eitaa logo
امام حسین ع
18.3هزار دنبال‌کننده
397 عکس
2هزار ویدیو
1.9هزار فایل
کانال مداحی و شعر و سبک https://eitaa.com/emame3vom
مشاهده در ایتا
دانلود
. . . 🔸شامیان خنده به زخم جگر ما نزنید ای وای... ای وای... ‌من نمیدونم چی به آقا گذشته 🔸شامیان خنده به زخم جگر ما نزنید 🔸ساز با ناله ی ذریه زهرا نزنید یا صاحب الزمان از امام سجاد پرسیدن... آقاجان... کجا براتون سخت گذشت حضرت فرموند الشام...الشام... الشام 🔸سر مردان خدا را به سر نیزه زدید 🔸مرد باشید، دگر سنگ به زن ها نزنید امان از اون شبی که... ما رو دم دروازه شام نگه داشتند... شهر رو آذین بندی کردن... ‌ گفتن خارجی ها میخواهند وارد بشن تا وارد شهر شام شدیم .. هرکس هر چی بدست داشت... به ما میزد... یکی با سنگ میزد... یکی خاکستر میریخت... یکی خارجی میگفت... ای وای ای وای ..... 🔸به زنان سنگ اگر بر سر بازار زدید 🔸دختران را به کنار سر بابا نزنید یا صاحب الزمان منو ببخشید... 🔸علی و فاطمه در بین شما ایستادند خدا لعنتشون کنه... 🔸پیش چشم علی و فاطمه ما را نزنید 🔳 حتما شنیدید وقتی فاطمه معصومه به شهر قم آمد مردم با معرفت قم چه قدر باشکوه از خواهر امام رضا استقبال کردند ... اما یا فاطمه معصومه، چه استقبالی شد از عمه جانت زینب تو شهر شام… دل عالم بسوزه برا دردای دل دخترِ علی، بی بی زینب .. سه روز اسرارو جلو نگه داشتن مردم شهرو آذین کردند ، لباسای قیمتی پوشیدند آخ اومدن استقبال بی بی ، چه استقبالی  شد... بجای دسته های گل، سنگ زدند و خاکستر ریختن آتش می‌ریختند… . یا امیرالمؤمنین ای ارض و سما خاکِ رهِ قنبرِ تو ای گردش کائنات بر محور تو بنما قدمی رنجه به دروازه شام افتاده به شمر؛ حاجت دختر تو . حضرت  زینب(س) در ورودی به قاتل برادرش شمر لعنت الله علیه می‌گفت: دو حاجت دارم یکی آنکه نیزه‌داران سرها را از میان ما زنان بیرون برند دیگر آنکه ما را از راهی ببر که اجتماع خلق کمتر باشد. اما چه کردند؟ اول سنگشان زدن ، خاک و خاکستر به سرشان ریختند مقابلشان زدن و رقصیدن امان از دل زینب خیلی که تو شهر گرداندن خسته شدند یه جایی رو زمین نشاندن  سراها را به شاخه آویزان کردند روضه من همین جمله است نگهبان سر ها میگه از خستگی سرم را به قبضه شمشیر گذاشتم از گوشه چشم نگاه می کردم دیدم یه دختر بچه ای آرام بلند شد اومد مقابل سر بریده بابا دستهای کوچکش دراز کرد سر رو بغل بگیره قدش نمیرسه میگه دیدم شاخه خم شد سر بابا رو بغل گرفت صورت بابا رو می بوسه سرهم دختر رو داره میبوسه حسین جان)) (اوج) ▪️من کجا کوفه کجا شام خراب (حسین جان) ▪️من کجا کوفه کجا شام خراب ▪️منه غمدیده کجا بزم شراب آخ داداش ▪️خیزران تا که به لبهایت خورد ▪️گفتم ای کاش که زینب می مرد یه وقت دختر علی سرشو بالا کرد ، آخ دید چوب یزید بر لب و دندان حسین… چه کشید بی بی زینب … (دشتی)(فرود) 🔘آخ مزن ظالم حسین مادر ندارد 🔘غریب است و کسی بر سر ندارد 🔘تنش در قتلگه افتاده پر خون  🔘دگر انگشت و انگشتر ندارد 🔘مزن چوب جفا ای بی مروت  🔘دگر این تشنه لب سقا ندارد ✨حسین … آرام جانم ✨حسین … روح و روانم ✨حسین… سالار زینب ✨حسین… غمخوار زینب ✨حسین… دلدار زینب .
. دوباره بوی بلا و ستم رسد به مشام رسید قافله بر شهر شب به قریه ی شام قبیله ای که غمش بی حد است و اندازه اسیر مانده به صحرا به پشت دروازه چه ظلم ها که نشد بر تبار یاسین ها نشسته قافله در انتظار آذین ها قلم چگونه نویسد  ز حال و روز  ذوات چو گشت وارد این شهر از درِ ساعات ز بامها همه سنگی به دست هر شخص است کنار قافله دشمن به شادی و رقص است کشیده کارِ به خون خفتگان آل علی (ع) که راسشان شده بر نی به دست هر دغلی پلید ها سر شه را نشانه می کردند و سنگ جانب سرها روانه می کردند به دستهای امام و ذوات سلسله هاست نمک به زخم همه خنده ها و هلهله هاست مخدرات حرم بین هیزها  واویل بس است زخم زبان بر عزیز ها  واویل کسی که قدر شناسد ز عترت اینجا نیست؟ کسی نبود بگوید که غیرت اینجا نیست؟ حرامیان بروید از کجاوه دور شوید ز  گرد ناقه ی ناموس حق کنار روید چقدر اهل ستم در شکنجه استادند که از گذار جهودانشان گذر دادند امان ز جور جسوران و از جنایتها مسیر ، کوته، اما گذشته ساعتها چه سر زد است از  این مردمان هرزه ی پست که راس شاه به دروازه چشم خود را بست فدای راس شه و آیه های قرآنش خدا کند نخورد خیزران به دندانش منافقان که قسم بر کتاب می خوردند کنار راس طهورش شراب می خوردند امان ز حال بد اهل بیت پاک امام تمام شهر تباه است چون خرابه ی شام ز چشمهای همه، شام، گریه می خواهد خرابه نیز از آنها رقیه (س) می خواهد بمیرم از  غم  زین العباد (ع) زین ایام سه مرتبه ز غمش با اشاره گفت: الشام 1402/05/27 اول 1445 .
. (ع) دل نگرونم و پریشون مسلمته غریب و گریون صدامو بشنو ای آقا جون برگرد که دل خواهرت اینجا می گیره برگرد که رباب از غم اصغر می میره برگرد... ای وای برگرد خواهرت نبینه خون و خنجر و برگرد نبینه نیزه هایِ رو پیکر و برگرد... ای وای کوفه فقط عذاب محضه دلم با حرفاشون میلرزه میگن سرت چقدر می ارزه برگرد احترامم و نداشتن بخدا برگرد رو سرت قیمت گذاشتن بخدا برگرد... ای وای برگرد اگه دوس داری علیِ اصغر(ع) و برگرد می کُشن اینجا علیِ اکبر(ع) و برگرد... ای وای نیا به کوفه ای حسین جان میگم بهت با قلب سوزان به فکر معجرن از الان برگرد بی حیایی داره تو کوفه رواج برگرد که نشه معجر دخترا حراج برگرد... ای وای برگرد که شبیه من نمونی بی پناه برگرد که نیفتی غرق خون تو قتلگاه برگرد... ای وای به فکر اشک دخترت باش به فکر غصه ها و درداش رقیه رو نیاری ای کاش برگرد تا نخورده شیشه ی عمرش تَرَک برگرد دخترت نداره طاقت کتک برگرد... ای وای برگرد می زنن رقیه رو میون خواب برگرد تا نرفته خواهرت بزم شراب برگرد... ای وای ✍🎼 ✍ ........... ای بهترین بابای دنیا وا کن چشات و جان زهرا ببین چقد غریبم اینجا بابا ، بی تو دنیا برام عین قفسه بابا ، دخترت خیلی غریب و بی کَسه بابا... ای وای بابا ، همه ی مَردم این دنیا بَدَن... بابا ، دختر یتیم تُ خیلی زدن بابا... ای وای بی تو همه دنیام و بُردن زیور دست و پام و بُردن حتی عروسکامو بُردن... بابا ، از رو نیزه حال مو دیدی یا نه؟ بابا ، تو هم از دور منو بوسیدی یا نه؟ بابا... ای وای بابا ، تو خبر داشتی غمت کرده پیرم بابا ، بی تو کم مونده بود از تب بمیرم بابا... ای وای سویی به چشمای ترت نیست سر تو هست و پیکرت نیست یه جای سالم رو سرت نیست بابا ، روی نیزه دیدمت از راه دور... بابا ، چی سرت اومده توو کنج تنور بابا... ای وای بابا ، بسکه رو نیزه ها با سنگ زدنت بابا ، هنوزم خون می ریزه از دهنت بابا... ای وای بهمن عظیمی ............. وقتی که دست تو جدا شد فرق سرت تا ابرو وا شد عجب قیامتی به پا شد داداش بمیره برای تو برادرت داداش تا زمین خوردی همه ریختن سرت داداش.. ای وای داداش خیلی بد شکسته فرق سر تو داداش چقدر کوچیک شده پیکر تو داداش.. ای وای امان از این غم نفس گیر تنت پُره از زخم شمشیر سمتت اومد چهار هزار تیر ای وای بی هوا با هرچی می شد زدنت ای وای جای سالم نداری رو بدنت ای وای ای وای لخته های خون چشات و بسته آه ای وای اینهمه تیر رو تنت نشسته آه ای وای... اهل حرم شدن بیچاره ت واویلتا از قتل و غارت زینب داره میره اسارت بی تو ، خون میشه حتی دلِ آب فُرات بی تو ، می شْکنه حُرمتِ این مخدرات بی تو.. ای وای بی تو ، زن و بچه رو اسارت می بَرَن بی تو ، دشمنا همه به فکر معجرن بی تو.. ای وای بهمن عظیمی ............. این شب آخره برادر از این به بعد چشام می‌شه تر دو تا گره زدم به معجر می‌خوام ، تا خود سحر فقط نگات کنم می‌خوام ، تا خود سحر فقط صدات کنم ای وای ای وای باید ، واکنم گوشواره‌ی دخترتو باید ، بزنم شونه موهای سرتو ای وای ای وای بند دوم آغوش تو پناه من بود یه عمری تکیه‌گاه من بود شونه ات قرار آه من بود داداش ، فردا شب تنها ترینم تو جهان داداش ، منم و اشک چشای بی امان ای وای ای وای ای وای ، چجوری کنار بیام با ماتمت ای وای ، بعد تو چه کار کنم با حرمت ای وای ای وای بند سوم فدات بشه الهی زینب می‌ترسم از فردای امشب از نعلای تازه ‌ی مرکب ای وای، غرق بوسه می‌کنم حنجرتو ای وای ، نکنه زخمی بشه پیکر تو ای وای ای وای ای وای، می میرم خاکی بشه پیروهنت ای وای ، بی حیا اگه بشینه رو تنت ای وای ای وای ✍ ............. دردم و هیشکی نمی دونه ببین چه نامرده زمونه سرت تو دست این و اونه ای وای خواهرت آواره ی شام بلاست ای وای تنها موندم اینجا،عباست کجاست؟ ای وای... ای وای ای وای حق من این همه نامردی نبود ای وای من کجا و این محله ی یهود ای وای.. ای وای چیکار کنم با این همه درد نگاهِ این مَردم نامرد... شبیه شمعی منو آب کرد! ای وای برا عرض تسلیت به دخترت ای وای همه می رقصن داداش دور سرت ای وای.. ای وای ای وای تو خودت دیدی چه زجری کشیدم ای وای کاش می مُردم این روز و نمی دیدم ای وای.. ای وای سنگم زدن از روی هر بام زینب کجا و ملأ عام زینب کجا اینهمه دشنام ای وای از جسارت ها به رأس شهدا ای وای شهر شام کجا و ناموس خدا ای وای... ای وای ای وای نداره دردای قلبم التیام ای وای بخدا مرگ مو از خدا می خوام ای وای... ای وای بهمن عظیمی ............... https://eitaa.com/emame3vom/96276 👇
. . شهر دم دروازه ساعات خدا رحم کند به دل عمه سادات خدا رحم کند محمل ام پرده ندارد،مددی یا ستار حاجتم وقت مناجات،خدا رحم کند *چشم من تار شده،یا تو به هم ریخته ای؟* با همان خنجر کندی که تو را زجرت داد می کند شمر مباهات خدا رحم کند سرت از نیزه زمین خورد،دلم ریخت حسین زیر پایی و به لب هات خدا رحم کند نیزه نیزه شده از بس که گلوی پاره پر شدی تو ز جراحات ...... *واقعا همین بوده،من که میگم اصلا سر پایین نیومده،اما اگر نگاه به مقاتل کنی میگه هر شب این سر ها رو می آوردن پایین تو صندوقچه میزاشتن، دوباره صبح به نیزه میزدن ...وای وای ...... حسین ....... چانه میزد سر گهواره یکی پیش رباب *میگفت چند میخری یکی میگفت چند میفروشی* بمیرم براتون ، بچه ها پشت دروازه ایستادن یکی سوال کرد چرا این اسرا رو داخل نمیبرید دیگری گفت هنوز زینت دادن و چراغونی شهر تموم نشده" وقتی دروازه وا شد،همه رو خبر کرده بودن . از مسیر بازار یهودی ها آوردنشون، سرکرده یهودی ها (استغفرالله) گردنبدشو، اون سینه ریزی که می اندازند به عنوان احترام، اون و در آورد به صاحب نیزه داد،گفت نیزه رو بیار جلوتر "" نگاه که کرد گفت خوب میشناسمت بابای این بود خیبر مارو ریخت به هم، نانجیب خم شد سنگ برداشت ...." به تبع،مریداش همه سنگ برداشتند ...." چه خبر بود روز اول صفر خدا رحم کند حسین .... .
. بفرمایید روضه، آدرس: دروازه ی ساعات بعد از کوچه ی تنگِ یهودی ها تَهِ بازارِ شامِ سابق و امروز بازارِ حمیدیّه گرفته مجلسی ارباب در کاخ یزیدیّه بفرمایید روضه با حضور قاتلان،شمر و سنان و حرمله امشب بفرمایید روضه با حضور ذاکران این بار چوب خیزران با لب... بفرمایید روضه ،شام،بعدش هم به صرف شام بفرمایید روضه شامیان،بعد از نماز مغرب و عشاء بفرمائید روضه شامیان با خطبه خوانی هایِ زین العابدین و زینب کبری ندیدم مجلسی کامل تر از این مجلس روضه نه بی خود نیست اربابم در آورده سر از این مجلس روضه که در آن قاسم و عباس و اکبر بر روی نیزه،میان دارند و در هر گوشه ی مجلس شبیه عمّه ی سادات و طفلان،کربلایی های بسیارند به نوبت راویان،شمر و سنان و حرمله از کربلا گفتند تمام قصّه را از ابتدا تا انتها گفتند ولی هر یک جدا از روضه ی سرهای از پیکر جدا گفتند سپس بر منبرِ تشت طلایی آن لب کرب و بلایی آیه ای از کهف را آن شب تلاوت کرد تمام نکته ها را مو به مو در خواندن آیه رعایت کرد حسین بن علی لب وا نکرده،ناگهان مجلس دگرگون شد از این سو چشمِ زین العابدین از آن طرف، زینب دلش خون شد پس از لب خیزران برخواست آهسته ولی با شدّت از دست یزید افتاد رقیّه دید بالا رفت چوب خیزران، امّا خدا را شکر بر صورت ندید افتاد همین که خیزران، این ذاکر معروف بالا صدای جمع از این روضه ی مکشوف بالا رفت زمینه ، نوبت جُندَب شد و از داستان بوسه ی سرخ پیمبر خواند زمینه ، نوبت جُندَب شد و او هم دوباره روضه را از قسمت ِ سر خواند ولیکن ، واحدِ سنگین آن مداح رومی ، چیزِ دیگر شد خدا خیرش دهد او خواند و حال عمّه ی سادات بهتر شد بکوب ای سینه زن در واحد شلاقیِ امشب تو می کوبی به سینه ظاهرا، امّا فقط شلاق ها را می خورد زینب برای لطمه ی آخر ، فضا جور است در مجلس سر زینب سلامت ، نوبت شوراست در مجلس به شدّت خطبه خواندن های زینب، شور می بخشد به این مجلس خصوصاً موقعِ طرز ادای اسمِ ارباب جهان، از بس حسین بن علی را می کشد با حس دل سنگ آب می گردد رقیّه بیشتر بی تاب می گردد دل سنگ آب می گردد دل سنگ آب شد امّا، دل آب فرات آن روز ، سنگ و سنگ تر می شد سَرِ ظهر عطش از شدت گرما و تیر و نیزه ها، خون در رگ خون خدا پُر رنگ تر می شد دل سنگ آب شد روزی ، دل سنگ آب می گردد، دل سنگ آب خواهد گشت زمان دیروز یا امروز یا فردا برای کربلا بی تاب خواهد گشت شما حالا بفرمایید روضه ، اهل بیت امّا به زور تازیانه ، راهیِ مجلس شدند آن شب شما حالا بفرمایید روضه ، بچّه ها ، از بس که تازیانه خوردند از عدو، بی حس شدند آن شب بفرمایید روضه ، روضه ی ناگفتنی در مجلس از آغاز بسیار است از این بسیار ها تنها ، یکیّ اش این که زین العابدین بسیار بیمار است یکی دیگر از این بسیار ها این که ، کمان حرمله ، بسیار در چشم همه مشغول ِآزار است بفرمایید روضه تا که شام زینب کبری سحر گردد بفرمایید روضه تا مگر تعدادمان از دعوتی های یزید بی مروّت بیشتر گردد بفرمایید روضه تا که بازوهایمان امشب برای بچّه ها در وقت تازیانه مانند سپر گردد بفرمایید روضه ، آدرس دروازه ی ساعات بفرمایید روضه بچه ها ، تنها برای شادیه قلب حسین و عمّه ی سادات .👇
. 🏴 علیه السلام ( ) ✍ 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ روی نیزه خوش نشستی قاری قرآن زینب ای سرِ غرق به خون جونم فدات ای جان زینب بعد تو این زندگیِ غرق اندوه و نمی‌خوام پا به پات هرجا بِری با این قد خمیده میام حسین من ای قاری قرآن رو نیزه برادر گریان رو نیزه یه کم نگاه کن خواهرت رو منم اون که بعد از حسین حافظ این دینم به جان تو از پا نمی‌شینم تا پس نگیرم این سرت رو غمت کرده پریشانم / حسین جانم حسین جانم حسین جانم حسین جانم ۲ 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ داغ تو منزل به منزل هر کجا مستأصلم کرد پشت دروازه ی ساعات دشمنت معطلم کرد بچه‌هات گُشنه و تشنه توو بیابونا اسیرن عترتت توو دستای این نامسلمونا اسیرن توو شهر شام با قلب خواهرت چه‌ها کردن چه جشنی شامیا به پا کردن به یُمن کشتنت برادر همه دورِ سرای روی نی می‌رقصیدن ما گریه می‌کردیم، می‌خندیدن برای تسلیت به خواهر همه خندان و گریانم / حسین جانم حسین جانم حسین جانم حسین جانم ۲ 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ چی بگم از طعنه و دشنام و اون حسودی‌هاشون چی بگم از کوچه و محله ی یهودیاشون چی بگم از این همه نامردی و از این پلیدی تو خودت از روی نی وضعیت ماها رو دیدی امان از شام امان از این کوچه و بازارش امان از این مجلس اغیارش از این همه نگاه خیره امان از شام امان از این سنگای روی بام امان از این طعنه و این دشنام امان از این روزای تیره ببین پاره گریبانم / حسین جانم حسین جانم حسین جانم حسین جانم ۲ 👇
. 🏴سبک یا روضه ای اول ماه صفر مصادف با ورود کاروان اسرا به پر بلا 1403 🏴بند اول از کرببلا سخت تر،شام بلا بود ای وای مصیبتاشم بیشتر،شام بلا بود ای وای خسته رسیده قافله،همراهِ شمر و حرمله زینب مجروح و اطفال؛همه اسیر سلسله رسیده عمه جان ما،به شهر شام پر بلا رسیده بین عده ای،نامرد پست واویلتا انگاری عید شامیاس،انگاری که مهمونیه یه عده میکنن هلهله،تمومه شهر چراغونیه از کرببلا سخت تر شام بلا بود ای وای مصیبتاشم بیشتر شام بلا بود ای وای واویلتا واویلا 🏴بند دوم به طبل شادی میکوبن،شامیا حرمت ندارن سجادو از روی مرکب،با دسته بسته میارن میبرن اهل بیت و از،بازار و از تو کوچه ها آتیش میریزن رو سرِ،عترت پاک مصطفی زینب و انظار عوام،زینب و سنگ روی بام زینب و نامردای شام،زینب و اون بزم حرام از کرببلا سخت تر شام بلا بود ای وای مصیبتاشم بیشتر شام بلا بود ای وای واویلتا واویلا 🏴بند سوم شامی نداره مروت،شامی نداره که غیرت میبرن اهلبیت و تو،بزم حرومی به نوبت سر حسینو توی طشت،جلو یزید تا میارن کنارشم جام شراب و خیزرونم میذارن با دیدنه این صحنه ها،باز دل زینب میشکنه بی حیا با چوب داره به،لب حسینش میزنه از کرببلا سخت تر شام بلا بود ای وای مصیبتاشم بیشتر شام بلا بود ای وای واویلتا واویلا ۱۴۰۳/۰۵/۰۹ 🫶🎵کربلایی امیرحسین سلطانی ‌.👇👇👇
. بعد غم و رنج شهر کوفه رسیده کاروان سوی شام پذیرایی اینها ز مهمان شده با سنگ‌های روی بام خدایا کجائه اينجا که داره دلا می لرزه اینجا مرکز فساده داره چشم هیز و هرزه شامی و، بغض و کینه شامی و، زخمِ سینه شامی و، کابوس های سکینه حسین... وای... هوای خرابه های اینجا روزا گرم و شب‌هاش سرده اینجا کوچه‌هاش مثل مدینه راویِ خاطراتِ درده فرموده امام سجاد با دلی چو کوه غم ها اینجا شد هفتا مصیبت روا به گل‌های زهرا شامی و، اشک و گریه اینجا دق، کرد رقیه می‌دادند، نون خشک به ما هدیه حسین... وای... .👇
. شلوغه دروازه ساعات این شده اعظم مصیبات ای وای ای وای منتظرن یه عده الوات تا برسه عمه سادات ای وای ای وای ای وای ای وای امان از شام ، امان از شام ، امان از شام .............. دم ورود صدای ساز و سوت و کف هلهله اومد ای وای ای وای پونصد هزار نفر برای تماشای قافله اومد ای وای ای وای .............. خدا می‌دونه چی کشیدن چها که دیدن و شنیدن ای وای ای وای دروازه تا کاخ یزید و صبح اومدن غروب رسیدن ای وای ای وای .............. قافله رو عذاب میدادن رو نی سرا رو تاب میدادن ای وای ای وای جلو چش این زن و بچه به دست هم شراب میدادن ای وای ای وای .............. مسیر تنگ کوچه ها رو چجور آوردن اسرا رو ای وای ای وای خدا بخیر کنه عبور از محله یهودیا رو ای وای ای وای .............. پرده نشینای حرم رو تو معرض عموم آوردن ای وای ای وای ذراری نبی رو مثل اسیر ترک و روم آوردن ای وای ای وای .............. طعنه جای عرض سلامه ناسزا جای احترامه ای وای ای وای آتیش میریزن رو کسی که آتیش به پیکرش حرامه ای وای ای وای .............. به گریه ام مصائب شامی بی حیا می‌خنده ای وای ای وای سر بریده از خجالت چشماشو رو نیزه میبنده ای وای ای وای .............. درست چلو چشم سکینه سر یل ام بنینه ای وای ای وای خدا کنه رباب نبینه سر بچه ش روی زمینه ای وای ای وای .............. دختر زهرا پریشونه برا حسینش نگرونه ای وای ای وای پیرزن یهودی با سنگ گرفته رأسشو نشونه ای وای ای وای .............. " تنت زیر مرکبا افتاد لبت با سنگ از نوا افتاد ای وای ای وای راضی بودم رو نیزه باشی حالا سرت زیر پا افتاد ای وای ای وای " ✍ 👇
. مولاتنا یا جبل الصبر اغیثینی ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ شعله افتاد به جانم دم دروازه شام تیره شد آه! جهانم دم دروازه شام رفت از دست امانم دم دروازه شام بود در سینه فغانم دم دروازه شام پیش چشمان من و قافله‌ای یاس کبود رقص و آواز و نی و عود مهیا شده بود شهر آذین شده بود و همه می‌خندیدند خوب دور و بر ما کف زده و رقصیدند بی علمداری من را همگان می‌دیدند بین آن هول و ولا اهل حرم ترسیدند سایه انداخت سرت از سر نی بر سر من لطف تو بود قراری به دل مضطر من دیدی ای سایه‌ی سر بی تو گرفتار شدم؟ راکب محمل بی پرده در انظار شدم؟ وارد شام پر از طعنه و آزار شدم؟ راهی کوچه و پس کوچه و بازار شدم؟ من که یک عمر فقط پرده نشینی کردم هم‌رهی با شبث و شمر و سنان شد دردم از در و بام نظرها همه جا با ما بود اصلاً این شام بلا آخر این دنیا بود چه قدر سنگ به دستان و به دامن‌ها بود هدف سنگ‌زنان قافله‌ای تنها بود بارش سنگ و من و چشم پر از بارانم هیجده سر، سر نی دید که سرگردانم در همه شهر من غم‌زده را چرخاندند خاک و خاکستر و خاشاک سرم افشاندند لات و الوات مرا خارجی‌ام می‌خواندند ناسزا گفته و از پیش مرا می‌راندند ماجرا سخت‌تر از هر چه شنیدی بوده گله‌ام از گــذر قوم یهــودی بوده سختی کوچه و بازار کجا؟ بزم شراب؟ سختی طعنه‌ی اغیار کجا؟ بزم شراب؟ خنده‌ی قوم جفاکار کجا؟ بزم شراب؟ منِ بی معجر و دستار کجا؟ بزم شراب؟ مرکز ثقل دلم تشت طلا بود و سرت خیزران بود و لب لعل تو و چشم ترت __ .
. 🏴 روضه ای ایام آل الله مصیبت سلام الله علیها در شام 🏴بند اول واویـــلا،امون از شام بلا رسیده کاروان به شام واویلتا و الامان مهدیِ صاحب الزمان آجرک الله آقا جان وقت ورود اُسراست هلهله تو محله هاست یه عده دف میزنن و سر حسین رو نیزه هاست انگاری عید شامیاست بساط رقصشون براست خیلیا با طعنه میگن قافله ی خارجیاست واویـــلا،امون از شام بلا 🏴بند دوم زینب و دشمن خدا زینب و دیده ی عوام زینب و عده ای پلید زینب و کوچه های شام زینب و غربت عجیب زینب و درد بی حساب زینب و دست بسته و زینب و مجلس شراب زینب و رقص شامیا زینب و زخم بی امان زینب و عده ای یهود زینب و چوب خیزران واویـــلا،امون از شام بلا ✍️🎵کربلایی امیرحسین سلطانی 👇
. 🏴 روضه ای اول ماه صفر مصیبت اهل بیت علیهم السلام ورود کاروان اسرا به 🏴بند اول آجرک الله مولا یا صاحب الزمان (عج) رسیده،نزدیکه،شام بلا،کاروان شهروآذین بستن میکنن هلهله آل پیغمبر هم اسیر سلسله انگار عیده تو شام که شده ازدحام جای گل میریزن آتیش از روی بام واویلا،وای از شام 🏴بند دوم آجرک الله مولا یا صاحب الزمان (عج) پشت دروازه ی ساعاته کاروان سر جدت رو نی جلوی قافله عمه جانت زیر چکمه ی حرمله تو خودت میبینی این مصیبتها رو شام و نامردا رو روی نی سقا رو واویلا،وای از شام 🏴بند سوم آجرک الله مولا یا صاحب الزمان (عج) از شام و،این همه،مصیبت،الامان کوچه و بازار و ناموسه پیغمبر مجلس اغیار و دخترای حیدر غم بی کران و شیون زنان و چوب خیرزان و اون لب و دندان و واویلا،وای از شام ✍♩کربلایی امیرحسین سلطانی 👇👇👇
. 🏴 یا حضرت زینب سلام الله علیها اول ماه صفر 🏴بند اول پشت دروازه ساعات   رسیده عمه سادات سر ارباب روی نیزه    سر دیگه باب حاجات واویلا همراهه شمرو حرمله واویلا داره میاد یه قافله واویلا میاد صدای هلهله واویلا زینب و کوچه های شام واویلا زینب و دیده ی عوام واویلا زینب و مجلس حرام واویلا رسیده کاروان به شام 🏴بند دوم شروع ماتم عظماست   پریشون حضرت زهراست واسه ی آل پیمبر          اوج این مصیبت اینجاست واویلا انگاری عید شامیاس واویلا چراغونی محله هاس واویلا بساط رقصشون بپاس واویلا رقیه و یه عده پست واویلا بگم ز سنگینیه دست واویلا دندون شیریش و شکست واویلا رسیده کاروان به شام 🏴بند سوم دختر حضرت حیدر    زینت دامن مادر وارد شام بلا شد       همرهه راس برادر واویلا ز غصه های بی امون واویلا ز طعنه و زخم زبون واویلا یزید و چوب خیزرون واویلا زینب و شیون رباب واویلا زینب و سینه ی کباب واویلا زینب و اون بزم شراب واویلا رسیده کاروان به شام 🎤 کربلایی سید محسن گندمی مشهد ✍کربلایی امیرحسین سلطانی 👇
. 🏴 مصیبت اهل بیت علیهم السلام اول ماه صفر ورود کاروان اسرا به شام 🏴بند اول رسیده به شام بلا کاروان ای امان آجرک الله حضرت صاحب العصرو زمان عمه جانت رسیده،پشت دروازه ی شام بچه هارو آورده،میونه این ازدحام دخترارو آورده،بین انظار عوام/وای...حسین رسیده خسته زینب،تا بشه بی احترام بریزن رو سرش سنگ،جای گل از روی بام بشنوه از زبون،شامیا لفظ دشنام/وای...حسین 🏴بند دوم شده به رنگ خون تو ای حسین آسمون شده از این درد و بلا خواهر تو قد کمون چی گذشته به زینب،چه بلاهایی دیده دیده از غم رقیه،شده قامت خمیده بی برادر به اینجا،با حقارت رسیده/وای...حسین توی بازار شام و،کوفه اینارو بردن چقد از مردماشون،سنگای شامی خوردن بازم از روی نیزه،سرو پایین آوردن/وای...حسین ✍️🎵کربلایی امیرحسین سلطانی ✍️کربلایی مجید آقاجانی 👇
. 🏴 روضه ای اول ماه صفر ورود اسرا به شام 🏴بند اول رسیده آخر از راه قافله به شام ای وای خسته رسیده زینب بین ازدحام ای وای شهرو چراغون کردن انگاری عیده تو شام میریختن آتیش روی سر اسیرا از بام اوج مصیبت و بلا الشامه نوحه ی اهل بیت ما الشامه برای زین العابدینم حتی سخت تر از کرببلا الشامه امون از شام 🏴بند دوم ناموس خدا کجا و کوچه و بازار ای وای دخترارو بردن از میون انظار ای وای شادی میکردن مردم تا میدیدن سرهارو یه عده ام میگفتن ببینید خارجیارو اونکه دلو میسوزنه الشامه غصه ی صاحب زمونه الشامه اونکه براش صبح و مسا آقامون همیشه روضه میخونه الشامه امون از شام 🏴بند سوم ناموس خدا کجا و مجلس شراب ای وای زینبو بردن اونجا دادنش عذاب ای وای به لب و دندانی که بوسه زده پیغمبر بی حیا میزد چوبه خیزرون جلو خواهر زینب غمدیده و شام پر درد زینب و مجلس یزید نامرد زینب و خنده ی یهودی ای وای بی بی رو شام پربلا پیرش کرد امون از شام ✍️🎶کربلایی امیرحسین سلطانی 👇
. روضه‌شهر شام ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ خودم دیدم که شهر شام با رأست تجارت کرد تجارت با سر پاک تو کرد آقا خسارت کرد قلوب بانوان و کودکان آل عصمت را پر از درد و بلا و غصه و رنج و مرارت کرد که می‌داند چه‌ها با جان ما این شامیان کردند چه غم‌‌هایی که آوردند و دل را پرحرارت کرد من از این شهر و این دروازه ساعات دلگیرم چرا که بر دل و قلب صبور من جسارت کرد خدا لعنت کند آن پیرزن را که سر بامی به قلوه سنگ بی‌رحمی به سوی تو اشارت کرد برادر جان! تو بر نی بودی و دیدی در آن محشر چگونه بوته خــــار شعله‌ور ما را زیارت کرد میان ازدحــــام چشم‌های خیره‌ی مردم عزیزم! خواهرت بدجور احساس حقارت کرد به جان مادرم من نگذرم از خیزرانی که ... به پیش چشم‌هایم لعل و دندان تو غارت کرد نمی‌دانم چرا نشکست سقف آسمان آن لحظه‌ی شومی که آن بی شرم با مِی بر سرت قصد شرارت کرد میان آن کشاکش من فقط محو رخت بودم نگاه زخمی‌ات آنجا دل من را عمارت کرد __ .
. السلام علیک یا اباعبدالله بعد تو زمانه ی مکافات رسید بیش از همه غربتت به اثبات رسید یک شهر برای قافله آذین شد وقتی که به دروازه ی ساعات رسید ⛤⛤⛤⛤⛤⛤⛤ رفتی و زمان ، زمان مهمانی شد بر قافله ات وقت پریشانی شد رأس تو سه روز روی نیزه بود و یک شهر برای تو چراغانی شد ✍ .
. ای وای  غریبم من ای دنیا به سر بکوب     ای وای   ای وای    ای وای ما رو از صبح تا غروب     ای وای میزدن با سنگ و چوب     ای وای نموند جای سالم بر این پیکر ما شکسته سر ما شکسته پر ما ای وای    غریبم من سرگردون و  بی پناه     ای وای روز مون شده سیاه       ای وای این شامه یا قتلگاه        ای وای تا حالا نبودم چنین زار و تنها کسی نیست کنه رحم به اولاد زهرا وای    غریبم من درد از بی کسی ماست      ای وای این شامی چه بی حیاست     ای وای علمدار ما کجاست     ای وای علمدار ببین حرمت رو شکستند مثه مادرم راه من هم رو بستند ای وای   غریبم من از درد و غصه پرم     ای وای آتیش ریخت رو چادرم     ای وای تازیانه میخورم     ای وای منی که قدو قامتم رو ندیدن حالا دور من شامیا صف کشیدن ای وای    غریبم من ✍ 👇
. روضه این شبا به سخت ترین جاش رسیده از چشمای صاحب عزا خون چکیده شد در ملأ عام تماشایی مردم اونکه تاحالا سایه شو خورشید ندیده موقع آزار شد زینب بنت مرتضی وارد بازار شد موقع آزار شد پرده نشین بین حرومیا گرفتار شد موقع آزار شد شده این نوحه هرشب الانوحو علی زینب (بند دوم) زینب توی این مسیر صدبار شهید شد با اهل حرم وارد بزم یزید شد چی گذشته به سربریده علمدار دیدن که محاسنش رو نیزه سفید شد زینب و آزردن زینب و تو محله ی یهودیابردن زینب و آزردن پای سر برادرش شراب میخوردن رسیده جون او برلب الانوحو علی زینب 👇
. دروازه ی شهر شام  چه ازدحامی شده دورِ رباب و زینب     پر از حرامی شده علی الحسین واویلا شکسته قلب رسول   از این غمِ جانگداز نشسته ناموس حق   رو ناقه ی بی جهاز علی الحسین واویلا نظاره کن یا نبی  زینبت آواره است همه عزیزان تو  لباسشان پاره است علی الحسین واویلا دوباره در شهر شام   کار حسین زار شد که دختر فاطمه   وارد بازار شد علی الحسین واویلا به ناقه ها خواهر  حسین سنگ میخورد بر روی نیزه سرِ    حسین سنگ میخورد علی الحسین واویلا آل علی را چرا     بهر عزاب میبرند عمه ی سادات را  بزم شراب میبرند علی الحسین واویلا پیمبران در عزا   همه از این ماتمند که دختران علی  میان نامحرمند علی الحسین واویلا شرر به قلب علی   عدو چه خوب میزند بر لب خشک حسین  یزید چوب میزند علی الحسین واویلا ✍ 👇
. السلام علیک یا اباعبدالله شب اول ماه صفر ؛ ورود به شام آن چه در دایره ی عشق به اثبات رسید جلوه ی نور خدا بود به مرآت رسید حق که در صبح ازل دم ز تجلی می زد آیه ی نور به مصباح و به مشکات رسید سجده کردند همه مثل سجود آدم تا که بر خیل مَلَک وقت ملاقات رسید بعثت دیگری انگار به پا گردیده یا که کلیم آمد و در طور به میقات رسید صوت قرآن حجازی تو غوغا می کرد گویی از وحی خدا روح افاضات رسید رأس زیبای تو بر نیزه پدیدار شد و بین من با سر تو وقت مناجات رسید همه در تابش خورشید سه روزی ماندیم قافله تا که به دروازه ی ساعات رسید شهر آذین شد و در جشن و چراغانی بود تهمت خارجی و رَجم و مکافات رسید غربت و بی کسی و بی سر و سامانی ما بیشتر از همه در شام به اثبات رسید امتی آمده و اجر رسالت می داد یا که بر عترت او وقت مجازات رسید من سرم مثل تو بشکسته ز سنگ از سر بام سر به سر بود چنین رسم مساوات رسید سرِ ما شعله ی آتش سر تو خاکستر سر ما خم نشد و نغمه ی هیهات رسید همه را صبر نمودم به شکیبایی خود ولی از زخم زبان شرح شکایات رسید تشت زر ، بزم شراب و من و نامحرم ها حرف معجر شد و هنگام مراعات رسید خطبه ی حیدری ام کرد چه طوفان بر پا که یزید آن همه حیرت زده و مات رسید عاقبت کنج خرابه شده منزلگه ما هر که سرمست تو گردد به خرابات رسید نیمه شب رأس تو آمد به دل ویرانه به نماز شب من اوج عبادات رسید دخترت رأس تو را تا که به آغوش کشید جان فدا کرده و بر اوج زیارات رسید   دوشنبه ۱۵ مرداد ۱۴۰۳ ۱۴۴۶ .
1722806671900_-2147483648_-212479.ogg
2.25M
روضه ی امشب یه کلام، ای وای از شام روو نیزه ها سر امام، ای وای از شام زینب و مجلس حرام، ای وای از شام ای وای از شام باید با اشاره، باید بی صدا گفت باید روضه هاشو، با این واژه ها گفت سنگ و، سیلی، رویِ، نیلی کوچه، بازار، بینِ، انظار دستِ، بسته، پایِ، خسته ترس و، غربت، رنج و، محنت ای وای... زینب شلوغه کوچه های شام، ای وای زینب آتیش و سنگ روی بام، ای وای زینب رقیه بین ازدحام...، ای وای زینب ای وای زینب نمی چرخه امشب، به روضه زبونم باید واژه واژه، براتون بخونم طشت و، اون سر، اشکِ، دختر چوب و، دندون، لب ها، پرخون بی کس، تنها، پس کوو، سقا؟ رختِ، پاره، مُردن، داره ای وای... زینب ✍ ۱۵ مرداد ۱۴٠۳
. هر جا سخن از زینب و دروازه شام است ساکت به تماشا ننشینید، حرام است دستی که به سر می‌زنی از این غم عظمی یادآور فرق سر و سنگ لب بام است یک سر به سر نیزه عیان است ببینید مانند هلال است ولی ماه تمام است هجده قمر از نوک سنان تابد و مردم پرسند ز هم: پس سر عباس کدام است؟ مردم نزنید از همه سو سنگ بر این سر والله امام است امام است امام است زوّار برادر شده بر نی سرِ عباس هم اشک به رخ، هم به لبش عرض سلام است هر کوچه پر از هلهله و خنده و شادی است از شام بپرسید مگر عید صیام است؟ با یاد سر و چوب و لب و ناله زینب انگار جهان در نظرم مجلس شام است باید همه از مرد و زن شام بپرسید ناموس الهی ز چه در محضر عام است؟ هرخانه که در سوگ حسین است سیه پوش «میثم» در آن خانه غلام است غلام است حاج غلام رضا سازگار ✍ .
. ای که داغت به دلم صفحه خونبار کشید دیدی آخر به کجا عاقبت کار کشید دشمنت پرده نشینان حرم را ز جفا به سر هر گذر و کوچه و بازار کشید تا به دروازه ی ساعات رسیدیم حسین کار بر خواهش از، شمر ستمکار کشید بس که گردانده شدیم در ملاعام به شام صبح وارد شدن ما به شب تار کشید تا سرت را به بر محمل من چرخاندند دخترت ناله زد و پنجه به رخسار کشید این سخن را به توسربسته بگویم که عدو زینبت را به سوی مجلس اغیار کشید خیزران تا که به لبهای عطشناک تو خورد آنقدر خواهرتو آه شرر بار کشید . ✍ .................. سرم هرگز نشد پیش کسی‌ خم همیشه سربلندم زیر ابالفضلی! پریشان حسینم سلام آقا! خداحافظ محرم گدای سفره ات پیغمبرانند نداری دور این سفره گدا کم شفای عاجل از تربت گرفتم نشد بیمار تو محتاج مرهم رفاقت با یکی آنهم تو ارباب! در عالم تو فقط خوردی به دردم بجز زهرا که دستم را گرفته نمیخواهد کسی من را در عالم جوانی میکنم با عشق اکبر فدای اصغرت اولاد آدم برای اشک ما زحمت کشیده علی یک عمر، دور چاه زمزم اهالی نجف مهمان نوازند بساط اربعین را کن فراهم خدا حفظت کند بر روی نیزه ز شر سنگ تیز و نامنظم سر ناموس خود معجر ندیدی سرت با خون تازه شد معمم دم دروازه ساعات، زینب معطل بود و شد محتاج محرم ✍ .
. (سبک دهه ۶۰ حاج آقا منصور ارضی) شد اول ماه . صفر رسیده از شام ویران . خبر رسیده جان به لب گشته عمه سادات تا رسیده دروازه ی ساعات آه و واویلا . . . . . . بی احترام و . بدون اکرام مخدرات حسین در شام سید سجاد دیده گریان است دور محمل ها پر ز مردان است آه و واویلا . . . . . . 👇