.
شعری در مقام حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام
تو آن ماهی که خورشید است مَحوِ رُویِ تابانت
خداوند آسمان ها را درآورده به فَرمانت
مگر مانند پیغمبر، تو هم شَقُّ القَمَر کردی
که می خوانند خود را اَرمَنی ها هم مسلمانت
حسین ابن علی(ع)، که عالَمی هستند قُربانش
به تو گفته برادر جانِ من، جانَم به قُربانت
همه دیدند دَست از هر تَعَلُّق در جهان شُستُی
همینکه رَفت در آبِ فرات آن روز دَستانت
به دُوشِ خود کشیدی بارِ سَنگینِ امانت را
دو دَستَت را فَدا کَردی و ماندی پای پیمانت
نَداری دست در پیکر، ولی بنگر که این لَشکَر
هَراسان است سَرتاسَر، ز چشمانِ رَجَز خوانت
همان وقتی که تیر آمد به سویِ مَشک می دیدی
گره کور است و حتی وا نخواهد شد به دندانت
عَجَب حُسنِ خِتامی داشتی که در دَمِ آخَر
به جایِ مادرت اُمُّ البَنین، زهراست مهمانت
از اوَّل، جانِ تو تنها برادر بُود تا آخر
که گفته در دِلِ میدان گُذَشتی راحت از جانت؟
برای اینکه در راهِ حسینِ فاطمه باشم
اِلهی که بمانَد تا اَبَد دَستَم به دامانت
🖇 شاعر: احمد نوآبادی
#حضرت_ابوالفضل_علیه_السلام #حضرت_عباس_علیه_السلام #شب_نهم_محرم #زمزمه #تاسوعای_حسینی
#احمدجوادنورآبادی✍
🇮🇷