eitaa logo
امام حسین ع
21.9هزار دنبال‌کننده
414 عکس
2.1هزار ویدیو
2هزار فایل
کانال مداحی و شعر و سبک https://eitaa.com/emame3vom
مشاهده در ایتا
دانلود
امام حسین ع
. 🔸زبان حال مقدمه : اهمّیت بحث زبان حال یکی از موضوعاتی که در سرایش شعر آیینی ، بسیار مورد استفاد
. اگر گفتی چنین گفتی 🔸زبان حال تعریف زبان حال و ضابطه های آن در مطلب قبل به ضرورت بحث اشاره کردیم و در این قسمت میخواهیم به تعریف و شاخصه های آن بپردازیم. دو تعریف از زبان حال را که تعاریف دقیقی هستند و میشود از آن ها ضابطه استخراج کرد را ذکر می کنیم : 1.دهخدا در تعریف زبان حال اینگونه میگوید :زبان حال: [ زَ ن ِ ] ( ترکیب اضافی ، اِمرکب ) ناسرایش یعنی آنچه را که بیان میکند وضع شخص و یا حالت شخص و یا شئونات شخص را. ( ناظم الاطباء ). آنچه را که منسوب الیه نگفته و شاعر و یا نویسنده از حال او چنان بیند که اگر گفتی چنین گفتی. 2.همچنین در تعریف لسان الحال به نقل از کتاب اقرب الموارد می گوید : لسان . [ ل ِ نُل ْ ] ( ع اِ مرکب ) زبان حال. مادل علی حالة الشی او کیفیته من ظواهر امره فکانه قام مقام کلام یعبر به عن حاله فلم یفتقر معه الی کلام یقولون نطقت لسان الحال بکذا(اقرب الموارد) از دقت و بررسی این دو تعریف که یکی توسط لغوی فارس زبان و دیگری توسط لغوی عرب زبان ارائه شده است میتوان برای زبان حال چند معیار مشخص کرد : الف:آنچه که بیان میکند وضع شخص و حالت شخص باشد طبق این معیار اگر توصیفی را داشته باشیم که اصلا وضع شخص و حالت شخص نیست ، این زبان حال نیست بلکه کذب است. مثلا اگر در مورد شخصی که خوشحال هست ، شاعر از زبان حال او بگوید که من ناراحت هستم (یا لوازم ناراحتی) این اصلا زبان حال نیست.چون حال او شادی بود و شاعر اصلا حال او را توصیف نکرده است. مثال دیگر : مثلا در مقاتل آمده است که وجود مقدس امام حسین علیه السلام در قتلگاه در آن لحظات آخر خطاب به خداوند فرموده اند : الهی رضا برضاک و .... این جملات یعنی حال قلبی حضرت نسبت به قضای الهی حال رضایت است ، اگر شاعری بیاید از زبان حال امام حسین علیه السلام شعری بسراید که در آن اعتراض به خداوند باشد ، این قطعا زبان حال امام حسین علیه السلام را نسروده بلکه دروغ نسبت داده است به امام حسین علیه السلام ب: آنچه که بیان کند شئونات شخص را طبق این معیار اگر شاعر میخواهد زبان حال اهل بیت علیهم السلام را در شعر بیاورد باید زبان حالی را بسراید که با شئونات اهل بیت علیهم السلام سازگار باشد مثلا بداند اهل بیت علیهم السلام ، معصوم هستند و زبان حالی را نگوید که با عصمت اهل بیت علیهم السلام منافات داشته باشد ج:اگر گفتی ، چنین گفتی این خیلی معیار دقیقی ست ، در حقیقت زبان حال یعنی همین با توجه به شخصیت آن شخص فکر کنیم ببینیم اگر شخصی که ما در مورد او زبان حال میگوییم ، خودش میخواست صحبت کند چه میگفت ؟ همان میشود زبان حال آن شخص قیود تعرف اقرب الموارد هم همین سه قید تعریف اول را میگوید به بیان دیگر. مثلا این که گفته : (فکانه قائم مقام کلام یعبر به عن حاله) در حقیقت همان قید سوم است که اگر گفتی چنین گفتی با توجه به این دو تعریف پس شاخصه های زبان حال هم مشخص شد فقط به نظر میرسد علاوه بر سه شاخصه بالا باید به یک نکته دیگر هم اشاره کرد ، آن هم این است که وقتی ما زبان حالی را میگوییم اگر در آن موضوع زبان قال در تاریخ آمده ، نباید زبان حالی که ما میگوییم مناقض آن زبان قالی باشد که در تاریخ نقل شده. مثلا همان مثالی که ذکر کردیم که وقتی تاریخ جملات امام حسین علیه السلام خطاب به خداوند در قتلگاه را ذکر کرده که تماما تسلیم و رضایت در مقابل قضای الهی هست ، ما اجازه نداریم که زبان حالی بگوییم که در آن اعتراض امام حسین علیه السلام به خداوند است. .
امام حسین ع
. 🔸زبان حال بررسی چند نمونه در قسمت های قبلی به تعریف زبان حال پرداختیم و چند شاخصه برای زبان حال
👆 🔸زبان حال بررسی چند نمونه بعد از اینکه تعریف و شاخصه های زبان حال صحیح را بررسی کردیم به یک نمونه از اشعاری که این شاخصه ها در آن رعایت نشده بود اشاره کردیم. در این قسمت هم به چند نمونه از زبان حال هایی که توسط بعضی از شعرای معاصر سروده شده است اشاره میکنم (لازم به ذکر است دوباره تکرار کنم این نکته را که ذکر این نمونه ها به معنای جسارت به شاعر و یا ندیده گرفتن اشعار خوبی که دارد نیست) اشعار یکی از شاعران بسیار تاثیر گذار در شعر هیئت (که برکات فراوانی هم داشته اند) را که بررسی میکردم دیدم بعضا هایی برای ذوات مقدس اهل بیت علیهم السلام سروده اند که اصلا مناسب نیست.(به خاطر احترام به ایشان اسمشان را ذکر نمیکنم) به عنوان نمونه فقط به چند نمونه از اشعار ایشون اشاره میکنم: ۱. زبان حال حضرت علی علیه السلام خطاب به حضرت زهرا سلام الله علیها تو دلت پره منم دلم پره پس کمی بخواب بذار گریه کنم این بیت انسان را یاد گفتگوهایی که در دعواهای زن و شوهری رد و بدل میشود می اندازد ۲.زبان حال امام علی علیه السلام خطاب به حضرت زهرا سلام الله علیها باشد نخند...از تو توقع نداشتم این دل شکسته هست شکستن برای چه؟ یعنی چی از تو توقع نداشتم؟! اصلا متوجه هستیم داریم زبان حال دو معصوم را میگوییم؟! ۳.زبان حال امام علی علیه السلام خطاب به حضرت زهرا سلام الله علیها بسترت را جمع کن از خانه ، بیماری بس است زیر چشمت گود افتاده است ، پس زاری بس است از همان روزی که تو تب کرده ای تب کرده ام خوب شو خوبم کنی سه ماه بیماری بس است تو به فکر گریه ای من هم به فکر گریه ام این تبسم کردن از روی ناچاری بس است این طرفداری از من کار دستت داده است بعد ازاین کاری مکن دیگر طرفداری بس است باشد امشب میروم پیش خدا رو میزنم بسترت را جمع کن از خانه بیماری بس است واقعا انتخاب ردیف در شعرهای زبان حال خیلی مهم هست . ردیف وقتی "بس است" هست ناخودآگاه شاعر مطالبی را از زبان امام علی خطاب به حضرت زهرا میگوید که در شان آنها نیست مصراع اول را ما اگر ندانیم موضوع شعر چی هست ، چه حسی داریم به آن؟ این جمله را معمولا به کسی میگوییم که خود را به مریضی زده و ما از او کلافه شدیم مصراع "این طرفداری از من کار دستت داده است" مشکل اعتقادی دارد اصلا . مگر طرفداری از حق و ولایت کار بدی است که با این لحن در موردش صحبت شده؟! علاوه اینکه حضرت زهرا تا آخرین لحظه عمر شریفشان از حق و ولایت طرفداری کردند چه خطبه فدکیه، چه خطبه در جمع زنان مهاجرین و انصار و ..... علاوه اینکه ما اصلا نداریم که امام علی علیه السلام چنین نهیی کرده باشند حضرت زهرا را "باشد امشب میروم پیش خدا رو میزنم" این کلمه "باشد" را کجا استفاده میکنند؟ در جایی که طرف چیزی میخواهد از ما و ما میگوییم باشد . یعنی نعوذبالله حضرت امیر برای سلامتی حضرت زهرا دعا نمیکردند و بعد از این که حضرت زهرا از ایشان درخواست میکند ایشان میفرمایند باشه و میروند دعا کنند؟! ۴.این هم چند بیت از غزل ایشان که زبان حال حضرت امیر خطاب به حضرت زهراست (این غزل ایشان را اولین بار ایام شهادت حضرت زهرا در یک مجلس خیلی بزرگی از زبان یک مداح که آنجا روضه میخواند شنیدم) باز هم ای دخترِ پیغمبر اکرم بمان مَرهَم درد علی ای درد بی مَرهَم بمان این نفس های شکسته قیمت جان من است زنده ام با یک دَمَت پس لطف کن یک دَم بمان کم ببوس دست مرا دارم خجالت میکشم من حلالت میکنم اما تو هم یک کَم بمان آب ها از آسیاب افتاد خوبت میکنم یار هجده ساله، هجده سال دیگر هم بمان آه آهِ... تو مرا به آه آه... انداخته جای کم کم رفتن از پیش علی کَم کَم بمان روی تو گرچه وَرَم کرده ولی با آن خوشم با همین روی به هم پیچیده و دَرهَم بمان  بهتر است رد شویم و به این نکته فکر کنیم که چرا حساسیت نسبت به این موضوعات اینقدر در بین بعضی از  شاعران آیینی کم شده است. هزار مرتبه شستم دهان به مشک و گلاب هنوز بردن نامت کمال بی ادبیست