.
#زمزمه #فاطمیه
#زبانحال_امام_حسن_با_مادر حضرت زهرا(س)
#سبک_دوباره_چشمام_صاحبه
بعد از در و دیوار و میخ
از کوچه ها دلم پره
مصیبت کوچه برام
بالا تر از تصوره
روضه ی من همینه که
به ساحتت هتّاکی شد
افتادی زیر دست و پا
چادر سیاهت خاکی شد
یه جوری زد که
چشات نمیبینه
کشته حسن رو
زخم روی سینه
شبا تا صب تو گوشمه
صدای ناله ت مادرم
قطره به قطره آب میشی
مثل یه شمع برابرم
گریه شده کار منو
غصه شده همدم من
مرهم زخم سینته
گریه های نم نمِ من
فدای دردات
ای مادر پیرم
بمون کنارم
که بی تو می میرم
بزار منم کمک کنم
چقد بهت رو بزنم
بادرد پهلو نمیشه
بزار که جارو بزنم
الهی هیچ وقت نبینم
که خونه بی صدا بشه
کاشکی به جای محسنت
می شد حسن فدا بشه
از درد غربت
رنگ چشام خونه
بی تو برا من
مدینه محزونه
آتیش گرفته جیگرم
حرفی بزن با حسنت
اسماء میگه خوابی، چرا
اینجوری سرده بدنت؟
حرفی بزن چیزی بگو
داره میره روح از تنم
ببین کنارت چجوری
می لرزه کل بدنم
لبریز درده
این دل مضطرم
صدای سیلی
می پیچه تو سرم
بگو چکار کنم برات
تا دست به پهلو نگیری
شاهد
#فاطمیه
.........
.
#زمزمه
#زبانحال_حضرت_زینب_با_مادر
#حضرت_زهرا(س)
مثل قدیما دوس دارم
دست بکشی رویِ سرم
روسریم و گره بزن
با دستِ زخمیت مادرم
چطور پرستاریت کنم؟
بند نمیاد خونابه هات
پهلو به پهلو که میشی
امون نمی مونه برات
حرفِ جدایی
نزن برام سخته
عروسْ بی مادر
چقدر سیاه بخته
اینقد برات ناله زدم
گرفته باز صدای من
چی شد که اون روز فضه رو
صدا زدی بجای من
سخته ببینی یکی با
گریه روزاشو شب کنه
اینکه ببینی مادرت
مرگ از خدا طلب کُنه
مقابل من
می سوزی توی تب
بمون عزیزم
فقط برا یک شب
به من بگو این وقت شب
مادر چرا بیداری باز
چرا مث ابر بهار
آروم آروم میباری باز
داداش حسن چی دیده که
اینجوری گوشه گیر شده
از وقتی رفتید تو کوچه
انگاری خیلی پیر شده
شباتوخوابت
ناله نکن مادر
با نالهء تو
حسن میشه مضطر
توی بهار زندگی
مادر چرا خزون شدی
با اینکه هیجده سالته
شکستی قد کمون شدی
زخم روی سینه ت نذاشت
تا بگیرم تو رو بغل
میخوام پرستارت بشم
اگر بِده مهلت اجل
از درد پهلو
بیداری روز و شب
دعا بکن تا
بمیره جات زینب
بند دلم پاره شد از
وقتی بهم کفن دادی
چرا واسه داداش حسین
بهم یه پیرهن دادی
این کربلا کجاست که تو
دائم براش میزنی زار
وقتی ازش حرف می زنی
نداری آروم و قرار
چه گریه داره
وصیتای تو
چطور ببوسم ؟
آخه به جای تو...
✍ﮔﺮﻭﻩ ﺷﺎﻋﺮاﻧﻪ ﻫﺂ ﺳﺒﻚ
.................
#زمزمه
#زبانحال_امام_حسین_با_مادر
یه گوشه لبریز عطش !
خیره به در مونده چشام
از بس که خوردم بغض مو
در نمیاد دیگه صدام
نیستی ببینی که حسین
سینه برات می کنه چاک
چشام به تابوت توئه
دلم کنارت ، زیر خاک
حالا که نیستی
صحبت کنم با کی
دلتنگی هامو
قسمت کنم با کی
بدون تو خونه برام
دیگه نداره صفایی
کی دیگه بعد تو میخواد
بخونه واسم لالایی
@emame3vom
رفتی و با رفتن تو
سهم حسینِ تو غمه
کی میخواد آب بهم بده
ببین که خیلی تشنمه
آخ چه بلایی
به سرم آوُردی
با رفتنت این
قلبمو آزُردی
بعد تو رسممون میشه
تشییع پیکر غریب
بابا میذارت توی خاک
من الغریب الی الحبیب
قول بده مادر که منو
تو غصه ها جا نذاری
تولحظه های بی کسی
حسین و تنها نذاری
سختی دنیا
بدون تو هیچه
میون گودال
عطر تو میپیچه
رفتی و بعدِ رفتنت
چه سوت و کوره خونمون
کاشکی میشد پیشم باشی
حتی با اون قد کمون
شبا که تشنه میشدم
میذاشتی آب بالاسرم
کجایی اون روز که میخواد
جداشه از قفا سرم
بیا سراغم
وقتی که رو خاکم
بگیر تو آغوش
پیکر صد چاکم
✍ﮔﺮﻭﻩ ﺷﺎﻋﺮاﻧﻪ ﻫﺂ ﺳﺒﻚ
..........
.
#زمزمه
#زبانحال_امیرالمومنین_با_حضرت_زهرا(س)
#شب_شهادت_حضرت_زهرا
#سبک_دوباره_چشمام_صاحبه
فراق ۱
.
#سربند
دوباره چشمام صاحبِ
دُرّ گهرباری شده
قطره به قطره اشک من
رو گونه هام جاری شده
دوباره تو فصل خزون
ابری شده چشمای من
دوباره گریه می کنم
برای مادر حسن...
اون مادری که
بانیِ خلقته
تنها پناهِ
روز قیامته
***
غمت رو با جون میخرم
یه کم دیگه پیشم بمون
حرف دلم رو لا اقل
فاطمه از نگام بخون
روزای خوبی که با تو
گذشت و یادم نمیره
اگه تو از پیشم بری
بدون علی هم میمیره
میخوام بمونی
نزن زمین روم و
غمت گرفته
قوّت زانومو
بی مادری سخته برا
حسین و زینب و حسن
چه زود گذشت فاطمه جون
روزای پیش هم بودن...
دست خزون از را رسید
آتیش به این زندگی زد
نشد برات کاری کنم...
شرمنده ام تا به ابد
چراغ خونه م
داری میری ولی
این و بدون که
دق می کنه علی
سوختيو ساختی پای من
زن نمونه ی علی
چقد غريبونه میری
به روی شونه ی علی
پارچه سياه نیازی نيست
دوديه خونه ی علی
ديوار سياه،صورت سياه
سياه،زمونه ی علی
عدل خداوند
شده برام اثبات
نُه سال برا من
نُه سال برا بابات
✍ﮔﺮﻭﻩ ﺷﺎﻋﺮاﻧﻪ ﻫﺂ ﺳﺒﻚ
#فاطمیه
.
.
#زمزمه
#زبانحال_امیرالمومنین_با_حضرت_زهرا(س)
#شب_شهادت_حضرت_زهرا ۲
#سبک_دوباره_چشمام_صاحبه
فراق ۲
.
#سربند
دوباره چشمام صاحبِ
دُرّ گهرباری شده
قطره به قطره اشک من
رو گونه هام جاری شده
دوباره تو فصل خزون
ابری شده چشمای من
دوباره گریه می کنم
برای مادر حسن...
اون مادری که
بانیِ خلقته
تنها پناهِ
روز قیامته
***
ای ماه در خسوف من
با گریه غمگینم نکن
حرف از جدایی مون نزن
تنهاتر از اینم نکن
خورشید در کسوف من
این خونه تاریکه هنوز
غصه نخور فاطمه جون
علی رو داری که هنوز
دنیای بی تو...
برام پُر از غمه
مدینهْ بی تو
برام جهنمه
پهلو به پهلو شدنت
گرفته جون حیدرو
ناله های نیمه شبت
برید امون حیدرو
حیدر بمیره نبینه
افتادی توی بسترت
خانم هیجده ساله ام
رحمی بکن به دخترت...
خبر دارم که
شکسته شد بازوت
گاهی میگیری
دستتو به پهلوت
گرفته آرامشتو
درد مزاحم نیمه شب
سه ماهه داری میخونی
عجل وفاتی زیرلب
برای دلخوش بودنم
خنده رو لبهات میشینه
اصلا نمیاری به روت
دیگه چشات نمیبینه
پهلوت که میام
بلند نشو پیشم
بستر خونیت
میزنه آتیشم
مگه قرارمون نبود
كنار همديگه باشيم
مگه به هم قول نداديم
كه يار همديگه باشيم
تو اين روزای آخر
شدم به غصه ها أسير
يه خواهشی دارم ازت
تو خونه از من رو نگير
تو اوج غربت
اميده يك نگات
بميره حيدر
كبود شده چشات
پر زدنت از آشیون ...
سخته تصورش برام
خدا نیاره اون روزو ...
دنیاروبی تو نمیخام
داری میگی به زینبت
کنار داداشت بمون
انگار دلت میخواد بری
توهم پیش شیش ماهمون
چن روزه خانوم
دلم پریشونه
خدانیاره
نباشی توخونه
✍ﮔﺮﻭﻩ ﺷﺎﻋﺮاﻧﻪ ﻫﺂ ﺳﺒﻚ
https://eitaa.com/emame3vom/85719
.👇