بگو صاحب الزمان الغُوث و الاَمان..
ــــــــــــــــــ
#حاج_امیر_کرمانشاهی
#روضه_شب_جمعه
#اربعین
👇
مداحی آنلاین - بدون من میری به کربلا - کرمانشاهی.mp3
4.68M
⏯ #نماهنگ #جاماندگان #اربعین
🍃امسال بدون من میری به کربلا
🍃یادت نره رفیق منو بین موکبا
🎤 #امیر_کرمانشاهی
۲۰
#زمینه
#اسارت_در_شام
#مجلس_یزید
#حاج_رضا_یعقوبیان
#سبک_تسبیحات_حضرت_زهرا
در شام غم
اهل حرم با دل بشکسته
همه از این ظلم و ستم خسته
دست یتیمان همه شد بسته
چه کرده دشمن در شام خراب
بهر آل الله این بوده عذاب
خون دل زینب و اهل حرم
بردند آن ها را در بزم شراب
ای وای ای وای ای وای امان ز شام۴
در شام غم
بس که همه پلید و نامردند
خون دل سجاد و حرم کردند
در مجلس یزید آوردند
در تشت زر سر بریده بود
رنگ طفلان او پریده بود
با دیدن سر پدر به تشت
قامت سکینه خمیده بود
ای وای ای وای ای وای امان ز شام۴
در شام غم
به تشت زر سر حسین باشد
این سر نور هر دو عین باشد
اهل حرم به شور و شین باشد
خون شد دل زینب از این ستم
با چشم گریان دیده این الم
سجاد و کلثوم و سکینه اش
می سوزد همراه اهل حرم
ای وای ای وای ای وای امان ز شام۴
در شام غم
حسین دم می زند از محبوب
یزید بر لبش زند با چوب
یوسف فاطمه شده مضروب
در تشت زر گل یاسمنش
چوب کین می خورد بر دهنش
سوزانده یزید دون جگرش
زینب با گریه گوید مزنش
ای وای ای وای ای وای امان ز شام۴
#شام
#مصائب_شام
#محرم ۱۴۰۰
@yaghubianreza
.
.
#واحد جدید
#امام_حسین
#محرم ۱۴۰۰
بند اول:
هر که نشد معتکف بر تو خبر میدهد
عمر گران مایه را او به هدر میدهد
ثانیه به ثانیه تلخیِ این روزگار
پیش تو چون بگذرد طعم شکر میدهد
عکس تو در قاب دل افتاده
دور و برت عاشق و دلداده
مستی ما کامله با تربت
طعنه زده خاک تو بر باده
به شفاخونه ی تو
مادرت کرده نظر
میده جنت رو خودش
به همه چشمای تر
یا اباعبدالله یا حسین ثارالله
بند دوم:
سر بِگُذارم اگر زیر قدم هات کم است
دست پُر از مِهر تو روی سر عالم است
حاجت هر سائلی با تو برآورده شد
پیش تو طفلِ حسین هر که مسیحا دم است
واسطه ی فیضی و بارانی
حضرت اربابی و سلطانی
گُمشدگان رهت پیداتر
بر دل آوارگان سامانی
به فدای تو همه
کس و کارم یا حسین
چه نیازی به کسی
تو رو دارم یا حسین
یا اباعبدالله یا حسین ثارالله
بند سوم:
«ای که به عشقت اسیر خیل بنی آدمند
سلسله ی کائنات حلقه ی این ماتمند
هر که غمت را خرید عشرت عالم فروخت
با خبران غمت بی خبر از عالمند»
با تو خیال منه آسوده
بر همگان لطف تو مشهوده
هر که به یک سمت و سو رو کرده
کرب و بلا قبله ی من بوده
اربعین رو بنویس
توی تقدیرم حسین
این شبا خواب منه
خواب بین الحرمین
یا اباعبدالله یا حسین ثارالله
شعروسبک: #علی_علی_بیگی
👇
.
#شور
#حضرت_قاسم ابن الحسن
#محرم ۱۴۰۰
بند اول:
میره توی میدون قاسم
نداره ترس از جون قاسم
همه میدونن واسش که
سر زدنه آسون قاسم
پُر توانه پسره حسن
بی رقیبه جگره حسن
بی زره توی دل خطر
کرده غوغا قمره حسن
همه گفتن که جمل شده بر پا
همین که ازرق رو سرنگونش کرد
تا که از صورت نقابشو برداشت
به هم میگفتن که قاسمه برگرد
بند دوم:
میزنه سر با شمشیرش
ترسه عدو از تکبیرش
وقتی که میشه میدون از
همه طرف در تسخیرش
در فرارن با غضب او
هر کدوم با عجله یه سو
تو یه جمله میشه اینو گفت
یک دلاور شبیه عمو
تا با هر کس میشه پنجه در پنجه
می بوسه پشت یلانشون خاک و
عموش میگه ماشاالله وقتی
می بینه این بچه شیره چالاک و
بند سوم:
آماده ی هر پیکاره
یه تنه صد ها سرداره
با ضرب دستش پیکرها
زخم عمیق بر میداره
شد رجز هاش همه جا علی
مو نمیزد قاسم با علی
بدون هیچ وحشتی زده به
قلب لشکر با یه یا علی
رکاب مرکب ندیده پاش هیچ وقت
نشون داد مردی به سن و سال که نیست
بزرگی کردن تو نوجوونی هم
واسه فرزند حسن محال که نیست
شعروسبک: #علی_علی_بیگی
👇
.
#پنجم_صفر
#غساله
السلام علیک یا رحمت الله الواسعه و یا باب نجات الامه
حسین........
من نمیدونم تو اون تاریکی خرابه ،نیمه دل شب این بچه چه جوری تشخیص داد، این همون نورالمستوحشین فی الظلمِ ِ....
انقده بچهها ترسیده بودن ، انقده لرزیده بودن ،از سرمای شب خرابه سقفی نداشت ' نگهبان هایی گذاشته بودن ،لذا من میگم روضه زن غساله نمیتونه درست باشه، آخه خرابه هم نگهبان داشت، زینب نیمه شب چه جوری بره دنبال زن غساله، اونوقت نوشتن نگهبان ها ( رومی ) بودن با خودشون یه جوری حرف میزدن به خیال اینکه اینا عربند، زبون مارو نمیفهمن، اما زین العابدین امام ِ عالم ِ به همه زبان هاست ، شنید اینا دارن به هم میگن، یزید اینارو تو خرابه جا داده که هم شب ها از سرما در امان نباشن، هم روزها از شدت تابش آفتاب پوستشون بسوزه، یا اینکه این دیوار ها رو سرشون بریزه، فهمیدین چی گفتم...،اونوقت برا من سواله تو این تاریکی و نیمه دل شب این دختر از کجا فهمید که بابارو چه جوری سر بریدن سوال کرد: "یا ابتا....من الذی قطع وریدک"،این همون نوریه که از این حنجره بیرون آمد...
حسین.......
حالا داره با بابا حرف میزنه ،این بابایی که منزل تنور خولی رو طی کرده، رو نیزه رفته، تشت طلای ابن زیاد رفته، دیر راهب رفته، سرش و رو درخت آویزان کردن، چندجا از رو نیزه به زمین خورده......... ،حالا سر توبغل دختر رسیده، چه جوری باهاش حرف زد اول یه نگاه کرد دید چشمهاشو لخته خون گرفته، این لخته هارو با انگشت های آسیب دیدش کنار زد....،"فیض آماده است " صدازد بابا.... بابا.....
*داری با خود هزار نشونه
لبات به رنگ ارغوونه
نگو که کار خیزرونه*
بابای خوبم.....،حسین ........
چه کرد تا دید این لبها علامت چوب خیزران خورده روش،یه نگاه کرد دید، بابا، بابا همه جای بدنت با بدن من يه مشابهتي پیدا کرد، بدنت تو گودال ماند، بدن من مشابهت با بدن تو هم داشت، سرت هم با سر من یه مشابهت هایی داره، موهاتو تو تنور سوزوندن، موهای منم سوخته است، صورتت کبوده، صورت منم کبوده ،لبات تشنه است لبهای منم تشنه است،اما لبهات خیزرون خورده، غرق خونه، اما لبای من سالم ِ... ،این دستهاشو مشت کرد انقدره به این لب و دندان زد، حسين......
.................................
تا قافله اتراق کرد یه نازدانه که تو این نقل نوشتن فاطمه بنت الحسین که بعضی هام گفتند که این همون رقیه بود از سایه ی بوته ی خاری استفاده کرد رفت زیر سایه ی این خار، آنقده خسته بود تشنه بود گرسنه بود خوابش برد، قافله حرکت کرد، این دختر جاموند ...
قافله که حرکت کرد، عقیله ی بنی هاشم خبردار شد این ناز دانه جامونده، صدا زد یا قوم! بالله! شما را به خدا قدری صبرکنید افتقدت ابنت الاخ الحسین جگرگوشه ی حسینم جامونده ...
چنان ناله ای زد، راوی میگه من شنیدم، گفتم الان از ناله ی زینب آسمون و زمین به هم میریزه
دستور دادن قافله توقف کنه، دونفر مامورشدن این بچه رو برگردونن؛ یکی من بودم و یکی زجربن قیس (یا زحربن قیس)
من با زجر، برگشتم عقب قافله، از دور داشتم میدیدم حالت این دختر رو؛ دیدم دست روی سر گذاشته، هی تو بیابونا به سمت راست و چپ نگاه میکنه، (بچه ی گم شده دیدی یا نه؟)
بشنو" میدونی کیارو صدا میزد؟! اولین کسی که صدا میزد عموجانش بود، هی میگفت: یا عماه ... ! یا عمتاه ... ! یا اماه ... ازدور داشتم میدیدم؛ هی به سمت چپ و راست فرار میکرد، هی مینشست رو زمین پاهاشو نگاه میکرد ...
چقدر خار تو این پاها رفته بود، نمیدونم!!! تا زجربن قیس بهش رسید چنان با تازیانه ...... آی حسین ......
این دختر حسینه، از کربلا تا اینجا دائم کتک خورده، طعنه و ناسزا شنیده، راوی میگه این دختر یه جمله ای گفت، من واسطه شدم، گفتم صبر کن، ملاحظه کن، یتیمه .... اجازه ندادم دیگه بیش ازاین اذیتش کنه.
این دختر به من اعتماد کرد، فرمود :من دختر پیغمبرم، بهش بگو اگه میخوای منم بکشی بکش اما فقط یه بار دیگه بذار عمه مو ببینم .... آی حسین ...
🔽بابا آتیش زدن به خیمه هامون
🔽تار میبینه دیگه نگامون
🔽نمونده گوشواره برامون
بابا باباجون ،کجایی بابا ؟
🔽سرتو روی نیزه دیدم ....
🔽دنبال نیزه میدویدم ....
🔽اما به تو من نرسیدم ....
کجایی بابا؟
🔽بابا داری با خود هزار نشونه
🔽لبت به رنگ آغوونه
🔽نگو که کار خیزرونه
کجایی بابا؟
🔽بابا امون از این زخمای کاری
🔽خون از لب تو شده جاری
🔽کی سنگ زده بر لب قاری؟
بابای خوبم ....
🔽سرت رو نیزه رو به روم بود
🔽اما یه بغضی تو گلوم بود
🔽گلوتو نیزه ها بوسیدن
🔽اما یه بوسه آرزوم بود
ناله بزن اگه میخوای دلت آروم بگیره ،هر چی تو این مسیر کتکشون میزدن، طعنه و ناسزا گفتن، این نازدانه ها سر بریده رو که میدیدن، فقط میگفتن حسین...
📚سند روضه: حائری محمد مهدی، معالی السبطین، بیروت، موسسه نعمان، 1412ه.ق، ج2، ص135-137.
1. نورالمستوحشین.mp3
6.35M
🏴 شهادت حضرت رقیه ( سلام الله علیها )
🎙حجت الاسلام والمسلمین
#استاد #میرزامحمدی
MirzaMohamadi_Shab1_Safar_1400.mp3
7.46M
🏴 السلام علیک یا اباعبدالله
🔊 آه، یاران روزگارم شام شد
نوبت شرح ورود شام شد
شام شهر محنت و رنج و بلا
شام، یعنی سخت تر از کربلا
◼️ ذکر توسل شب #اول_صفر،ایام #اسارت و #ورود_اهل_بیت_به_شام و #روضه مخدرات آل الله سلام الله علیهم
🎤حجت الاسلام #میرزامحمدی
امام حسین ع
🏴 السلام علیک یا اباعبدالله 🔊 آه، یاران روزگارم شام شد نوبت شرح ورود شام شد شام شهر محنت و رنج و بلا
.
مثنوی
شام، یعنی سختتر از کربلا
آه، یاران روزگارم شام شد
نوبت شرح ورود شام شد
شام شهر محنت و رنج و بلا
شام، یعنی سختتر از کربلا
شام یعنی مرکز آزارها
آل عصمت را سربازارها
شام یعنی از جهنم شومتر
اهل بیت از کربلا مظلومتر
شام یعنی ظلم و جور بی حساب
اهل بیت عصمت و بزم شراب
در ورود شام، از شمر لعین
کرد خواهش ام کلثوم حزین
کای ستمگر بر تو دارم حاجتی
حاجتی بر کافر دون همتی
ما اسیران، عترت پیغمبریم
پرده پوشان حریم داوریم
خواهی ار ما را بری در شهر شام
از مسیری بر که نبود ازدحام
بلکه کمتر گِرد عترت صف زنند
خنده و زخم زبان و کف زنند
آن جنایت پیشه، آن خصم رسول
بر خلاف گفتۀ دخت بتول
داد خبث طینت خود را نشان
برد از دروازۀ ساعاتشان
پشت آن دروازه خلقی بی شمار
رخت نو پوشیده، دست و پا نگار
بهر استقبال، با ساز و دهل
سنگشان در دست، جای دسته گل
ریختند از هر طرف زنهای شام
آتش و خاکستر از بالای بام
زینب مظلومه بود و گرد وی
هیجده خورشید، بر بالای نی
هیجده آئینۀ حق الیقین
هیجده صورت زصورت آفرین
هیجده ماه به خون آراسته
با سر ببریده بر پا خواسته
رأس ثارالله زخون بسته نقاب
سایبان زینب اندر آفتاب
آن سوی محمل سر عباس بود
روبرو با رأس خیرالناس بود
یک طرف نی سر طفل رباب
بر سر نی داشت ذکر آب آب
ماه لیلا جلوهگر بر نوک نی
گه به عمّه گه به خواهر چشم وی
بس که بر آل علی بیداد رفت
داستان کربلا از یاد رفت
خصم بد آئین به جای احترام
کرد اعلان بر یهودیهای شام
کاین اسیران عترت پیغمبرند
وین زنان از خاندان حیدرند
این سر فرزند پاک حیدر است
روز، روز انتقام خیبر است
طبق فرمان امیر شهر شام
جمله آزادید بهر انتقام
این سخن تا بر یهود اعلام شد
شام ویران شامتر از شام شد
آن قدر آل پیمبر را زدند
دختران ناز پرور را زدند
خندههای فتح بر لب میزدند
زخمها بر قلب زینب میزدند
آن یکی بر نیزهدار انعام داد
این به زین العابدین دشنام داد
پیر زالی دید در شام خراب
بر فراز نیزه قرص آفتاب
آفتابی نه سری در ابر خون
لب کبود اما رخ او لاله گون
بر لبش ذکر خدا جاری مدام
سنگها از بام گویندش سلام
از یکی پرسید این سر زآن کیست
گفت این رأس حسین بن علی است
این بود مهر سپهر عالمین
نجل احمد یوسف زهرا، حسین
وای من ای وای من ای وای من
کاش میمردم نمیگفتم سخن
آن جنایت پیشه با خشم تمام
زد بر آن سر سنگی از بالای بام
آن سر آن آئینۀ حق الیقین
اوفتاد از نیزه بر روی زمین
ریخت زین غم بر سر خورشید خاک
گشت قلب آسمانها چاک چاک
#استاد_سازگار
.