eitaa logo
امام حسین ع
22.1هزار دنبال‌کننده
414 عکس
2.1هزار ویدیو
2هزار فایل
کانال مداحی و شعر و سبک https://eitaa.com/emame3vom
مشاهده در ایتا
دانلود
| دست در دست حسن بود شب دوم عزاداری ایام شهادت حضـرت زهـرا سلام‌الله‌عـلیهـا دوشنبه۱۳دی۱۴۰۰ | ۲۹جمادی‌الاول۱۴۴۳ مداح : - دست در دست حسن بود که بیرون آمد مهر با ماه از اشراق مدینه سر زد سوی مسجدبه شکوه و عظمت گشت روان گوییا حیدر کرار رود در میدان نه به کف دشنه و نه خنجر و تیغ و علمی قصد کرده است کند فتح فدک را به دمی گام مردانه او لرزه به عالم انداخت گرد و خاک ره او خیبر دیگر می ساخت کوچه ها گرم تماشای خداوند جلال عرش در زیر قدمهاش رسیده به کمال خطبه آغاز شد و با سخنش شد محشر ذوالفقار اخته انگار علی در خیبر محضر هیبت او کوه احد زانو زد آسمان سجده به خاک قدم بانو زد بانگ زد دست از این خواب گران بردارید هر چه دارید همه از من و حیدر دارید سر این سفره اگرروزی خود را بستید همگی ریزخور حیدر وزهرا هستید گردش چرخ فلک نیز به دستان علی است در رگ ریشه زهرا به خدا جان علی است اگر از بند به بند تن من جان برود نگذارم که علی بی کس تنها بشود به رخ سرخ و پریشانی این گیسویم تا زمانی که نفس هست علی میگویم حرمت نان نمک حق علی بود علی غرض از باغ فدک حق علی بود علی آنچنان تیغ کلامش نفس از دشمن برد عاقبت پرچم حیدر به سر مسجد خورد تا شنیدند حقیقت به رهش افتادند با خجالت فدک فاطمه را پس دادند حسنش بود که تکبیرمکرر می گفت ون یکاد از نفس حضرت مادر می گفت افرین بر تو بر خطبه تو مادر من همه دیدند چطور امده قرآن به سخن دست در دست حسن بود که بیرون آمد بعد چندی همه دیدند که لبخندی زد گرچه زن بود ولی نیست چو او مرد غیور کوچه ها از قدمش پرشدازاحساس غرور ناگهان سایه یک پست به دیوار افتاد بند بند فلک از دست ستم شد فریاد تیره شد کوچه و در شهر سکوتی پیچید دست شب رنگ سیاهی به رخ دهر کشید کوچه ی تنگ و دلی سنگ خدا رحم کند حضرت حوریه و جنگ خدا رحم کند می وزید از دل کوچه خبری سرخ کبود دیده ای تنگ حرامی به فدک دوخته بود دوربر را نظری کرد نباشد خبری یا مباد ا که ازاین ره گذرد رهگذری هر چه مادر به عقب رفت عدو پیش آمد عاقبت تکیه به ناچار به دیواری زد ناگهان سایه دستی روی خورشید افتاد پسرش سینه سپر کرد مقابل استاد جگر شیر حسن داشت ولیکن افسرد دستی از روی سرش رد شد بر مادر خورد ضربه ای از دو طرف بود و خسوفی پر درد رحم بر بی کسی فاطمه دیوار نکرد آنچنان زد که فلک پر شده از ناله چنین همه گفتند به هم عرش خدا خورد زمین تلخ این بود حرامی به خودش می بالید تلخ تراین که به اشک حسنش می خندید با تمسخر نظرش سوی حسن تا افتاد پاره ها ی فدک فاطمه را دستش داد گفت این حق شما خنده کنان رفت که رفت با غرور از ستمش نعره زنان رفت که رفت مانده باقی حسن و فاطمه و بقیه راه دو قدم گریه و اشک و دو قدم ناله و اه با پر بال وشکسته نفسش بند آمد نفس همقدم و هم نفسش بند امد راه میرفت و به لب داشت به زحمت سخنی حسنم حرفی از این قصه مبادا بزنی راه کوتاه ولی کم نه از این فاصله شد هرقدم روی زمین خوردن او مسئله شد بذرظلمی که در آن کوچه غم دشمن کاشت حاصلش عصر دهم لشگر کوفی برداشت برگ گل از ستم و سیلی و غارت پژمرد دست نامحرم کوفی به پر معجر خورد 👇
4_5956320715505404298.mp3
29.91M
| دست در دست حسن بود دوشنبه۱۳دی۱۴۰۰
4_5956320715505404299.mp3
4.4M
| ما ملت امام حسین هستیم شب دوم عزاداری ایام شهادت حضـرت زهـرا سلام‌الله‌عـلیهـا دوشنبه۱۳دی۱۴۰۰ | ۲۹جمادی‌الاول۱۴۴۳ مداح : - ما ملت امام حسین هستیم این غرش سپاه سلمانه دنیا مبینه عزت ما از سربند سرخ یا حسین جانه زیر این پرچم از بلا نترسیدیم بی مهابا تن به دل خطر میدیم ما از این آقا معجزه ها دیدیم می بندیم اربعین هر سال در راه کربلا عهدی میمونیم پای این بیعت با مولا حضرت مهدی از ولادت تا شهادت با حسین لا صراط المستقیم الا حسین یا حسین و یا حسین و یا حسین .
4_5956320715505404301.mp3
3.09M
| سردار سلام شب دوم عزاداری ایام شهادت حضـرت زهـرا سلام‌الله‌عـلیهـا دوشنبه۱۳دی۱۴۰۰ | ۲۹جمادی‌الاول۱۴۴۳ مداح : - سردار سلام سرباز علمدار سلام سردار سلام ای دلبر و دلدار سلام بسم الله القاصم الجبارین خون پاک تو دامن گیره ایشالله انتقام سختو مهدی فاطمه میگیره به اذن حیدر ما نفس میگیریم پرچم سرخو دست میگیریم به زودی ما سینه زن ها سردار بقیع رو با خون تو پس میگیریم
4_5956320715505404300.mp3
6.96M
| گرچه رفتی با شهادت شب دوم عزاداری ایام شهادت حضـرت زهـرا سلام‌الله‌عـلیهـا دوشنبه۱۳دی۱۴۰۰ | ۲۹جمادی‌الاول۱۴۴۳ مداح : - گرچه رفتی با شهادت می آیی ای روح عزت با مهدی و ، جانِ امت ، روز رجعت می آید مهدیِ امت از راه می تابد چهره ی او مثل ماه عالم خیل سپاه او گردد لبیک یا داعی الله در هنگام ظهورش ، بر پا گردد مراسم آید همراه مهدی ، ابومهدی و قاسم سردار سلیمانی و لشکر او همراه سالار حرم می آید اهل حرم اهل حرم بشارت میر و علمدار حرم می آید ما اصحاب گوش به فرمان سربازان نسل سلمان با هم بستیم، عهد و پیمان، ای حسین جان باید هر روزم عاشورا باشه مثل عابس دلم دریا باشه روز رجعت میاد انشا الله پیش ارباب سرم بالا باشه تا غیرت علمدار، تو رگ و خونمونه ما اهل کوفه نیستیم، مولا تنها بمونه یه روز میاد که تو مدینه و الله شبیه اربعین و مثل این راه روی تموم پرچما نوشته سپاه حضرت بقیه الله نحن جنودک بقیه الله .
4_5956320715505404302.mp3
13.34M
| جمعه حدود ساعت یک شب دوم عزاداری ایام شهادت حضـرت زهـرا سلام‌الله‌عـلیهـا دوشنبه۱۳دی۱۴۰۰ | ۲۹جمادی‌الاول۱۴۴۳ مداح : - جمعه حدود ساعت یک نیمه شب بغداد این ماجرا صدبار در من بازخوانی شد هر بار با این جمله در اخبار جان دادم روح بلند حاج قاسم آسمانی شد تعداد موشکها سه تا بوده است این یعنی تیر سه شعبه باز هم کار خودش را کرد از دست و انگشتر بگویم یا تن بی سر با هر کدامش میشود یک روضه بر پا کرد این دست یعنی دل بریدن از امان نامه این دست یعنی دست رد بر هر چه بد عهدی گیرم که دستی بر زمین افتاد پا برجاست دستی که داده حاج قاسم با ابومهدی از کشتن او با غرور و شوق می گویند غافل که او عمری شهادت از خدا میخواست خنجر به خیلی ها برای کشتنش دادند این خونِ دامنگیر اما شمر را میخواست دیگر فراقی بین ایرانی عراقی نیست جایی ندارد تفرقه بین حسینی ها دیدید که تابوت یک سردار ایرانی تشییع شد آن هم به دست کاظمینی ها ما با دفاع از حرم هامان نشان دادیم جان می دهیم اما به اهل ظلمِ میدان نه گفتم که روزی هم قراره جنگ اگر باشد میدان جنگ ما تلاویو است تهران نه .
. بسم الله الرحمن الرحيم السلام علیکِ یا زوجة وصی رسول الله السلام علیکِ یــا عــزیــزةالــزهـــراء السلام علیکِ یا اُمَّ البُدور الســَّواطع یا فــاطـــمـــة بــنــت حـــِزام الکـِلابیه المُکَنّاة باُمِّ البنین و رحمت الله و برکاته. 🔸بــاغ گــل یــاس سـلام علیک 🔸مـــادر عبــاس ســلام عـلیک امشب از همینجا... سلام بدیم به بی بی ام البنین... ان شاء الله وعده همه ما مدینه... کنار قبرستان بقیع... 🔸بــاغ گــل یــاس سـلام علیک 🔸مـــادر عبــاس ســلام عـلیک خیلی آبرو داره این خانم... خیلی احترام داره... امام باقر فرمودند... و كانت أم البنين أم هؤلاء الاربعة الاخوة القتلى خانم ام البنین مادر چهار شهید هست... میدونی کدوم شهدا... شهدایی مثل علمدار کربلا ابالفضل العباس... مادر شهدایی که جانشون رو فدای امام زمانشون کردند... خیلی عظمت داره این بانو... 🔸فـــاطمه دوم حیــدر شــدی 🔸مادر یک ماه و سه اختر شدی آی اونی که گفتی مریض دارم... گرفتارم... امشب مجلس بنام مادر عباسه... مطمئن باش ابالفضل العباس... به گریه کن های مادرش نظر داره... مواظب باش دست خالی از این مجلس نری... 🔸جز تو، که در کرب و بلای حسین 🔸چـار پسـر کــرده فـدای حسین مرحوم مامقانی در کتاب تنقیح المقال نوشته... بعد واقعه کربلا... وقتی بشیر وارد مدینه شد... اومد محضر بی بی ام البنین... عرضه داشت خانم جان... بچه هات رو در کربلا کشتند... بی بی فرمودند... ای بشیر... أخبِرنی عَن أبِی عَبدالله الحُسَین بشیر از حسینم چه خبر... عرضه داشت... بی بی جان نبودی... دستهای عباست رو قطع کردند... عمود آهنین به فرقش زدند... فرمود ای بشیر... اَوْلادِی وَ مَنْ تَحْتَ الْخَضْراءِ کُلُّهُمْ فَداءً لاَِبِی عَبْدِ اللّهِ الْحُسَیْن علیه السلام تمام بچه هام فدای حسین... همه عالم فدای حسین... 🔸تمام زندگیم مال حسینه 🔸دلم همواره دنبال حسینه بشیر همه بچه هام فدای حسین... به من بگو... الان آقام حسین کجاست... یدفعه بشیر صدا زد... بی بی جان... حسینت رو... با لب تشنه سر از تنش جدا کردند... هر کجا نشستی ناله بزن یاحسین... 🔸قدم اگر خمید فدای سر حسین 🔸جانم به لب رسید فدای سر حسین 🔸ام البنین سابق این شهر عاقبت 🔸شد مادر چار شهید فدای سر حسین .👇
. فاطمیه رفته اما دل شده از نُو حَزین از غم هجران بی بی حضرت اُم البنین بانویی که اهل دل از او ادب آموخته عرشیان و قدسیان از ناله هایش سوخته اشک ماتم از دو دیده ریخت او با شور و شین در عزای جعفر و عباس و عثمان و حسین چون خبر دادش بشیر از کربلا با چشم تر صِیحه ای زد، پاره شد بند دلش از این خبر وای از آن ساعت که او میگفت با آهِ غمین آه اِی مردم نخوانیدَم دگر اُمُ البنین من شنیدم دست عباسم شده از تن جدا جان خود تقدیم جانان کرده او در کربلا من شنیدم تیر کین بر چشم شهلایش زدند با عَمود آهنین بر فرق زیبایش زدند هر چه آمد بر سرش قربان شاه عالَمِین جان او جان عزیزانم به قربان حسین گر چه قطعه قطعه گشته آن گلِ احساس من روی دامان حسین بِنهاده سر عباس من من بمیرم که حسین در کربلا مادر نداشت کشته شد با حنجر خشکیده و یاور نداشت مرتضی شاهمندی✍ https://eitaa.com/emame3vom/55669 .
. تو شاهکار عشق بازی در زمینی تو دست پنهان خدا در آستینی اُمُّ الادب ، اُمُّ الوفا ، اُمُّ البنینی دلگرمی نسل امیرالمومنینی در پیشگاه تو ادب تعظیم کرده قرص قمر میر عرب تعظیم کرده مانند نور آمدی تابیدی و بعد با دست زهرا مورد تأییدی و بعد خود را دم بیت ولایت دیدی و بعد آن چارچوب سوخته بوسیدی و بعد گفتی اگرچه در حرم تازه عروسم من آمدم دستان زینب را ببوسم دیدی چگونه گریه کن ها گریه کردند غمدیده ها با یاد زهرا گریه کردند با نغمه ی لب های مولا گریه کردند یا فاطمه می گفت هر جا گریه کردند آن روز تنها خواهش قلبت همین شد یا فاطمه تبدیل بر اُمُّ البنین شد شهر مدینه در هیاهو زین خبر شد شکر خدا ام البنین صاحب پسر شد اما کلامی باعث خون جگر شد زخم زبان ها بر دل تو؛ نیش تر شد گفتند: بانو بعد ازین کم میگذارد بر این یتیمان دیگر او کاری ندارد اما دهان یاوه گویان را تو بستی پای قرار خویش با زهرا نشستی دیدند از جام رضای یار مستی چون رشته ی فرزند و مادر را گُسستی گفتی اگرچه بین تان خیلی عزیزم در خانه عباسم غلام و من کنیزم زینب تو را با نور ایمان آشنا کرد با یک نظر دلداده ی آل عبا کرد برآتش عشقش تو را هم میتلا کرد آن قدر؛ پیشت صحبت کرببلا کرد تا اینکه شاخ و برگ هایت پر ثمر شد دار و ندارت چهار فرزند پسر شد کم کم پسرهای تو بال و پَر گرفتند دور و بَرَت را مثل یک لشگر گرفتند درس شجاعت از خود حیدر گرفتند بوی امیر فاتح خیبر گرفتند گوییم از اوصاف عظیم تو همین حد زینب پس از زهرا تو را مادر صدا زد ای وای از روزی که قلبت را شکستند حجاج زهرا بار بیت الله بستند دیدی همه سرها گرفته روی دستند با چه شکوهی بین محمل ها نشستند بر زانوی عباس زینب پا گذارد شُکر خدا که محمل او پرده دارد اما پس از شش ماه شام غم سحر گشت با دیدن یک صحنه ای چشم تو تر گشت از این مصیبت عالمی خونین جگر گشت باور نمی کردی ولی دل با خبر گشت بالاترین روضه همین در عالمین است از راه آمد زینب اما بی حسین است فریاد زد اُمُّ البنین گیسو سپیدم مادر نبودی عصر عاشورا چه دیدم از خیمه تا گودال با زحمت دویدم با دست خود از پهلویش نیزه کشیدم اُمُّ البنین تاج سرم را سَر بریدند پیراهنش را از تَنَش بیرون کشیدند مادر نبودی گوش کن پس این خبرها از داغ عباس تو خم گشته کمرها واشد به روی من نگاه رهگذرها چادر به سر؛ دارد دویدن دردسرها عباس رفت و آبروی خواهرش رفت دعوا شد و چادر ز روی خواهرش رفت اُمُّ البنین اول دو بازویش بهم ریخت تیری رسید و چشم و ابرویش بهم ریخت ضرب عمودی آمد و رویش بهم ریخت تا روی نیزه رفت گیسویش بهم ریخت عباس نامردی عمود آهنین خورد بی دست از بالای مرکب بر زمین خورد دروازه ی کوفه قیامت ساختم من بر مرکب طوفانِ خطبه تاختم من تا چشم روی نیزه ها انداختم من در یک نظر عباس را نشناختم من از درد غیرت صورتش چرخاند مادر بستند او را تا به نیزه ماند مادر مادر دعا کن منتقم دیگر بیاید چون او گره از اَبروی زهرا گشاید صحن و سرایی در بقیع بر پا نماید پایان هر روضه دعا کردیم شاید ما کاشف الکرب امام خویش گردیم دار و ندار خویش نذر یار گردیم قاسم نعمتی ✍ .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا