.
#امام_زمان
#سال_نو
سالی که بی حضورتو تحویل می شود
داغی به جان ما همه تحمیل می شود
تنها به وصل طلعت ایزد نمای تو
ازجمعه های هجرتو تجلیل می شود
درآخرالزمان که جهان درتلاطم است
آیات وصل توست که تنزیل می شود
آقا تو را ندیده ام و شعرمن هنوز
پابند استعاره و تمثیل می شود
بازار ظالمان ستم پیشۀ جهان
با ذوالفقار عدل تو تعطیل می شود
بی شک که با ظهور تو فصل خزان ما
بر نوبهار عاطفه تبدیل می شود
یا ایهالعزیز بیا و شتاب کن
اسلام با ظهور تو تکمیل می شود
چشم انتظار مانده«وفایی» که سال ما
گویند با ظهورتو تحویل می شود
#سید_هاشم_وفایی ✍
..............
.
#امام_زمان_عجل_الله_تعالی_فرجه
السلام یا ربیع الانام و نضره الایام
یاصاحب الزمان عج
بمناسبت تحویل سال نو
با نام ویادِ تو امامِ مهربانی
پیچیده در عالم نسیمِ زندگانی
از راه می آید بهاری با ترنّم
هر غنچه ای دارد به رویِ لب تبسّم
تو باعثِ پیدایشِ کُـون و مکانی
آقایِ عالم مهدیِ صاحب زمانی
تو نیل ُ تو زمزم، تو دجله، تو فراتی
تو جوشش ِ هر چشمه ای ، آبِ حیاتی
باران به اذنِ توست ، بارِش دارد آقا
بر سبزه ها دستِ نوازش دارد آقا
هر برگِ گل با یادِ تو زیباست آقا
چون مادرت انسیه الحوراست آقا
مانندِ خورشیدی به پشتِ ابر هستی
تو انتقامی در لباسِ صبر هستی
قلبِ همه ذراتِ هستی بی قرارت
زهرایِ مرضیه بُوَد چشم انتظارت
ای از تبارِ احمدِ مختار برگرد
با ذوالفقارِ حیدرِ کرار برگرد
ما با فسادِ این زمانه قهر هستیم
با جُرمِ دین داری غریبِ شهر هستیم
با تلخی وشیرینی اش یک سال سر شد
صبحِ ظهورِ تو کمی نزدیک تر شد
امسال آغازش چو دُرّی در صدف شد
تحویلِ سالم رو به ایوانِ نجف شد
آغازِ هر سالم امیرالمومنین است
چون احسن ُ الحالم امیرالمومنین است
تقدیر واقبالم امیرالمومنین است
امضایِ اعمالم امیرالمومنین است
حُبِّ علی در سینة ما جا گرفته
دستانِ مارا حضرت زهرا گرفته
فریادِ مظلومانِ عالم یا علی شد
معراجِ ما تا عالم ِ بالا علی شد
مثلِ نجف بر خاکِ مشهد سر گذاریم
سلطان علی موسی الرضا را دوست داریم
شاهِ خراسان سایه اش روی سر ماست
الطافِ او پشت وپناهِ رهبر ماست
سلطانِ به رعیت روزیِ سالانه دادست
بابِ عنایاتِ به ما باب الجواد است
ما در تمامِ عمرمان در زیرِ دِینیم
از کودکی خاکِ کفِ پایِ حسینیم
در سختی ایامِ فتحِ باب داریم
مثلِ حسین بن علی ارباب داریم
نسلِ جوان را در طریقِ عشق بُردیم
دستِ علیِ اکبرِ لیلا سپُردیم
یادی کنیم از لاله هایِ سرخ،نوروز
جایِ شهیدانِ بین مان خالیست امروز
فرزند هایی که پدرهارا ندیدند
با قابِ عکسی هفت سینِ عید چیدند
باعمة سادات عهدِ عشق بستیم
یادِ شهیدانِ حریمِ یار هستیم
آنانکه اطرافِ حرم صف می کشیدند
با «کُلُنا عباسکِ» در خون طپیدند
جا مانده های فکه و والفجرِ هشت اند
گمنا م هایی که به خانه برنگشتند
رفتند تا دیگر حرم آتش نگیرد
چادر سیاهی محترم آتش نگیرد
رفتند تا آقایشان تنها نماند
در زیر لبها أینَ عمار»ی نخواند
رفتند تا ما امنیت یابیم مردم
در غفلت از آنان چرا خوابیم مردم
رفتند تا دیگر زنی مقتل نبیند
جان دادن یارش زروی ِ تل نبیند
رفتند تا دیگر زنی آغازِ پیری
بر تن نپوشد لحظه ای رختِ اسیری
رفتند تا دیگر زنی در بین گودال
در بین آغوشش نگیرد جسمِ پامال
با دردِ سر یک حنجرِ پاره نبوسَد
با چشمِ تر یک حنجرِ پاره نبوسَد
این دردها یکجا به جانِ زینب افتاد
دیدار او با یار بر نیمه شب افتاد
آمد کنارِ پیکیری که سر ندارد
بوسید دستانی که انگشتر ندارد
هنگامِ بوسه از گلو تا رفت از حال
آمد به گوشش ناله ای از بین گودال
مادر صدا می زد «بنی» یا «بنی»
ای قطعه قطعه در دلِ صحرا «بنی»
ای یوسفِ عریان بدن، پیراهنت کو
پامالِ مرکب ها شدی اصلاً تنت کو
تاصبح گریه می کنم ،این حرفِ آخر
دیر آمدم خولی سرت را بُرد مادر ...
#قاسم_نعمتی ✍
.........
.
#جمعه_اول_سال😭
اولین جمعه ی سال است کجایی آقا
کاش می شد که تو امروز بیایی آقا
یک نشانی بده از خیمه ی خود، دلتنگم
حق بده، خسته ام از درد جدایی آقا
هم نشد محرم چشمم، رخ زیبای تو
هم به گوشم نرسید از تو صدایی آقا
تو بیا دیدن من، چون که شکسته بالم
مرغ قلبم شده سمت تو هوایی آقا
درد هجران تو را نیست طبیبی لازم
تو فقط مرهم زخم دل مایی آقا
از تو ای قبله ی حاجات ِهمه می خواهم
که دعا بر فرج خود بنمایی آقا
شده ای خاک نشین؛ بین کدامین صحرا
من نبینم که چنین غرق جفایی آقا
من نبینم پسر فاطمه خون گریه کنی
خسته از روضه ی هر صبح و مسایی آقا
همه ی عمر ِتو در غربت ِجانکاه گذشت
بی امان، خون جگر از صبر و رضایی آقا
شام جمعه ست،دلت شام غریبان گشته
باز هم قلب تو شد کربوبلایی آقا
شام جمعه شده و باز تو یاد داغ ِ
غارت پیرهن و کهنه عبایی آقا
من بمیرم که تو هر صبح و مساء دل خون از
روضه ی بزم می ِشام بلایی آقا
گفت زینب: لب ِ زخم تو نمی خواهد چوب
من نبینم که تو در طشت طلایی آقا
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
.
.
#جمعه_اول_سال😭
اولین جمعه ی سال است کجایی آقا
کاش می شد که تو امروز بیایی آقا
یک نشانی بده از خیمه ی خود، دلتنگم
حق بده، خسته ام از درد جدایی آقا
هم نشد محرم چشمم، رخ زیبای تو
هم به گوشم نرسید از تو صدایی آقا
تو بیا دیدن من، چون که شکسته بالم
مرغ قلبم شده سمت تو هوایی آقا
درد هجران تو را نیست طبیبی لازم
تو فقط مرهم زخم دل مایی آقا
از تو ای قبله ی حاجات ِهمه می خواهم
که دعا بر فرج خود بنمایی آقا
شده ای خاک نشین؛ بین کدامین صحرا
من نبینم که چنین غرق جفایی آقا
من نبینم پسر فاطمه خون گریه کنی
خسته از روضه ی هر صبح و مسایی آقا
همه ی عمر ِتو در غربت ِجانکاه گذشت
بی امان، خون جگر از صبر و رضایی آقا
من بمیرم که تو هر صبح و مساء دل خون از
روضه ی بزم می ِشام بلایی آقا
گفت زینب: لب ِ زخم تو نمی خواهد چوب
من نبینم که تو در طشت طلایی آقا
علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) ✍
#امام_زمان
.