eitaa logo
امام حسین ع
27.4هزار دنبال‌کننده
432 عکس
2.3هزار ویدیو
2.2هزار فایل
کانال مداحی و شعر و سبک https://eitaa.com/emame3vom
مشاهده در ایتا
دانلود
. تنها طبیب عالم امکان ،ولی عصر ای نسخه ی شفای مریضان، ولی عصر شد دیدن جمال تو شرط حیات ما آن جمعه ی ظهور تو ،روز نجات ما آقا بیا که مثل تو شیعه شده غریب دیگر شده برای وصال تو بی شکیب رفته قرار منتظران ِ ظهور تو دنیا شود بهشت فقط با حضور تو وقت مرور روضه ی آب است العجل ماتم برای داغ رباب است العجل ای آشنای سینه ی بشکسته ی رباب بشنو صدای ناله ی او را در آفتاب او اقتدا به مقتل و جسم امام کرد پس سایه را به روی سر خود حرام کرد حالا شده ست زمزمه ی لای لای او شرح تمام مقتل کربوبلای او گهواره ای گرفته به روی دو دست خود گویی که هست،داخل آن کلّ هست خود ناله زند دوباره که ای اصغرم بخواب شرمنده است مادر تو از نبود آب رفته عمو به علقمه و برنگشته است شرمنده ام که لعل لبت تر نگشته است حالا زبان روضه ی او می شود گِلِه از شعبه های تیر ِ چو شمشیر حرمله لعنت به حرمله که گلم را خزان نمود با یک سه شعبه قامت من را کمان نمود در راه شام و کوفه شده قاتل رباب بر روی نیزه ،رأس علی، زیر آفتاب ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) .
. تنها قرار دیده ی زهرا بیا دگر ما را امام و رهبر و مولا بیا دگر در پشت ابر ، نور هدایت دگر نمان تنها نشان عالم بالا بیا دگر در جمعه ی ظهور تو آقا فقط شود زخم قلوب شیعه‌ مداوا بیا دگر حاضر که نیستی که بیایم به محضرت عقده ز قلب غمزده بگشا بیا دگر مقدور نیست دیدن تو با گناه من بنگر که دیدنت شده رویا بیا دگر ما را همیشه راز و نیاز شبانه ات از هر گناه کرده مبرّا بیا دگر تا کی درون خیمه ی خالی ز مستمع هستی همیشه بی کس و تنها بیا دگر صاحب عزای ماه محرم ،امام عصر مجلس بدون تو شده برپا بیا دگر بنگر گریز روضه به پایین ِ پا رسید بین عزای اکبر لیلا بیا دگر بنگر حسین آمده با حال احتضار در جستجوی ثانی ِ طاها بیا دگر قرآن پاره پاره ی جدّ غریب تو افتاده در تمامی صحرا بیا دگر صورت به صورت علی ِ اکبرش گذاشت شد قامتش ز غُصّه ی او تا، بیا دگر دشمن به آه جدّ تو خندیده وای من او را چگونه داده تسلّی' بیا دگر از داغ اکبرش شده گیسوی او سپید جان داده بین هلهله گویا بیا دگر ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) .
. در کجایی ای تمام هست ما یابن الحسن ای امید شیعیان ،ذُخر ِخدا یابن الحسن ای که عمری بی کس و تنها درون خیمه ات می کنی خون گریه هر صبح و مسا یابن الحسن دیده ی آلوده ام،یک لحظه رویت را ندید لایق دیدار خود کن دیده را یابن الحسن من گنه کردم ولی توبه نمودی جای من چشم پوشیدی همیشه از خطا یابن الحسن با نگاه تو رود بالا دعای نوکرت بر ظهور خود تو هم بنما دعا یابن الحسن گفته ای هر جا شود حرف از عمویت حاضری پس به بزم روضه ی سقّا بیا یابن الحسن بر زمین خورده به صورت در کنار علقمه چون که دست او شده ازتن جدا یابن الحسن تیرباران شد عمویت در میان علقمه در یم خون زد ز کینه دست و پا یابن الحسن تیر از چشمش کشیده،جدّ تنهایت حسین شد قدش در علقمه از غُصه تا، یابن الحسن رأس او از تن جدا و بر روی سرنیزه رفت پیکرش در بین صحرا شد رها یابن الحسن ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) .
. شب عاشورا شده آجرک الله آقا داغ تو عظمی' شده آجرک الله آقا گوئیا امشب کنار خیمه گاه کربلا خیمه ات برپا شده آجرک الله آقا شاهد اشک غریبی حسین و زینبی دیده ات دریا شده آجرک الله آقا آخرین شب از حیات نور عین حیدر و حضرت زهرا شده آجرک الله آقا لحظه های آخر عمر علی ِ اصغر و اکبر لیلا شده آجرک الله آقا ذکر جانسوز لب اهل حرم از این به بعد آه و واویلا شده آجرک الله آقا در حرم ،دلواپس و لبریز اشک وناله ها زینب کبری' شده آجرک الله آقا وای! از فردا که بیند عمّه ،دلدارش حسین بی کس و تنها شده آجرک الله آقا از غم اکبر شده پیر و کنار علقمه قامت او تا شده آجرک الله آقا عصر فردا روی تل بیند که او با قتل صبر کشته ی اعدا شده آجرک الله آقا (وا علیّا) از روی تل تا کنار قتلگاه بر لبش نجوا شده آجرک الله آقا منزل و مأوای جسم ارباً اربای حسین گوشه ی صحرا شده آجرک الله آقا کربلا تا شام ، مأنوس دل اهل حرم روی نی، سرها شده آجرک الله آقا ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) .
. ای روضه خوان صبح و مساء،صاحب الزّمان ای داغدار کربوبلا ، صاحب الزمان صاحب عزای عمّه ی قامت خمیده ای خون، جای اشک، بین عزایش چکیده ای وقت مرور ِ داغ ِ روی داغ ِ عمّه هاست گویی که خیمه ات لب ِ گودال کربلاست داری شبیه عمّه به خود لطمه می زنی بشکسته از جراحت ِ رگ های گردنی در بین خاک وخون، بدنی دست و پا زده او را عدو برای رضای خدا زده دارد نشان ِ سنگ و عصا روی پیکرش رفته ز کینه، بر سر ِ سرنیزه ها سرش اینجا شروع ماتم جانسوز عمّه است آغاز ِ اشک ِ هرشب و هرروز ِ عمّه است باید که عمّه همسفر ِ قاتلین شود در ازدحام کوفه و شام بلا رود باید میان هلهله ی کوچه های شام پیش همه شود سپر ِ کینه های بام باید رود به غربت ِ بازار شامیان مهمان شود به بزم شراب حرامیان خون از لبان رأس بریده شود روان در اصل،قاتلش بشود چوب خیزران ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) .
. عزیز حضرت زهرا حبیبی یا اباصالح تویی تنهاترین تنها حبیبی یا اباصالح حیات کلّ هستی بر حیاتت بستگی دارد دلیل خلقت دنیا حبیبی یا اباصالح تو هستی زندگی بخش و مسیحایی دمت آقا مسیح ِحضرت عیسی حبیبی یا اباصالح ببخش ای یوسف زهرا فقط یک جلوه از رویت به یعقوب نگاه ما حبیبی یا اباصالح نبودم لایق این که ببینم لحظه ای حتی تو را در عالم رویا حبیبی یا اباصالح حضور تو گنه کردم نیاوردی به روی من منم شرمنده ات آقا حبیبی یا اباصالح نبودم نوکر خوبی ز دست نوکری چون من شدی آواره ی صحرا حبیبی یا اباصالح شده از روضه هایی که تو هر صبح و مسا داری همیشه دیده ات دریا حبیبی یا اباصالح تو را خونین جگر کرده مصیبت های زینب در غروب روز عاشورا حبیبی یا اباصالح سر جدّت جدا و شدبه پیش عمه های تو سر عمامه اش دعوا حبیبی یا اباصالح سرش بر روی نی رفت وتن او پاره پاره شد به زیر نعل مرکب ها حبیبی یا اباصالح امان از آتش کینه،امان از غارت خیمه به وقت حمله ی اعدا ،حبیبی یا اباصالح بمیرم عمه ات زینب ،اسیر دشمنان گردد به کوفه می رود فردا حبیبی یا اباصالح ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) .
. یک بار هر که را بخری با عیار خویش سرگرم گریه می شود و کار و بار خویش مثل پدر ، شکسته شدی و دچار ما ما هم شدیم غرق گناه و دچار خویش یوسف ، به چاه رفته ز خودخواهیِ یکی ! کنعانیان شدند عقوبت ز کار خویش تنها شدم ! بگیر سرم را به دامنت شاید که از فراق تو مُردم کنار خویش هِیْ آه می کشی که ندیدم چرا ترا ؟! هِیْ آه می کشم که ندیدم نگار خویش یک لحظه چشم من به در بسته ات نخورد اما نمانده ام سر قول و قرار خویش یک هفته پیرتر شدم اما نیامدی یک هفته خسته تر شدی از انتظار خویش مثل گدا نشسته ام اینجا که فاطمه مهمان کند مرا سحری با انار خویش تا صبح حشر ، خاک سر کوی حیدرم بسکه بغل گرفته مرا با غبار خویش .
. در همه ارض و سما شادی و هلهله شده جشن مدح علی و عید مباهله شده ترانهٔ عشق و وفا یا حیدر زمزمهٔ عرش خدا یا حیدر نَفس و وجودِ مصطفی یا حیدر نور دو چشمانِ زهرا یا حیدر یا علی مولا یاحیدر…مولا مولا یا مرتضیٰ حِیرت نَجرانیان از هِیبت آل عبا بُوَد از مشیّت و اراده و لطف خدا عید خوشِ اهل یقین مبارک عزّت و اقتدارِ دین مبارک شور و سُرورِ بی قرین مبارک مباهله بر مسلمین مبارک یا علی مولا یاحیدر…مولا مولا یا مرتضیٰ به تولّای علی همیشه دل می بازیم ما به عشق علی و آل علی می نازیم دست من و دامان تو یا حیدر چشم من و احسان تو یا حیدر جرم من و غفران تو یا حیدر هستی من قربان تو یا حیدر یا علی مولا یاحیدر…مولا مولا یا مرتضیٰ 🎤 .👇
. انگار از آسمان ندا می‌آید جبریل ز عرش کبریا می‌آید این کیست که باشکوه‌تر از او نیست؟ از دور پیمبر خدا می‌آید یک سو علی است آن‌کسی که جان پیغمبر بود یک سو زهراست آن‌کسی که وصف او کوثر بود یک سمت حسن، یک سمت حسین انگار به پا قیامتی دیگر بود «صلِّ علی محمد و آل محمد» ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ این مجد و شکوه را جهان کِی دیده‌ست؟ دور سرشان مُلک و مَلَک گردیده‌ست لب باز کنند اگر به نفرین آن‌ها طومار زمین و آسمان پیچیده‌ست یک دعایشان لرزانده تمامی نجران را در نگاهشان دیدند صلابت ایمان را با دیدۀ خود، دیدند همه حقانیت پیمبر و قرآن را «صلِّ علی محمد و آل محمد» ✍جمعی از شاعران 🎤اجرا .👇
حاج محمود کریمیKarimi-25.mp3
زمان: حجم: 6.04M
📋 بگو کجایی آهای ابروی ابرو کجایی ✔️ / حاج محمود کریمی ✔️ ✔️ "ع" ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ بگو کجایی آهای ابروی ابرو کجایی دوازده ماه پی تو گشت ماه کوه به کوه بگو کجایی دوباره مرغ تورا محرم دوباره کردست ارزو کجایی شب رقیه است ز روضه ی عموست گفتگو کجایی شبی زکه او گفت عمو نگیر از رقیه رو کجایی برای سیلی بهانه دستش امده عدو کجایی شدن خیره به گوش و گوشواره ام عمو کجایی عمو به سرعت رسیده دست زجر از هر سو کجایی یکی به بگوشم یکی نشته بر ته گلو کجایی مرا ز مویم بلند کرده زجر مو به مو کجایی به لکنت گفت عمو کجایی ، عمو کجایی خبر رسیده که دختری به محضر پدر رسیده عموش رفته به خیمه از نبود او ضرر رسیده به اصغر او گفت به تو عطش به من دو چشم تر رسیده تو تیر خوردی ولی به گوش من اثر رسیده به تو سه شعبه به گوش من دو شعبه بیشتر رسیده سه شعبه و دست به مارسیده هرچه شعله ور رسیده شروع قصه است ولی رقیه قصه اش به سر رسیده رقیه دیده که تکه تکه تکه تکه یه نفر رسیده چنان مرا زد که جای گونه رنگ دست او پریده ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ یه گوشه خواب بودم خیلی اروم ولی پیچید تو گوشم صداشون نمیبردن اگه گشواره هامو خودم میبخشیدم به دختراشون من که جدم علی به وقت نماز داد انگشتری به اهل نیاز مادر فاطمه سه لیل ونهار کرد افطار خویش را ایثار من خودم گوشواره میدادم در به ان نابکار میدادم پس بگو تازیانه کم بزنند آخه ..دخترم ،دخترانه ام بزنند نمیبردن اگه گوشواره هامو خودم میبخشیدم به دختراشو