eitaa logo
امام حسین ع
27.4هزار دنبال‌کننده
432 عکس
2.3هزار ویدیو
2.2هزار فایل
کانال مداحی و شعر و سبک https://eitaa.com/emame3vom
مشاهده در ایتا
دانلود
سفارش وحدت آفرین امام عسکری (ع).pdf
حجم: 582.4K
🔖فیش منبر 🔖 علیه السلام 🖇متن منبر امام حسن عسکری علیه السلام 💠سفارش راهبردی امام حسن عسکری علیه السلام 💠 ❇️ علیه السلام
عوامل هلاکت انسان از منظر امام حسن عسکری علیه‌السلام.pdf
حجم: 277.4K
🔖فیش منبر 🔖 علیه السلام 🖇متن منبر امام حسن عسکری علیه السلام 💠عوامل هلاکت انسان از منظر امام حسن عسکری علیه السلام از شیعیان 💠 ❇️ علیه السلام
. علیهاالسلام: چون پدرم كشته شد، آن بدن نازنين را در آغوش گرفتم، حالت اغما و بی‌‏هوشى بر من روى داد در آن حال شنيدم پدرم می‌‏فرمود: شيعتى ما اِن شربتم، ماءَ عَذب فاذكرونى اِذ سمعتم بغريبٍ اَو شهيد فاندبونی... ‏ 📗 منتهى الآمال، شيخ عباس قمى، ج۲، ص۹۳۰؛ به نقل از مصباح کفعمی، ص۹۶۷. 🔸آیات شگفت🔸 تشنه بودم، خواستم لب وا کنم، آبی بنوشم ناگهان کوه غمی احساس کردم روی دوشم دیدم آشوبم، تلاطم دارد اشکم، در خروشم می‌رسید از هر طرف فریاد جانکاهی به گوشم: شیعتی ما إن شَرِبْتُم ماء عَذْبٍ فاذکرونی راه را گم کرده بودم، آخر آیا می‌رسیدم؟ خسته و تنها در آن صحرا، چه غربت‌ها که دیدم هر غریبی را که دیدم، زیر لب آهی کشیدم دشت ساکت بود، اما این صدا را می‌شنیدم: اِذ سَمِعْتُم بِغَریبٍ اَوْ شَهیدٍ فَانْدُبُونی آرزوها داشتم... راهی شدم تا در سپاهش... کاش من هم می‌شدم از کشتگان یک نگاهش آخر راه من و... او تازه بود آغاز راهش راه او آغاز می‌شد از میان قتلگاهش... لَیْتَکُم فی یَوْمِ عاشورا جمیعاً تَنْظُرونی می‌زد آتش بر جهانی غربت بی‌انتهایش کودک شش‌ماهه هم می‌خواست تا گردد فدایش ناگهان شد غرق خون با یک سه‌شعبه ربنایش کاش آنجا آب می‌شد آب از هُرم صدایش: كَيْفَ‌ أَسْتَسْقی لِطِفْلی فَأَبَوْا أَنْ‌ يَرْحَمُونی بود آیات شگفتی از گلویی تشنه جاری هر دلی بی‌تاب می‌شد با طنین سرخ قاری دخترش راوی خون بود آن میان با بی‌قراری می‌سرود این اشک‌ها را تا بماند یادگاری: وَ انا السّبط الّذی مِن غَیر جُرم قَتَلونی ✍ .
. رحلت (س) تابیده است از دو نظر بر تو آفتاب هم دختر حسینی و هم دختر رباب هرچند آمنه‌ست و امینه، ولی حسین نام تو را سکینه‌ی خود کرده انتخاب درباره‌ی مقام بلند تو گفته‌اند؛ ممسوس در خداست شبیه ابوتراب در هر دوعالم از سر ارج و بها تو را شد "فخرة‌النسا" لقب از "سیدالشباب" از آن زمان که راویه‌ی "شیعتی" شدی دیگر برای شیعه گوارا نبوده آب در کربلا و کوفه و شام و مدینه هم شد قوت غالب تو فقط غصه و عذاب درد تو را شنیده‌ام از سهل‌ساعدی داغ تو را گرفته‌ام از مجلس شراب آتش گرفت سینه‌ی دشمن برای تو حتی دل یزید شد از غصه‌ات کباب "بس کن که ناله‌ات جگرم را کباب کرد!" این حرف را شنیده‌ای از فاطمه به‌خواب رویش سیاه باد و دودستش بریده باد هرکس که دست‌های تو را بسته با طناب هرچند گریه پلک تو را زخم کرده است هرچند راس رفته به نی برده از تو تاب یک رکعت از نوافلت اما قضا نشد گیرم هزاربار رسیدی به اضطراب با ما بگو که زینب مضطر چکار کرد؟ وقتی که سُمّ اسب گرفت از گلش گلاب ای روضه‌خوان واقعه‌ی کربلا بگو با اشک خود چگونه به‌پا کردی انقلاب سرهای غیرتی سر نی سنگ خورده‌اند تا دشمن از شما نتواند برد حجاب ای ننگ بر تمام قلم‌های روزگار وقتی کم است نام تو در این همه کتاب شأن تو باشکوه‌تر از حرف‌های ماست هرکس دروغ بسته به تو خانه‌اش خراب باشد دعای خیر تو تعجیل در فرج زیرا دعای خسته‌دلان هست مستجاب ✍ .
مهدی رسولیba-gerye-sakine-goft-a-baba.mp3
زمان: حجم: 10.09M
"با گریه سکینه گفت ای بابا... 🎙حاج مهدی رسولی با گریه سکینه گفت با بابا تماشا کن میان شام حال شرمگینم را همین که معجرم در آن شلوغی سوخت با شعله به روی سر گرفتم تکه های آستینم را امن یجیب المضطر اذا دعاه ویکشف السوء عمه جانم عمه جان قدکمانم ....................... دخترِ فاطمه ! بازار! خدارحم کند چادرِ پاره و انظار خدا رحم کند ما که از کوچه فقط خاطره بد داریم شود این حادثه تکرار خدارحم کند یک و زن و قافله و خنده نامحرم ها بر اسیران گرفتار خدا رحم کند یک شبه پیر شدی یا زتنور آمده ای یک سر و این همه آزار خدا رحم کند نیزه داران همه مستند نیفتی پایین حنجرت خوب نگه دار خدا رحم کند گیسویت کم شده و این جگرم میسوزد بر من و زلف ِ خم یار خدا رحم کند ظرفِ خاکسترِ یک عده هنوز آتش داشت شعله افتاد به گلزار خدا رحم کند دست انداخت یکی پرده محمل را کَند جلویِ چشم علمدار خدا رحم کند راهمان از گذرِ برده فروشان افتاد این همه چشمِ خریدار خدا رحم کند زنی از بام صدا زد که کدام است حسین نوبت من شده این بار خدارحم کند یک نفر گفت اگر بغض علی را داری سنگ با حوصله بردار خدا رحم کند .
. «مریم از یک نسبتِ عیسي عزیز از سه نسبت حضرت زهرا عزیز» «اقبال لاهوری» ..................... منصوره و راضیّه و مرضیّه و زهرا معصومه و نوریّه و صدّیقه ی کبری حنّانه و حانیّه و ریحانه و کوثر انسیّه و حوریّه و انسیّه ی حَورا اینها همگی فاطمه هستند ولی نیست محبوبیت فاطمه محدود به اینها مادر که نه! بالاتر از اُمُّ الحَسنِین است دختر که نه! بالاتر از آن، اُم اَبیها فردوس برین، باغ بهشت است به صورت فردوس برین خانه ی زهراست به معنا پیچیده در آن عطر «بِه» و «یاس» و «گل سرخ» بیرون زده از پنجره اش شاخه ی «طوبی» روزی که بخندد همه ی شهر بهاریست آن شب که بگرید شب عالم شب یلدا آن شب که بگرید همه ی شهر بگریند آن شب که بگرید...چه میاید سر مولا؟ از روی لب مادرمان فاطمه چندیست لبخند فراری شده کاری بکن «اَسما» کاری بکن اَسما که پریشان شده مادر درد است سراپا و سکوت است سراسر این هیزم ِ تر چیست که در آتش آن سوخت یک مرتبه هم مادر و هم دختر و همسر «در» سوخت، ولی مانده به یادم که محمد یک مرتبه بی اذن نشد وارد از این «در» من خواب بدی دیده ام اسما، چه بگویم؟ دور کمرش شال عزا بست پیمبر از عطر «بِه» و «یاس» و «گل سرخ» در این شهر خالیست مشام همه، کافور بیاور من معتقدم حجت بر خلق تمام است با آیه ی «انّا اَعطیناکَ الکوثَر» .
. قدیسه ی زهرا نمایی یا سکینه آیینه ی آل ولایی یا سکینه در تو تجلی کرده ذات زینب عشق داری سلوک ربنایی یا سکینه طرز نگاه نافذ تو ذوالفقاریست از نسل آن خیبر گشایی یا سکینه نام تو آرامش بود بر قلب ارباب به به چه اسم دلربایی یا سکینه در چشم هایت عاشقی مأوا گرفته معشوقه ی هر با حیایی یا سکینه دست خدا در خلقتت اعجاز کرده زیباترین قدیسه هایی یا سکینه حفظ حجابت ماجرای فتح عشق است تیر اجابت بر دعایی یا سکینه ما گریه کنان های مُحرم عرض داریم بر ما ببخشا کربلایی یا سکینه ما دوست دار روضه های کربلاییم دلتنگ و بی تاب و فدای کربلاییم... ۴۰۰/۷/۲۰ .
. سلام_الله_علیها فریاد عَلَیکُنَ شنیدم با پای برهنه می دویدم با دست ورم کرده به صحرا خار از کف پای خود کشیدم وقتی که عدو مرا لگد زد خوردم که زمین نفس بریدم سنگ آمد و خورد از سر من افتادم و جز خنده ندیدم در سینه ی من غصه ی بسیار با نعره ز جای خود پریدم تا زمزمه ی پدر گرفتم بر نیزه سرش بریده دیدم مثل سر تو کبود هستم زخمی شده ی یهود هستم... ۱۴۰۰/۷/۲۰
. ام البنین مادر حلالم کن چرا که من مشک را دادم به دستان عمویم ای کاش می مردم نمیگفتم هلاکم یک مشک بازی کرد با جان عمویم .
زبان حال حضرت سکینه با حضرت عباس علیهماالسلام عمو نیگا کن باز حرمله با خنده های بی امونش پیش رباب می رقصه با تیر و کمونش سر علی رو روی نی میده نشونش داره اذیت می‌کنه بی بی رباب و نشون‌میده با قهقهه کاسه ی آب و 🌸🌸🌸🌸🌸🌸 عمو نیگا کن بعد تو آواره شدیم توی بیابون بس که دویدیم به روی خار مغیلون درمون نداره آبله های پاهامون کجایی که سکینه از هجرت مریضه نیستی که بین دشمنا حرف از کنیزه 🌸🌸🌸🌸🌸 عمو نیگا کن دستای ما رو با طناب کینه بستن بردن ما رو بزم شراب،حرمت شکستن تو صدر مجلس زجر و حرمله نشستن یزید مست ببین داره جلوی چشام با خیزرون میزنه رو لبهای بابام ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) 👇
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
. بعد روز دهم به هر مجلس راوی و روضه خوان شدی بانو من چه گویم؟ که در کلام حسین "بهترینِ زنان" شدی بانو عمه ی تو عقیله ی هاشم و به اهل قریش عقیله تویی "کرم الوافری" و " عقل التّام" صاحب "سیرة الجمیلة" تویی پدرت که حسین، جای خودش تو و اصغر چه مادری دارید! غصه ی هر دوتان رباب شده حسِّ خواهر برادری دارید از همان لحظه ی تولد، تو خوش نشستی به سینه ی بابا محض روی پدر تبسم کن راحت جان! سکینه ی بابا! پاشو از پیش پای این مرکب پدرت را نکش، کنار بایست غم ناموس قاتل مرد است اشک دختر عذاب هر پدریست عصر روز دهم به بعد خودت جای اصغر بمان کنار رباب مادرت را ببر ازین صحرا بعد اصغر تویی قرار رباب ✍ .