eitaa logo
امام حسین ع
27.3هزار دنبال‌کننده
432 عکس
2.3هزار ویدیو
2.2هزار فایل
کانال مداحی و شعر و سبک https://eitaa.com/emame3vom
مشاهده در ایتا
دانلود
خیبرشکنی_امیرالمومنین_علی.mp3
زمان: حجم: 6.15M
📚شرح دلیل جنگ خیبر و ماجرا فرار برخی صحابه ی مدعی از جنگ با یهود! 🗡ماجرای به درک واصل شدن یل یهود مرحب جد آل سعود به دست اسدالله الغالب امیرالمؤمنین علیه السلام 👹هیبت عجیب مرحب و ماجرای وعده ای که دایه ی او در کودکی به او داده بود 👌👊اعطای لقب کرار بلافرار به مولای متقیان ‼️مطابقت بسیار عجیب ماجرای سقیفه وغصب فدک بر منافع یهود جنایتکار وخائن! 🌸💫اللهم صل علی امیرالمؤمنین امام المتقین 💫🌸
. ↩️ حضرت زینب(س) و داستان 📣 به مناسب وفات حضرت (س) این روضه مکرر خوانده شد که: هنده همسر یزید به خرابه شام آمد و پس از گفتگویی مفصل، حضرت زینب را شناخت و گفت من خادم خانه پدرت بوده‌ام و حضرت واقعه کربلا را برای او شرح داد و زن غش کرد و پس از آن به شوهرش اعتراض کرد و... ❓صحت و سقم سخن چگونه است؟ ✅ پاسخ اینکه اصل داستان هند همسر درست است اما در کتب داستانی متأخر یا معاصر، مانند منتخب طریحی و معالی‌السبطین مطالبی بسیار به آن افزوده شده و شکل داستانی گرفته است. 📕بنا به آنچه در مقتل معتبر ابومخنف از ابوحمزه ثمالی روایت شده است، بعد از رسوایی یزید و ادعای پشیمانی و مقصر دانستن ابن‌زیاد، همسرش هند (نه هنده) سر مقدس امام (ع) را دید و درباره او پرس و جو کرد. یزید صاحب آن سر را معرفی کرد و فرزند (س) دانست و گفت بر او اشک بریز و زاری کن. 🏴 بنا به گزارش طبقات ابن‌سعد، این زن و دیگر زنان خانواده حکومتی نزد اسیران کربلا آمده و سه روز عزاداری کردند. 📌 هند دختر عبدالله بن عامر که در منابع با کنیه‌اش ام‌کلثوم شهرت دارد، عبشمى (از نسل عبدشمس) است نه هاشمى. .
. 🔹السّلامُ عَلیكَ ﺃَﻳُّﻬَﺎ ﺍلإِْﻣَﺎمُ ﺍلعاَﺑِﺪُ🔹 السّلامُ ﻋَﻠَﻴﻚَ ﺃَﻳُّﻬَﺎ ﺍلإِْﻣَﺎمُ ﺍﻟﺴَّﻴِّﺪُ ﺍﻟﺮَّﺷِﻴﺪُ زندان گرفته حتی صدای مرد زندان‌بان گرفته حتی زنی بد از ساحتش بوی خوش ایمان گرفته زنجیر و پابند از استخوان‌هایش توان و جان گرفته مثل مدینه مولای ما انگشت بر دندان گرفته هر تازیانه با کینه از پهلوی او تاوان گرفته از سفره‌ی او دشمن سه روزی هست آب و نان گرفته اما به‌جایش هر نیمه‌شب روی سرش قرآن گرفته ذهنم دوباره حال و هوای روضه‌ای عطشان گرفته آتش کشیدند آتش بمیرم معجر و دامان گرفته شام غریبان گوشه به گوشه بارش باران گرفته رقّاص شامی آسایش از یک کاروان مهمان گرفته عمامه‌ای را خاکستری پر شعله و‌ سوزان گرفته نی غرق نور است انگار خولی نیزه‌ای تابان گرفته بابا کجایی با نام بابا یک سه ساله جان گرفته .👇
. علیه السلام به قلم امیر قربانی فر ✍ ◾️◾️ چند وقته بابا ، چشم‌انتظارم تا بیایی سر روی زانوهات بزارم یه مدتی هست ، تو رو ندیدم من دخترم بیشتر ازین طاقت ندارم دختری که بابا نداره مثل گلِ بدونِ برگِ خودت میدونی واسه دختر دوریِ بابا مثلِ مرگِ ◾️◾️ زانویِ غم تو ، بغل میگیرم خدا اگه بابام نیاد من هم میمیرم آروزم اینه ، بین نمازم یه بارِ دیگه بابامو بغل بگیرم من شنیدم دستاتو بستن برات بمیرم مهربونم سخته برام حتی یه لحظه بدون تو زنده بمونم ◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️ هر دختری که ، تو دنیا باشه عشقش فقط دیدنِ خنده ی باباشه آروم میگیره ، کنار بابا نمیتونه از پدرش اصلا جداشه میگن شهید شدی بابایی یه بغضی قلبمو گرفته الهی دختری نبینه که باباش از این دنیا رفته ◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️ میون اشک و ، گریه و ناله میگم براتون از یه دختر سه ساله سر باباشو ، براش آوردن اینجوری زنده موندنش یقین محاله میگفت فدای سر بابام اگر که گوشواره مو بردن اما بجاش کنج خرابه بابامو واسه من آوردن 👇
.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
زمینه؛ روضه خونگی.mp3
زمان: حجم: 1.17M
علیه‌السلام 🔹روضۀ خونگی🔹 گداى خونۀ آقا موسى‌بن‌جعفرم دردم دوا می‌شه، تا كه اسمش رو مى‌برم روضۀ خونگی، برکت خانوادمه بیرق روضه‌مون، چادرسیاهِ مادرم اى خاطرات شیرینِ زندگیم مشکل‌گشای اجدادم از قدیم بابُ الحوائجِ اِلی الله، ای کریم یاد اشک روی گونه‌های مادر توى مشكلاتم مى‌خونم با باور «نَحنُ فِی اَمانِ موسى‌بن‌جعفر» «نَحنُ فِی اَمانِ موسى‌بن‌جعفر» ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ تو ابر رحمتى، تو آسمون قلب من خورشید عزتى، هم ظاهراً هم باطناً تو سر پناهمى، بهشت عالم حرمت نور ولايتى، نور دل ابالحسن اى خادم درگاه تو جبرئیل آب سقاخونه‌ت آب سلسبیل به ضریح نگاه تو بستم دخیل آبرو به من می‌دی تو روز محشر اى دعاى خیر تو پناه نوكر «نَحنُ فِی اَمانِ موسى‌بن‌جعفر» ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ كبوتر دلم، پر زده سمت كاظمین ره‌توشۀ منه، اشكاى جارى از دو عین سلام اولم، اَلسلامُ عَلَى الرّضا سلام آخرم، اَلسلامُ عَلَى الحُسین «حَلیف السَّجدَةِ الطّویلة» اى غریب ذكر حسین حسین رو لب اَمَّن یُجیب زخم تنت روضه‌خونِ شیب‌الخضیب بهشت منه روضۀ شاه بى‌سر اعتقاد من بوده و هست تا آخر «نَحنُ فِی اَمانِ اولاد حیدر» شاعر و نغمه‌پرداز: .
. حالات حضرت موسی بن جعفر (ع) کسی نماند بزندان مثال موسی کاظم بجز خدای نداند ملال موسی کاظم . امام هفتم و سبط رسول حجّت بر حق جهان نوال گرفت از نوال موسی کاظم . چو بود هستۀ هستی و نور علم ز فیضش رقیب جهل بود در قبال موسی کاظم . سپهر کجرو و ابناء بی مروّت گیتی شتافتند همه بر قتال موسی کاظم . میان واجب و ممکن اشاره نیست وگرنه چه قدرت است عدم را جدال موسی کاظم . کسیکه گردش اجرام بود جمله به امرش فتاد چرخ پی انتقالِ موسی کاظم . ربود دشمن بیدادگر ز روضۀ جدّش فغان نمود حرم ز انفصالِ موسی کاظم . به بصره بود بزندان گھی و بعد زچندی فکند قرعه به بغداد فالِ موسی کاظم . کسی نکرد چو هارون به دهر خدمت مهمان ز فرش کنده دهد پای مالِ موسی کاظم . انیس کنده و زنجیر او ولی به مدینه قرین محنت و غم شد عیال موسی کاظم. ................. مهدی مقیمی با روضه خوان و سینه زن و خادم آمدیم در مجلس عزای تو یا کاظم آمدیم شکر خدا که دور نبودیم از شما در روضه ها و مجلستان دائم آمدیم گر دور هم شدیم دمی از کنارتان اما دوباره خسته دل و نادم آمدیم مهدی سیاهپوش عزای شما شد و ما بهر تسلیت به دل قائم آمدیم ما از همان ازل همه در بندتان شدیم همسایه های خانۀ فرزندتان شدیم ای وای من شکسته پرو بال بودی و عمری اسیر کنج سیه چال بودی و هر روز روزه بودی و اما دم اذان در زیر تازیانه تو پامال بودی و یک روز و ماه و سال روا نیست این جفا تو چارده بهار به این حال بودی و گاهی به یاد مادر خود بین کوچه ها گاهی به یاد زینب و گودال بودی و عمری غریب در دل زندان تو زیستی هر شب برای جد غریبت گریستی زندان کجا و تو ، تو کجا تازیانه ها از تازیانه مانده به جسمت نشانه ها زنجیر روی گردن مولا چه می کند مجروح گشته گردن و زخمیست شانه ها تاریک بود و تا که تو را بی هوا زدند آتش کشید از دل زهرا زبانه ها با هر بهانه ای ز تو حرمت شکسته شد مویت سپید گشت به دست بهانه ها زهرا اسیر تو، تو پریشان فاطمه مظلوم مثل دیگر عزیزان فاطمه باب الحوائج همه موسی بن جعفرم میراث دار حضرت زهرا و حیدرم با تازیانه های عدو خو گرفته ام گشته انیس با غل و زنجیر پیکرم راضی شدم به هر چه شکنجه که می کنی اما نکن دوباره اهانت به مادرم ناموس کبریاست ازین حرفها نگو لطفا به خانوادهء من ناسزا نگو گیرم به اشک ، درد دلم را دوا کنم با سندی ابن شاهک و سیلی چها کنم خلّصنی یاربم شده عجّل وفاتیم چون فاطمه به مرگ خود امشب دعا کنم پا سوی قبله کردم و دیده هنوز نه تا آنکه یک نظر به سوی کربلا کنم هم آرزوی مرگ کنم هر شبانه روز هم آرزوی دیدن روی رضا کنم عالم به غصه و محنم گریه می کند زنجیر هم  به زخم تنم گریه می کند گرچه مطیع توست جهان با اشاره ای تنها نصیب توست دل پر شراره ای آنروز ای غریب ز زندان اگر چه رفت بیرون جنازه ات به روی تخته پاره ای حداقل دگر کفنت بوریا نشد غارت نشد ز دختر تو گوشواره ای دیگر ندید همسرت از روی نیزه ها افتد به روی خاک سر شیرخواره ای کرببلا مدینه نجف یا که کاظمین فرقی نمی کند همه در انتها حسین .
. (علیه السلام) ✍ سر شب تا به سحر گوشه زندان چه کنم دل آشفته چو گیسوی پریشان چه کنم گاه پروانه صفت سوختم از هجر رضا گاه چون شمع مرا سینه سوزان چه کنم آرزویم به جهان دیدن روی پسر است سوختم،سوختم از آتش هجران چه کنم؟ کنج زندان،بلا گشته ز هجران رضا تیره روز من از شام  غریبان چه کنم نه رفیقی به جز از دانه زنجیر مرا نه انیسی به جز از ناله و افغان چه کنم به خدا دوری معصومه و هجران رضا می کشد عاقبتم گوشه زندان چه کنم از وطن کرده مرا دور،جفای هارون من دل خسته سر گشته و حیران چه کنم گلی از خار ندید،این همه آزار که من دیدم از  طعنه این مردم نادان چه کنم سرنگو کاش شود خانه هارون پلید که چنین کرد مرا بی سرو سامان چه کنم؟ ‌