.
#شور احساسی و حماسی
#امام_حسین و #حضرت_رقیه سلام الله علیهم
#علی_حاجیان_فر
➖➖➖
سفینة النجاته
نام اباعبدالله رافع مشکلاته
چهارده قرنه که
سیاهی پرچم روضه نور کائناته
نعم الامیره_ شمس منیره
تو منجلاب آخرالزمان دستمو میگیره
نوکرحسین غیر این خونه که جایی نمیره
(نعم الامیره ۲)
خورشیدم حسین / همه امیدم حسین
جونم رو یروزی واست میدم حسین
هرجارو که گشتم آقا والله قسم
اربابی به خوبیِ تو ندیدم حسین
مولانا حسین
---
مجاهد سه ساله
هزارسال دیگه مثل تو بیاد محاله
رقیه خاتون بی بی
نام تو همترازِ با قسم جلاله
زیبا رقیه_ غوغا رقیه
تا صبح محشر پرچمت بالا رقیه
ای اعتبارو آبروی دنیا رقیه
(غوغا رقیه۲)
نور نیرینی و ماه عالمین
زندگیم فدا رقیه بنت الحسین
از هرچی تلعقه من دل میکنم
زیر پرچم رقیه(س) سینه زنم
مولاتی یا رقیه
➖➖➖
.👇
km_20230514_1080p_12f_20230811_141735_00.mp3
3.22M
🔳 #شور_احساسی و حماسی امام حسین و حضرت رقیه سلام الله علیهم
📜 سفینة النجاته
🖊به قلم #علی_حاجیان_فر
.
#امام_حسین
هر که شد خادم درگاه شما "محتشم" است
هر که آمد به گدایی شما ، "مُقبل"شد
این چه سرّی است که هر بار شنیدیم حسین
اشک از دیده مان ریخت و غم ، حاصل شد
روضه خوان گوشه ای از صحن صدایش لرزید
صحبت از فاطمه و اُشتر بی محمل شد
بعد هر بار هجوم سم اسبان ستبر
آیه ی "راضیهً مرضیه" ای نازل شد
ماه وخورشید کجا این همه نزدیک هم اند؟!
غیر بین الحرمینی که مرا واصل شد
فرصت ناب وداع از کفمان رفت که رفت
اشک بین من و شش گوشه تان حائل شد
شعر را خواندم و با کل حرم گرییدم
"اَوْجَبَ اللّهُ لَهُ الْجَنّةً"مرا شامل شد
#یا_حسین_علیه_السلام
✍#فاطمه_اکرمی
.
.
#امام_حسین
السلام علی الشیب الخضیب
چند بیت برای نخواندن :
سر از تنت جدا شد ، ای خاک بر دهانم
با زینبت چها شد ، ای خاک بر دهانم
مظلومی ات ندیدند ، آخر سرت بریدند
از تن سرت جدا شد ، ای خاک بر دهانم
تا خیمه ها رسیدند ، آتش بر آن کشیدند
تا گوشواره وا شد ، ای خاک بر دهانم
بر چشم خواهر تو ، رأس مطهر تو
بر روی نیزه ها شد ، ای خاک بر دهانم
مادر به قتلگاهت ، محزون کند نگاهت
در نوحه و عزا شد ، ای خاک بر دهانم
با تیر و نیزه و سنگ ، خون زد به چهره ات رنگ
رویت چه دلربا شد ، ای خاک بر دهانم
بمیرم از برایت ، بعضی ز زخم هایت
با ضربه ی عصا شد ، ای خاک بر دهانم
بر سینه ات نشست و ، وای استخوان شکست و
جسمت جه جا به جا شد ، ای خاک بر دهانم
با دشنه ای که غدار ، می زد دوازده بار
از روی سینه پا شد ، ای خاک بر دهانم
کندی خنجر ای وای ، ناله ی مادر ای وای
زجر این همه چرا شد ، ای خاک بر دهانم
گوید غریب مادر ، از چه شدی تو بی سر
در ناله و نوا شد ، ای خاک بر دهانم
آن چه که بر سر آمد ، از ضربه ی در آمد
این اجر مصطفی شد ؟ ای خاک بر دهانم
در پیش چشم زینب ، با نعل تازه مرکب
بر پیکرت روا شد ، ای خاک بر دهانم
از چه کفن نداری ؟ یک پیرهن نداری
جسمت به بوریا شد ، ای خاک بر دهانم
#محمدعلی_شهاب✍
.
.
🏴 #محرم۱۴۰۲
#زمینه #شهادت
#حضرت_رقیه سلام الله علیها
#احسان_نرگسی ✍
〰️〰️〰️〰️〰️〰️
حق بده اینجور اگه نامرتبم - اگه پریشونم
اگه یه شب دیگه تو رو نبینمت - زنده نمی مونم
چقد دلم میخواد یه بار دیگه منو - بغل کنی بابا
چقد دلم میخواد دوباره بشینم - رو شونه ی سقا ۲
می زدنش زیر دست و پا می گفت بابا بابا بابا
جونی نداشت اما بی صدا می گفت بابا بابا بابا
〰️〰️〰️〰️〰️〰️
نمی تونم راه برم اما بابا جون - می کشنم زوری
مگه یه دختر که پر از زخمه پاهاش - هل میدن اینجوری
روی سر عمه ی من داد نکشین - ما هم خدا داریم
شبا توو کابوس می بینم با عمه هام - میون بازاریم ۲
نیمه شب از خواب که می پرید می گفت بابا بابا بابا
پاشو روی زمین می کشید می گفت بابا بابا بابا
〰️〰️〰️〰️〰️〰️
من که خودم گوشوارمو میدم بهت - چی میخوای از جونم
مگه خودت دختر نداری بی حیا - ببین چه حیرونم
هر کاری کردم خاطرات بزم می - نشد فراموشم
چجوریه هر کسی از راه می رسه - میزنه توو گوشم ۲
با دست بسته می خورد زمین می گفت بابا بابا بابا
با چش خیس و دل حزین می گفت بابا بابا بابا
.
#پنجم_صفر
#شب_سوم_محرم
.
Narimani_fadaeian-moharam-9403_(2).mp3.mp3
17.64M
📋موهات چرا سوخته پدر
#روضه_حضرت_رقیه (س)
#شب_سوم_محرم
#پنجم_صفر
#سید_رضا_نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ممنونم که قدمرنجه کردی بابایی
روز و شب رو شمردم که پیشم بیایی
میخوام امشب دیگه پیشت آروم بخوابم
میشه بابا برا من بخونی لالایی؟
میخواستم بشینم رو زانوت
یا که سر بذارم رو بازوت
شونه بزنم من به گیسوت
ولی تو اومدی با سر
موهات چرا سوخته پدر
چرا شدی پر از خاکستر؟
تا حسودا، بابای گلم رو ببینن
میشه بابا، بیایی تو این شهر تو با من
هی میگن تو یتیمی و بازیم نمیدن
مارو هرروز تو بازار میبینن میخندن
میدونستم آخر میایی
قربونت برم من بابایی
بهتر از همه باباهایی
میدونی خوب میشد چقد
اگه عمومم میومد
دیگه کسی مارو نمیزد
با این دستام، میکردم آتیشا رو خاموش
کاش نپرسی، موهای سر دخترم کوش
توی صحرا، یه شب که زمین خورده بودم
مادر تو، رسید و گرفتم تو آغوش
دیدم مادرت قد کمونه
اون هم مثل تو مهربونه
خورده مثل من تازیونه
میگفت تورو هم مثل من
پهلوتو با پا میشکنن
غسلت میدن از زیرِ پیرهن
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.
🏴سبک #زمینه مصیبت اهل بیت علیهم السلام اول ماه صفر ورود کاروان اسرا به #شام
#زمینه_اسارت
#رسیده_به_شام_بلا
🏴بند اول
رسیده به شام بلا کاروان ای امان
آجرک الله حضرت صاحب العصرو زمان
عمه جانت رسیده،پشت دروازه ی شام
بچه هارو آورده،میونه این ازدحام
دخترارو آورده،بین انظار عوام/وای...حسین
رسیده خسته زینب،تا بشه بی احترام
بریزن رو سرش سنگ،جای گل از روی بام
بشنوه از زبون،شامیا لفظ دشنام/وای...حسین
🏴بند دوم
شده به رنگ خون تو ای حسین آسمون
شده از این درد و بلا خواهر تو قد کمون
چی گذشته به زینب،چه بلاهایی دیده
دیده از غم رقیه،شده قامت خمیده
بی برادر به اینجا،با حقارت رسیده/وای...حسین
توی بازار شام و،کوفه اینارو بردن
چقد از مردماشون،سنگای شامی خوردن
بازم از روی نیزه،سرو پایین آوردن/وای...حسین
#شام_بلا
#اسارت #دروازه_ساعات
✍️🎵کربلایی امیرحسین سلطانی
✍️کربلایی مجید آقاجانی
👇
.
#شب_سوم_محرم
#امام_زمان
#پنجم_صفر
یا دست رویِ سینهی آزرده میزنی
یا داد مثلِ پیرِ جوانمُرده میزنی
داری کنارِ مادرِ خود آه میکِشی
وقتی گلاب بر گُلِ پژمرده میزنی
وقتی حسین میکِشی آقا به جان تو
آتش به اینهمه دلِ افسرده میزنی
ما بی حساب وقفِ حسینِ توایم و تو
امضا به زیرِ نامهی نشمرده میزنی
ما زنده میشویم در این روضهها ، سَری
بر مجلسی که بارِ غمت بُرده میزنی
ما را که میکُشی چقدر رویِ سینهات
با یادِ عمههای کتک خورده میزنی
#یاشبیر
#دکتر_حسن_لطفی
.
.
#شب_سوم_محرم
#امام_زمان
تا کجا سامان نیابیم و پریشانی کِشیم
تا به کِی تلخیِ این شبهایِ طولانی کِشیم
نوبتِ ما میشود آیا ؟ به ما هم سر زنی
رد شو از اینجا که بر راه تو پیشانی کِشیم
ما نفهمیدیم کِی ما را صدا زد فاطمه
مِنَتِ این لطف را با چشمِ بارانی کِشیم
شرط یاری تو را فهمیدهام قبل از خودت
باید اول بارِ این یارِ خراسانی کِشیم
میشود در وقت جان دادن رضا را دید و مُرد
دست از غیرش اگر چون مَرد سلمانی کِشیم
دست ما را رو نکردی دستِ رد کار تونیست
دستگیری کن که دست از هرچه میدانی کشیم
وای بر ما ما نمردیم و شنیدیم از غمت
زخمِ این شرمندگی داغِ گرانجانی کشیم
مادرت غش کرد وقتی وا حسینت را شنید
باید امشب داد زد تا دردِ ویرانی کشیم
تازه میفهم اگر طفل یتیمی گم شود
میشود صد خار را از بین دامانی کشیم
(حسن لطفی)✍
.