۱۹
#نوحه
#ورود_به_شام
#حاج_رضا_یعقوبیان
#سبک_زینب_زینب_زینب
اهل حرم مولا(با عمه ی ساداتند)۲
وارد شده آن ها از(دروازه ی ساعاتند)۲
بر دیدار اسیران مردم شام
جلوی دروازه کرده ازدحام
امان از شهر شام آه و واویلا۲
در بین اسیران بود(سرها همه روی نی)۲
هر کوچه ی شهر شام(با خون جگر شد طی)۲
یتیمان حسین با دست بسته
خونجگر گردیده قلب شکسته
امان از شهر شام آه و واویلا۲
از این همه ظلم و کین(خون شد جگر زینب)۲
سوزد دل طفلان با(سوز و شرر زینب)۲
اهل حرم سوزد زین همه بیداد
خون گردیده دل حضرت سجاد
امان از شهر شام آه و واویلا۲
در بین همه مردم(شد غربت شان معلوم)۲
خون گریه کنند زین غم(هم زینب و هم کلثوم)۲
در شام غم بی جرم و بی بهانه
بر طفلان می زدند با تازیانه
امان از شهر شام آه و واویلا۲
زن های حرم گریان(از این همه غم محزون)۲
از این همه ظلم شام(دل ها همه گشته خون)۲
روز اسیران گردیده چنان شام
سنگ می زدند بر آن ها از لب بام
امان از شهر شام آه و واویلا۲
#زنجیرزنی #زنجیر_زنی
#شام
#دروازه_ساعات
@yaghubianreza
.👇
.
#دروازه_ساعات
#راس_الحسین_علیه_السلام
من غم و مهر حسین با شیر از مادر گرفتم
روز اول کامدم دستور تا آخر گرفتم
بر مشام جان زدم، یک قطره از عطر حسینی
سبقت از مُشک و گلاب و نافه و عنبر گرفتم
عالم ذر، ذره ای از خاک پای حضرتش را
از برای افتخار از حضرت داور گرفتم
بر در دروازه ی ساعات، یک ساعت نشستم
تا سراغ حضرتش از زینب مضطر گرفتم
زینبی دیدم، چه زینب؟ کاش مداحش بمیرد!
من ز آه آتشینش، پای تا سر در گرفتم
سر شکسته، دل پر از خون، دیده خون آلود اما
حالتی دیدم که بر خود، حالتی دیگر گرفتم
ام لیلا رعشه بر اندام دیدم اوفتاده
گفت من این رعشه از داغ علی اکبر گرفتم
نا گه از بالای نی فرمود شاه تشنه کامان
سر به راه دوست دادم، زندگی از سر گرفتم
اکبرم کشتند و عون و جعفر و عباس و قاسم
تا خودم از تشنگی، آب از دم خنجر گرفتم
گفت ساعی زین مصیبت از در دربار جانان
حظّ ازادی برای اکبر و اصغر گرفتم
#شام
#مصیبت_شام
#ساعی_مرشد_چلویی
https://eitaa.com/emame3vom/49888
_____
.
ای رفیقان که سوی شهر حسین در سفرید…
این دل غمزده و زار مرا هم ببرید…
زیر یک پرچم و بیرق، همگی سینه زدیم…
شرط و انصاف نبوده که شما ها بپرید…
فکر این مساله بدجور خرابم کرده…
که چرا شاه کرامت دل من را نخرید…
من شنیدم که در این خانه بد و خوب یکیست…
ولی فهمیده ام انگار شما خوب ترید…
و ببالید به خود چون که رسیدید حرم…
بین خوبان زمان از همه خوبان به سرید…
به مقام علی اکبر که رسیدید مرا یاد کنید…
جان زینب به سوی مقتل ارباب نرید…
یک نصیحت کنم و از همگی ذکر دعا…
مدیونید از آن شهر کفن ها بخرید…
☆ به وقت مرگ مبادا مرا کفن بکنید…
که من غلامَمو ، ارباب بی کفن دارم
#امام_حسین
#اربعین
.
.
#دروازه_ساعات
#شام
📌محل اقامت اسرا در شام
◀️طبق نقل مشهور #اسرا را از باب #توما یا ساعت، وارد شهر کردند و در ورودی #مسجدجامع، بر سکویی که محل نگهداری اسرا بود، جای دادند که در معرض دید عموم مردم باشند.
◀️در روایتی دیگر، اسرا را در آغاز ورود به #دمشق در محلی #ویران و بی سقف جای داده و چند #سرباز_رومی را به نگهبانی آنان گماردند.
◀️به گزارش امام #صادق(ع)، خانه ای به آنان دادند که بر سرشان فروریزد و آنان را بکشد.
◀️خطبه کوبنده امام #سجاد(ع) در مسجد جامع باعث گردید که اسرا را به خانه ای کنار منزل یزید ببرند.
◀️طبق گزارش شیخ مفید، اتاق #زنان و مردان جدا بود.
📚صفار، بصائر الدرجات، ص۳۳۷.
📚مفید، الارشاد، ج۲، ص۲۶.
📚سیدبن طاوس، الملهوف، ص۲۱۹.
.
.
#الشام_الشام_الشام
گریه کن گریه، که احیای همه احکام است
التیام جگر سوختهی اسلام است
گریه کن، سینه بزن، آه بکش، مرگ بخواه
نوکر از روضه اگر جان ندهد ناکام است
لب دلسوخته ها را همه شب دوخته اند
گریه کن، گریه زبان همه ی ایتام است
آن قتیل العبراتی که به ما گفت حسین
گریهی زینب، در حال عبور از شام است
ای که باران به دعای تو می آمد...حالا
سنگ می بارد و هر سنگدلی بر بام است
نیستی تا که ببینی دم دروازه شام
دل بی تاب رباب تو چه ناآرام است
چوب میزد به دهانت پسر مرجانه
چوب در دستی و در دست دگر یک جام است
دختری داشتی ای شاه و کنیزش خواندند
چه بگویم...همه روضه همان الشام است
مسعود یوسف پور✍
#بعد_از_شهادت_امام_حسین
.
از رنج و محنت، کشتند ما را
با هتک حرمت، کشتند ما را
در ازدحامی قوم حرامی
از روی فرصت کشتند مارا
در آتش و دود، دروازه ای بود
ساعت به ساعت، کشتند ما را
هرکس که آمد سنگی به ما زد
اینها به نوبت کشتند ما را
سر را نبردند قدری جلوتر
نزد رعیّت، کشتند ما را
دُر بود و میریخت از دیده هامان
بهر غنیمت کشتند ما را
شد رستخیزی...آه از کنیزی
ای کوه غیرت! کشتند ما را
■
مداح ناگاه از خیزران گفت
در بین هیئت...کشتند ما را
مسعود یوسف پور
#دروازه_ساعات #اسارت #کوفه_تا_شام
.
.
🏴زمینه یا شور اسارت حضرت زینب سلام الله علیها(اول ماه صفر-شام بلا)
#اول_صفر_ورود_به_شام
#زمینه_اول_صفر
#شور_اول_صفر
#ایام_اسارت
#پشت_دروازه
🏴بند اول
پشت دروازه ساعات رسیده عمه سادات
سر ارباب روی نیزه سر دیگه باب حاجات
واویلا همراهه شمرو حرمله
واویلا داره میاد یه قافله
واویلا میاد صدای هلهله
واویلا زینب و کوچه های شام
واویلا زینب و دیده ی عوام
واویلا زینب و مجلس حرام
(واویلا رسیده کاروان به شام)
🏴بند دوم
شروع ماتم عظماست پریشون حضرت زهراست
واسه ی آل پیمبر اوج این مصیبت اینجاست
واویلا انگاری عید شامیاس
واویلا چراغونی محله هاس
واویلا بساط رقصشون بپاس
واویلا رقیه و یه عده پست
واویلا بگم ز سنگینیه دست
واویلا دندون شیریش و شکست
(واویلا رسیده کاروان به شام)
🏴بند سوم
دختر حضرت حیدر زینت دامن مادر
وارد شام بلا شد همرهه راس برادر
واویلا ز غصه های بی امون
واویلا ز طعنه و زخم زبون
واویلا یزید و چوب خیزرون
واویلا زینب و شیون رباب
واویلا زینب و سینه ی کباب
واویلا زینب و اون بزم شراب
(واویلا رسیده کاروان به شام)
🎤با نوای زیبای کربلایی سید محسن گندمی
🕌 #شام #دروازه_ساعات
✍کربلایی امیرحسین سلطانی
.👇
.
🏴سبک زمینه یا زمزمه یا شور اول ماه صفر مصیبت اهلبیت علیهم السلام ورود کاروان اسرا به شام بلا
#اول_صفر_ورود_به_شام
#زمینه_اول_صفر
#شور_اول_صفر
#ایام_اسارت
#کاروان_رسید
🏴بند اول
مصیبتً ما اعظمها
و اعظم رزیتها
فی الاسلام الشام الشام الشام
کاروان رسید،ای وای به شام
دوره اسرا،کردن ازدحام
تموم شهر،چراغونی شد
آماده واسه،مهمونی شد
اهل بیت پیغمبر و سنگ روی بام
اهل بیت پیغمبر و دیده ی عوام
اهل بیت پیغمبر و مجلس حرام
واویلا،امون از شام
مصیبت ما اعظمها...
🏴بند دوم
کاروان رسید،با سرت به شام
ای وای رسید،خواهرت به شام
مردم شهر،با طعنه میگن
به همدیگه،اینا خارجی ان
اهل بیت پیغمبر و بازار یهود
اهل بیت پیغمبر و شامی حسود
اهل بیت پیغمبر و صورت کبود
واویلا،امون از شام
مصیبت ما اعظمها...
🏴بند سوم
ای وای رسید،دخترت به شام
دخترت رسید،با سرت به شام
مردم شهر،با نگاهِ هیز
اومدن واسه،بردنِ کنیز
اهل بیت پیغمبر و شام پر بلا
اهل بیت پیغمبر و اون خرابه ها
اهل بیت پیغمبر و اون طشت طلا
واویلا،امون از شام
مصیبت ما اعظمها...
🙏 #دروازه_ساعات
✍♩کربلایی امیرحسین سلطانی
.👇
.
#اول_صفر_ورود_به_شام
🏴سبک شور روضه ای ایام اسارت آل الله مصیبت حضرت زینب سلام الله علیها
#شور_اول_صفر
#ایام_اسارت
#واویلا_امون
🏴بند اول
《واویـــلا،امون از شام بلا》
رسیده کاروان به شام
واویلتا و الامان
مهدیِ صاحب الزمان
آجرک الله آقا جان
وقت ورود اُسراست
هلهله تو محله هاست
یه عده دف میزنن و
سر حسین رو نیزه هاست
انگاری عید شامیاست
بساط رقصشون براست
خیلیا با طعنه میگن
قافله ی خارجیاست
《واویـــلا،امون از شام بلا》
🏴بند دوم
زینب و دشمن خدا
زینب و دیده ی عوام
زینب و عده ای پلید
زینب و کوچه های شام
زینب و غربت عجیب
زینب و درد بی حساب
زینب و دست بسته و
زینب و مجلس شراب
زینب و رقص شامیا
زینب و زخم بی امان
زینب و عده ای یهود
زینب و چوب خیزران
《واویـــلا،امون از شام بلا》
🙏 #دروازه_ساعات
✍️🎵کربلایی امیرحسین سلطانی
.👇
4_6039871100861555081.mp3
2.14M
#دروازه_ساعات
#پشت_دروازه
#زمینه....
سه روزه پشت دروازه
حق عزاداری نداریم
شبا با چشمای پر ازاشک
سرامونو رو خاک میذاریم
سه روزه پشت دروازه
اسیر ظلم دشمناییم
با شکم گرسنه ای وای
خون جگر از بوی غذاییم
روی زخم دلای ما
می زنند دشمنا نمک
هر کسی گریه می کنه
از عدو می خوره کتک
امون از داغ شهر شام...
یا
العجل صاحب الزمان....
🌸🌸🌸🌸🌸
سخته گذر ز دروازه
شلوغ ترین مسیر شامه
برای ما عذاب عظمی'
رفتن میون ازدحامه
سخته گذر ز دروازه
دستای ما بین طنابه
مائیم عزادار و تو این شهر
شادی و هلهله ثوابه
به ما که آل احمدیم
نسبت خارجی میدن
شراب تازه می خورند
به ما با نیزه میزنن
العجل صاحب الزمان
🌸🌸🌸🌸🌸
تو کوچه های شهر شام
از کینه راه ما رو بستند
رفتند به روی بام و باسنگ
سر یتیما رو شکستند
تو کوچه های شهر شام
ما رو میگردونن با آزار
بردند ما رو با بغض حیدر
شبیه برده بین بازار
ناموس مرتضی شده
مهمون مجلس شراب
شده زخمی لب حسین
جلوی زینب و رباب
العجل صاحب الزمان
✍علی مهدوی نسب
#ورود_به_شام
#زمزمه #شام
29 محرّم
1 _ رسیدن کاروان اُسرا به شام
در این روز اسرای اهل بیت علیهم السلام به حوالی شام رسیدند. (1)
ابراهیم بن طلحة بن عبدالله جلو آمد و به امام زین العابدین علیه السلام نزدیک شد، و کینه هایی که از جراحت شمشیرهای جنگ جمل در سینه ذخیره کرده بود ظاهر ساخت و به حضرت گفت :
دیدی غلبه با کیست ؟
حضرت فرمودند :
اگر می خواهی بدانی غالب کیست صبر کن تا هنگام نماز اذان و اقامه بگو، آن وقت می دانی آوازه چه کسی تا قیامت باقی است. (2)
📚 منابع :
1. قلائد النحور : ج محرّم و صفر، ص 336.
2. بحار الأنوار : ج 45، ص 177. و ... .
........................
1 صفر
2 ـ ورود اهل بیت علیهم السلام به شام (2)
با رسیدن خبر نزدیک شدن اسرای اهل بیت علیهم السلام به دمشق، یزید دستوراتی صادر کرد :
1. تاجی جواهر نشان و تختی مرصَّع به سنگهای قیمتی آماده کنند.
2. بزرگان هر صنف با کمک یکدیگر شهر را در کمال زیبایی زینت نمایند.
3. تمام اهل شهر لباس های زینتی بپوشند و خود را بیارایند.
4. همگی در معابر رفت و آمد نموده، به یکدیگر تبریک بگویند.
5. پس از آمادگی کامل با طبل و شیپور به استقبال اسرا بروند.
6. جارچیان در شهر جار بزنند : سرهای بریده و زنان و اطفالِ کسانی بر شهر وارد می شوند که به قصد بر اندازی حکومت عازم عراق بوده اند، ولی عامل خلیفه یعنی ابن زیاد آنها را کشته است.
هر کس خلیفه را دوست دارد امروز شادی نماید.
شامیانِ پست نیز کوتاهی نکرده بر فراز بام ها بیرق های رنگارنگ بر افراشتند و در هر گذری بساط شراب پهن کردند.
نغمه آوازه خوانان بلند بود، و مردم دسته دسته به سوی دروازه ی کوفه در دمشق می رفتند و عدّه ای از شهر خارج شده بودند.
این در حالی بود که اهل بیت مصیبت زده و داغدار پیامبر صلّی الله علیه و آله را ـ که جبرئیل امین پاسبان حریم محترمشان بود ـ همراه با نیزه داران تازیانه به دست و بی رحم وارد دروازه ساعات کردند.
آن نابخردانِ پست همینکه جمع نورانی اُسرا را دیدند زبان به جسارت گشودند.
در آن شهر چه گذشت و با آن بزرگواران چه کردند قلم را یارای نوشتنش نیست. (3)
📚 منابع :
2. معالی السبطین : ج 2، ص 140. و ... .
3. الوقایع و الحوادث : ج 5، ص 30 ـ 6. و ... .
#دروازه_ساعات
.................
2 صفر
1 _ #مجلس_یزید
در این روز بنابر نقلی اسرای آل رسول صلّی الله علیه و آله را وارد مجلس یزید کردند. (1)
جا دارد فکر کنیم چه کسانی را با چه حالتی وارد بر چگونه مجلسی کردند ؟
📚 منابع :
1. قلائد النحور : ج محرّم و صفر، ص 353.
.
.
بفرمایید روضه با حضور قاتلان،شمر و سنان
#بحر_طویل
#دروازه_ساعات
#امام_حسین
#مجلس_یزید
بفرمایید روضه، آدرس: دروازه ی ساعات
بعد از کوچه ی تنگِ یهودی ها
تَهِ بازارِ شامِ سابق و امروز بازارِ حمیدیّه
گرفته مجلسی ارباب در کاخ یزیدیّه
بفرمایید روضه با حضور قاتلان،شمر و سنان و حرمله امشب
بفرمایید روضه با حضور ذاکران
این بار چوب خیزران با لب...
بفرمایید روضه ،شام،بعدش هم به صرف شام
بفرمایید روضه شامیان،بعد از نماز مغرب و عشاء
بفرمائید روضه شامیان
با خطبه خوانی هایِ زین العابدین و زینب کبری
ندیدم مجلسی کامل تر از این مجلس روضه
نه بی خود نیست اربابم در آورده سر از این مجلس روضه
که در آن قاسم و عباس و اکبر بر روی نیزه،میان دارند
و در هر گوشه ی مجلس
شبیه عمّه ی سادات و طفلان،کربلایی های بسیارند
به نوبت راویان،شمر و سنان و حرمله از کربلا گفتند
تمام قصّه را از ابتدا تا انتها گفتند
ولی هر یک جدا از روضه ی سرهای از پیکر جدا گفتند
سپس بر منبرِ تشت طلایی
آن لب کرب و بلایی
آیه ای از کهف را آن شب تلاوت کرد
تمام نکته ها را مو به مو در خواندن آیه رعایت کرد
حسین بن علی لب وا نکرده،ناگهان مجلس دگرگون شد
از این سو چشمِ زین العابدین
از آن طرف، زینب دلش خون شد
پس از لب خیزران برخواست آهسته
ولی با شدّت از دست یزید افتاد
رقیّه دید بالا رفت چوب خیزران،
امّا خدا را شکر بر صورت ندید افتاد
همین که خیزران، این ذاکر معروف بالا
صدای جمع از این روضه ی مکشوف بالا رفت
زمینه ، نوبت جُندَب شد و
از داستان بوسه ی سرخ پیمبر خواند
زمینه ، نوبت جُندَب شد و
او هم دوباره روضه را از قسمت ِ سر خواند
ولیکن ، واحدِ سنگین آن مداح رومی ، چیزِ دیگر شد
خدا خیرش دهد او خواند و حال عمّه ی سادات بهتر شد
بکوب ای سینه زن در واحد شلاقیِ امشب
تو می کوبی به سینه ظاهرا،
امّا فقط شلاق ها را می خورد زینب
برای لطمه ی آخر ، فضا جور است در مجلس
سر زینب سلامت ، نوبت شوراست در مجلس
به شدّت خطبه خواندن های زینب،
شور می بخشد به این مجلس
خصوصاً موقعِ طرز ادای اسمِ ارباب جهان،
از بس حسین بن علی را می کشد با حس
دل سنگ آب می گردد
رقیّه بیشتر بی تاب می گردد
دل سنگ آب می گردد
دل سنگ آب شد امّا،
دل آب فرات آن روز ، سنگ و سنگ تر می شد
سَرِ ظهر عطش از شدت گرما و تیر و نیزه ها،
خون در رگ خون خدا پُر رنگ تر می شد
دل سنگ آب شد روزی ، دل سنگ آب می گردد،
دل سنگ آب خواهد گشت
زمان دیروز یا امروز یا فردا برای کربلا
بی تاب خواهد گشت
شما حالا بفرمایید روضه ، اهل بیت امّا به زور تازیانه ، راهیِ مجلس شدند آن شب
شما حالا بفرمایید روضه ، بچّه ها ، از بس که تازیانه خوردند از عدو، بی حس شدند آن شب
بفرمایید روضه ، روضه ی ناگفتنی در مجلس از آغاز بسیار است
از این بسیار ها تنها ، یکیّ اش این که زین العابدین بسیار بیمار است
یکی دیگر از این بسیار ها این که ، کمان حرمله ، بسیار در چشم همه مشغول ِآزار است
بفرمایید روضه تا که شام زینب کبری سحر گردد
بفرمایید روضه تا مگر تعدادمان
از دعوتی های یزید بی مروّت بیشتر گردد
بفرمایید روضه تا که بازوهایمان امشب برای بچّه ها در وقت تازیانه مانند سپر گردد
بفرمایید روضه ، آدرس دروازه ی ساعات
بفرمایید روضه بچه ها ، تنها برای شادیه قلب حسین و عمّه ی سادات
#مهدی_رحیمی_زمستان
#شام #اسارت
.
.
#زمزمه
#اسارت
#شام
تو شام پر بلا سهم من از عشقت اسارت شد
چقد اینجا به ناموست اهانت شد جسارت شد
پای دروازه ی ساعات سه روز مارو دادن آزار
چقد خون به دلم کردن میون کوچه و بازار
خودم دیدم که چند دفعه سرت از نیزه ها افتاد
همه جا ازدحام بود و به زیر دست وپا افتاد
امون از شام امون از شام امون از شام امون از شام
...........
محله ی یهودیها زدم ناله بیا مادر
بازم شعله بازم آتیش بازم دود بود و خاکستر
چقد دشمن چقد کینه چقد دادن ما رو زجرو
میخواستن تا بگیرن انتقام خیبر وبدرو
چقد بی رحمن اینها که به اشک ما میخندیدن
به دور محمل زینب میچرخیدن میرقصیدن
..........
تو بزم می چقد دشمن به ما زخم زبون میزد
تو قرآن خوندی اما به لبت با خیزرون میزد
مدینه شهر پیغمبر همش حرف از عزیزی بود
ولی اینجا تو شهر شام چرا حرف از کنیزی بود
چقد طعنه زدن اینجا تا من رو جون به لب کردن
چش عباسو دور دیدن چقد بابامو سب کردن
#مرتضی_کربلایی✍
#دروازه_ساعات
.....................
.
#امام_سجاد_زمزمه
یه چشمم کاسه اشک و ، یه چشمم کاسه خون ه
چهل ساله غم و غصه ، توی این سینه مهمونه
خودم دیدم ز بی آبی ، رقیه رفته بود از حال
خودم دیدم ز بی آبی ، پر زخم لب اطفال
خودم دیدم ، ستاره از ، دو چشم آفتاب می رفت
از این خیمه ، به اون خیمه ، رباب دنبال آب می رفت
نمیره تا ، علی اصغر ، چجوری با شتاب می رفت
.........
نمی ره تا ابد یادم ، دلای سنگ و بی رحم و
به زیر تابش خورشید ، بدنهای پر از زخم و
خدا می دونه که ناله ، شده کار شب و روزم
به یاد اون تن عریان ، دارم هر لحظه می سوزم
شدم دلخون ، به یاد اون ، تنی که گشته بود پامال
با این چشمام ، دیدم بابام ، غریب افتاده تو گودال
..........
چهل ساله که این غصه ، میون سینه محبوسه
غمی که قاتل من شد ، غم سنگین ناموسه
کسی نشنیده تا حالا ، که با ما این جوری تا شه
زنی از آل پیغمبر ، اسیر کوچه ها باشه
مارو تو شام ، تو بزم عام ، سر هر کوچه گردوندن
با حرفاشون ، با کاراشون ، دلم رو خیلی سوزوندن
چه بی دردن ، چه نامردن ، ماهارو خارجی خوندن
جلو چشمام ، دادن دشنام ، به اهلبیت پیغمبر
همه خوشحال ، شد استقبال ، ز ما با سنگ و خاکستر
تو دستا دف ، کشیدن صف ، به دور دختر
#علی_سلطانی✍
.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
https://eitaa.com/emame3vom/66967
.👇
.
#اول_صفر
#ورود_به_شام
#دروازه_ساعات
بر زینب مظلومه شب تار رسیده
ناموس خدا بر سر بازار رسیده
دروازه ی ساعات پراز مردم شامی است
برگوش همه خنده ی انظار رسیده
از کرب وبلا وسفر کوفه سوی شام
یک قافله با چشم گهربار رسیده
برسوختگان در عوض تسلیت وگل
هم آتش وخاکستر وهم خار رسیده
برعترت پیغمبر اسلام دراین شام
از قوم یهودی غم وآزار رسیده
ای وای زحال دل زینب که دگربار
برنیزه سر سید ابرار رسیده
ترسم فکند از سرنیزه به زمینش
سنگی که به پیشانی سردار رسیده
دیدند که چون حجله ی خون کرده رخش را
تیری که به چشمان علمدار رسیده
با خواندن قرآن تو ای ناطق قرآن
مرهم به دل خسته وبیمار رسیده
بنویس «وفایی» که پی محو ستمگر
زینب نه ، بگو حیدر کرار رسیده
#سید_هاشم_وفایی
.
.
#زمینه
#ورود_به_شام
#دروازه_ساعات
۱
پرده نشین خیمه ها
افتاد گیر ازدحام
بر ناقه های بی جهاز
زینب رسیده شهر شام
دور اسیران حرم
رقاصه ها صف میزنن
پای سر بر روی نی
زن های شام کف میزنن
کاروان پشت دروازه ی ساعاته
شهری در انتظار مخدراته
بین نامحرم ها عمه ی ساداته
واویلا واویلا واویلا واویلا
۲
خورده به جانِ مصطفی
تیر غم و آزارِ شام
فریاد وا محمدا
زینب رسید بازارِ شام
چشمِ خریداران کجا؟
ناموس مرتضیٰ کجا؟
ساداتِ مردمان(این عالم) کجا؟
بازار برده ها کجا؟
پیش دو چشمان گریان ثارالله...
بهر تماشای ناموس آل الله...
شد ازدحامی...لا اله الا الله...
واویلا واویلا واویلا واویلا
۳
دف میزد و کِل میکشید
مطرب میان هلهله
آل نبی وارد شدند
در بزم إبنِ آکله
زین العباد و کودکان
بسته به هم در سلسله
دیدند در بزم یزید
بالا نشسته حرمله
پرده نشینان را بزم مِیْ آوردن
آل علی را بین نامحرم بردن
دختر کبرای حیدر را آزردن
واویلا واویلا واویلا
میزد به صورت مرتضی
میزد به سینه فاطمه
حرف از کنیزی میزدند
در محضر سقا همه
طشت و سر و جام شراب
لب های خشک و خیزران
خون میچکد در بین طشت
پیش دو چشم کودکان
رأس مطهر در طشت زر واویلا
گریه کند بر حال خواهر واویلا
با خیزران میزد بر آن سر واویلا
محمدعلی انصاری✍
👇
ba-gerye-sakine-goft-a-baba.mp3
10.09M
"با گریه سکینه گفت ای بابا...
#دروازه_ساعات #شام
🎙حاج مهدی رسولی
با گریه سکینه گفت با بابا
تماشا کن میان شام حال شرمگینم را
همین که معجرم در آن شلوغی سوخت با شعله
به روی سر گرفتم تکه های آستینم را
امن یجیب المضطر اذا دعاه ویکشف السوء
عمه جانم عمه جان قدکمانم
#روضه_سهل_ساعدی
.......................
دخترِ فاطمه ! بازار! خدارحم کند
چادرِ پاره و انظار خدا رحم کند
ما که از کوچه فقط خاطره بد داریم
شود این حادثه تکرار خدارحم کند
یک و زن و قافله و خنده نامحرم ها
بر اسیران گرفتار خدا رحم کند
یک شبه پیر شدی یا زتنور آمده ای
یک سر و این همه آزار خدا رحم کند
نیزه داران همه مستند نیفتی پایین
حنجرت خوب نگه دار خدا رحم کند
گیسویت کم شده و این جگرم میسوزد
بر من و زلف ِ خم یار خدا رحم کند
ظرفِ خاکسترِ یک عده هنوز آتش داشت
شعله افتاد به گلزار خدا رحم کند
دست انداخت یکی پرده محمل را کَند
جلویِ چشم علمدار خدا رحم کند
راهمان از گذرِ برده فروشان افتاد
این همه چشمِ خریدار خدا رحم کند
زنی از بام صدا زد که کدام است حسین
نوبت من شده این بار خدارحم کند
یک نفر گفت اگر بغض علی را داری
سنگ با حوصله بردار خدا رحم کند
#قاسم_نعمتی
.
.
🏴 #محرم۱۴۰۲
#شور #کاروان_اسرا #ورود_به_شام
#امام_حسین علیه السلام
#بهمن_عظیمی ✍
#اسارت #دروازه_ساعات
〰️〰️〰️〰️〰️〰️
بیاید بریم با هم ، یه سر به شهر شام
بریم توو کوچه هاش ، میون ازدحام
اسیرِ دستِ یه مُشت نامرد و / اَلواته
خانومی که عمّه ی ساداته
سه روزه که پُشت دروازه ی / ساعاته
غمِ عالَمو میونِ قلبش / حَل کردن
خانومِ ما رو مُعَطَّل کردن
پای بچهها رو پُر زخم و تا/وَل کردن
جان حسین ۳ حسین جان
〰️〰️〰️〰️〰️〰️
گریه کنید فقط ، به حالِ شاه دین
فدای غصه هات ، یا زین العابدین
همه ی شهر و که آذین بستن / رقصیدن
دورِ سرهای به نی چرخیدن
پیش زینب رقص شادی کردن / خندیدن
بد سوزوندن جگر زینب رو / هر گونه
از غمش دِلا چه بی سامونه
غیرت اللهِ حسین رو نیزه / گریونه
جان حسین ۳ حسین جان
〰️〰️〰️〰️〰️〰️
به فکر غصه هات ، یک نفرم نبود
امان از روضه ی ، محله ی یهود
بمیرم برای تنهایی هات / ای آقام
تو رو با سنگ میزدن از رو بام
بدجوری قلبتو سوزوندن توو / شهر شام
ناموس خدا رو دادن آزار / اون اشرار
خواهرِ عبّاس و چشم انظار؟!
زن و بچه ی حسین و بُردن / توو بازار
جان حسین ۳ حسین جان
مشابه سبک زیر خوانده میشود
👇
1. سلام الله.mp3
2.24M
#نوحه_حضرت_زینب
( سلام الله علیها )
#حاج_نریمان_پناهی
#شور
سلام الله ، علی المظلوم
سلام الله ، علی المَهموم
حسین جانم ، حسین جان
رسیده عمه ی سادات
دم دروازه ی ساعات
چه غوغایی به پا شد
میون کوچه های شام
اذیت ، ناسزا ، دشنام
نصیب عمه ها شد
سلام الله ، علی المظلوم
سلام الله ، علی المَهموم
حسین جانم ، حسین جان
زدن رو چادراشون چنگ
یه عده میزدن با سنگ
شکستن حرمتا رو
یه عده نانجیبِ پست
نشون میدادن هی با دست
تمام اسرا رو
سلام الله ، علی المظلوم
سلام الله ، علی المَهموم
حسین جانم ، حسین جان
حرم را با دلی خونبار
با دستی بسته تو اَنظار
می بردن سمت بازار
برای عقده وا کردن
یهودی ها چه ها کردن ؟
به زن ها دادند آزار
سلام الله ، علی المظلوم
سلام الله ، علی المَهموم
حسین جانم ، حسین جان
#دروازه_ساعات
.
🏴سبک #زمینه مصیبت اهل بیت علیهم السلام اول ماه صفر ورود کاروان اسرا به #شام
#زمینه_اسارت
#رسیده_به_شام_بلا
🏴بند اول
رسیده به شام بلا کاروان ای امان
آجرک الله حضرت صاحب العصرو زمان
عمه جانت رسیده،پشت دروازه ی شام
بچه هارو آورده،میونه این ازدحام
دخترارو آورده،بین انظار عوام/وای...حسین
رسیده خسته زینب،تا بشه بی احترام
بریزن رو سرش سنگ،جای گل از روی بام
بشنوه از زبون،شامیا لفظ دشنام/وای...حسین
🏴بند دوم
شده به رنگ خون تو ای حسین آسمون
شده از این درد و بلا خواهر تو قد کمون
چی گذشته به زینب،چه بلاهایی دیده
دیده از غم رقیه،شده قامت خمیده
بی برادر به اینجا،با حقارت رسیده/وای...حسین
توی بازار شام و،کوفه اینارو بردن
چقد از مردماشون،سنگای شامی خوردن
بازم از روی نیزه،سرو پایین آوردن/وای...حسین
#شام_بلا
#اسارت #دروازه_ساعات
✍️🎵کربلایی امیرحسین سلطانی
✍️کربلایی مجید آقاجانی
👇
.
#دروازه_ساعات
#شام
سه روز است آب و غذایی نخوردیم
نشستیم و جای کبودی شمردیم
سه روز است ما جای خوابی نداریم
به جز آستین ها حجابی نداریم
دعا کن کسی بین معبر نباشد
اگر هست از مردم شر نباشد
ببین باز کردند دروازه هارا
دعا کن من و بچه هارا... نگارا!
عجب ازدحامی عجب پست هایی
عجب لات هایی عجب مست هایی
عجب جای تنگی عجب طبل جنگی
عجب دستهایی عجب چوب و سنگی
دل شام ازینکه اسیریم شاد است
دلم سوخت.. رقاصه دورم زیاد است
بگو نیزه دارت نخندد به دردم
قرار است تا کی به کوچه بگردم؟!
کسی نیزه میزد به پهلوم در راه..
کسی درمیاورد ادای مرا آه..
امان از اسیری امان از غریبی
روی صورتم چنگ زد نانجیبی
چه میشد درآن کوچه دیگر نبودی
که من هو شدم بین مشتی یهودی
خودت کور کن چشم آن ساربان را
خودت لال کن آن زن بد دهان را
ابالفضلِ ما بود و خشمی خروشان
که رفتیم بازار برده فروشان..
من از دخترانت خجالت کشیدم
چگونه بگویم چه حرفی شنیدم
✅سید پوریا هاشمی-محرم۱۴۰۲
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#زبانحال_حضرت_زینب_سلام_الله
#شام_بلا
#اسارت
.
#دروازه_ساعات
پشت دروازه ی ساعات معطل بودیم
خوب آماده ی مهمانی مان می کردند
.
هیچ جا امن تر از نیزه ی عباس نبود
تا نظر بر دل حیرانی مان می کردند
*
*
*
سایه ی سوختن خیمه به دیوار افتاد
گذر زینب از این کوچه به بازار افتاد
.
میخ شمشیر شد و نیزه شد و خنجر شد
میخ تیری شد و در چشم علمدار افتاد
*
*
*
تمام غصه ام این است ؛ پشت پا بخوری
تو هم شبیه خودم نیزه بی هوا بخوری
#مهدی_رسولی👇
http://kheyme.net/%D9%BE%D8%B4%D8%AA-%D8%AF%D8%B1%D9%88%D8%A7%D8%B2%D9%87-%DB%8C-%D8%B3%D8%A7%D8%B9%D8%A7%D8%AA-%D9%85%D8%B9%D8%B7%D9%84-%D8%A8%D9%88%D8%AF%DB%8C%D9%85/
.
.
#اسارت
#شام
#زمینه
وارد شده در شام بلا محمل زینب
ذکر همه عالم شده وای از دل زینب
دروازه ساعات، غوغا شده امروز
در شام بلا عید ، بر پا شده امروز
وای از دل زینب. وای از دل زینب
.........
زنها همگی دور زنان ، رقص کنانند
مشغول کف و هلهله و زخم زبانند
عالم نشنیده ، در پیش عزادار
تسلیت بگویند ، با چنگ و دف و تار
..........
از بس که زدند سنگ ز بام بر سر زینب
چون لاله شده غرقه به خون معجر زینب
خون گشته روانه ، از دیده افلاک
ریزد سر زینب ، خاکستر و خاشاک
..........
بین همه کس ، دیدن این صحنه عذاب است
بر نی سر اصغر جلوی چشم رباب است
در پای سنان اشک ، از دیده فشاند
بعر علی اصغر ، لالایی بخواند
..........
آن زن که به دل کینه اش از بدر و حنین است
آماده برای زدن راس حسین است
چون سینه زینب ، عالم شده پر آه
ای وای که افتاد ، از نیزه سر شاه
..........
زین غصه قد حضرت صدیقه خمیده است
ناموس علی در وسط بزم یزید است
گرید سر در طشت ، بر غربت زینب
افتاده نظرها ، بر قامت زینب
#علی_سلطانی✍
#دروازه_ساعات
👇
.
🏴زمینه یا #شور اسارت حضرت زینب سلام الله علیها اول ماه صفر ورود به شام
#دروازه_ساعات
#زمینه_اسارت
#شور_اسارت
#پشت_دروازه_ساعات
🏴بند اول
پشت دروازه ساعات رسیده عمه سادات
سر ارباب روی نیزه سر دیگه باب حاجات
واویلا همراهه شمرو حرمله
واویلا داره میاد یه قافله
واویلا میاد صدای هلهله
واویلا زینب و کوچه های شام
واویلا زینب و دیده ی عوام
واویلا زینب و مجلس حرام
(واویلا رسیده کاروان به شام)
🏴بند دوم
شروع ماتم عظماست پریشون حضرت زهراست
واسه ی آل پیمبر اوج این مصیبت اینجاست
واویلا انگاری عید شامیاس
واویلا چراغونی محله هاس
واویلا بساط رقصشون بپاس
واویلا رقیه و یه عده پست
واویلا بگم ز سنگینیه دست
واویلا دندون شیریش و شکست
(واویلا رسیده کاروان به شام)
🏴بند سوم
دختر حضرت حیدر زینت دامن مادر
وارد شام بلا شد همرهه راس برادر
واویلا ز غصه های بی امون
واویلا ز طعنه و زخم زبون
واویلا یزید و چوب خیزرون
واویلا زینب و شیون رباب
واویلا زینب و سینه ی کباب
واویلا زینب و اون بزم شراب
(واویلا رسیده کاروان به شام)
🎤با نوای زیبای کربلایی سید محسن گندمی
#زمینه #اسارت
✍کربلایی امیرحسین سلطانی
.👇
.
#شور
#شام
#اسارت
شلوغه دروازه ساعات
این شده اعظم مصیبات
ای وای ای وای
منتظرن یه عده الوات
تا برسه عمه سادات
ای وای ای وای
ای وای ای وای
امان از شام ، امان از شام ، امان از شام
..............
دم ورود صدای ساز و
سوت و کف هلهله اومد
ای وای ای وای
پونصد هزار نفر برای
تماشای قافله اومد
ای وای ای وای
..............
خدا میدونه چی کشیدن
چها که دیدن و شنیدن
ای وای ای وای
دروازه تا کاخ یزید و
صبح اومدن غروب رسیدن
ای وای ای وای
..............
قافله رو عذاب میدادن
رو نی سرا رو تاب میدادن
ای وای ای وای
جلو چش این زن و بچه
به دست هم شراب میدادن
ای وای ای وای
..............
مسیر تنگ کوچه ها رو
چجور آوردن اسرا رو
ای وای ای وای
خدا بخیر کنه عبور از
محله یهودیا رو
ای وای ای وای
..............
پرده نشینای حرم رو
تو معرض عموم آوردن
ای وای ای وای
ذراری نبی رو مثل
اسیر ترک و روم آوردن
ای وای ای وای
..............
طعنه جای عرض سلامه
ناسزا جای احترامه
ای وای ای وای
آتیش میریزن رو کسی که
آتیش به پیکرش حرامه
ای وای ای وای
..............
به گریه ام مصائب
شامی بی حیا میخنده
ای وای ای وای
سر بریده از خجالت
چشماشو رو نیزه میبنده
ای وای ای وای
..............
درست چلو چشم سکینه
سر یل ام بنینه
ای وای ای وای
خدا کنه رباب نبینه
سر بچه ش روی زمینه
ای وای ای وای
..............
دختر زهرا پریشونه
برا حسینش نگرونه
ای وای ای وای
پیرزن یهودی با سنگ
گرفته رأسشو نشونه
ای وای ای وای
..............
" تنت زیر مرکبا افتاد
لبت با سنگ از نوا افتاد
ای وای ای وای
راضی بودم رو نیزه باشی
حالا سرت زیر پا افتاد
ای وای ای وای "
#علی_سلطانی ✍
#دروازه_ساعات
.👇
.
#روضه_سنگین
#دروازه_ساعات
صبح اینجا شبیه شام شده
دم دروازه ازدحام شده
زن رقاصه داشت کف میزد
دختری بین شهر دف میزد
دم دروازه ریسه بندان است
دم دروازه سنگ باران است
به چه روزی دچار شد زینب
حالتش غصه دار شد زینب
غصه ای قدر نه فلک خورده
آه از حرمله کتک خورده...
سِترِ ناموسِ کبریا زینب
مانده مابین لات ها زینب!
از روی پشت بام سنگ زدند
به حجاب عقیله چنگ زدند
آه از کوچه ی یهودی ها
ماند روی تنش کبودی ها
زینب و هلهله؟! زبانم لال...
زینب و حرمله؟! زبانم لال...
دست او بسته شد میان طناب
آه زینب کجا و بزم شراب؟!
روز در پیش چشم او شب شد
بین نامحرمان معذب شد
بس کن ای روضه خوان چه می گویی؟
...
#علی_میرحیدری
۲۶ مرداد ۱۴۰۲
.
.
#زمزمه_مهدوی
#ورود_به_شام
#واحد #زمینه #لطمه_زنی
غریب عالم
داری می بینی
مضطره توی کوچه ها عمّه ی سادات
تو رو میخونه
با دست بسته
میون ازدحام #دروازه_ساعات
دارن دورش می رقصند
به ناله هاش می خندند
روبه روش تو هر کوچه
مردم حنا می بندند
یک طرفه شمر پست
یک طرفه زجر مست
سر ِ راهشون هر جا
باده ی مجّانی هست
العجل یامنتقم....
🌸🌸🌸
غریب عالم
داری می بینی
فاطمه ها رو می برند میون بازار
سر تموم ِ
گلا شکسته
از وقتی که رفته رو نی سرعلمدار
چقد شنیدند دشنام
از یهودی های شام
ریختند سنگ و خاکستر
رو سرشون از رو بام
با سنگ چندین جلّاد
سرها از نیزه افتاد
آتیش و دود بلنده
از عمّامه ی سجاد
العجل یامنتقم....
🌸🌸🌸🌸🌸
غریب عالم
داری می بینی
دختر مرتضی' توی بزم شرابه
تو صدر ِمجلس
حرمله ی پست
خنده ی تلخش آتیش ِ دل ربابه
داره یزید ِ ملعون
میزنه با خیزرون
جوری که خون میچکه
از لابه لای دندون
بین خنده ی اعداء
جلوی چشم زهرا
پاره میشه واویلا
بوسه گاه مصطفی'
العجل یامنتقم....
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
.👇