eitaa logo
امام حسین ع
21.9هزار دنبال‌کننده
414 عکس
2.1هزار ویدیو
2هزار فایل
کانال مداحی و شعر و سبک https://eitaa.com/emame3vom
مشاهده در ایتا
دانلود
. 🔸زبان حال مقدمه : اهمّیت بحث زبان حال یکی از موضوعاتی که در سرایش شعر آیینی ، بسیار مورد استفاده شاعران آیینی قرار میگیرد مساله زبان حال است. یعنی شاعر با ذوق و خیال پردازی های خودش از یک واقعه یا رفتار امام علیه السلام گفتاری را میسازد . این کار هم بسیار لازم و جذاب هست و هم اگر دچار انحراف شود بسیار مضر و خطرناک است. شاید شخصی بگوید اصلا پرداختن به این بحث چه فایده ای دارد ، ما در جواب عرض میکنیم که ما چه بخواهیم و چه نخواهیم افراد زیادی از جامعه شناخت و معرفتشان از دین و اولیاء دین به صورت مستقیم از مطالعه کتاب حاصل نمیشود ، بلکه اکثر اطلاعاتی که مردم متدین از اولیاء دین دارند کانالیزه است و از طریق منبرها و اشعاری که در مراثی و مدح اهل بیت علیهم السلام میشنوند حاصل میشود برایشان . خب شما فرض کنید هر مطلب سخیف و غیر عقلانی را به عنوان زبان حال در روضه ها و اشعار و مراثی آورده شود ، نتیجه اش این میشود ذهن مستمعین بر اساس این زبان حال هایی که میشنود تصوری غیر واقعی از اهل بیت علیهم السلام میسازد. خصوصا اینکه متاسفانه آنقدر زبان حال بدون ضابطه گسترش پیدا کرده است که خیلی از مردم نمیدانند این ها زبان حال است بلکه فکر میکنند واقعا چنین مطالبی را اهل بیت علیهم السلام بیان فرموده اند. ما ابتدا تعریف زبان حال و سپس چند ضابطه زبان حال که باید رعایت شود را مطرح میکنیم و در نهایت بعضی از زبان حال هایی که در بعضی از سروده ها وجود دارد و متاسفانه این ضوابط در آن ها رعایت نشده است را ذکر خواهیم کرد نکته : هدف از این نوشتار صرفا افزایش دقت در موضوع شعر آیینی ست تا انشالله بتوانیم به بهترین وجه گسترش دهنده چهره واقعی اهل بیت علیهم السلام باشیم و اینکه از شعر شاعری مثال آورده می شود به معنای تنقیص و جسارت به آن شاعر بزرگوار و ندیدن نقاط برجسته و اشعار عالی او نیست. .
امام حسین ع
. 🔸زبان حال مقدمه : اهمّیت بحث زبان حال یکی از موضوعاتی که در سرایش شعر آیینی ، بسیار مورد استفاد
. اگر گفتی چنین گفتی 🔸زبان حال تعریف زبان حال و ضابطه های آن در مطلب قبل به ضرورت بحث اشاره کردیم و در این قسمت میخواهیم به تعریف و شاخصه های آن بپردازیم. دو تعریف از زبان حال را که تعاریف دقیقی هستند و میشود از آن ها ضابطه استخراج کرد را ذکر می کنیم : 1.دهخدا در تعریف زبان حال اینگونه میگوید :زبان حال: [ زَ ن ِ ] ( ترکیب اضافی ، اِمرکب ) ناسرایش یعنی آنچه را که بیان میکند وضع شخص و یا حالت شخص و یا شئونات شخص را. ( ناظم الاطباء ). آنچه را که منسوب الیه نگفته و شاعر و یا نویسنده از حال او چنان بیند که اگر گفتی چنین گفتی. 2.همچنین در تعریف لسان الحال به نقل از کتاب اقرب الموارد می گوید : لسان . [ ل ِ نُل ْ ] ( ع اِ مرکب ) زبان حال. مادل علی حالة الشی او کیفیته من ظواهر امره فکانه قام مقام کلام یعبر به عن حاله فلم یفتقر معه الی کلام یقولون نطقت لسان الحال بکذا(اقرب الموارد) از دقت و بررسی این دو تعریف که یکی توسط لغوی فارس زبان و دیگری توسط لغوی عرب زبان ارائه شده است میتوان برای زبان حال چند معیار مشخص کرد : الف:آنچه که بیان میکند وضع شخص و حالت شخص باشد طبق این معیار اگر توصیفی را داشته باشیم که اصلا وضع شخص و حالت شخص نیست ، این زبان حال نیست بلکه کذب است. مثلا اگر در مورد شخصی که خوشحال هست ، شاعر از زبان حال او بگوید که من ناراحت هستم (یا لوازم ناراحتی) این اصلا زبان حال نیست.چون حال او شادی بود و شاعر اصلا حال او را توصیف نکرده است. مثال دیگر : مثلا در مقاتل آمده است که وجود مقدس امام حسین علیه السلام در قتلگاه در آن لحظات آخر خطاب به خداوند فرموده اند : الهی رضا برضاک و .... این جملات یعنی حال قلبی حضرت نسبت به قضای الهی حال رضایت است ، اگر شاعری بیاید از زبان حال امام حسین علیه السلام شعری بسراید که در آن اعتراض به خداوند باشد ، این قطعا زبان حال امام حسین علیه السلام را نسروده بلکه دروغ نسبت داده است به امام حسین علیه السلام ب: آنچه که بیان کند شئونات شخص را طبق این معیار اگر شاعر میخواهد زبان حال اهل بیت علیهم السلام را در شعر بیاورد باید زبان حالی را بسراید که با شئونات اهل بیت علیهم السلام سازگار باشد مثلا بداند اهل بیت علیهم السلام ، معصوم هستند و زبان حالی را نگوید که با عصمت اهل بیت علیهم السلام منافات داشته باشد ج:اگر گفتی ، چنین گفتی این خیلی معیار دقیقی ست ، در حقیقت زبان حال یعنی همین با توجه به شخصیت آن شخص فکر کنیم ببینیم اگر شخصی که ما در مورد او زبان حال میگوییم ، خودش میخواست صحبت کند چه میگفت ؟ همان میشود زبان حال آن شخص قیود تعرف اقرب الموارد هم همین سه قید تعریف اول را میگوید به بیان دیگر. مثلا این که گفته : (فکانه قائم مقام کلام یعبر به عن حاله) در حقیقت همان قید سوم است که اگر گفتی چنین گفتی با توجه به این دو تعریف پس شاخصه های زبان حال هم مشخص شد فقط به نظر میرسد علاوه بر سه شاخصه بالا باید به یک نکته دیگر هم اشاره کرد ، آن هم این است که وقتی ما زبان حالی را میگوییم اگر در آن موضوع زبان قال در تاریخ آمده ، نباید زبان حالی که ما میگوییم مناقض آن زبان قالی باشد که در تاریخ نقل شده. مثلا همان مثالی که ذکر کردیم که وقتی تاریخ جملات امام حسین علیه السلام خطاب به خداوند در قتلگاه را ذکر کرده که تماما تسلیم و رضایت در مقابل قضای الهی هست ، ما اجازه نداریم که زبان حالی بگوییم که در آن اعتراض امام حسین علیه السلام به خداوند است. .
امام حسین ع
. اگر گفتی چنین گفتی 🔸زبان حال تعریف زبان حال و ضابطه های آن در مطلب قبل به ضرورت بحث اشاره کردی
. 🔸زبان حال بررسی چند نمونه در قسمت های قبلی به تعریف زبان حال پرداختیم و چند شاخصه برای زبان حال به دست آوردیم : ۱.آنچه که بیان کننده وضع و حالت شخص باشد ۲.مناسب با شئونات شخصی باشد که زبان حالش را میگوییم ۳.زبان حال به گونه ای باشد که اگر خود آن شخص میخواست صحبت کند همین زبان حال را میگفت ۴.زبان‌حال نباید مناقض زبان قالی باشد که از شخص صادر شده است حالا به بررسی چند نمونه از اشعار آیینی که زبان حال اهل بیت علیهم السلام را سروده اند و به این ضوابط دقت نشده میپردازیم (ذکر این اشعار اصلا به معنای جسارت به شاعرش و ندیدن اشعار خوب و موفقی دیگری که دارد نیست بلکه فقط جنبه آموزش و حساسیت نسبت به این موضوع را دارد) ۱. مرحوم وصال شیرازی در شعری که به استقبال از محشتم کاشانی سروده است که بند یازدهم آن در این مورد است که وقتی یزید ملعون قصد کشتن امام سجاد علیه السلام را کرد حضرت زینب مانع شدند و وصال شیرازی در این ده بیت زبان حالی از حضرت زینب سلام الله علیها خطاب به یزید سروده است : این غم رسیده را به من مبتلا ببخش  بر ما نگه مکن به رسول خدا ببخش بر ما ستمکشان به جز این محرمی نماند  محرومیش ببین و به حرمان ما ببخش خونی در او نمانده که ریزی به تیغ کین  ما را بریز خون و به این مبتلا ببخش بسیار خون ناحق ازین قوم ریختی  او را به خون ناحق ما خونبها ببخش ما را کشتیّ و دعوی اسلام می‌کنی؟  یکتن به صدق خویش بر این مدعا ببخش بیمار و نوجوان و پدر کشته و اسیر  بر حرف او نظر مکن و ماجرا ببخش خُرد است اگر درشتی ازو رفت در پذیر  زار است، بر ستیزه این بینوا ببخش هر چند دل ز سنگ بود سخت‌تر، تو را  ای سنگدل! به این دل مجروح ما ببخش دانی که ما نبیره سالار محشریم  ما را، زبیم پرسش روز جزا ببخش چندان نیاز کرد که که بگذشت از انتقام  اذن مدینه داد به آن بیکسان ز شام این شعر متاسفانه هیچکدام از ضابطه های یک زبان حال صحیح را ندارد ، هم کاملا مخالف وضع و حالت حضرت زینب و امام سجاد است ، هم مخالف شان حضرات و هم کاملا مناقض با گفتاری هست که از حضرت زینب نقل شده و هم اصل داستان کلا اشتباه نقل شده ۱.یکی از بدترین مشکلات این بند ، انتخاب ردیف "ببخش" هست آن هم از زبان حضرت زینب سلام الله علیها ، یعنی ۹ بار التماس بخشش (نعوذ بالله) از یزید که حتی یک بار آن هم در تاریخ نقل نشده است (این نشان‌میدهد مساله انتخاب ردیف برای شعری که قرار است زبان حال حضرات معصومین باشد چقدر خطیر و دقیق است) ۲.تعابیر ذلیلانه ای که برای اهل حرم استفاده شده است (ستم کش ، مبتلایان ، محرومان ، دل مجروح ، بی کس) ۳. تعابیر بسیار زشتی که برای امام سجاد علیه السلام ذکر شده (محروم ، خونی در او نمانده ، بیمار و پدر کشته و اسیر ، بینوا ) ۴.از ذکر مصراع اول بیت هفتم به محضر امام زمان عجل الله عذرخواهی میکنیم ۵.چندان نیاز کرد که بگذشت ز انتقام.... فقط میشود سکوت کرد و رد شد آنقدر این مصراع خلاف شان حضرت زینب سلام الله علیهاست. جالب این است که اصلا جریان‌مربوط به مجلس عبیدالله بن زیاد ملعون در کوفه بوده نه مجلس یزید ، وقتی امام سجاد با شجاعت جواب عبیدالله را داد او دستور داد امام سجاد را بکشتند که حضرت زینب امام سجاد علیه السلام را در آغوش گرفت و به ابن زیاد فرمود: "ای ابن زیاد هر چه خوب از ما ریختی بس است والله از او جدا نمیشوم مگر اینکه اگر او را بکشی مرا نیز با او بکشی" . ابن زیاد گفت :عجبا للرحم (خویشاوندی عجیب کارها که نمیکند . این حرکت حماسی و جمله باعزت حضرت زینب سلام الله علیها کجا و این زبان حال ذلیلانه کجا؟! حضرت زینب در مجلس یزید ملعون هم اینگونه با حماسه صحبت فرموده اند "انّی لاستصغر قدرک و استعظم تقریعک : من ارزش و قدر تو را بسیار پست میدانم و سرزنش های بزرگی به تو دارم . ان شالله در قسمت های آینده به نمونه های از اشعار شاعران معاصر اشاره خواهیم کرد. .
امام حسین ع
. 🔸زبان حال بررسی چند نمونه در قسمت های قبلی به تعریف زبان حال پرداختیم و چند شاخصه برای زبان حال
👆 🔸زبان حال بررسی چند نمونه بعد از اینکه تعریف و شاخصه های زبان حال صحیح را بررسی کردیم به یک نمونه از اشعاری که این شاخصه ها در آن رعایت نشده بود اشاره کردیم. در این قسمت هم به چند نمونه از زبان حال هایی که توسط بعضی از شعرای معاصر سروده شده است اشاره میکنم (لازم به ذکر است دوباره تکرار کنم این نکته را که ذکر این نمونه ها به معنای جسارت به شاعر و یا ندیده گرفتن اشعار خوبی که دارد نیست) اشعار یکی از شاعران بسیار تاثیر گذار در شعر هیئت (که برکات فراوانی هم داشته اند) را که بررسی میکردم دیدم بعضا هایی برای ذوات مقدس اهل بیت علیهم السلام سروده اند که اصلا مناسب نیست.(به خاطر احترام به ایشان اسمشان را ذکر نمیکنم) به عنوان نمونه فقط به چند نمونه از اشعار ایشون اشاره میکنم: ۱. زبان حال حضرت علی علیه السلام خطاب به حضرت زهرا سلام الله علیها تو دلت پره منم دلم پره پس کمی بخواب بذار گریه کنم این بیت انسان را یاد گفتگوهایی که در دعواهای زن و شوهری رد و بدل میشود می اندازد ۲.زبان حال امام علی علیه السلام خطاب به حضرت زهرا سلام الله علیها باشد نخند...از تو توقع نداشتم این دل شکسته هست شکستن برای چه؟ یعنی چی از تو توقع نداشتم؟! اصلا متوجه هستیم داریم زبان حال دو معصوم را میگوییم؟! ۳.زبان حال امام علی علیه السلام خطاب به حضرت زهرا سلام الله علیها بسترت را جمع کن از خانه ، بیماری بس است زیر چشمت گود افتاده است ، پس زاری بس است از همان روزی که تو تب کرده ای تب کرده ام خوب شو خوبم کنی سه ماه بیماری بس است تو به فکر گریه ای من هم به فکر گریه ام این تبسم کردن از روی ناچاری بس است این طرفداری از من کار دستت داده است بعد ازاین کاری مکن دیگر طرفداری بس است باشد امشب میروم پیش خدا رو میزنم بسترت را جمع کن از خانه بیماری بس است واقعا انتخاب ردیف در شعرهای زبان حال خیلی مهم هست . ردیف وقتی "بس است" هست ناخودآگاه شاعر مطالبی را از زبان امام علی خطاب به حضرت زهرا میگوید که در شان آنها نیست مصراع اول را ما اگر ندانیم موضوع شعر چی هست ، چه حسی داریم به آن؟ این جمله را معمولا به کسی میگوییم که خود را به مریضی زده و ما از او کلافه شدیم مصراع "این طرفداری از من کار دستت داده است" مشکل اعتقادی دارد اصلا . مگر طرفداری از حق و ولایت کار بدی است که با این لحن در موردش صحبت شده؟! علاوه اینکه حضرت زهرا تا آخرین لحظه عمر شریفشان از حق و ولایت طرفداری کردند چه خطبه فدکیه، چه خطبه در جمع زنان مهاجرین و انصار و ..... علاوه اینکه ما اصلا نداریم که امام علی علیه السلام چنین نهیی کرده باشند حضرت زهرا را "باشد امشب میروم پیش خدا رو میزنم" این کلمه "باشد" را کجا استفاده میکنند؟ در جایی که طرف چیزی میخواهد از ما و ما میگوییم باشد . یعنی نعوذبالله حضرت امیر برای سلامتی حضرت زهرا دعا نمیکردند و بعد از این که حضرت زهرا از ایشان درخواست میکند ایشان میفرمایند باشه و میروند دعا کنند؟! ۴.این هم چند بیت از غزل ایشان که زبان حال حضرت امیر خطاب به حضرت زهراست (این غزل ایشان را اولین بار ایام شهادت حضرت زهرا در یک مجلس خیلی بزرگی از زبان یک مداح که آنجا روضه میخواند شنیدم) باز هم ای دخترِ پیغمبر اکرم بمان مَرهَم درد علی ای درد بی مَرهَم بمان این نفس های شکسته قیمت جان من است زنده ام با یک دَمَت پس لطف کن یک دَم بمان کم ببوس دست مرا دارم خجالت میکشم من حلالت میکنم اما تو هم یک کَم بمان آب ها از آسیاب افتاد خوبت میکنم یار هجده ساله، هجده سال دیگر هم بمان آه آهِ... تو مرا به آه آه... انداخته جای کم کم رفتن از پیش علی کَم کَم بمان روی تو گرچه وَرَم کرده ولی با آن خوشم با همین روی به هم پیچیده و دَرهَم بمان  بهتر است رد شویم و به این نکته فکر کنیم که چرا حساسیت نسبت به این موضوعات اینقدر در بین بعضی از  شاعران آیینی کم شده است. هزار مرتبه شستم دهان به مشک و گلاب هنوز بردن نامت کمال بی ادبیست
. سلام‌الله‌علیه سلام‌الله‌علیه در سرخی غروب نشسته سپیده‌‌ات جان بر لبم ز عمر به پایان رسیده‌ات آخر دل عموی تو را پاره پاره کرد آوای ناله‌های بریده بریده‌ات در بین این غبار به سوی تو آمدم از روی ردّ خونِ به صحرا چکیده‏‌ات... خون گریه می‌کنند چرا نعل اسب‌ها؟ سخت است روضهٔ تن د‏ر خون تپیده‌ات بر بیت بیت پیکر تو خیره مانده‌ام آه ای غزل! چگونه ببینم قصیده‌ات باید که می‌شکفت گل زخم بر تنت از بس خدا شبیه حسن آفریده‌ات .
😭😭😭😭😭 یابن الشبیب، مهدی ِمن می شود شَرید از دست شیعیان ِخودش می شود طَرید یابن الشبیب، بر پسرم می شود جفا او هم شود شبیه من از شهر خود جدا یابن الشبیب، داغ دلش آتشین شود بیش از هزار سال، بیابان نشین شود یابن الشبیب، می شود از غصه خون جگر هستم غریب و او شود از من غریب تر یابن الشبیب صبح و مساء گریه می کند در روز عید و روز عزا گریه می کند شیعه دعا برای ظهورش نمی کند کاری برای قلب صبورش نمی کند در مجلسی که خوانده شود روضه های مشک جاری شود ز دیده ی او خون به جای اشک یابن الشبیب، دل نگرانی ولی بدان رجعت کنیم با فرج صاحب الزّمان آید ندا که مهدی آل عبا رسید هنگام انتقام ز مأمون فرا رسید ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) .
. بسم الله خسته ام؛ خسته از گناه خودم پای من، بند اشتباه خودم گیر کردم درون چاه خودم "چشم گریان من" گواه خودم بعد هر توبه ای که پاک شدم باز با معصیت هلاک شدم گرچه در کوله ام گناهی هست... ...در بساطم هنوز آهی هست خسته ام خسته؛ تکیه گاهی هست؟ غیر گریه مگر سلاحی هست من به این حال زار می‌گریم خسته از روزگار می‌گریم اگر از خوب ها جدا شده ام من اگر تحبس الدعا شده ام یا به حال خودم رها شده ام به غم هجر مبتلا شده ام دلخوشم مشهدالرضا دارم ذکر "یا اسمه دوا" دارم حرف هایم همیشه سربسته است وقت پرواز و بال و پر بسته است در زدم حیف شد که در بسته است راه میخانه ها اگر بسته است غم ندارم، گره گشا دارم مُهری از خاک کربلا دارم باز قلبم شده است پروانه پر زد و رفت گرد آن خانه که بگیرد دوباره پیمانه گِرِهَم باز می شود یا نِه؟ این گره جز به عشق وا نشود غیر از این درد من دوا نشود ذکر حلّال مشکلات، حسین در جهان کشتی نجات، حسین حضرت جامع الصفات، حسین علت خلق کائنات، حسین بس عزیز و بزرگ و بی همتاست ذکر اکسیر اعظم دنیاست اسم او آمد و خراب شدم من گنه بودم و ثواب شدم روضه خوان غم رباب شدم از خجالت دوباره آب شدم آه از کودکی که آب نداشت توی گهواره بود و تاب نداشت ✍ .