eitaa logo
امام حسین ع
18.3هزار دنبال‌کننده
397 عکس
2هزار ویدیو
1.9هزار فایل
کانال مداحی و شعر و سبک https://eitaa.com/emame3vom
مشاهده در ایتا
دانلود
. 💥 🎙 🏴 (ع) 🏴 (ع) بر سرم سایه ی ایوان طلایی دارم گوشه ی صحن عجب حال و هوایی دارم از سر سفره ی او نان و نوایی دارم سامرایی ام عادت به گدایی دارم سامرا کرب و بلایی به نظر می آید این دو شش گوشه به دنیا چقدر می آید ردّ پایش همه جا قبله نما میسازد یک خط از جامعه اش جامعه را میسازد خادم خانه اش از خاک طلا میسازد کرمش نیز به شدت به گدا میسازد بی سبب نیست اگر عادتش احسان شده است نوه ی ارشد آقای خراسان شده است ذوالفقار تو به هر معرکه گفتار تو است مثل آن حرز جوادی که نگهدار تو است چه کسی با چه امیدی پِی آزار تو است نفس فاطمه و دست علی یار تو است گوشه ی چشم تو کافی است اشارت بکند دشمنت که عددی نیست جسارت بکند شیعیان تا به ابد بر سر پیمان هستند تو اگر امر کنی گوش به فرمان هستند صف به صف لشگرت از مردم ایران هستند که به فرماندهی شاه خراسان هستند سخت سیلی زده بر بی ادبی ، با ادبش هرکه لبیک علی النقی آید به لبش ناله ها از دل بیچاره کنم کافی نیست خویش را از غمت آواره کنم کافی نیست گریه بر داغ تو همواره کنم کافی نیست پیرهن در غم تو پاره کنم کافی نیست سال ها هم نفس حجره ی صبرت شده ای کنج زندانی و همسایه ی قبرت شده ای 💥👇
Shahadat_Emam_Hadi_Mirzamohamadi_1400.mp3
4.63M
🏴 السلام علیک یا علی بن محمد ایها الهادی النقی یابن رسول الله ◼️ علیه السلام 🎤 حجت الاسلام
. |⇦•تمام اهل نظر بر تو.. علیه السلام حاج کاظم غفارنژاد ●━━━━━━─────── تمام اهل نظر بر تو التجا بکنند به نام پاک نقی خاک را طلا بکنند هنوز بردن نامت کمال بی ادبی است به لفظ "حضرت آقا" تو را صدا بکنند فرشته ها همه هنگام سجده حیرانند که رو به قبله و یا رو به سامرا بکنند چقدر روی دلت زخم کهنه بسیار است به زهر، زخم دلت را چرا دوا بکنند *شنیدید امام هادی فرمود به اون صحابی، خرج سفرِ کربلات رو خودم میدم برو کربلا تحتِ قبه منه امام هادی رو دعا کن .. هرکی کربلا میخواد بسم الله ..* دوباره یک دو نفر را به کربلا بفرست که زیر قبه برایت کمی دعا بکنند خدا کند که شبانه تو را دگر نبرند ز نام مادرتان لااقل حیا بکنند خدا کند که غریبانه دست و پا نزنی ملائک از پرشان فرش دست و پا بکنند دوباره از لب خشکت سلام می ریزد همینکه روی تو، رو سوی کربلا بکنند سلام بر بدنی که سه روز بعد آن را ز دست نیزه گرفته که بوریا بکنند شاعر : محسن حنیفی رد پایش همه جا قبله‌نما می‌‌سازد خطی از جامعه‌اش، جامعه را می‌‌سازد خادم خانه‌اش از خاک، طلا می‌‌سازد کرمش نیز به شدت به گدا می‌‌سازد بی‌سبب‌نیست اگر عادتش‌احسان شده است نوۀ ارشد آقای خراسان شده است گوشۀ صحن عجب حال و هوایی دارم برسرم سایۀ ایوان طلایی دارم از سر سفرۀ او نان و نوایی دارم سامرایی‌ام و عادت به گدایی دارم سامرا، کرب و بلایی به نظر می‌آید این دو شش‌گوشه، به دنیا چقدر می‌آید شاعر: مجید تال میگه هر وقت متوکل ملعون منو میفرستاد تا آقا رو بیارم میگفت برید زن و بچه ‌ش رو هم بترسونید .. میگه یه شبی نردبان کنارِ دیوار گذاشتم از این نردبان بالا برم دیدم امام هادی صدا زد صبر کن، تاریکه بزار چراغ برات بیارم .. [آقاجان؛ اومده زن و بچه‌ت رو آزار بده میگی چراغ بیارم زمین نخوره ..!] تو این روزگار دستِ ما رو بگیر ارباب .. یه چراغی هم تو زندگی ما روشن کن .. بی‌سبب‌نیست اگر عادتش‌احسان شده است نوۀ ارشد آقای خراسان شده است تشییع جنازۀ آقا اما هادی به قدری ازدحام جمعیت شد (1) حکومت ترسید، دستور داد پیکرِ آقا رو به منزلش برگردونن .. این ازدحام رُعب و وحشت به دل متوکل انداخت .. اما گریه کن ها فقط اینجا نبود که یه تشییع جنازه نیمه کاره ماند .. یه جا تابوتِ کریم اهل بیت رو تیر باران کردن (2).. یه جای دیگه ام نیمه شبِ مدینه‌ست .. امیرالمومنین فرمود بدن رو زمین بگذارید منو با زهرام تنها بزارید .. کم كم از دستش عنان صبر رفت بــا دو زانــو تـا كنار قـبر رفـت انگار برا علی و بچه های علی تقدیر اینطور نوشته شده تا کنارِ بدنِ جوونشون باید با زانو برن .. اینجا علی تا کنار بدن فاطمه با زانو راه رفت آی دلای کربلایی.. راوی میگه دیدم حسین از اسب به زمین فرود آمد .. هی میخواد بلند شه اما توان نداره .. چند قدم رو زانو رفت .. میخوام بگم یا امام هادی اینجا متوکل ملعون ترسید از ازدحامه پای جنازه .. یه ازدحام دل دشمنِ خدا رو ترسوند یه ازدحام هم کربلا، دله ناموسِ خدا رو لرزوند .. (کِی؟!) اون ساعتی که زینب کبری از بالای بلندی نگاه میکرد .. جمعیتی که بود به گودال جا نشد یک ضربه و دو ضربه .. ولی سر جدا نشد ــــــــــــــــــــــ السلام علیک یا هادی دلم من را جلا بده آقا دلمان لک زده برای شما سفرِ سامرا بده آقا .. خط به خط جامعه پر از نور است برکتِ زندگی مان شده است از زمانی که جامعه خواندم دلِ افسرده ام جوان شده است روضه خوان وقت روضه خواندن شد اثر زهر کین عذابش کرد حرمتش را چه ظالمانه شکست وارد مجلس شرابش کرد واردِ مجلسِ شراب که شد یاد بانوی کربلا افتاد چقدر گریه کرده از این غم چشم نامحرمان کجا افتاد؟؟ اثر زهر کین عذابش کرد از زنا زاده خیزران که نخورد بر روی سینه اش کسی ننشست بر دهان نیزه از سنان که نخورد .. شاعر: امیر علوی صلی الله علیک سیدالمظلوم یا عزیزالزهرا یا ابا عبدالله منابع: 1)مسعودی، اثبات الوصیه، ص۲۴۳ 2)ابن شهر آشوب مازندرانی، ج ۴، ص ۴۴ 3)مع الركب الحسينى ج 4، ص 361 مقتل علي الأكبر عليه السلام ص 355 بلاغ عاشورا، الشیخ جواد محدثی، ص 27 المبدأ و المعاد ص 25. الإرشاد شيخ مفيد، ج ٢ ص ١٠٦ مثير الأحزان ابن نما حلي: ص ٦٨ إعلام الورى طبرسي: ج ١ ص ٤٦٤ ــــــــــــــــــ . 👇
. علیه_السلام |⇦•بالاتری ز مدح و ثنا... شهادت امام هادی علیه السلام اجرا شده در سال۱۴۰۰ به نفس حاج مهدی رسولی ●━━━━━━─────── بالاتری ز مدح و ثنا أیها النقی اِبن الرضای دوم ما أیها النقی با حبّ تو عبادت ما عین بندگی‌ست هادی آل فاطمه یا أیها النقی دارم ولی ‌شناسی خود را ز نور تو مولای من! ولی خدا! أیها النقی بخشنده ‌تر ز حاتم طائی تویی تویی مسکین ‌ترم ز هرچه گدا أیها النقی با صد امید همچو گدایان سامرا پر می‌کشیم سوی شما أیها النقی *اومد محضرامامِ هادی ،گفت: آقاجان‌! حرام بودن عَمَلم رو‌ میدونم اما چه کنم رغبت به این کار دارم، آقا! من خاک میخورم، نمیدونم ‌چیکار کنم؟ امام یه نگاهی بهش کردن و فرمودند: دیگه از این به بعد خاک نمیخوری... از امام ‌جدا شد، رفقاش بهش گفتن: حالا میخوای چیکار کنی با این ‌حکم؟ یه نگاه کرد به رفقاش گفت: والله به خودم توجه میکنم، بعد از فرمایش مولا منفورترین چیز در نزد من خاک خوردنه... یا امام هادی! کاش شما یه امر به ما هم بکنید، آقا شما با حرفتون منشأ میل و هوا و هوسِ مارو عوض کنید آقا...* باید برای غربت تو بی ‌امان گریست با ناله‌هاي حضرت صاحب زمان گریست شرمنده از قدوم تو چشمان جاده بود دشمن سواره آمد و پایت پیاده بود بارانی است از غم تو چشم سامرا با دیدن تو اشک ‌مَلَک بی اراده بود زهر ستم چه با جگر پاره پاره کرد دیگر نفس،نفس، به شماره فتاده بود شکر خدا که دشمن تو خیزران نداشت هر چند دل، شکسته از آن بزم باده بود : یوسف رحیمی "" فهجموا دارَ اللَيلَ" شبانه ریختن دَرِ خونه ی آقا.. "فَحُمِلَ عَلَى حَالِهِ تِلْكَ إِلَى الْمُتَوَكِّلِ وَ كَانَ الْمُتَوَكِّلُ جَالِساً فِی مَجْلِسِ الشَّرْاب" امامِ مارو ‌وارد بزم شراب کردن، حال و اوضاع جلسه خوب نبود، چقدر بی احترامی محضر آقاجان ما شد... نانجیب شراب تعارف کرد، امام هادی فرمودند : گوشت و پوست ما عاری و پاکه از این نجاسات..متوکل تو‌حال خودش نبود، صدا زد گفت: برا ما شعر بخون‌، آقا فرمودن:‌ منو معافم‌کن، اصرار کرد امام هادی شروع کرد اشعاری در مذمت دنیا و زندگی گفتن، اینقدر این شعر اثر کرد خود نانجیب متوکل زد زیر گریه، گریه کرد، آخرم گفت: من از شما عذر میخوام ... صدا زد: با احترام ‌همراهیش کنید. اما یه جایی هم توی بزم شراب، مجلس یزید، وقتی بچه‌ها رو وارد بزم یزید کردن، این بچه ها که وارد بزم‌ که میشدن آروم آروم برمیگشتن، همه دور زینب رو گرفتن ... بچه ها میلرزن از ازدحام‌جمعیت، اما دختر علی یه جوری وسط این مجلس ایستاده .. صدا میزد: حسین! به بابام قسم یه جوری قدم برمیدارم همه عالم بدونن شام در تسخیره زینبِ...* هیچ کس اینقدر پلید نشد ... *همه ی بچه‌ها دارن ‌نگاه میکنن، همه سُفرا نشستن، نانجیب بالا نشسته، با نگاهه تحقیر داره به بچه های حسین‌ نگاه میکنه .. نانجیب شراب میخورد، یهو دیدن دست برد به اون‌ چوب شروع کرد جسارت کردن .. انگار دنیا دور سر زینب چرخید ... غیرت علوی به جوش آمد ..دخترا نشستن خانم بلند شد، یه نگاهی کرد .. شروع کرد خطبه خواندن...* هیچ کس اینقدر پلید نشد ... خیزران خسته شد یزید نشد *هرچه ناز دانه رقیه خواست قد بکشه نگاه ‌کنه نشد، عمه جان دست هارو ‌جلو ‌چشم ناز دانه گذاشت، میدونی معما کی حل شد؟ نیمه های شب، وقتی سَرِ بابا رو آوردن تو ‌خرابه با اون‌دستای کوچیک شروع کرد رو صورت بابا کشیدن، تا حالا دستت به یه جای داغ خورده دست و یهو بکشی؟ همین‌جوری دست روی صورت بابا میکشید، یهو‌ دستش ر و کشید، صدا زد: عمه! میخواستی اینو ‌نبینم ..عمه ! تازه فهمیدم اون‌ خیزران بالا میرفت کجا پایین می اومد عمه ، عمه دندونای بابام .......*صدا بزن حسین!...* کرب و بلا ده هلهلدن قورخموشام بابا اصغر اولنده حرملدن قورخموشام بابا بابا !منه گولدولر،بابا منه وردولار ــــــــــــــــــ ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
. دل من خسته شده از غم هجران آقا بده پایان تو بر این دوری و حرمان آقا عمر من گشت تمام و نشدم لایق تو ز گنه مانده دلم گوشه ی زندان آقا من نگویم که بیا درد مرا درمان کن که ظهور تو بوَد، خود همه درمان آقا جلوه کن تا که دمی روی نکویت بینم گرچه لایق نبود چشم پر عصیان آقا نظری کن به دلم تا که شود قابل فیض ای نگاهت همگی رحمت و غفران آقا همچو جدت به همه خلق تو هادی شده ای آنکه شد رامِ نگاهش، دِلِ شیران آقا جان گرفت از نگهش، نقش اسد بر دیوار متوکل ز جلالش شده حیران آقا حضرت هادی و بیماری و درمان ز حسین می کند گریه به یاد لب عطشان آقا عاشق اندر طلب کرببلا می نالد شده مست حرم حضرت سلطان آقا شاعر: . .................... در مرثیت امام هادی (ع) زهر کین آتش زد و پهلوی من آتش گرفت سینه ام در خون نشست و پیرهن آتش گرفت بر زمین افتاد تا نخل وجودم بی قرار از شرار زهر کین ناگه چمن آتش گرفت نور چشمانم حسن آمد کنار بسترم دیدم از اندوه من قلب حسن آتش گرفت زهر دشمن آتشی ایجاد کرده در دلم این چه زهری بود کز او جان و تن آتش گرفت سوخت در آتش پر پروانه ها ، از آن سبب شمع غم روشن شد و هر انجمن آتش گرفت سامرا می گرید از داغ امام انس و جان در غم و غربت دلی دور از وطن آتش گرفت از کفن بیرون رود آتش به یاد کربلا با غم جدم حسین اکنون کفن آتش گرفت مثل خاک کربلا و مثل داغ قتلگاه یاس چشمانم خزان شد ، یاسمن آتش گرفت بر لبم زهر جفا آورده خشکی ها پدید از عطش گفتم ، دل هر مرد و زن آتش گرفت دود آه من به گردون می رود زین شعله ها «یاسر» از اندوه وی دشت و دمن آتش گرفت *' حاج محمود تاری «یاسر»✍ ............ علیه السلام حاج محمود کریمی امشب اومدیم برا امام هادی گریه كنیم،اینقده این آقا غریبه،خادمای حرمش شیعه نیستند،یكی از علماء نقل می كرد،می گفت:زمان طاغوت ما از حوزه ی علمیه خرجیمونو گرفتیم،یكماه رمضون كامل رفتیم سامراء فقط نشستیم تو حرم قرآن خونیدم،اینقده غریبه ،كسی تو حرم نبود،مارو فرستادن حرم از خلوتی در بیاد،آی سامراء،آی سرداب زبیداد ستم هم ساختم هركی خیلی اذیت میشه كی و صدا میكنه؟مادرشو،خواهی ، نخواهی زبیداد ستم هم ساختم،هم سوختم،مادر سراپا سوختم چون شمع و نور افروختم،مادر زخون سینه ات نخل ولایت جان گرفته من برای آبیاری خون دل اندوختم،مادر شراره زهر آتش زد همه عمق وجودم را به فریادم برس آتش گرفتم سوختم،مادر ای وای غریب آقا.... شب تنهایی گرفته بود دلم انگاری آتیش زدن به حاصلم تن اشك روی چشام لرزیده بود آخر غربت و با چشم دیده بود هنوزم اون همه غم تو خاطره كه می دید قبر آقاش بی زائره دل مردمونش و پر كینه دید سامراء رو شبیه مدینه دید سامراء گفتی دلم بیچاره شد باز به صحرا پا گذاشت آواره شد سامراء هم حرم قنشگ داره گنبد زرد طلائیه رنگ داره سامرا می گی دلم گل می كنه به دو تا امام توسل میكنه سامراء بیگانه با هر شادیه سامراء قبر امام هادیه شنیدم شبونه ریختند تو خونش اومدن به هم زدن آشیونش می گه یه بار دیدم آقا داره گریه می كنه،گفتم:آقا برا چی ناله می زنی،آقا فرمود:فرش و كنار بزن،كنار زدم،دیدم یه قبر كندن،فرمود:این قبر و كندن جلو روم،می گن،امشب تو این قبر دفنت می كنیم،هر روز تهدید یاد یه حرفی اوفتادم وسط شعر،بعضی چیزا ،بی برنامه آدمی بهش ملهم می شه،میگه،گفتم آقا فرمود،هر روز می گن، دفنت می كنیم تو این قبر زنده زنده،زنده به گور،این طوری تهدید كردن امام هادی رو .... بگو میخوام روضه بخونم،حسین ....امام هادی ، خیلی باید خدا رو شکر کنی نه فقط برا اینکه زن و بچه ت همراهت نبودن ، این زن و بچه رو وارد مجلس کردن ، این زن و بچه رو جلو تشت ها گذاشتن ... الله اکبر ... اخه فقط یه تشت نبوده که ... سر علی اکبر ، سر عباس ، یه سر کوچولو ...." بی بی زینب خطبه خواند . نانجیب چوب خیزران رو برداشت به لب های ابی عبدالله ... بچه ها بی دست و پا شدن ، هلهله افتاد ، زینب دست و پاش رو گم کرد ... داداش داره قرآن میخونه ... بچه ها بی تاب شدن ... چند تا ملعون رو مامور کرد این زن رو ساکت کنید ؛ ریختن سر زینب ، رباب دید عجب فرصتی گیر آمده ....؛ جراحت دلش رو التیام بده ... نه ، نه ، نه اشتباه نکن خیال کردی رفت سراغ سر علی اصغر ؟ نه " دوید سر حسین رو بغل گرفت .....حسین
. |⇦•آسمان را آهِ جانسوزت... علیه السلام اجرا شده به نفس حاج ●━━━━━━─────── *شب شهادته آقام امام هادیه. امام صادق (ع) فرمودند: ما در مصائب مون پرده رو دل دوستانمون می اندازیم تا کُنه مصیبت ما رو درک نکنند. اگه درک کنند که با ما چه کردند این خلق خدا؛ همشون در دم جان میدن و می میرند...* آسمان را آه جانسوزت ز پا انداخته مادرت را باز در هول و وَلا انداخته *قربون دلت برم زهرا جان، امشب دور و بر سامرا میگرده، دور و بر قبر پسرش می چرخه...* امشب به امام هادی عرض کن: آقا جان! همه دار و ندار من همین چند قطره اشکه، میریزم به پات امشب..آقا در عوضش یه چیز بزرگ ازت میخوام، اونم اینه؛درهای دل من رو به رو معارفت باز کنی، من وقتی زیارت جامعهٔ کبیره ات رو میخونم، فقط الفاظ و لقلقهٔ زبونم نباشه، بفهمم چی دارم میگم، به کی دارم میگم..* پوستی بر استخوان داری شبیه مادری خونِ دل خوردن تو را از اشتها انداخته رفته رفته حجره ات گودال سرخی می شود زهر، لبهای شما را از نوا انداخته *امام هادی تو لحظه های آخرعمرش خودش رو کشید سمت کربلا..همون لحظه هایی که تشنگی کامش رو خشک کرده، زهر به بدن اثر کرده، زبان در دهان مثل چوبِ خشک..سمت کربلا نشست دست راست رو گذاشت رو قلبش..صلی الله علیک یا جداه یا اباعبدالله..حسین...* میدونم آقا جان، شدت زهر رمق رو از شما گرفته بود. لب هات به هم میخورد، صدات نمیومد. اما بازم خداروشکر، نفس که میکشیدی با هر دم و بازدم کلی خاک تو حلقت نمی رفت....من یه غریب سراغ دارم کربلا.. صورتش رو خاک ها.. محاسنش غرقِ خون. خون از همه ی رگ ها فوران میزنه...... قربون اون آقای غریبی که هم زهرِ تیرهای زهرآلود تشنه اش کرده، هم رفتنِ خون های فراوان تشنه اش کرده، هم آفتاب سوزانِ کربلا تشنه اش کرده، هم داغِ علی اکبر تشنه اش کرده، هم داغِ علی اصغر تشنه اش کرده، هم غصه ی معجر زینب تشنه اش کرده...* جام می شرمندهٔ اندوه چشمان تو شد ماجرا را گردن شام بلا انداخته شاعر : .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇
1490867744_5976296616989032480.mp3
14.6M
◾️ علیه‌السلام 🔘 یا شب افغان شبی یا سحر آه سحری می‌کند زین دو یکی در دل جانان اثری خرم آن روز که از این قفس تن برهم به هوای سر کویت بزنم بال و پری در هوای تو به بی پا و سری شهره شدم یافتم در سر کوی تو عجب پا و سری آنچه خود داشتم اندر سر سوادی تو رفت حالیا بر سر راهت منم و چشم تری سال‌ها حلقه زدم بر در میخانه عشق تا به روی دلم از غیب گشودند دری هرکه در مزرع دل تخم محبت نفشاند جز ندامت نبود عاقبت او را ثمری خبر اهل خرابات مپرسید از من زان که امروز من از خویش ندارم خبری از همه چیز گذشتم که ببینم رخ دوست وحدت آن روز که کردم سر گویش گذری وحدت کرمانشاهی✍