.
سلام
ای شهید کربلا
پیکرت غرقِ به خون
ای عزیز فاطمه
با دو چشم لاله گون
خواهرت در زمزمه
ای عزیز مصطفی
ای شهید کربلا
روی نیزه شد سرت
پیکرت روی زمین
خون جگر شد خواهرت
یا حسین خیز و ببین
ای شهید سر جدا
ای شهید کربلا
کربلا شد غرقِ غم
خیمه ها در اشک و آه
قدّ زینب گشته خم
غرقِ خون شد قتلگاه
ناله ها در نینوا
ای شهید کربلا
کودکانت دل غمین
نینوا در نینوا
شیون و غوغا ببین
در میان خیمه ها
خیمه ی غم شد به پا
ای شهید کربلا
**
محمود تاری «یاسر»
.
.
#شهدا
شهادت میتواند🌷
شهادت میتواند مرگ در راه وطن باشد
شهادت میتواند خلوتی با خویشتن باشد
شهادت میتواند در نفاق خنجری از پشت!
شهادت میتواند در مصافی تن به تن باشد
شهادت میتواند ساده مثل عاشقی کردن
شهادت میتواند سخت مثل سوختن باشد
شهادت میتواند خستگیهای پرستاری
کنار بستر بیماری یک پیرزن باشد
که میداند؟ شهادت در مرام عاشقان شاید
به بیپیراهنی پوشاندن یک پیرهن باشد
شهید کربلای چند لبخند تو خواهم شد
تو لبخندی بزن، شاید شهادت سهم من باشد
#مهدی_جهاندار✍
#شهادت_میتواند
.
.
#زمینه
#حضرت_عبدالعظیم_حسنی علیه السلام
#محمد_بیابانی
〰️〰️〰️〰️〰️〰️
جونم فدات همسایه
پناه گاهمی توو اوج مشکلات همسایه
دستای خالی من و یه نیم نگات همسایه
جونم فدات همسایه
هم وارث کریم و / هم سید الکریمی
دستم به دامنت ای / همسایهٔ قدیمی
یا سیدالکریم ۳
〰️〰️〰️〰️〰️〰️
خدا خودش میدونه
یه شعبه از سفره جود حسنه این خونه
میگن زیارت تو مثل کربلا میمونه
خدا خودش میدونه
وا میکنی به رومون / باب محرما رو
امشب بزن توو نامهم / امضای کربلا رو
یا سیدالکریم ۳
#حضرت_عبدالعظیم
#وفات_حضرت_عبدالعظیم
.👇
.
کاتبی کو که حدیث متواتر بنویسد
چشم بر شط کف آلود جواهر بنویسد
خنکای کفی از علقمه را حس کند آن گاه
هر حدیثی به دلش شد متبادر بنویسد
تا چهل منزل از این بادیه نی نامه بخواند
و چهل روضه ی بی سر به منابر بنویسد
عشق بر منبری از نیزه از این سمت وزیده
کاش دستی به زمین های مجاور بنویسد
کاشکی یکسره با دستخط یاس سه ساله
شرح دلتنگی گل های مهاجر بنویسد
اربعین و شب و ماه و می گل گون به پیاله
کیست بر علقمه تا گریه ی "جابر" بنویسد
"این طالب" به لبش ندبه مشروح بخواند
شرحی از ناحیه ی غایب حاضر بنویسد
کاش روح القدس این بار می افراشت علم را
کیست این دست که ناگاه نگه داشت قلم را؟
#محمد_حسین_انصاری_نژاد✍
بندی از ترکیب بند عاشورایی
از مجموعه شعر آیینی #باغ_سحرخیز
#انتشارات_شهرستان_ادب
.
.
#روضه_امام_صادق علیه_السلام
#حاج_منصور_ارضی🎤
بر هم نزن نماز مرا ،
بی هوا نزن
حالا که میزنی ،
جلویِ آشنا نزن
سجاده و عبایِ مرا
میکِشی ، بکش
اما لگد به تربتِ
کرب و بلا نزن ...
آتش زدی به زندگیام
بس کن و برو
دیگر نمک به زخم دلِ من ،
بیا نزن
در خانه بس نبود
غرورم شکسته شد؟
حداقل مقابلِ همسایهها نزن
با تازیانهات
به سر و صورتم بزن
حرفی فقط
به حضرتِ خیرالنساء نزن
بالای مَرکبی و
خجالت نمیکشی
پیچیده پای من ، چه کنم ؟
بیحیا نزن
مویِ سپید دارم و
شیخالائمهام
هر طور میزنی ، بزنم ،
با عصا نزن
وقتِ گریزِ من شده
« نوحوا علی الحسین »
زینب دوید و گفت :
غریبِ مرا نزن…
ای شمر بس کن و
به روی سینهاش نرو
با چکمهات
قدم روی عرش خدا نزن
با دست و پا زدن
گِرهای وا نمیشود
تشنه لبم … عزیزِ دلم ،
دست و پا نزن
کنار سجاده نشسته ،
همیشه سرگرم دعاشه
یه بغض کهنه تو گلوشه،
یه حسی تو لحنِ صداشه
با یادِ کوچه، گریون میشه
باز واسش دنیا زندون میشه
اشکِ چشماش،
میریزه پشت در
تا میبینه ،
آتیش و خاکستر
رویِ لبهاش، وای مادر
یا شِیخُ الائمه…
یا شِیخُ الائمه…
امون از این سنگ مزارش
کسی نیست
این شبها کنارش
بمیرم، خیلی سوت و کوره
بقیع و این گرد و غبارش
با یادت،
چشمام خون میباره
خاکِ تو رنگ غربت داره
ما یه روزی
صحنت رو میسازیم
تویِ صحنِ تو
روضه میندازیم
یا شِیخُ الائمه…
یا شِیخُ الائمه…
رسیدن بالایِ سرتو،
سوزوندن تا بالُ پرتو
گذاشتن روی سینه تو
دوباره داغِ مادرِتو
با دست بسته تنها موندی
زیرِ لب تو روضه میخوندی
السَلام ای،
سرهایِ بیپیکر
السَلام ای،
ساقیِ آب آور، اِی بی سر
یا شِیخُ الائمه…
یا شِیخُ الائمه…
#شهادت_امام_صادق
.👇
1. بر هم نزن.mp3
4.44M
#روضه_امام_صادق_علیه_السلام
#حاج_منصور_ارضی🎤
بر هم نزن نماز مرا ، بی هوا نزن
.
.
#نوحه #زمینه
#امام_صادق علیه_السلام
#حاج_حسین_سیب_سرخی🎤
(مادر، تو دلِ من یه دنیا غمه
مادر،
ذکرِ لبامه یا فاطمه
مادر،
روضۀ ما شبیه هَمه ، مادر) ۲
ارث از مادرم بردم ،
تو کوچه زمین خوردم
قلبم مثلِ خونهم سوخت ،
روزی صد دفعه مُردم
(مدینه شهرِ پیمبر
مزارِ مخفیِ مادر ،
خدانگهدار) ۲
مادر،
غربتِ من شده بی حساب
مادر،
نالۀ من شده بی جواب
مادر،
دست منو رَدِ یک طناب ،
مادر
رفتم نیمه هایِ شب ،
در کوچه پِیِ مرکب
گریه کردمُ گفتم
(اِی وای ازدلِ زینب)۲
(یه روز خوش هم ندیدم
تو کوچهها میدویدم ،
نفس بریدم) ۲
(مدینه شهرِ پیمبر
مزارِ مخفیِ مادر،
خدانگهدار) ۲
مادر،
غُصه شده فقط قِسمتم
مادر،
مجلسِ دشمن و غربتم
مادر،
خیلی شکسته شد حُرمتم ،
مادر
اَشکام اشک غم بوده ،
شمشیر رو سَرم بوده
اما دیگه کِی خنجر
(رویِ حنجرهام بوده).
ولی امان از عاشورا
سرِ بریده بر نیها ،
عزیز زهرا ...
حسین… حسین…
امروز روز عاشوریِ امامِ صادقه ، خود امام صادق برا ابی عبدالله گریه میکرد ... بانی گریه بر حسین بوده ... آی عاشوراییها… آی محرمیها. یه عده سالهای پیش بین ما بودن الان زیرِ خاک خوابیدن… آی شهدا…خوش به حالِ اونایی که امروز کربلان… یه سِریها نجفَن. یه سِریهای تو این روضهها بزم گرفتند. امان از دل زینب ...
شد زمانِ غروب ،
اذان گفتند
همه رفتند
شمر ول کن نیست
ای حسین…
زمین خوردی و
یک حَرم رفت غارت
حرم رفت غارت ،
سَرم رفت غارت
خدایا کمک ،
مَعجرم رفت غارت
چنان ضربه زد
زیوَرم رفت غارت
شده چَشمم از
ضربهها تیرِ و تار…
تو را زدن ،
نگفتم که خواهری سخت است
مرا زدن
تو گفتی برادری سخت است
چگونه خَصم سرت را شکست
من دیدم
برویِ سینه پاکت نشست
من دیدم ...
حسین ...
#شهادت_امام_صادق
.👇
2. می سوخت بین شعله ها.mp3
4.51M
#روضه_امام_صادق_علیه_السلام
#حاج_میثم_مطیعی🎤
میسوخت بین شعلهها
بال و پر تو
آتش نشد شرمنده از
موی سر تو
آن قدر زد نعره
سر تو یک حرامی
تا که پرید از خواب شیرین
دختر تو
دست خدا را باز بستند
این جماعت
آقا چه خالی بود
جای مادر تو
تنها برای مرگ ما
این غضه کافیست
آن شب نبود عمامهای
روی سر تو
پای برهنه
پشت یک مرکب دویدن
نگذاشت نایی
در میان پیکر تو
در کوچههای
خلوت شهر مدینه
تنها غریبی بود
یار و یاور تو
دیدند
خیلی داغدار کربلایی
شام غریبان شد به پا
در محضر تو
جای هزاران سجده
شکرانه دارد
خنجر نیامد بر ضریح
حنجر تو ...
#شاعر_محمد_حسین_رحیمیان✍
#شهادت_امام_صادق
1. غروب سرخ نگاهش.mp3
9.09M
#روضه_امام_صادق_علیه_السلام
حجه الاسلام والمسلمین
#استاد #میرزامحمدی🎤
غروب سرخ نگاهش
به رنگ ماتم بود
غريب شهرِ خودش نه ،
غريب عالم بود
چقدر روضة
كرب و بلا بپا مي داشت
به روي سر در خانه
هميشه پرچم بود
برای داغ ِ دل
بیقرار و پر دردش
همیشه زمزمة روضه
مثل مرهم بود
شبي كه در تب آتش
بهشت او مي سوخت
شكسته قامت و
آشفته حال و درهم بود
چه شد که در وسط
كوچة بني هاشم
پر از تلاطم اشكِ
مصيبت و غم بود
شتاب مركب و
آقای قد خمیدة ما
ميان كوچه
زمين خوردنش مسلم بود
غم ِ اسارت و داغ ِ
جسارت و غربت
چقدر در نظرش
كربلا مجسم بود
خلاصه لحظة آخر ،
زمان تدفينش
بساط غسل و بساط كفن
فراهم بود ...
کنار پیکر او
هر دلِ عزاداری
به یادِ بیکسیِ
کشتة محرّم بود
تنی که غرق به خون
مانده بود در گودال
سری که بر سر نیزه
پناه عالم بود ...
#شاعر_یوسف_رحیمی✍
#شهادت_امام_صادق