.
شوق
#زائر_کربلا
اگر سوار و اگر که پیاده میآییم
به شوق توست که جاده به جاده میآییم
هزارشکر که در اوج این همه سختی
به دیدن حرم تو چه ساده میآییم
بزرگ و کوچک ما شوق کربلا دارند
بدیهی است که با خانواده میآییم
اگرچه سختی و دشواری است، اما ما
به خُلق باز و به روی گشاده میآییم
"بهرغم مدعیانی که منع عشق کنند"
به حکم عشق الهی زیاده میآییم
شکوهمندترین نوع انتظار این است
همین که خسته ولی ایستاده میآییم
در این مسیر فقط در پی رضای توایم
که فکر غیر تو از سر نهاده، میآییم
بیا به دیدن ما ای امام صاحبامر
که ما به شوق تو با این اراده میآییم
#مجتبی_خرسندی✍
#چاوشی
#بدرقه
اللهم عجّل لولیک الفرج
.
.
#روضه_متنی
|⇦•دوباره بغض و کمی آه...
#روضه_اربعین و توسلِ جامانده از کربلا _ حاج اسلام میرزایی
●•┄༻↷◈↶༺┄•●
دوباره بغض و کمی آه، علتش این است
حرم نرفته بمیرم؟ خجالتش این است
*كاش اينطوري مارو امتحان نمي كرديد، كاش لااقل ميگذاشتيد مي اومديم كربلا مي مرديم ديگه بر نمي گشتيم، شما مارو اينطور عادت داديد كه يك سال منتظر بوديم اربعين با زن و بچه هامون بياييم كربلا...*
سلام میدهم از بام خانه سمت حرم
ببخش نوکرتان را، بضاعتش این است
*مي دونم همه ي شما بهونه داريد اين شبا، اسمِ كربلا ميآد بي قرار ميشيد، دستِ خودتون نيست، حسين جان! گلايه دارم، مگه جا كم مي اومد كربلا؟ اصلاً ما بد، آلوده، مگه گنهكارا رو كربلا راه نميدن؟ مگه بيچاره هارو كربلا راه نميدي؟...*
به قطره قطرۀ اشکم، مَلَک خورَد غبطه
که اشک روضۀ ارباب، قیمتش این است
*امام صادق فرمودند: هر وقت توي روضه ي جَدِ ما اشكت جاري ميشه، پلكت خيس ميشه، اون لحظه مادرم زهرا داره نگات ميكنه، برات دعا ميكنه...*
شفای هر مرضی گشت، خاک تربت دوست
چهها کند نظرش آنکه تربتش این است
#شاعر محمدجواد شیرازی
*حرفِ دلت رو بگم به آقا...*
حالا كه من از حرم دورم
درمونم صبرِ، آخه مجبورم
يه سلام ميدم با حسرت، سمتِ كربلا
آرزو دارم بميرم، حرمت كربلا
غمِ كربلا، منو ميكُشه
دلِ من فقط، به حرم خوشه
*هر كي كربلا ميخواد، هر كي ميخواد امشب بره زيارت، ناله بزنه:حسين...." أَلسَّلامُ عَلىكَ يا مَظلوم، أَلسَّلامُ عَلى مَنْ دَفَنَهُ أَهْـلُ الْقُرى، أَلسَّلامُ عَلَى الشَّیْبِ الْخَضیب، أَلسَّلامُ عَلَى الْخَدِّ التَّريب" حالا بذار زينب روضه بخونه..."
از سفرِ شامِ بلا رسيدم
از بعدِ تو يه روزِ خوش نديدم
پاشو ببين چيا به روزم اومد
پاشو نگاه كن به قدِ خميدم
رسيده خواهرت،بعدِ يه اربعين بالا سَرِت
نپرس كه چي شده، اگه بگم نميشه باورت
ببخشش منو اگه، خرابه شد مزارِ دخترت
*از زينب اين سئوال رو نكن، چرا رقيه ام رو نيآوُردي؟...
وقتي كاروان رسيد كربلا، راوي ميگه: ديدم همه چشمشون به زينبِ، عمه چه ميكنه، يه وقت ديدن زينب نذاشت ناقه بايسته، خودش رو يه جوري از ناقه رويِ زمين انداخت، ديدن ديگه نميتونه راه بره زينب، رو زانو اومد كنارِ قبرِ برادر، سلام داداش! پاشو برات آب آوُردم...گفت: داداش!...*
به زخمِ قلبِ عزادارِ من نمك زده اند
حسين!چشمِ تو روشن، مرا كتك زده اند
هنوز لحظه ي افتادنِ تو يادم هست
جدال بر سَرِ پيراهنِ تو يادم هست
*ديدم يكي داشت لباست رو مي كند، يكي داشت سرت رو از بدن جدا مي كرد، ساربان دنبالِ انگشتر بود..*
سنان و شمر ز رويت عبور مي كردند
مرا به زيرِ لگد ، از تو دور مي كردند
تن تو پیشِ نگاهم، بدون رَخت شدُ
سر تو بسته به یک شاخه ی درخت شدُ
به جای آب و غذا غصه ی تو را خوردم
محله ی خودمان، سنگ بی هوا خوردم
محله های شلوغ یهود را دیدم
شراب خوردن قوم حسود را دیدم
به روی تخت نشست و به رتبه ام خندید
چقدر در وسط حرف و خطبه ام خندید
مرتباً به دهان تو چوب میکوبید
به گریه هرچه که گفتم نکوب، میکوبید
#شاعر رضا قربانی
در اين سفر يك اشتباه كردم
تو چوب خوردي من نگاه كردم
*جلو چشمان زن و بچه ات چوب به لب و دندان تو ميزد، اين نامرد كه چوب رو بلند مي كرد، بچه ها دامنِ زينب رو مي گرفتن، عمه! ببين با سَرِ بابام چه ميكنه...هر چي نفس داري بگو: حسين!...*
#اربعین
.
.
#امام_حسین
دوباره بغض و کمی آه، علتش این است
حرم نرفته بمیرم...خجالتش این است
«سلام می دهم از بام خانه سمت حرم
ببخش نوکرتان را بضاعتش این است»
هنوز توبه نکرده، مرا خرید آقا
محبت و کرم یار سرعتش این است
به ذکر و نام قشنگش لبم شده شیرین
تمام لذت فرهاد و خلوتش این است
رقیق شد دل آلوده از گناهم باز
کمی ز معجزه ی چای هیئتش این است
به قطره قطره ی اشکم ملک خورَد غبطه
که اشکِ روضه ی ارباب قیمتش این است
شفای هر مرضی گشت، خاک تربت دوست
چه ها کند نظرش آنکه تربتش این است
عجیب نیست که بدکاره هم شود زاهد
که جذبه ی نظرِ یار، قدرتش این است
محبتش زِ ازل با گلم شد آغشته
که ماجرای من و عشق قدمتش این است
هوایِ مملکتِ سینه زن سیاسی هست
که گریه های سیاسی بشارتش این است
خوشا میانِ عزا جان دهم، همه گویند:
غلامِ کویِ حسینیه قسمتش این است
شاعر : محمد جواد شیرازی
.
.
#مجلس_یزید لعنت الله علیه
وقتی رسید قافله در مجلس یزید
بالا گرفت قائله در مجلس یزید
اشک سر بریده درآمد که پاگذاشت
زینب میان سلسله در مجلس یزید
زینب رسید و دور و برش جمع خستهای
با پای پر ز آبله در مجلس یزید
داغ رباب تازه شد آن لحظهای که دید
بالا نشسته حرمله در مجلس یزید
با کینهای به قدمت تاریخ کفر، داشت
با دین سر مقابله در مجلس یزید
دفها به روی دست، وَ کِل میکشید مست
مطرب میان هلهله در مجلس یزید
بزم شراب بود و چه کردند پای تشت
رقاصهها پِیِ صِله در مجلس یزید
ای وای بین جام شراب و سر امام
چندان نبود فاصله در مجلس یزید
بالا که رفت چوب، سه ساله بلند شد
صبرش نداشت حوصله در مجلس یزید
شد اشک چشم، بغض و بدل کرد این چنین
آتشفشان به زلزله در مجلس یزید
صحبت که از خرید و فروش کنیز شد
افتاد باز ولوله در مجلس یزید
خون خورد زینب و جگرش پارهپاره شد
از دست إبن آکله در مجلس یزید
#مصطفی_متولّی✍
.
.
#مناجات #امام_زمان
#مجلس_یزید
دلبرم یوسف زهراست خدا میداند
یادش آرامش دلهاست خدا میداند
علت غیبت او هست گناه من وتو
خون جگر،از گنه ماست خدا میداند
بر عطا و کرمش جن و ملک محتاجند
از دمش زنده مسیحاست خدا میداند
همه دنبال زر و سیم و گرفتار دلند
پسر فاطمه تنهاست خدا میداند
*الان کجای عالم داره مناجات می کنه،کجا داره برامن و تو دعا می کنه،چرا هر کی آقا رو زیارت کرده،خیمه نشین زیارتش کرده؟چرا هر کی یوسف زهرا رو دیده تو بیابونا دیده؟مگه این آقا تو بین ما،تو شهر ما،توخونه های ماجا نداره؟از امیرالمومنین طلب کردن مهدی فاطمه رو برا ما معرفی کنید،حضرت با سه چهار جمله معرفی کرد،فرمود:”صَاحِبُ هَذَا الْأَمْرِ ان الشَّرِیدُ الطَّرِیدُ الْفَرِیدُ الْوَحِیدُ” یعنی مهدی من غریبه،مهدی من تک و تنهاست،مهدی من از شهرها رانده شده*
*
آری اعمال من و توست حجاب من و تو
ورنه آن چهره هویداست خدا میداند
از همه بیشتر آنکس که بود منتظرش
مادرش حضرت زهراست خدا میداند
*حالا آماده ای گریه هات با گریه های امام زمانت عجین بشه،مگه نفرمود،یا جدا ،آگه نبودم کربلا یاریت کنم” اما صبح و شام برات گریه می کنم،نه تنها گریه می کنم،بلکه فرمود:”لاََبْکِیَنَّ لَک َ بَدَلَ الدُّمُوعِ دَماً” یعنی برات خون گریه میکنم،برا کدوم مصیبت امام زمان خون گریه می کنه؟*
آن مصیبت كه كند گریه برایش شب و روز
روضه زینب كبری است،خدا میداند
*انقده به روضه ی عمه جانش امام زمان،ارادت داره که به شیخ حسین سامرایی هم دستور داد،به شیعیان ما بگو،خدا رو به حق عمه جانم زینب قسم بدن،موانع فرج من برطرف بشه؛امشب دلاتونو کجا ببرم،کدوم گوشه ی روضه رو بخوانم؟ان شاالله چشمی نباشه که گریان نباشه،پیغمبر فرمود فاطمه جان،همه چشمها قیامت گریانه،غیر از اون چشمی که بر حسین تو گریه کنه،حالا آماده ای یا نه؟دلاتونو ببرم اون روضه ای که راوی میگه،زینب کاری کرد که دوست و دشمن به گریه افتادن،بی مقدمه میرم وارد روضه میشم*
وقتی رسید قافله در مجلس یزید
بالا گرفت قائله در مجلس یزید
زینب رسید و دور و برش جمع خسته ای
با پای پر ز آبله در مجلس یزید
👇 ادامه
امام حسین ع
. #مناجات #امام_زمان #مجلس_یزید دلبرم یوسف زهراست خدا میداند یادش آرامش دلهاست خدا میداند علت غ
.
یاصاحب الزمان،چه گذشت به عمه جان شما در این مجلس،الان این مسجد و جلسه به این وسعت خدام محترم جایگاه بانوان مجلله رو جدا کردن،اگه یه بانو اشتباهی وارد قسمت مردانه بشه،همه ی مردهای غیرتی بهش تذکر میدن،راه رو براش باز می کنن،مبادا اثباب مزاحمتی براش فراهم بشه،اما عمه ی امام زمان وارد مجلس نامحرم” اونم مجلسی که همه مشغول لهو و لعبن،همه مشغول می گساری اند،همه مشغول شادی اند،سرهای بریده رو بالا نیزه زدن،این زن و بچه ابی عبدالله رو در لباس اسیری*
زینب رسید و دور و برش جمع خسته ای
با پای پر ز آبله در مجلس یزید
*ابی عبدالله یه لحظه چشمانشو باز کرد،اشک سر بریده درآمد”دیدن سر بریده داره اشک میریزه*
اشک سر بریده درآمد که پا گذاشت
زینب میان سلسله در مجلس یزید
*ای حسین*
اماامشب میخوام اسم یه بانویی رو ببرم،که خیلی تو کربلا مضطر شد،تا به مقام اضطرار نرسی،نمی تونی با آقات درد دل کنی*
داغ رباب تازه شد آن لحظه ای که دید
بالا نشسته حرمله در مجلس یزید
*این زن و بچه رو به سلسله و غل و زنجیر بسته بود،چجوری وارد شدن،بماند” همه دارن نظاره میکنن،این بانوی مجلله ای که تا کربلا چشم نامحرمی سایه شم ندیده بود،این دختر علی که یحیی مازنی میگه،بیست سال با علی همسایه بودم،یه بارم نشد قد و قامت دختر علی رو ببینم،حالا بین نامحرما گیر افتاده” یا صاحب الزمان”وقتی با خطبه خوانیش یزید رو رسوا کرد،دیدن یزید دستور داد،سر بریده ابی عبدالله رو از رو نیزه بیرون بیارن،بزارن تو تشت طلا،آخ بمیرم این تشت طلا رو زیر پای نحسش گذاشت،میز قمارشو رو تشت طلا قرار داد،اینجا زینب کاری کرده که دوست و دشمن به گریه افتادن،حریف خطبه ی زینب نشد،دیدن چوب دستیشو بالا میبره، انقده با چوب خیزران بر لب و دندان حسین،بچه ها دیدن چوب یزید که بالا میاد دو دست عمه هم بالا میاد،چوب که به تشت پایین میاد عمه چنان با سیلی به سر و صورت میزنه،ناله بزن یا حسین*
هرچه سفارش کرد مزن ظالم که او از ره رسیده
لبان غنچه اش زهرا مکیده
مردم از شما میپرسم،قاری قرآن محترم هست یا نه؟پیغمبر لب های قاری قرآن رو میبوسید،امیرالمومنین به قاری و معلم قرآن جایزه میداد،امامن یه قاری قرآن میشناسم،تا شروع کرد به قرآن خوندن،نه تنها احترامش نکردن،بلکه جلو زن و بچه انقده با چوب خیزران بر لب و دندانش زدن
حسین ..
#روضه_متنی
.
.
بسم الله الرحمن الرحیم
#اربعین
باور نمیکنم که رسیدم کنارِ تو
باور نمیکنم من و خاکِ دیارِ تو
یک اربعین گذشته و من پیر تر شدم
یک اربعین گذشت و شدم همجوار تو
یک اربعین اسیرِ بلایَم اسیرِ عشق
یک اربعین دچارِ فراقم دچار تو
یک اربعین دویدهام و زخم دیدهام
دنبالِ نالههای یتیمانِ زارِ تو
یک اربعین بجای همه سنگ خوردهام
یک اربعین شده بدنم داغدارِ تو
یک اربعین به گریهی من خنده کردهاند
لبهای قاتلانِ تو و نیزه دارِ تو
مثلِ رُباب مثلِ همه تار تر شده
چشمان خستهی منِ چشم انتظارِ تو
روز تولدم که زدم خنده بر لبت
باور نداشتم که شوم سوگوار تو
با تیغ و تیر و دشنه تو را بوریا کنند
با سنگ و تازیانه مرا داغدارِ تو
یادم نمیرود به لبت آب آب بود
یادم نمیرود بدنِ نیزه زار تو
مانده صدای حرمله در گوشِ من هنوز
وقتی که نیزه زد به سرِ شیرخوار تو
حالا سرت کجاست که بالای سر روم؟
گریَم برایِ زخمِ تنِ بی شمار تو
من نذر کردهام که بخوانم در علقمه
صد فاتحه برای یَلِ تکسوار تو
یک مُشت خاک رویِ تو و من دعا کنان
شاید شوم نشانِ تو – سنگ مزار تو
(حسن لطفی)✍
👇
امام حسین ع
. شب پنجم سفره حضرت امالبنین علیهاالسلام (گریز به روضه ی امام سجاد علیه السلام) سفره ای شد پهن در
.
شب هشتم
#سفره_حضرت_ام_البنین علیهاالسلام
(#حضرت_عباس علیه السلام)
ای غریب حضرت زهرا بیا
باز هم گسترده شد خوان کرم
تا ظهورت را بخواهیم بی امان
با مدد از مادر صاحب علم
راهی کربوبلا هستیم ما
کاش بودیم با تو آقا همسفر
در کجای این مسیری؟تا به کی
شیعه ات باشد ز حالت بی خبر
یک شب جمعه ی دیگر آمده
عازم کربوبلا چون مادری
باز هم چون او تو هستی محتضر
روضه خوان پیش امام بی سری
تا به جمعمان تو را دعوت کنیم
در کنار سفره ی ام البنین
روضه می خوانیم از سقای او
که شده در علقمه نقش زمین
آه یا ام البنین عباس تو
بود غمخوار و علمدار حسین
قهرمان بی بدیل کربلا
در حرم تنها کفیل زینبین
در مقام او همین بس که حسین
در هیاهوی زمین کربلا
روز عاشورا خطابش کرده است
زد صدا: ارکب بنفسی یا اخا
آه یا ام البنین عباس تو
بود تنها ساقی لب تشنگان
رفت بین دشمنان وقتی که دید
لعل خشک کودکان کاروان
بود تشنه لب ولی آبی نخورد
آن زمان که رفت در دریای آب
در میان دشمنان زد یک تنه
تا رساند آب بر طفل رباب
آه یا ام البنین مظلوم تو
رفت تنها در میان کینه ها
تیرباران شد میان علقمه
شد دو دست ساقی ات از تن جدا
مشک را دندان گرفت و باامید
رفت سمت خیمه اما بی هوا
مشک را بر سینه عباس دوخت
تیر بغض حرمله ی بی حیا
تیر در چشم و بدون دست بود
بی هوا آمد عمودی آهنین
در میان خنده های دشمنان
خورد او با صورتش روی زمین
چون حسین آمد کنار پیکرش
با چه حالی تیر از چشمش کشید
گفت عباسم ببین از داغ تو
روبه روی دشمنان قدم خمید
#حضرت_ام_البنین
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
...................
شب نهم (آخر)
سفره حضرت ام البنین علیهاالسلام
#شب_اربعین
السلام ای صاحب این روضه ها
تسلیت ای داغدار اربعین
باز با قصد دعا بهر ظهور
پهن گشته سفره ی امالبنین
باز هم یک جمعه ی دیگر گذشت
نیست اما از ظهور تو خبر
ای امید شیعیان آقای ما
می شود کی شام هجر تو سحر
ای غریب فاطمه روضه بخوان
کاروان برگشته به کربوبلا
روبه روی عمه ات در این زمین
پاره پاره شد تن خون خدا
امشب اینجا در کنار ما بیا
از زبان عمّه ات روضه بخوان
او که هنگام مرور روضه ها
جای اشک از دیده اش خون شد روان
آه یا امالبنین من زینبم
موی من بر روی تل گشته سپید
داغ روی داغ پیرمکرده است
زیر بار غصه ها قدم خمید
آه یا امالبنین وقتی که ما
بعد چل روز آمدیم در کربلا
بر مشامم چون که بوی خونرسید
یاد من آمد دوباره کینه ها
بر روی این خاک غم ،من دیده ام
اکبرم را ارباً اربا بر عبا
در کنار علقمه، ام البنین
دست عباست شده از تن جدا
در همینجا دیده ام که حرمله
اصغرم را با سه شعبه سر برید
نوجوان ِ تازه داماد حرم
زیر دست و پای مرکب قد کشید
آه یا امالبنین دیدمحسین
بینمقتل در میان لشکر است
شمر با چکمه به گودال آمده
در میاندست او یک خنجر است
می برید و می برید و می برید
روبه روی دیدگان مادرم
سمت او رفتمولی یک بی حیا
تازیانه زد به روی پیکرم
روبه روی چشم من در قتلگاه
پیکر او رفت زیر دست و پا
پیکرش عریان رها شد روی خاک
شد سرش بر روی نیزه جا به جا
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
..........
.
.
#شام_اربعین
#اربعین20
زبان حال حضرت زینب علیهاالسلام
شام اربعینه نه شام غریبان
اون شامی که رو خاک ،خوابیدن یتیمان
دیگه نیس رقیه ،که روضه بخونه
تو صحرا بگیره، باباشو بهونه
دیدم نیمه ی شب رقیه
سمت قتلگاه رفته تنها
توی دستشه ظرف آبی
داره میبره واسه بابا
دیدم که با گریه کنار ِ
جسم پاره پاره نشسته
دیده که باباشه به زیر ِ
یه مشت تیر و نیزه شکسته
ای وای از غریبی.....
🌸🌸🌸🌸🌸
شام اربعینه،نه شام غریبان
پیش آب نشستم، یاد طفل عطشان
چل روزه که دلخون،از اشک ربابم
لالایی ِشبهاش،داده هی عذابم
وقتی خورد یه کم آب همین جا
گفت ای اصغر من کجایی
حالا که توی سینمه شیر
ای لاله چرا سرجدایی
اصغرجان ببین غرق اشکم
به من حرمله هی می خنده
فردا من ببینم چه جوری
رو نیزه سرت رو می بنده
ای وای از غریبی.....
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
#اربعین
.
حاجمحسن_عربخالقی_خستهام_مثل_نوکری_که_صاحبش_جوابش_کرده_.mp3
7.1M
🔊 #زمینه | #امام_حسین
📝 خستهام مثل نوکری که صاحبش جوابش کرده...
👤 حاجمحسن #عرب_خالقی
خسته ام مثل نوکری که صاحبش جوابش کرده
خسته ام مثل آدمی که زندگی خرابش کرده
خسته ام مثل مجرمی که دنیا آبروشو برده
خسته ام مثل بی گناهی که حقشو ظالم خورده
خسته ام خسته ام خسته ام
خستگی هامو کجا بیارم الا حرمت ای به فدای کرمت
خستگیم در میره با سجده به خاک قدمت ای به فدای کرمت
بذار با خستگیم بیام آقا
من از خدا تو رو میخوام آقا
انقدر دور دور دورم که
به تو نمیرسه صدام آقا
ای صاحب دل شکسته ابی عبدالله ...
خسته ام مثل نوجونی که درد یتیمی داره
خسته ام مثل پیرمردی که زخم قدیمی داره
خسته ام مثل بیماری که دکترش جوابش کرده
خسته ام مثل جانبازی که شیمیایی آبش کرده
خسته ام خسته ام خسته ام
خستگی هامو تو راه اربعینت میبری کی آخه ما رو میخری ؟!
در میره خستگی زائر تو با نظری کی آخه ما رو میخری ؟!
چه خوبه خستگی تو راهت آقا گرمی راه کربلات آقا
همیشه حسرت ملائک هست تاول پای زائرات آقا
ای صاحب دل شکسته ابی عبدالله ...
خسته ام مثل اون پایی که هیچ موقع به مقصد نرسید
خسته ام مثل اون که اربعین به هر دری زد نرسید
خسته ام مثل شونه ای که زیر بار غم شکستنش
خسته ام مثل حرمتی که مردم با ستم شکستنش
خسته ام خسته ام خسته ام
خستگی هام به فدای خستگی خواهرت ای فدای زخم سرت
خسته شد بسکه دوید تو بیابونا دخترت ای فدای زخم سرت
به خستگی پای اولادت
به زخم پیشونی اجدات
ما خیلی تو دنیا صدات کردیم
ما رو قیامت نبر از یادت
ای صاحب دل شکسته ابی عبدالله ...
#زائر_کربلا #فراق_کربلا
زیارت اربعین امام حسین.mp3
5.68M
🏴 #زیارت_اربعین امام حسین (ع) با نوای حاج محمود کریمی
▪️ زیارت امام حسین (ع) در روز اربعین
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
«ياذالکرم، منو ببر تا به حرم»
اين قطعه مربوط به مراسم عزاداری شب #اربعین حسینی در سال ۱۳۹۸ مىباشد كه در #هيأت_رايةالعباس (عليهالسّلام) اجرا شده است.
.
#پیامبر_اعظم #رسول_الله
#امام_حسن مجتبی علیهالسلام
#امام_رضا علیهالسلام
#قصیده_واره
آخر ماه صفر، اول ماتم شده است
دیدهها پر گهر و سینه پر از غم شده است
آه ای ماه، که داری به رخت گرد ملال!
رنگ رخسار تو، همرنگ محرّم شده است
عرشیان، منتظر واقعهای جانسوزند
چشم قدسینفسان، چشمهٔ زمزم شده است
شب تودیع پیمبر، شهدا میگفتند:
آه از این صبح قیامت، که مجسم شده است
تا که برچیده شد از روی زمین سایهٔ وحی
آسمان، ابری و آشفته و درهم شده است
مجتبی گلشنی از لاله به لب، کرد وداع
داغ او، داغ دل عالم و آدم شده است
باغ، لبریز شد از زمزمهٔ یاس کبود
لاله، دلتنگتر از حجلهٔ ماتم شده است
میهمانی، که خراسان شد از او باغ بهشت
میزبان غم او عیسی مریم شده است
از همان روز، که زد سکّه به نامش در طوس
شب، پی کشتن خورشید مصمم شده است
تا بسوزد دل ذریهٔ زهرای بتول
زهر در ساغر انگور فراهم شده است
راستی تا بزند بوسه بر ایوان طلا
کمر چرخ به تعظیم شما خم شده است
پایتخت دل صاحبنظران است اینجا
مشهد انگشتنمای همه عالم شده است
گر چه بسیار خطا دیدهای از ما، اما
سایهٔ مهر تو، کی از سرِ ما کم شده است؟
گر چه من ذرّهٔ ناقابلم ای شمس شموس!
باز پیوند من و عشق تو محکم شده است..
📝 #محمدجواد_غفورزاده ✍
🕋 #آخر_صفر
.
#امام_رضا علیهالسلام
#چارپاره
🔹یاران چشمانتظار🔹
نفسهای آخر، عطش، روضهخوان شد
که لبهای تشنه، به یادم بیاید
اباصلت! آبی بزن کوچهها را
قرار است امشب جوادم بیاید
قرار است امشب شود طوس، مشهد
شود قبلهگاه غریبان مزارم
اگر چه غریبی شبیه حسینم
ولی خواهری نیست اینجا کنارم
به دعبل بگو شعر کامل شد اینجا
و قبرٍ بطوسی که خواندم برایش
بگو این نفسهای آخر هم اشکم
روان است از بیت کرب و بلایش
از آن زهر بیرحم پیچیدهام من
به خود مثل زهرای پشت در از درد
شفا بخش هر دردم از بس که خواندم
در آن لحظهها روضهٔ مادر از درد
بلا نیست جز عافیت عاشقان را
تسلای دردم نگاه طبیب است
من آن ناخدایم که غرق خدایم
«رضا»یم، رضایم رضای حبیب است..
اباصلت آبی بزن کوچهها را
به یادِ سواری که با ذوالفقارش
بیاید سحر تا بگردند دورش
خراسان و یاران چشم انتظارش
📝 #قاسم_صرافان
ایام #شهادت_امام_رضا
.
#امام_رضا علیهالسلام
#غزل
🔹مسافر🔹
مدینه! بی تو شب من سحر نمیگردد
شب فراق، از این تیرهتر نمیگردد
مدینه! شب همه شب با ستارههای صبور
بگو که شام غریبان سحر نمیگردد
مدینه! از همۀ نخلهای تشنه بپرس
مگر کسی که سفر رفت برنمیگردد؟
مدینه! سکه به نامم زدند و نیست شبی
که دست و دامنم از اشک، تر نمیگردد
مدینه! سینۀ من تنگ شد در این غربت
چرا مدار فلک تندتر نمیگردد؟
مدینه! گوشۀ غربت چه عالمی دارد
کسی ز راز دلم باخبر نمیگردد
مدینه! در عَجَبم من، که خوشۀ انگور
چرا ز آه دلم شعلهور نمیگردد؟
مدینه! چشم مرا انتظار کرد سپید
چه شد که یوسف من جلوهگر نمیگردد
مدینه حاصل عمرم اگر نمیآید
حدیث عمر، چرا مختصر نمیگردد؟
مدینه! بی گلِ روی «جواد»، دست و دلم
رضا به بستن بار سفر نمیگردد
مدینه! کاش برادر امیدواری داشت
که خواهر از پی او دربهدر نمیگردد
مدینه! کاش به این آرزو دلم خوش بود:
که بعدِ من پسرم خونجگر نمیگردد
مدینه! مردم نوغان گریستند ولی
کسی چو مادر من نوحهگر نمیگردد
مدینه! پشت سر من گلاب اشک بریز
مسافر تو به این شهر برنمیگردد
📝 #محمدجواد_غفورزاده
ایام #شهادت_امام_رضا
......................
.
(حرکت کاروان از شهر #شام)
#اربعین
خداحافظ ای وادی بد مرام
خداحافظ ای مردم شهر شام
خداحافظی از سر شِکوه است
همین اشک سرخ بصر شِکوه است
گشودی تو دروازه کینه را
شکستی دل زخم آئینه را
مگر یادمان میرود چنگتان
سر کاروان ، بارش سنگتان
مگر یادمان میرود هروله
و اهلا" و سهلا"ی بر حرمله
شما سفره طعنه را چیده اید
شما گریه دیدید و خنده اید
شما رقص و مستی شده رزمتان
به ماتم مبدل شود بزمتان
مگر یادمان میرود شامیان
امیر ستم خوی و یک خیزران
لب قاری آسمان چوب خورد
شما گفته اید مرحبا خوب خورد
سرا پرده گی های حجب و عفاف
سرایی نداشتند حد کفاف
سه ساله رقیه گناهی نداشت
به جز یک خرابه پناهی نداشت
تو با این همه ظلم و جور و جفا
به حال دل خسته ام کن وفا
سپردم امانت نگهداریش
مبادا دوباره بیازاریش
جراحات و پا و تن او بس است
شهید سحر بوده و بی کس است
محسن غلامحسینی✍
#حرکت_از_شام_بکربلا
.
#امام_رضا علیهالسلام
#غزل
🔹وداع🔹
پشت سر مسافر ما گریه میکند
شهری که بر رسول خدا گریه میکند
حنانهای که معتکف مسجدالنبیست
اصلاً نپرس از اینکه چرا گریه میکند
از بس که سوزناک خودت گریه میکنی
شانه به شانۀ تو عبا گریه میکند
دستی بکش به قلب پر از درد زینبت
بیتاب در وداع شما گریه میکند
دیدهست شهر تشنه که بر دستت آسمان
سرشار التماس دعا، گریه میکند
زنجیرۀ طلایی نقل حدیثتان
هر یک به سیدالشهدا گریه میکند
یابن الشبیب! گریه به داغ حسین کن
شیعه به یاد کربوبلا گریه میکند
📝 #راضیه_جبهداری
ایام #شهادت_امام_رضا
.