eitaa logo
امام حسین ع
19هزار دنبال‌کننده
399 عکس
2هزار ویدیو
1.9هزار فایل
کانال مداحی و شعر و سبک https://eitaa.com/emame3vom
مشاهده در ایتا
دانلود
‌. علیه‌السلام خوش آن‌زمانه که تو صبح‌صادقش بودی نگاهبان نگاه دقایقش بودی خوش آن هوا که حضور تو را تنفّس کرد به آن دهان که تو تسبیح ناطقش بودی خوش آن‌زمین که‌عبورتو را به‌بوسه نشست تویی که رازگشای حقایقش بودی خوش آن‌قلم که به‌شاگردی تو قد خم کرد تویی که جوهرۀ عشق خالقش بودی خوشا شهادت سرخی که چشم در راهش خوشا سلالۀ سبزی که لایقش بودی هنوز روشنی مذهب از درخشش توست که آفتاب پس از صبح صادقش بودی «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» «اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل» .
🔴 بند دوم نسیم دشت عطر گاهوارش را پراکنده / سحر، آرامش چشم خمارش را پراکنده / هیاهوی ملایک در هوای دیدن رویش / به خیمه عطر موی تابدارش را پراکنده / گل شش‌ماهه بوی یاس و لاله توامان دارد / شمیم عطرهای یادگارش را پراکنده / نهال نورسی در باغ طوبی سر برآورده / چه بی‌رحمانه طوفان شاخسارش را پراکنده / به یاد نوبهار پرپر دردانه‌ی زهرا / میان دشت، بابا، لاله‌زارش را پراکنده / به سمت آسمان، خون علی اصغر خود را / غم و اندوه قلب داغدارش را پراکنده / به جای دانه‌ تسبیح در سجّاده‌ عالم / هزاران دانه‌ سرخ انارش را پراکنده / بخواب ای آسمان شرمنده‌ روی تو لالایی / معطّر شد جهان از حلقه‌ موی تو لالایی 🔴 بند سوّم به میدان می‌رود آقا و آقازاده در دستش / برای یاری بابا، پسر، آماده در دستش/ به میدان رفت نوری، کوری چشمان خفّاشان / عزیز سرور آزادگان، آزاده در دستش / به میدان رفت با لبهای عطشان وارث باران / به اثبات کلام خود دلیلی ساده در دستش / به میدان رفت و بغضی می‌فشارد حلق عالم را / دلیل راه حق، تنها، مسیر جاده در دستش / نگاه تار ره‌گم‌کردگان امّا نمی‌بیند / خدا باب الحوائج را به مولا داده در دستش / نشان کردند صهبا را در آن مینای شش‌ماهه / میان دشت، ساقی، جام سرخ باده در دستش / به سمت خیمه باز آورد آقا‌زاده را آقا / عقیق و لعل و مرجان، گل به گل افتاده در دستش / عطش را در گلوی غنچه، تنها ساقه می‌فهمد / نگاه آخر نوباوه را قنداقه می‌فهمد ‎ 🔴 بند چهارم نگاهش العطش را ترجمانی دیگر آورده / ‎سکوت دردناکش اشک دنیا را در‌آورده / ‎عموعبّاس بی‌شک مشت آبی داشت تا اصغر / ‎ولی افسوس تیر از چشمهایش سر در‌آورده / ‎پدر روشن‌ترین نور صداقت بود و دینداری / ‎به اثبات سخن‌هایش دلیلی بهتر آورده / کدامین قلب سنگی در جواب حضرت باران / ‎به جای آب، پیکانی به سمت حنجرآورده / ‎خلیل کربلا دشت بلا را می کند نفرین / ‎که اسماعیل را مذبوح نزد هاجر آورده / ‎به میدان می‌رود بار دگر این بار بی‌اصغر / برای یاری دین خدا، تنها، سر آورده / جهان بعد از تو دیگر جای ماندن نیست فرزندم / شهید شیرخوارم، نور چشمم، ماه دلبندم 🔴 بند پنجم شهید داغ هجران تو با خنجر نمی‌میرد / که نقش خنده‌ات در این دو چشم تر نمی‌میرد / پس از فرزند خود با هر نفس جان می‌دهد بابا / هلا شمشیرها شرمی که او دیگر نمی‌میرد / نه مشکی مانده در این دشت خونین دل، نه سقّایی / چرا صهبا نمی‌جوشد چرا ساغر نمی‌میرد / حرم امن است با مردان جان بر‌کف در این میدان / که آیین علمداری در این کشور نمی‌میرد / محبّان علیِّ اصغر تو مرد میدانند / در ایران شور عشق آل پیغمبر نمی‌میرد / هزاران بار دیگر در دمشق و غزّه و کابل / شهیدش کرده‌اند اما علی اصغر نمی‌میرد / علی اصغر فراوان است در آغوش گهواره / بخوان مادر حدیث عشق را در گوش گهواره 🔴 بند ششم طنین روضه در شب‌های نخلستان؛ علی اصغر / یل میدان علی‌اکبر، گل میدان علی‌اصغر / نمانده یار و یاور در میان لشکر بابا / به راه دین ِحق همراه و پشتیبان علی اصغر / دلیل گونه های شرم‌آگین گل سوری / دلیل اشک‌های ممتد باران علی اصغر / چو عطر یاس در سرتاسر عالم بهارافزا / چو شاخ گل میان باد، دست افشان علی اصغر / در این دنیای ناآرام، نامش نور، ذکرش گل / در این دریای موجاموج کشتیبان علی اصغر / توسّل کن به یک تار نخ از قنداق خونینش / هزاران درد دل را می‌کند درمان علی اصغر / / تویی باب الحوائج حاجت ما را تو می دانی / برای خاک تشنه مژده لبخند بارانی. .
. بگذار تا بگویند ما اهل گریه هستیم هم اهل ناله کن ها یا اهل گریه هستیم از ما نفس به سینه با روضه تازه گردد دل زنده از حسینیم تا اهل گریه هستیم هر کس به میل نَفسَش با عده ای بگردد ما یاد کربلا و با اهل گریه هستیم وقتی که چشم مهدی هرروز وشب بگرید پس بی سبب نباشد ما اهل گریه هستیم بگذار تا بگرییم مانند او شب و روز جز این اگر که باشد نا اهل گریه هستیم محسن غلامحسینی✍ ._______________ 🔹محرم تا صفر🔹 از آغاز محرم تا به پایان صفر باران نشسته بر نگاه اشک‌ریز ما عزاداران محرم از سفر آغاز شد با کاروان دل صفر با رفتن خیرالبشر، دل می‌سپارد جان محرم زخم‌های جاودان بر دل مکرر زد صفر پاشید طوفان نمک بر زخم بی‌پایان محرم کاروان زخم‌ها مهمان صحرا شد صفر بار دگر آورد سمت کربلا مهمان محرم هفت‌گردون روضه‌خوان آل طاها شد صفر شد هفت‌دریا غرقِ خون دل در این طوفان محرم با حسین فاطمه ماه شهیدان شد صفر با قلب تنهای حسن شد درد جاویدان محرم سورۀ کهف از لب خونین تلاوت شد صفر شمس‌الشموس عشق شد تفسیر الرحمان محرم تا صفر مشکی‌ست یکسر رنگ شهر ما حسینیه، خیابان، تکیه، مسجد، کوچه و میدان مگر اشک غزل در روز محشر آبرو باشد وگرنه ما کجا و نام پاک آبرومندان 📝 ................... . این روزها اگر که دلم غرق ماتم است دلتنگ روزهای نخست محرم است چشمم هنوز خیره به اشعار پرچم است «باز این چه شورش است که در خلق عالم است» اشک آنقدر که باید و شاید نداشتم شرمنده‌ام برای غمش کم گذاشتم قطره بدون عشق به دریا نمی رود پایی که روضه آمده هر جا نمی رود هر کس پیِ غلامی این خانه می رود «هرگز ز یاد حضرت زهرا نمی رود» چشمان ما همینکه ز گریه نشان گرفت مثل همیشه فاطمه تحویل‌مان گرفت ای وای اگر که ماه محرم نداشتیم والله بی حسین خدا هم نداشتیم داغش نبود اگر دل خرّم نداشتیم «ای کاش غیر غصه او غم نداشتیم» آیا نظیرش آمده در عالمین؟ نه ما را گدا کنید ولی بی حسین نه بعد از وفات کاش محبت به من کنید جسم مرا محافظت از سوختن کنید با اشک روضه شستشوی این بدن کنید «بر من لباس نوکری ام را کفن کنید» یک لحظه هم مباد زمان را هدر دهید پیش از همه امام رضا را خبر دهید تا خواندمش بدون کلامی قبول کرد دادم به هر طریق سلامی قبول کرد طعنه نزد به من تو کدامی؟ قبول کرد «بی امتحان مرا به غلامی قبول کرد» سجده به خاک او عمل واجب من است ایرانی‌ام امام رضا صاحب من است هنگام مرگ سائل سلطان شدن خوش است چشم انتظار شاه خراسان شدن خوش است مثل خودش غریب و پریشان شدن خوش است در خاک غلط خوردن و گریان شدن خوش است از سوز زهر رنگ رخ او سفید شد آقا شبیه مارگزیده شهید شد صد شکر زخم تیر روی پیکرش نبود هنگام دست و پا زدنش خواهرش نبود چشمی به فکر غارت انگشترش نبود دستی پی کشیدن موی سرش نبود این داغ ها برای حسین است والسلام اوج بلا، بلای حسین است والسلام ✍ .
. خون می‌چکد ز داغ جگرهای سوخته در هر طرف رها شده پرهای سوخته خون گریه می‌کنند درختان بی‌ثمر بر شانه‌های شانه‌به‌سرهای سوخته آوار خانه‌های امید است و کوه غم بر دوش زخم خورده‌ی درهای سوخته بر روی دست نام خودش را نوشته بود... نامی نمانده است به سرهای سوخته غزه میان بهت بشر شعله می‌کشد در حسرت حقوق بشرهای سوخته زینب تویی هنوز پرستار خستگان نام تو مرهم است به پرهای سوخته باید "که اشک در غم ما پرده در شود وین راز سر به مهر به عالم سمر شود" ....... سمر شود: حکایت شود ، مشهور شود .