eitaa logo
امام حسین ع
18.3هزار دنبال‌کننده
397 عکس
2هزار ویدیو
1.9هزار فایل
کانال مداحی و شعر و سبک https://eitaa.com/emame3vom
مشاهده در ایتا
دانلود
. دست به دست می شود بر همه هست می شود به وقت دیدنش چقدر دیده مست می شود چه دلخوش است مادرش چه دلکش است دلبرش ماه اگر ببیندش علی پرست می شود نشسته پا نمی شود دل از علی نمی کند کنار گهواره حسین پای بست می شود خوشا بحال این پدر که با وجود این پسر به وقت سختی و نبرد بی شکست می شود اگرچه این خانه درش بسته نمی شود ولی جمع نمی شود دگر سفره بخاطر علی روح تمام انبیا در اوست آکنده شود پیش ملاحت علی فرشته بازنده شود جذبهٔ عشق کافی است اگر که پلکی بزند دهر به یک‌ معجزه نگاه او بنده شود چنان که عمه اش شده زینت بابای خودش اوست برای پدرش به حق برازنده شود اگر دوباره قلعه ایی به جنگِ دین سپر شود به دست قدرت علی باز دری کنده شود کشتهٔ حمله های او که جای خود ولی ، علی به حالِ کشته یی اگر لطف کند زنده شود پیمبریست لایقِ فضائل و شمائلش امت عشق او بود لطف اله شاملش @emame3vom 🔸شاعر: .
2. چه صبح ملیحی.mp3
3.14M
( علیه السلام ) رُخش چه صبحِ مَلیحی لَبش چه آبِ حیاتی علیِّ اکبرِلیلاست چه شاخه نباتی بدونِ چشمه ی لَعلَش نبود در همه هستی نه چشمه ای نه قناتی نه دِجله ای نه فراتی دمیده برسردنیا چه آفتابِ بلندی رسیده در شبِ لیلا چه ماهِ بابرکاتی قدش چه سَروِبلندی، چه گیسویی چه کَمندی چه مرتضی سَکِناتی، چه مصطفی وَجَناتی چه دِلبَری چه دَلیری، چه بی مثال و نظیری چه یوسفی چه عزیزی، چه ماوَرایِ صفاتی حواسِ قافله رفته است در صدایِ اَذانش هَلا چه حَیِّ عَلایی، چه عَجِّلوا بِصَلاتی حسین با پسرش رَد شدند از غزلِ من پسر چه ماهِ جَمیلی، پدر چه بابِ نجاتی ... .
. علیه‌السلام ✍ طُفِیل عشق حسین‌اند آدمی و پری تو آمدی، که دل از دلبر جهان ببری جوانِ خوش قد و بالا! کریم آل حسین! چنان حسن، به کرامت در این قبیله، سری به خَلق و خُلق: محمّد، مرام و نام: علی به تو رسیده، چه میراث‌های پر گهری چه کرده است عبور تو با دلش؟ وقتی که از مقابل چشم حسین، می‌گذری ندیده ذات هوالعشق، چون تو مجنونی فقط حوالهٔ لیلا ست، این‌چنین پسری تو کیستی؟ که به یک آن، محمدی و علی تو کیستی؟ که به‌پا خاست، پیش تو قَمری به سوی کرب و بلا، راهی است، قافله‌ای خوشا به حال سوارانِ با تو هم‌سفری اذان بگو، که نماز وصال یاران است بگو که نام علی را به کربلا ببری چگونه شِبه نبی! در کمین جسم تو اَند؟ «تو کز مکارم اخلاق عالمی دگری» رسید جان جهان، بر لبش، از این روضه: که بوسه زد به لبانت، لبان تشنه‌تری وداع با پسری چون تو، می‌کُشد همه را دگر ببین، چه کُنَد؟ با دلِ چو او، پدری قدم بزن، دم آخر، که چشم‌های حسین دوباره بر قد و بالای تو، کُنَد نظری سلام کردم و باور نمی‌کنم یارا! دل شکستهٔ ما را، به پاسخی نخری «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» «اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل» ایام .
1. نازم به تجلای.mp3
3.51M
. ( علیه السلام ) نازم به تجلّایِ جمالِ علی اکبر دل بُرده ز ما حُسن کمالِ علی اکبر خال سیَه اش نقطه یِ بسم اللهِ عشق است خورشید زند بوسه به خال علی اکبر بنگر به جهادش که به میدان شهادت شد خون سر و سینه مدال علی اکبر او اَشبه طاها بوَد ای یوسف مصری در مُلکِ ادب کیست مثال علی اکبر؟ 6/12/1401 .
1. نازم به تجلای.mp3
3.51M
. ( علیه السلام ) نازم به تجلّایِ جمالِ علی اکبر دل بُرده ز ما حُسن کمالِ علی اکبر خال سیَه اش نقطه یِ بسم اللهِ عشق است خورشید زند بوسه به خال علی اکبر بنگر به جهادش که به میدان شهادت شد خون سر و سینه مدال علی اکبر او اَشبه طاها بوَد ای یوسف مصری در مُلکِ ادب کیست مثال علی اکبر؟ 6/12/1401 .
. علیه‌السلام 🔹اوَلَسنا عَلَی الحق🔹 ای خداجلوه و نبی‌مرآت مرتضی‌خصلت و حسین‌صفات انبیا در جلال تو شده محو اولیا بر جمال تو همه مات... ز تو نازد همیشه حلم و رضا به تو بالد هماره صوم و صلات نام حق را ز عزم توست بقا باغ دین را ز خون توست حیات جان اهل صلات قربانت اَشهَدُ اَنّ قَد اَقَمتَ صلات... از تو آنی دلم جدا نشود با توام با تو، در حیات و ممات مدح تو در زبان آل رسول بهترین سوره، خوش‌ترین آیات... دین حق را بقا، ز مکتب توست اَوَلَسنا عَلَی الحق از لب توست... به جلال نبی به ذات خدا که تویی آفتاب برج هُدی... نعت تو بر زبان دشمن و دوست مدح تو ذکر اهل ارض و سما ناخلف‌زادۀ ابوسفیان که دلش بود پر ز بغض شما کرد روزی سؤال از یاران که خلافت که را بود اولی همه از بیم جان خود گفتند: کاین جلال و شرف تو راست سزا گفت نه، باللّه این مقام بُوَد حق فرزند یوسف زهرا... همچو ختم رُسُل به خلق حَسَن همچو آل ثقف به رخ زیبا هم سخاوت ز دست او جاری هم شجاعت ز تیغ او پیدا گفت فضل تو دشمنت؛ «اَلفَضل، هِیَ ما تَشهَدُ بِهِ الاَعدا»... دین حق را بقا، ز مکتب توست اَوَلَسنا عَلَی الحق از لب توست... ای به نام خوش تو، احیا دل ای که دل با تو و تویی با دل همچو زندان ز مقدم یوسف با صفای تو شد مصفا دل... دل ز دست پدر بری آن‌سان که برد از رسول، زهرا، دل... با چنین حُسن احمدی زیبد که بری از علی اعلا، دل حرم خاص توست از رفعت چون خداوند حق تعالی، دل جُسته بر درگهت توسّل، جان یافته از رخت تجلّا، دل... حق به خون تو تا ابد زنده‌ست از محبّت چنان‌که احیا دل دین حق را بقا، ز مکتب توست اَوَلَسنا عَلَی الحق از لب توست 📝
‍ . سلام الله علیٰ شهزاده‌ی لیلا علی اکبر سلام الله علیٰ نورُالهدی مولا علی اکبر سلام الله علیٰ روحِ حسین بن علی بن ابیطالب سلام الله علیٰ عالیجناب آقا علی اکبر جمالش احمد مختار ، جلالش حیدر کرار وصالش وصل ذات ربّیَ الأَعلا علی اکبر عجب ماه دل آرایی ، چه نورُالله عظمایی! تماماً جلوه‌ی آیات أَعطَینا علی اکبر ببین وَجهِ هُوَالهُو را ، ببین طاق دو ابرو را ببین نور امیرالمؤمنین را با علی اکبر «رخش جنت ، لبش کوثر ، قدش طوبی ، علی اکبر» میان بیت ثارالله نورالله تابیده تعالَی الله خورشید از چه در مغرب درخشیده؟ مگر از عرش آوردند این شهزاده را امشب؟ که حالش را مَلَک از حاملان عرش پرسیده! مَلَک از بَهر کسب فیض امشب بر زمین آمد فلک از شوق دیدار از مدار خویش چرخیده پدر مانند جان بگرفت این نوزاد را در بر عمویش مثل قرآن بوسه زد ، بگذاشت بر دیده سحر می گفت این نوزاد را در مکّه دیدم من قمر می گفت «لاحول ولا...» تا دید خوابیده به روی دست‌های حضرت سقا علی اکبر سلام الله بر این نور ، بر این رحمت مطلق که دوشا دوش عباس است فردا صاحب بِیرَق سلام الله علیٰ لیلا که از دامان نورانی برای کربلا آورده میر خیبر و خندق چه می فهمیم از نورٌ علیٰ نورٌ علیٰ نوری که از پیغمبر و زهرا و حیدر می شود مُشتَق وجودش فانیِ فِی الله ، اَلمَمْسوس فی ذاته به موج نورُ ثارالله سر تا پاش مُستَغرَق ز بس بودند مشتاق جمال حضرت خاتم بنی هاشم وصال مصطفی را خواستند از حق ندا آمد که «اِنّا نَحنُ نَزَّلنٰا» علی اکبر اگر از خلقت نوریش بابا پرده بردارد از آن ترسم که خَلقُ الله سر از کفر در آرد به شکر نعمت اُمّ علی اکبر شدن ، باید الی یوم القیامه ام لیلا سجده بگذارد فدای عشق بابایش که جای ذکر لالایی به ذکر یاعلیّ و یاعلی تسبیح بشمارد کنار گاهواره می نشیند خیره بر رویش و تا وقت اذان از دیده اشگ شوق می بارد علی بگذاشت نامش را به عشق حیدر کرار حسین بن علی اسم علی را دوست می دارد دلش می خواست گیرد از خدا صدها علی اکبر ندیده چشم ها در غیر معصوم این جلالت را طلوعش بُرده از اهل حرم رنگ ملالت را برو در بیت ثارالله و بشنو از خلیل الله طنین جمله‌ی شیرینِ «آقا خوش به حالت» را ببین در صورت خورشید حسّ سَر به زیری را ببین بر چشم ماه آسمان دست خجالت را ز بسکه شبه خاتم هست ، می ترسم که جبرائیل برایش ناخود آگاه آورد حکم رسالت را چه نور و هیبتی دارد ، عجب شخصیتی دارد بنازم این شرافت را ، بنازم این اصالت را علی بن حسین بن علی ، آقا علی اکبر جمالش جلوه‌ی یاسین ، جلالش نور الرحمن گرفته ذوالفقار و مثل حیدر می دهد جولان چنان از میمنه تا میسره سَر زد ، که می گفتند خدایا قابض الارواح  یا رَعد است یا طوفان؟! مگر مولا امیر المومنین در بدر ظاهر شد؟ و یا شیر جمل آمد که بر فتنه دهد پایان رجز می خواند با ذکر انا بن حیدر الکرار  حسین بن علی می گفت بین خیمه ها ، ای جان دهان ها باز مانده چون دهان ذوالفقار او چنان مانند مولا یک تنه می تاخت در میدان که لشگر نعره می زد «لا فَتی الا» علی اکبر سراپایت تماماً مثل سر تا پای پیغمبر به خَلق و خُویُ و منطق جلوه‌ی والای پیغمبر پدر روی تو را می دید در ظاهر ، و در باطن نظر می کرد در روی تو بر سیمای پیغمبر بخوان قرآن ، سلام الله علیٰ اَنفاسِکَ القُدسی بخوان تا باز خلقت بشنود آوای پیغمبر همینکه سر به سجده می گذاری در نماز شب به گوش اهل خانه می رسد نجوای پیغمبر سرم خاک قدم هایت ،  فدای قد و بالایت نقابی زن به سیمایت ، که ترسم جای پیغمبر بَرَندَت تا مقام «قُربِ اَو اَدنی» علی اکبر! سلام الله علیکَ و علیٰ میلادِکَ المَسعود سلام الله علیکَ ای نبی در صورتت مشهود سلام ای آیه‌ی والشمس ثارالله رخسارت سلام ای رحمت بی انتها ، ای فیض نا محدود سلام ای نورِ «الرحمن علیَ العرش استویٰ» آقا سلام ای عشق عشاق الحسین ، ای کعبه‌ٔ مقصود تو عبد صالحی مثل عمو جانت ابوفاضل چه عبدی! صورتت آیینه‌ی وجه هُوَ المعبود شبی مدح تو زینت بخش مجلس بود شهزاده شبی در محفلی ذکر علی بود ، عاشقی فرمود علی مولا علی مولا علی مولا علی اکبر 🖋️حاج محمدعلی قاسمی .👇 ..•┄┅══༻○༺══┅┄
. السلام علی اول قتیل من سلاله الخلیل ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ خبر آمد خبری که دل ما شیدا شد خبر آمد که حسین ابن علی بابا شد خبر آمد که مدینه شده لبریز سرور وَ دل اهل ولا غرق تمناها شد خبر آمد که دل عرش به شور آمده است جان عشاق گرفتار گل لیلا شد خبر آمد و گدایان همگی جمع شدند روزی این همه سائل کرم زهرا شد خبر آمد که خبر دار کنید عالم را که دوباره گل رخسار نبی پیدا شد بی خبرهای جهان غافل از عشقند بلی که رسیده است علی ابن حسین ابن علی +++ همه آینه ها مات رخ و سیمایش سرمه اهل سماوات غبار پایش به سر گیسوی او سلسله بندان دل است دل داوود بود شیفته آوایش جان عشاق سپندی است به شوق رخ او بحر عشق است دو چشمان چنان دریایش زیر شمشیر غمش رقص کنان را عشق است که ز گلخنده او خنده کند بابایش دل بی تاب بیارید که تابش بدهد وَ بود داروی هر غصه و غم آوایش اگر از جانب او فیض به سائل برسد زورق جان و دل خسته به ساحل برسد +++ باید ای دل ز علی اکبر لیلا دم زد باید از شور جنون میکده را برهم زد نور شهزاده ارباب درخشیده شد و عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد در میخانه گشوده است بیائید همه ... که نباید ز می آل پیمبر کم زد پسر حضرت ارباب کرم آمده است که به وادی کرم طعنه به هر حاتم زد مصطفی خصلت و زهرا صفت و حیدر خو طلعت نیکوی او طعنه به جام جم زد دل اگر هست بیارید و به پایش ریزید همه با شوق علی شور جنون انگیزید +++ دل و دینم به فدای تو اذان گوی حسین این منم عبد و گدای تو اذان گوی حسین دل ارباب مرا خوب به هم می ریزد نفس و بانگ صدای تو اذان گوی حسین خاطر عمه سادات به تو وابسته وَ بود غرق صفای تو اذان گوی حسین گوشه چشمی کن و بنگر که شده شیدایی دل دیوانه برای تو اذان گوی حسین دل سُکان سماوات تلاطم می کرد پیش هر اوج نوای تو اذان گوی حسین چشم بد دور از آن قامت دلجوت علی که شده عرش پر از رایحه موت علی +++ غرش تیغ به دست تو خود حیدر بود لشگر از هیمنه ات توده خاکستر بود هر که می دید رخت محو جمالت می شد که رخت آینه صورت پیغمبر بود لحن تسبیح حَسَن می چکد از تسبیحت وَجَناتت همگی چون حسنی دیگر بود گاه میدان زدنت معرکه غوغامی شد ذکر پیشانی تو فاطمه اطهر بود رجز یا علی ات خصلت طوفانی داشت با تو میدان نه که میدان که خود محشر بود هم گل عارض تو غارت دلها می کرد هم ید حیدریت محشر و غوغا می کرد +++ مددی زاده ارباب گرفتار توایم سائل روز و شب کوچه و بازار توایم یوسف حضرت ارباب تماشا داری با کلاف دل بیچاره خریدار توایم تو طبیب دل بی تابی و ما بی تابیم دیر وقتیست که ما یکسره بیمار توایم روز محشر که سر از خاک لحد برداریم بعد از ارباب همه طالب دیدار توایم پای شش گوشه بخوان، حال حرم میخواهیم ما سیاهی سپاهیم و ز انصار توایم دل ما میل حرم دارد و بی تاب شده دل ما تنگ گل حضرت ارباب شده -حسنی ✍ ............... دل را اسیر لطف یاری آفریدند مشمول احسان نگاری آفریدند در جسم ما از روح ربانی دمیدند هم جسم و هم جانرا بهاری آفریدند دل‌های ما را جملگی مشتاق مشتاق مشتاق و در عین خماری آفریدند خاک گل ما را گرفتند از گل عشق ما را تماماً افتخاری آفریدند گر بنگری در خلقت افلاک تا خاک این جمع ما را ذوالفقاری آفریدند ما را اسیر ذوالفقار عشق کردند در ظل جود خاص باری آفریدند دل‌های ما را با غم دلبر سرشتند راحت بگویم با غم اکبر سرشتند نفروشم امشب حالت شیدائیم را در جمع مستان کسوت شیدائیم را گر دلبرم شاهنشه نسل جوان است نذر غمش سازم دل رسوائیم را نوکر نه، ذاکر نه، هستم خاک پایش او داده بر من منسب آقائیم را شوریدگی آوارگی دل بیقراری دارم من از او این دل هرجائیم را تصویر سیمایش که نقش سینه‌ام شد بانی شده این گردش صحرائیم را چشمان من بی اختیار از عشق او خیس می‌داند او این حالت دریائیم را امشب که مست و عاشق و بیتاب هستم پائین پای حضرت ارباب هستم دردم مداوا می‌شود با یک اشاره یک حاجت آوردم و آن‌هم یک نظاره افکنده سر باشم و با کشکول خالی حلقه بکوبم با دلی پر از شراره ای اولین تندیس عشق بیت ارباب ای خاک نعلین تو یک دنیا ستاره دریا اسیر چشم تو باشد همیشه یاقوت هم لب تشنه لعلت هماره خورشیدی و از ماه آل هاشمیون دل می‌بری هر لحظه بین گاهواره من کشتی طوفان‌زده در حال غرقم تو ساحل عشقی بده اذن کناره ای با شکوه ای با صلابت ای دلاور ای ذکر اهل آسمان شهزاده اکبر بر جلوه‌ی طاهائی‌ات الله اکبر بر شوکت مولائی‌ات الله اکبر بر عصمت و جود و عروجت بین محراب بر صولت زهرائی‌ات الله اکبر ادامه دارد... ✍ .
. عاشقی را کمی خطر باید دل مجنون و در به در باید وصل بی درد سر گوارا نیست همره وصل درد سر باید مهر اولاد را مجو از دل جستجو کردن از جگر باید صدقه دادن پسر داران از همه هر چه بیشتر باید این پسر را چنان پدر باید این پدر را چنین پسر باید کربلا درس میدهد به همه زیر پای پدر ، پسر باید السلام ای صفای شش گوشه عرش پایین پای شش گوشه آمدی جذبه‌ی چمن باشی اسوه‌ی نسل سینه زن باشی آمدی تا که غرق ذات خدا آمدی محو خویشتن باشی آمدی تا که بعد پیغمبر حاجت مردم قرن باشی آمدی ای عصای دست حسین پسر دیگر حسن باشی روح زهرا و مصطفی و علی سه نفر بین یک بدن باشی با چه ظرفیتی توانستی یک تنه کل پنج تن باشی لیلة القدر در نزول اکبر اشبه الناس بالرسول اکبر سدرة المنتهی ثمر داده باغ آئینه برگ و بر داده نوکران را ز خانه‌ی ارباب حضرت عشق تاج سر داده خاک پای تو بر دل سنگم ارزش کیمیا و زر داده حاجت مانده‌ی مرا ارباب با نگاه تو بیشتر داده مرتضی اشک شوق می بارد نوه داری چه لذتی دارد یاد دادی بهار بودن را نفس خود را مهار بودن را و تو آموختی چه خوب آقا از حسن سفره دار بودن را دست تو هر سلاح و شمشیری حس کند ذوالفقار بودن را به تو آموخت بوسه‌ی حیدر فاتح کارزار بودن را وسط معرکه ندارد خصم چاره ای جز فرار بودن را بال جبریل آرزو دارد زیر پایت غبار بودن را یاد دادی به ما کنار پدر سر به زیر و کنار بودن را یوسف اهل خانواده تویی در امامت امام زاده تویی از نگاه تو سروری می ریخت معجزات پیمبری می ریخت وجنات تو فاطمی بود و از تو رفتار حیدری می ریخت زیر سجاده‌ی مناجاتت بال جبریل عجب پری می ریخت سر بازار یوسف حُسنت فقط از عرش مشتری می ریخت از اذانت فقط نه از نامت سرّ الله اکبری می ریخت یاعلی زیر رقص شمشیرت سر یل های لشگری می ریخت تا شود دور چشم هر بد دل صدقه می دهد ابوفاضل از خداوند مان چه میگویی از مسیر جنان که میگویی دل بابا به وجد می آید دم مغرب اذان که میگویی تو بیا و خودت مرا برسان به همان آسمان که میگویی کاش باشم همان که میخواهی کاش باشم همان که میگویی از غلامان حلقه برگوشم به روی چشم آن که میگویی پشت پایت دعای بابا بود ربنا ربنای بابا بود عطش تو مجال رفع عطش از لب و بوسه های بابا بود خواهران بعد رفتنت گفتند علی اکبر عصای بابا بود ولدی یا علی ؛ علی ولدی آخرین ناله های بابا بود آنچه در بین خنده ها گم شد گریه‌ی بی صدای بابا بود به پسر ارث میرسد ز پدر کفن تو عبای بابا بود چشم تو روشن ای غیور حرم عمه آمد میان نامحرم 🖋محمدجواد پرچمی .