eitaa logo
امام حسین ع
22.2هزار دنبال‌کننده
414 عکس
2.1هزار ویدیو
2هزار فایل
کانال مداحی و شعر و سبک https://eitaa.com/emame3vom
مشاهده در ایتا
دانلود
. مرثیه شهادت امام حسین (ع) شاعر رسول چهارمحالی(ساقی عطشان) ------------------- حسین جانم ای حسین جانم(2) ----------------------- سرت بر نی ،تنت بر خاک تن پاکت ، شده صد چاک به روی خاک ، علی اکبر فتاده است ،شبه پیغمبر به روی دست،گل شب بو لالایی لالایی،بر او بر گو خدا می دونه غمت آتش زد به جانم زداغ تو مرثیه خوان و روضه خوانم حسین جانم ای حسین جانم(2) ------------------------- به روی زمین ،دست سردارت ابوفاضل ، آن علمدارت گل یاسمن ، قاسمت پرپر شقایق ها ، بر زمین بی سر زند آ تش ، خیمه ها دشمن لشگر کفر است یا که اهریمن بخوان بر نی با لب عطشان قاری قرآن نظر بنما اشک چشمان خواهری گریان حسین جانم ای حسین جانم(2) ----------------------- منم گریان،تویی عطشان تن مجروح،لشگر گرگان منم نوکر ، تویی ارباب منم تشنه ، تویی تو آب منم ذاکر ، تویی مولا نظر بنما ، به ما آ قا زیارت نامه به لب دارم اذن عاشورا بخوانم روضه زداغ تو حضرت دریا حسین جانم ای حسین جانم(2) -------------------------------- ز راه دور ، سلام و سلام مثال مور، سلام و سلام میان این ، همه عاشق به عشقت کن ، مرا لایق تویی تو آن ،شور شیرینم تو هستی آن ، یار دیرینم شب جمعه در حرم بودن آرزوی من سرشک اشکم شده آب هروضوی من حسین جانم ای حسین جانم(2) ----------------------------------- .👇
. زمزمه زیارتی ابا عبدالله الحسین ع شاعر رسول چهارمحالی(ساقی عطشان) ----------------------------------- نوکر چهل ساله ی تو از تو گرفته آبرو بیا نظر کن تو به من سید العطشان تو بگو بیا بیا تو را خریدارم امیرم وبه تونظردارم لحظه ی مرگ منتظرباشید شفاعته همیشه در کارم من عاشق کرب و بلایم(2) ---------------------------------------- عاشق بوی سیبتم تو لشگر حبیبتم کنار اهل حرمت ذاکر یا مجیبتم سینه زن روضه ارباب تشنه لبم مرا تو دریاب کرب وبلا عرش برینه بتاب ای گوهر نایاب من عاشق کرب و بلایم(2) ------------------------------------------- تا اربعین چیزی نمونده عشق تو در سینه نشونده بزار بگم یا اهل العالم منو حسین اینجا رسونده شب های جمعه زائرم من تو روضه ها یه شاعرم من سینه زن ونوحه گرعشق حافظ این شعائرم من من عاشق کرب و بلایم(2) --------------------------------------- .👇
. نوحه لری علی اصغر (ع) شاعر رسول چهارمحالی(ساقی عطشان) نوحه سینه زنی و زنجیر زنی ----------------------------- روله نازارم علی ،گُل بی خارم علی(2) --------------------------- تو کُرِ حِیدر کراری علی ،ذوالفِقار مِنِ بی یاری علی،وارث خینِ علمداری علی،لِشگر دیده ی خینْ باری علی،تو وِ گَهوآره سبک بالی علی،پاسدار مِنی غمخواری علی،بعد عباس کَسْ و کاری علی ----------------------------------- وا لو تِشنه شَهیدی ، تو سی مو نور اُمیدی،تو که شِش ماهه نویدی،تو علمدار رِشیدی،مُونِ بی لِشگر بدیدی،خوتِه سُویِ مُو کِشیدی،سَرِ مو وِ نِی نَدیدی ، وِ ری دَسامْ پَرْ کشیدی --------------------------------- آسمون اِ آسمون،خَررَهْ بِی وِ سَرِمون،روله نازآرم علی ؛ پَرْ کِشی اِز ای جَهونْ،وا یِه تَنِ نیمه جُونْ،اِ اَمونُ و صَدْ اَمون ،رَتْ علی زِ وَرِمُونْ،سیش بیا روضه بَخونْ --------------------------------- تَنِ پاکِ تُوْ وِ خاک ، روله روله گُلِ پاک،بی رُباب سِی تُو هِلاک ، زِ ری دَسام پَر کِشید؛خینِ تو تا اَفلاک ، سینه مونَ چاک چاک ، تونِ هیشتِم مینِ خاک --------------------------------------- روله نازآرم علی ،گُلِ بی خارم علی(2) ««««««««««»»»»»»»»»»»» .👇
PTT-20220801-WA0013.opus
303.1K
نوحه شب چهارم (حر ریاحی) شاعر رسول چهارمحالی(ساقی) ------------------------------ یا حبیبی یا حسین(2) -------------------------- نور چشمان علی و فاطمه بر لبم جاری شده این زمزمه نادِمَم از کرده ام ای مه لقا جان فدایت می کنم در کربلا یا حسین شرمنده ام شد سیه پرونده ام »»»»»»»»»»»»»»» شرم دارم من ز روی زینبت شرمسارم من ز کوی زینبت آمدم هر چند دیر بر درگهت کن قبولم یا حسین اندر رهت یا حسین شرمنده ام شد سیه پرونده ام «««««««««««««««« راه را بستم ولی شرمنده ام غمگسار و بیقرار از کرده ام آمدم من را ببخش ای هل اتی نور چشمان علی شیر خدا یا حسین شرمنده ام شد سیه پرونده ام «««««««««««««««««« جان ناقابل فدایت می کنم در دم مردن صدایت می کنم گو به زینب خواهرت بخشد مرا می شوم من جان نثارت ای شها یا حسین شرمنده ام شد سیه پرونده ام ------------------------------------ یا حبیبی یا حسین(2) ------------------------------------------ شاعر و مداح اهل بیت کربلایی رسول چهارمحالی(ساقی عطشان)
PTT-20220801-WA0021.opus
548.6K
‏زمزمه و مرثیه امام حسین (ع) تو سومین امامی، جواب هر سلامی معنی هر پیامی ، ارباب من حسینم وارث مرتضایی ، وصی مجتبایی ازنسل مصطفایی،ارباب من حسینم خورشیدنیزه هایی،تو شافع جزایی امام و مقتدایی ، ارباب من حسینم حسین حسین حسین جان(2) تو شاه کربلایی،تو کشته ی جفایی ابن خیرالنسایی،ارباب من حسینم تو زمزم و فراتی ، مشعر و عرفاتی رمز آب حیاتی ، ارباب من حسینم تو صومی وصلاتی،خدای حسناتی تو نور پاک ذاتی،ارباب من حسینم حسین حسین حسین جان(2) تونمک روضه ای،تومعک روضه ای تومحک روضه ای،ارباب من حسینم بارونیم از غمت ، سینه زن محرمت نشسته زیرپرچمت،ارباب من حسینم بیا منو جدا کن،یه شب منوصدا کن راهی کربلا کن ، ارباب من حسینم شاعر رسول چهارمحالی(ساقی عطشان)
PTT-20220801-WA0016.opus
482.8K
شب چهارم حرّبن یزید ریاحی رو سیاه و رو سیاهم یا حسین بی پناه و بی پناهم یا حسین جان زهرا مادرت خیر النسا کن حلالم یا حسین در کربلا نادِم و شرمنده ام (2) راه رابستم به تو سلطان عشق بد نمودم بر تو و ماه دمشق آمدم با خون خود جبران کنم جان فدا در مکتب قرآن کنم نادِم و شرمنده ام (2) اذن میدانم بده طوفان کنم جان فدایت سیّد خوبان کنم اشتباه کردم ولی باز آمدم من به سویت گوهر راز آمدم نادِم و شرمنده ام(2) عفو نما این نوکر شرمنده را مُهر کن تو یا حسین پرونده را میروم میدان به اذن شاه دین میدهم من جان به اذن شاه دین نادِم و شرمنده ام(2) شاعر رسول چهارمحالی(ساقی عطشان)
بسم الله الرحمن الرحیم مثل یک صاعقه تکبیرِ حسن می‌آمد یازده ساله ترین شیرِ حسن می‌آمد بر تن از پیرهن خویش کفن ساخته است او حسینیه‌ای از خشتِ حسن ساخته است رگِ گردن متورم شده یعنی لبیک مُشتهایش متراکم شده یعنی لبیک یازده جرعه‌ی ناب از  یَمِ حیدر خورده است خوب پیداست که بر غیرتِ او برخورده است دست حق بر درِ خیبر بخورد می‌فهمند به رگ غیرت او بَر بخورد می‌فهمند او یتیمی است که نعلین ندارد حتی فکر صد خُم در آن بین ندارد حتی او نمی‌دید که خاری به کف پایش بود دامن پیرهنش زیر قدمهایش بود چند باری به زمین خورد ولی باز دوید تا که زهرا به زمین خورد علی باز دوید خیره چشمانِ تَرَش رو به همان منظره بود دورِ گودال فقط دایره در دایره بود همه با خاطره‌ی بغضِ علی جمع شدند حلقه در حلقه به یک نقطه ؛ ولی جمع شدند حلقه‌ها تنگ‌تر از تنگ‌تر از قبل شده قلب‌ها سنگ‌تر از سنگ‌تر از قبل شده باید از  بینِ همه رد بشود می‌داند نه محال است مردد بشود می‌داند... رد از شد حلقه‌ی پیرانِ عصازن و سپس از وسطِ جمعیتی سنگ به دامن نه فقط سنگ که چوب و شن و آهن بعد از آن سخت دوید از دو سه تا حلقه‌ی اسبان سواری وصدای نفس و شیهه و کوبیدن سُم‌ها همه‌سو هولِ قدم‌ها وعَلَم‌ها به خودش گفت کمی مانده برو  از وسط اینهمه جامانده برو  پیش می‌رفت ولی حلقه‌ی یک لشکر شد متراکم متراکم متراکم‌تر شد داشت از بین همین فاصله‌ها رد می‌شد از دل هلهله‌ها، هروله‌ها رد می‌شد رد شد از حلقه‌ی سرنیزه و از حلقه‌ی شمشیر و کمانگیر و کف پاش پُر از خون و تَنِ کوچک مجروح دوید و  لب گودال رسید و ته  گودل چه دید و... که سنان بود  و سنان داشت نیزه‌ای فاتحه خوان داشت حرمله غرقِ عرق چشم بر آن نیمه‌ جان داشت آخرین تیر خودش را به کمان داشت مادری موی کَنان سینه زنان پیش عمو بود ولی قدِ کمان داشت پدرش بود عمو بود پدرش بر سر او بود... پسر اُفتاد سر اُفتاد چه بد بال و پر اُفتاد  تنی روی تن اُفتاد حسن اُفتاد  راه یک تیرِ سه‌شعبه به دو حنجر اُفتاد ناله‌ای بین گلو بود که زهرا غش کرد او در آغوش عمو بود که زهرا غش کرد کاش جبریل جراحات دو تَن را می‌بست کاش می‌شد که علی  چشم حسن را می‌بست باز  از خاک حسن مادر خود را برداشت شمر تا کُندترین خنجر خود را برداشت... (حسن لطفی ۴۰۱/۰۵/۱۱) .
بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم عمه محکم گرفته دستش را داشت اما یتیم‌تر می‌شد لحظه لحظه عمو در آن گودال حال و روزش وخیم‌تر می‌شد باورش هم نمی‌شد او باید بنشیند فقط نگاه کند بزند داد... بعدِ هر تیری "ای خدا کاش اشتباه کند" کار او نیست بی عمو ماندن داغ‌ها را الی‌الابد بکشد تا ببیند چه می‌شود باید به نوکِ پایِ خویش قد بکشد ازدحامی میانِ گرد و غبار از حرامی و سنگ و شمشیر است نوک سرنیزه‌های بی احساس با تنی زخم خورده درگیر است تشنه بود و زِ گونه‌ها خونش روی لب‌های آتشین می‌ریخت یک نفر آب می‌خورد پیشش یک نفر آب بر زمین می‌ریخت خواست تا خویش را به سینه کشد تا که شاید رسد به اطفالش یک نفر نیزه‌ای به کتفش کرد رفت و او را کشید دنبالش از همانجا به سنگ اندازان "داد می‌زد تو رو خدا نزنید" وای بر من مگر سر آورید اینقدر تیغ بی هوا نزنید هرچه گلبرگ بر زمین می‌ریخت پخش هر گوشه بوی گُل می‌شد کم‌کم احساس کرد انگاری دست بی جان عمه شُل می‌شد دستِ خود را کشید از آنجا یک نَفَس می‌دوید در گودال از میانِ حرامیان رد شد شمر با او رسید در گودال باز هم پای حرمله وا شد پیچ می‌خورد حنجری ای داد پیش چشم حسن عمو می‌دید بازویش در مقابلش اُفتاد دو گلو را سه‌شعبه با هم دوخت نیزه‌ها هم که از دو سو  رفتند اسبها کارِ خویش را کردند دو بدن بینِ هم فرو رفتند چند ساعت میانِ آن گودال به گمانم قمار می‌کردند فقط عبدلله است شاهد که چند ساعت چکار می‌کردند ... (حسن لطفی) .