.
#امام_حسین_صلوات_الله_علیه
#عاشورا
#شور_امام_حسین
۱۱۱۵
از روی تل
دیدم که افتادی
من جون دادم
وقتی که جون دادی
دور تو بود
هلهله و شادی
حسین من
****
نحرت کردن
کوفیا نامردن
به حلقومت
یه نیزه بند کردن
حالا پیِ
سر تو میگردن
نحرت کردن
****
ذبحت کردن
جلو چشای من
از حنجر نه
که از پشت گردن
دیدم تنت
رو زیرو رو کردن
ذبحت کردن
****
زجرت دادن
با نیزه و خنجر
سر تو بود
رو دامن مادر
قدم زدن
روی تن بی سر
زجرت دادن
****
ای هستی ام
هستم به تاب و تب
با دیدنت
جانم آمد برلب
جسمت چسبید
به نعلای مرکب
پیش زینب
****
دیدم گرگا
به سوی چاه رفتن
نانجیبا
طرف شاه رفتن
زنده بودی
رو سینت راه رفتن
ای وای من
****
#محمود_اسدی_شائق
#سبک_آقا_بیا_ای_یوسف_زهرا
.👇
.
#امام_حسین_صلوات_الله_علیه
#خروج_از_کربلا
#شور
۱۱۱۶
به کی بگم
ای قافله سالار
خواهرتو
دارن میدن آزار
میخوان مارو
ببرن توو بازار
ای وای من
****
به کی بگم
ای کعبهی آمال
که جسمتو
دیدم آشفته حال
خودم دیدم
تنتو لگدمال
ای وای من
****
به کی بگم
ای پاره پاره تن
پاشو نگذار
برم اسیری من
به گریههام
طبل و کف میزدن
ای وای من
****
ببین دادش
حال پریشانو
به کی بگم
ناقهی عریانو
دور کن از ما
این شمرو سنانو
ای وای من
****
به کی بگم
دادم ز کف طاقت
پاشو عباس
ای مظهر غیرت
با ابن سعد
من شدم همصحبت
ای وای من
****
#محمود_اسدی_شائق
#سبک_آقا_بیا_ای_یوسف_زهرا
#شام_غریبان_امام_حسین
.👇
.
#حضرت_رقیه
#شور
#زمزمه
۱۱۱۸
السلام ای سر پر خون و خاکستری
خاکی هستی اما از همه زیباتری
کی رگای گردنتو اینجور بریده
معلومه رو حنجرت خیلی تیغ کشیده(بد بریده)
با دیدن سرت
جا داره بمیره دخترت
چجوری بریده که هنوز
داره خون میاد از حنجرت
سوخته موهات چرا
تنور روشن بود انگار بابا
تقصیر کی بوده که رگات
اینقد کوچیک بزرگه حالا
****
هیچ خبر داری بابا بردن مارو کجا
چی بگم از کوچه و بازار شامیا
رفتی و دادن ناموستو خیلی عذاب
عمه گفت ندیده بودم تا حالا شراب(وای از رباب)
قلبمون شد کباب
چشممون از غصه شد پُرآب
به بچهی کوچیکش یه زن
شیر میداد پیش چشم رباب
شامیا با عصا
میزدن عمه رو بیهوا
چی بگم از اون که میشه مست
ناموس نمیفهمه بی حیا
#محمود_اسدی_شائق
#پنجم_صفر
#شب_سوم_محرم
......................
.
#امام_حسین_صلوات_الله_علیه
#عاشورا
#گودال
#شور_مقتل
#زمزمه
۱۱۲۱
اومده با چکمه رو سینت شمر لعین
سرتو دائماً میکوبه روی زمین
بی حیا می کشید خنجر رو، رو حنجرت
ناله میزنه یا بُنیَّ هی مادرت(هی مادرت)
بی جوهر شد صدات
خیلی نامرتبه رگات
چادر مادرت خاکی شد
از طرز دست و پا زدنات
سرتو بد برید
باز دوباره مادرت خمید
از رگهات معلومه ای غریب
خیلی ذبح گلو طول کشید
****
جونم از دیدنت اومده بر لب حسین
سینه ات شد زیارتگاه مرکب حسین
ته گودال جسمتو دیدم عریان شده
بدنت با خاک توو صحرا یکسان شده(یکسان شده)
حال من بد شده
راه سینهی تو سد شده
کاش کور بودم نمیدیدمت
رو جسمت رفت و آمد شده
رو خاکا دیدنت
توو کُلّ صحرا پاشیدنت
تا اسبو نعل تازه زدن
پاشو محکم کوبید رو تنت
****
#محمود_اسدی_شائق✍
.👇