.
🟢 حکایات مناجاتی
4⃣دست گیری امام صادق (ع)
ابوبصیر می گفت: همسایه ای داشتم که از معاونین و همکاران سلطان جور و ستم بود و ثروت زیادی از کنار این سلطان بدست آورده بود و کنیزان و غلامانی داشت و هر شب مجلسی از هواپرستان و عیّاشان تشکیل می داد و به لهو و لعب و عیش و طرب می گذرانید و چند کنیز آوازه خوان و مطرب داشت که می خواندند و شراب می دادند و می خوردند و چون همسایه و مجاور من بود همیشه صدای آن منکرات از خانه او به گوش ما می رسید و ما را ناراحت می کرد.
چندین بار به او گوشزد کردم که صدای ساز و آوازت مرا و خانواده ام را اذیت می کند... ولی متأسفانه نمی پذیرفت هر دفعه به او اصرار و مبالغه می نمودم تا یک روز گفت: من مردی مبتلا و معتادم و اسیر شیطان شده ام اما تو گرفتار شیطان و هوای نفس نیستی. اگر وضع مرا به صاحب خود آقا حضرت صادق (ع) بگویی شاید حضرت دعایی کرده و خداوند مرا از پیروی نفس نجات دهد.
ابوبصیر گفت: سخن آن مرد بر دلم نشست. صبر کردم تا وقتی که خدمت حضرت صادق (ع) رسیدم و داستان همسایه ام را به آن حضرت عرض کردم. حضرت فرمود: وقتی که به کوفه برگشتی او به دیدن تو خواهد آمد، به او بگو جعفر بن محمد می گوید آنچه از کارهای زشت می کنی ترک کن من برایت بهشت را ضمانت می کنم.
برگشتم به کوفه مردم به دیدنم آمدند او نیز با آنها بود، همین که خواست حرکت کند نگاهش داشتتم وقتی اطاق خلوت شد. گفتم وضع تو را برای آقا امام صادق (ع) شرح دادم حضرت فرمود: سلام مرا به او برسان و بگو آن حالت زشتت را ترک کن تا من برایت بهشت را ضمانت کنم.
تا این سخن مرا شنید گریه اش گرفت. گفت تو را به خدا آقا امام صادق (ع) این حرف را به تو زد؟ گفتم بخدا قسم حضرت فرمودند.
گفت پس همین مرا بس است از منزلم خارج شد پس از چند روز که گذشت یکی را دنبال من فرستاد، وقتی پیش او رفتم دیدم پشت در ایستاده و برهنه است گفت: هرچه در خانه مال داشتم در محلش صرف کردم و چیزی باقی نگذاشتم اینکه می بینی از برهنگی پشت درب ایستاده ام.
من سریع به دوستان مراجعه نمودم و مقداری لباس که او را تأمین کند تهیه کرده برایش آوردم، بعد از چند روز باز پیغام داد مریض شده ام بیا تو را ببینم در مدت مریضیش مرتب از او خبر می گرفتم و با داروهایی به معالجه اش مشغول بودم، بالاخره یک روز به حال احتضار رسید، در کنار بسترش نشسته بودم و او در حال مرگ بود، در این موقع بیهوش شد. وقتی بهوش آمد در حالیکه لبخند می زد گفت: ای ابابصیر صاحبت آقا حضرت صادق (ع) به وعده خود وفا کرد، این را گفت و دیده از جهان بست. در همان سال وقتی به حج رفتم در مدینه خدمت حضرت صادق (ع) رسیدم، در منزل اجازه ورود خواستم، همینکه وارد منزل شدم هنوز یک پایم در خارج منزل بود که حضرت فرمود: ای ابابصیر دیدی ما به وعده خود نسبت به همسایه ات وفا کردیم.
📚منبع:
علامه مجلسی، بحارالانوار، ج ۱۱
#ماه_مبارک_رمضان
#رمضان۱۴۴۲
#حکایت
#امام_صادق_ع
..
.
#زمزمه
#مناجات_با_خدا
(گریز به روضه شام)
خدای مهربونم
باز هم ترو میخونم
حالا که اومدم من، میخوام پیشت بمونم
دیگه قبولم کن، بنده خوب تو باشم
اهل ایمان و تقواشم، اهل دعاشم
دیگه قبولم کن، تا دیگه پاک و زیبا شم
بلکه مثل شهیدا شم، عبد خداشم
من و ببخش، اگه برات، بندگی نکردم
من و ببخش، یه روز با تو زندگی نکردم ۲
خدای من ۲ / الهی العفو . . . . . .
خدا به من نگا کن
با خودت آشنا کن
میخوای خوب بشم من و، راهی کربلا کن
کرب و بلا یعنی، حس خوب دعا داشتن
حال اشک و بکا داشتن، کنار ارباب
کرب و بلا یعنی، درد دیرین نوکرها
عشق شیرین نوکرها، مزار ارباب
من و ببر، اونجا میخوام با خیال راحت
گریه کنم، یه کم برا روضه اسارت
حسین من ۲ / ای عزیز زهرا . . . . .
رفتی و ازدحام شد
زینب بی احترام شد
قافله اسیری، وارد شهر شام شد
دروازه که واشد، پُر شدیم از کبودیها
پشت هم از یهودیها، کتک میخوردیم
دروازه که وا شد، چه بپاشو و بریزی شد
وقتی حرف از کنیزی شد، ای کاش میمردیم
صبح تا غروب، با سنگ و چوب افتادن به جونم
مردها زدن، زنها زدن، بریده امونم ۲
حسین من ۲ / ای عزیز زهرا . . . . .
شعر:
۲ بند اول) حسین محمدی فام
بند روضه) آقای محمد اسداللهی
#ماه_مبارک_رمضان
#مناجات
#زمزمه
👇
.
🟢 حکایات مناجاتی
6⃣ ای خدای گنهکاران
یک روز حضرت موسی (ع) در کوه طور در مناجات خود عرض کرد:
یااله العالمین (ای خدای جهانیان) جواب آمد: لبیک! سپس عرض کرد: یا اله المُطیعین (ای خدای اطاعت کنندگان) جواب آمد: لبیک! سپس عرض کرد: یا اله العاصین (ای خدای گنهکاران) این دفعه سه بار شنید لبیک، لبیک، لبیک!
حضرت موسی (علی نبینا و آله و علیه السلام) عرض کرد خدایا حکمتش چیست که تو را به بهترین اسامی صدا زدم یک بار جواب دادی، اما تا گفتم ای خدای گنه کارها سه بار جواب مرا دادی؟
خطاب شد: ای موسی! عارفان به معرفت خود و نیکوکاران به کار نیک خود و مطیعان به اطاعت خود اعتماد دارند، ولی گنهکاران جز به فضل من پناهی ندارند اگر من آنها را هم از درگاه خود ناامید گردانم به درگاه چه کسی پناهنده شوند؟!
📚منبع:
زبده القصص ،جلد ۲
#ماه_مبارک_رمضان
#رمضان۱۴۴۲
#حکایت
#یااله_العاصین
#توبه #گریز_جوشن_کبیر
.
.
مبدل السیات بالحسنات
🟢 حکایات مناجاتی
7⃣ توبه از شراب
وقتی که آیه تحریم شراب فرود آمد منادی حضرت رسول اللَّه (ص) ندا داد کسی نباید شراب بخورد. روزی رسول اکرم (ص) از کوچه ای می گذشتند؛ اتفاقاً یکی از مسلمانها شیشه شرابی در دست داشت وارد همان کوچه ای شد که حضرت داشتند می گذشتند.
تا حضرت رسول خدا (ص) را دید می آید خیلی ترسید، گفت الآن است که آبرویم بریزد (زیرا به حضرت خیلی علاقه داشت) گفت خدایا غلط کردم توبه کردم و دیگر لب به خمر و شراب نمی زنم فقط مرا جلوی حضرت رسول اکرم (ص) رسوا نکن.
وقتی که نزدیک حضرت شد. حضرت رسول اللَّه (ص) فرمود: در این شیشه چیست؟ از ترس گفت آقا سرکه است. آن حضرت فرمود: اگر سرکه است قدری در دست من بریز حضرت دست مبارک را پیش برد.
آن مرد هم شیشه را برگردانید یک وقت متوجه شد که مقداری سرکه در دست حضرت ریخته شده. مرد به گریه در آمد و گفت یا رسول اللّه قسم بخدا که در این شیشه شراب بود ولی چون توبه کردم و از خدا خواستم که مرا رسوا نکند خدا هم توبه مرا قبول کرده و دعایم را مستجاب فرموده.
حضرت رسول اکرم (ص) فرمود: چنین است حال کسی که توبه کند از گناهان خود و خداوند متعال تمام سیئات و بدیها و زشتی های او را تبدیل به حسنه و خوبی فرماید: «اولئک یبدّل اللّه سیّئاتهم حسنات.»
📚منبع:
گناهان کبیره مرحوم شهید دستغیب، ج ۲
#ماه_مبارک_رمضان
#رمضان۱۴۴۲
#حکایت
#توبه #گریز_جوشن_کبیر
.
.
#شب_قدر
#شب_نوزدهم
آن لحظه كه مرگ در كمينم باشد
اي كاش علي هم نشينم باشد
در اول شب براي من كاري كن
شايد شب قدر آخرينم باشد
#مهدي_قاسمي
.
#نوحه سنتی
سبک حاج اکبر ناظم
ای شیعیان وقت غم و عزا شد
مولا امیر المومنین فدا شد
حاجتش روا شد
فرق او دوتا شد
مولا علی با حال خسته
شد زائر پهلو شکسته
جانم علی جانم علی جان
محراب کوفه قتلگاه مولا
می اید امشب ناله های زهرا
بین خون نشسته، با سر شکسته
زینب ببندد زخم حیدر
با چادر خاکی مادر
جانم علی جانم علی جان
دل واپس حال حسین و زینب
شد روضه خوان کربلایش امشب
الوداع دخترم، یار و همسنگرم
می آیم ای نور دو دیده
در پیش جسم سر بریده
جانم حسین جانم حسین جان
#سبک_حاج_ناظم
#امام_علی #شهادت
❣﷽❣
🔲#سینه_زنی_حضرت_علی_ع
◾️#سبک_حاج_اکبر_ناظم
▪️#سنتی
رسد ز عرش کبریا این ندا
الا الا قد قتل المرتضی
مهدی زهرا شده صاحب عزا
کشته شد ای خدا
وصی مصطفی
(به مسجد کوفه چه رخ داد
عرش خدا به لرزه افتاد)
🔲علی علی یا علی مولا
علی که مظهر جلالت بود
علی که منکر ضلالت بود
فدایی راه عدالت بود
گشته سجده گاهش
زکین قتلگاهش
( فردا علی قبله ی حاجات
فاطمه را کند ملاقات ) 2
رسد ز عرش کبریا این ندا
الا الا قد قتل المرتضی
مهدی زهرا شده صاحب عزا
کشته شد ای خدا
وصی مصطفی
(به مسجد کوفه چه رخ داد
عرش خدا به لرزه افتاد ) 2
🔲علی علی یا علی مولا
گنجینه ی علوم کبرایی
ابن عم و وصی مصطفایی
شهید تیغ اشق الاشقیایی
معنی هل اتی ، علی مرتضی
( شدی تو در کعبه ولادت
شهید محراب عبادت ) 2
🔲علی علی یا علی مولا
داغ مدینه تازه شد دوباره 2
از فرق هستی می چکد ستاره 2
درد او دوا شد ، حاجتش روا شد
( مولا مظلومان چه تنها
پر می کشد به سوی زهرا ) 2
🔲علی علی یا علی مولا
https://eitaa.com/emame3vom/42186
👇
.
#نوحه_سنتی
#امام_علی
101_امیرالمومنین علی علیه السلام
نوحه
نوحه می خواند در سما جبرئیل
که مظهر العجائب گشته قتیل
رنگ شفق شد رخساره ی ماه
یا صاحب الزمان آجرک الله
_____
یک عمر ، علی انتظار قاتل داشت
زخمی بر روی سر ، زخمی به دل داشت
بعد از فاطمه شد محرمش چاه
یا صاحب الزمان آجرک الله
______
استخوان در گلو ، خاری به دیده
هر گز مردی چنین داغی ندیده
شد بهر زهرا خانه قتلگاه
یا صاحب الزمان آجرک الله
...............................
@emame3vom
102_یا امیر المومنین علی علیه السلام
نوحه
امشب شهر کوفه عزا گرفته
امیرالمومنین شفا گرفته
شد اول مظلوم قتیل و مسموم
یا صاحب الزمان عجل ظهورک
______
بابای یتیمان چه غریبانه
از خانه میرود اما شبانه
شد دفن مولا مانند زهرا
یا صاحب الزمان عجل ظهورک
👇
.
#شب_نوزدهم
#شهید_محراب
شب نوزدهم ماه رمضان
زبان حال حضرت ام کلثوم با #امام_علی امیرالمؤمنین علیهمالسلام
خورده گره نگاه تر تو به آسمان
داری گلایه می کنی از ظلمت جهان
یک عمر بوده همدم تو چاهی و کنون
گفتی تمام درد دلت را به آسمان
تو قهرمان خیبر و بدری چرا پدر
در زیر بار غربت کوچه شدی کمان
مانده هنوز یاد تو حمله به خانه و
بازور بردن تو به مسجد کشانکشان
از یاد تو نرفته ترک خورد دنده ای
در بین درب خانه و دیوار ناگهان
مسمار داغ آمد و مادر کشید آه
نشکفته غنچه ی تو شد از کینه ها خزان
از بعد غسل زخم و کبودیّ مادرم
دیگر نماند بر تن بی جان تو توان
وقتی گذاشتی تو گلت را درون قبر
گویا که رفت همره او از تن تو جان
حق می دهم پدر که تو سی سال خسته ای
از دیدن مغیره و قنفذ به هر مکان
فهمیده ام از این همه بی تابی ات کنون
رازی درون سینه ی خود کرده ای نهان
بابا ببین برای تو دل شور می زند
امشب نرو به مسجد و درپیش من بمان
قلّاب درب خانه شده سد برابرت
گفته نرو ز خانه ی ما، مرغ بی زبان
رفتی و رفت از دل من طاقت و قرار
رفتی و ماند بر دل من درد بی کران
رفتی به سوی مسجد واز آن مناره اش
بر کوفیان شنیده شود آخرین اذان
چندی دگر میانه ی محراب بندگی
رأست شکاف می خورد از تیغ نهروان
موی سپید تو شود از خون خود خضاب
توصیف درد تو بشود خارج از بیان
گیرم که داغ تو بشود فاش بر حسین
از زینبت چگونه کنی رأس خود نهان
با لکّه خون ِ پیرُهَنت نیمه جان شود
او جای اشک خون ز دو دیده کند روان
طاقت ندارد او که ببیند سر تو را
بیند چگونه رأس حسینش روی سنان
بیند چگونه در لب گودال قتلگاه
یک چکمه روی سینه ویک نیزه در دهان
وای از دمی که او وسط مجلس شراب
بیند سری جدا و لبی زیر خیزران
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
.
.
#شب_قدر
#توسل_به #امام_زمان علیه_السلام
#سبک_سلام_آقا
سلام آقا یه عمره مبتلاتم من
کجایی که ببینی چشم به راتم من
شب قدره دعام اینه که برگردی
تویی درمون تو تنها مرهم دردی
کدوم خیمه تو امشب روضه می گیری
بمیرم که از این دنیا تو دلگیری
منم نوکر ببخش که روسیاهم من
ولی بی تو ببین که بی پناهم من
به راه تو نرفت عمر تباه من
شکسته شد دل تو با گناه من
حالا آقا به حال من نگاهی کن
سوی خیمه ت منو آقا تو راهی کن
میخوام آقا همیشه نوکرت باشم
بشم کلبت عزیز مادرت باشم
تو این شبها توهم غمگین بابایی
دو چشم تو با داغش گشته دریایی
چقدر کینه چقدر این دشمنا پستند
به چه جرمی سر باباتو بشکستند
کجایی که بگیری دادِ مولا رو
بدی آقا جواب آه زهرا رو
هنوز مادر میون درب ودیواره
ببین سینه ش هنوز زخمی مسماره
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
.