.
#زمزمه
#حضرت_عباس_ع
#شب_نهم_محرم
مگه قول ندادی می ری آب میاری
مگه قول ندادی که تنهام نذاری
پاشو آبرویم پاشو لشکر من
بدون تو غم ها میریزه سر من
پاشو که نباشی جسور میشه دشمن
بدون تو غرق غرور میشه دشمن
کی بعد از تو داره هوا خواهر تو
جلو او می بندن رو نیزه سر تو
۲
هنوز رو لب تو رد بنده مشکه
یه چشم تو خونو یه چشمت پر اشکه
فدای سرت که نشد آب بیاری
تنت آب شده از غم و بی قراری
چقد سخته بی دست ز رو اسب بیافتی
جلو چشم دشمن یه آخم نگفتی
هزارتا پره تیر میبینم تو جسمت
باقی مونده عباس فقط از تو اسمت
۳
پاشو ای علمدار غرورم شکسته
ببین مادر من کنارت نشسته
یه لشکر جری شد با افتادن تو
دارم جون می دم من با جون دادن تو
پاشو که براتو حرم بی قراره
رقیه پس از تو النگو نداره
چه جور رفته تاراج قد و قامت تو
چه بد جور شکسته شده هیبت تو
#حضرت_عباس علیه_السلام
#حسن_کردی
#زمزمه
مشابه سبک زیر خوانده میشود
.👇
.
✨﷽✨
🏴هفت مصیبتِ شام از زبان امام سجاد علیه السلام...
✍از امام سجاد علیه السلام پرسیدند: سخت ترین مصائب شما در سفر کربلا کجا بود؟در پاسخ سه بار فرمودند: الشّام، الشّام، الشّام... امان از شام ! در شام هفت مصیبت بر ما وارد آوردند که از آغاز اسیری تا آخر ، چنین مصیبتی بر ما وارد نشده بود:
▪️1.ستمگران در شام اطراف ما را باشمشیرها احاطه کردند و بر ما حمله مینمودند و در میان جمعیت بسیار نگه داشتند و ساز و طبل میزدند.
▪️2.سرهای شهداء را در میان هودجهای زنهای ما قرار دادند. سر پدرم و سر عمویم عباس(علیه السلام) را در برابر چشم عمههایم زینب و ام کلثوم(علیها سلام) نگهداشتند و سر برادرم علی اکبر و پسر عمویم قاسم(علیه السلام) را در برابر چشمان خواهرانم سکینه و فاطمه میآوردند و با سرها بازی میکردند، و گاهی سرها به زمین میافتاد و زیر سم سُتوران قرار میگرفت.
▪️3.زنهای شامی از بالای بامها، آب و آتش بر سر ما می ریختند، آتش به عمامهام افتاد و چون دستهایم را به گردنم بسته بودند نتوانستم آن را خاموش کنم. عمامهام سوخت و آتش به سرم رسید و سرم را نیز سوزاند.
▪️4.از طلوع خورشید تا نزدیک غروب در کوچه و بازار با ساز و آواز ما را در برابر تماشای مردم در کوچه و بازار گردش دادند و میگفتند: «ای مردم! بکُشید اینها را که در اسلام هیچ گونه احترامی ندارند؟!»
▪️5.ما را به یک ریسمان بستند و با این حال ما را در خانه یهود و نصاری عبور دادند و به آن ها میگفتند: اینها همان افرادی هستند که پدرانشان، پدران شما را (در خیبر و خندق و ...) کشتند و خانههای آنها را ویران کردند . امروز شما انتقام آنها را از اینها بگیرید.
▪️6.ما را به بازار برده فروشان بردند و خواستند ما را به جای غلام و کنیز بفروشند ولی خداوند این موضوع را برای آن ها مقدور نساخت.
▪️7.ما را در مکانی جای دادند که سقف نداشت و روزها از گرما و شبها از سرما، آرامش نداشتیم و از تشنگی و گرسنگی و خوف کشته شدن، همواره در وحشت و اضطراب به سر میبردیم...
📚برگرفته از: تذکرة الشهداء ملاحبیب کاشانی
#شام
#اسارت
┅
.
#شب_نهم_محرم
#حضرت_عباس
#شهادت
پر شکست
چنان زد که بال کبوتر شکست
کنار فرات
عمود از افق آمد و سر شکست
یکی داد زد
به خیمه بریزید معبر شکست
حرم تشنه ماند
چه بد شد غرور برادر شکست
دل زینبین
پس از رفتنت صد برابر شکست
هوا تار شد
تو رفتی و زهرا عزادار شد
برای حسین
پس از رفتنت جنگ دشوار شد
به پهلو زدند
غم و غصه کوچه تکرار شد
پس از رفتنت
بلافاصله حرف بازار شد
و بزم شراب...
چه بد موقعی وقت دیدار شد
شاعر: #محمود_یوسفی
.👇
.
#شب_دهم_محرم
#شب_عاشورا
#غزل #خطبه
🔹شهد شهادت🔹
در آن میان چو خطبهٔ حضرت، تمام شد
وقت جوابِ همسفران بر امام شد
پاسخدهنده اوّل آنان «زُهیر» بود
كاندر حضورِ سبط نبی در قیام شد
كای زادهٔ رسول! «سَمِعْنا مَقالكَ»
مطلب عیان بَرِ همه از خاص و عام شد
دنیا اگر همیشگی و مرگ آخرش
ما عزممان همین و نه جز این قیام شد
وآنگه «بُریر» دادِ سخن داد آنچنان
ظاهر، خلوصِ نیّت او از كلام شد
منّت به ما نهاده خدا با وجود تو
ما را ز لطف، شهد شهادت به جام شد
فخر است قطعهقطعه شدن پیش روی تو
طوبی بر آن بدن كه چنینش ختام شد!
پس بهر دلنوازیِ فرزند فاطمه
گاهِ سخن ز «نافع» شیرینكلام شد
گفتا كنون كه گشته گهِ امتحان ما
با رهبریت، محنت ما بیدوام شد
ما دوستیم با تو و با دوستان تو
دشمن به آنكه دشمنیات را مرام شد
ما را ببر به هر طرفی خود ز شرق و غرب
حبل ولایت تو، ز ما «لَا انْفِصام» شد...
📝 #مهدی_خطاط
.
.
#حضرت_عباس علیه_السلام
#شب_نهم_محرم
چون کمر بهرِ طواف عشق بست
در طواف اولش افتاد دست
طوف دوم ،در مطاف داورش
شد فدای دوست ،دست دیگرش
دور سوم، خون به جای اشک خورد
تیر دشمن آمد و بر مشک خورد
دور چارم داشت عزمِ ترکِ سر
کرد پیش تیر ، چشمش را سپر
دور پنجم با عمود آهنین
گشت سروِ قامتش نقش زمین
گشت در دورِ ششم از تیغِ تیز
عضو عضوش، قطعه قطعه ،ریز ریز
دور هفتم داده بود از کف قرار
خویشتن را دید در آغوش یار
شد سراپا چشم ، زخمِ پیکرش
دید زهرا (س) را به بالای سرش
با زبان حال میگفتش بتول :
آفرین عباس من حجت قبول
عابد تبریزی ✍
#حضرت_عباس
#قمر_بنی_هاشم
#شب_نهم محرم
.___________________________
.
.
#شب_نهم_محرم
#امام_زمان
#شب_تاسوعا
#محرم
ای قلب داغ دیدهٔ عالم بیا بیا
صاحب عزای ماه محرم بیا بیا
خیمه به خیمه، روضه شدم در فراق تو
ای همنشین گریهٔ نمنم بیا بیا
اشک فراق، شور شعور آفرین بود
شیرین شود ز فیض تو زمزم بیا بیا
شد شامل دعای تو هر کس به روضه ها
بهر فرج دعا کند هر دم بیا بیا
در خیمه ای که روضه عباس شد به پا
من با امید قول تو ماندم بیا بیا
ما نوکریم، خوب و بد از هم سوا نکن
ما را ببر به علقمه درهم بیا بیا
افتاد سرو علقمه و گفت یا اخا
نه مشک مانده است و نه پرچم بیا بیا
گر مشک تیر خورده صدا زد نرو نرو
اما گرفته است حرم، دم بیا بیا
چشم و دو دست و فرق سرش، وای مادرم
طوبای من گسسته شد از هم بیا بیا
سعید نسیمی✍
#حضرت_عباس
#قمر_بنی_هاشم
#شب_نهم محرم
#تاسوعا
.___________________________
.
.
#شب_نهم_محرم
متن شعری که جناب
#استاد_حیدرزاده اجرا کردند
خدا جلوه دارد به پیشانی تو
فدای مناجات پنهانی تو
شب روشن کوچه های مدینه است
پر از ریسه های چراغانی تو
به لب آورد جان داوودها را
نوای تو ، الحانِ قرآنی تو
تو بر کوهسارِ معارف نشستی
زمین تشنه ی دست بارانی تو
حسینیه ای ، سفره دارِ حسینی
که هر شب بود شامِ مهمانی تو
فراوانی از تو ، سلیمانی از تو
مسلمانی از تو ، ادب دانی از تو
دعاهای روحانی از تو
به کعبه رجزخوانی از تو
احادیثِ طوفانی از تو
روایاتِ نورانی از تو
عنایاتِ سبحانی از تو
نفسهایِ رحمانی از تو
و سلمانی از تو
علی گویی از تو
علی خوانی از تو
دل ما و دربار سلطانی از تو
چه خوش سرفرازی
چه خوش سر به زیری
امیری حسینٌ و نعم الامیری
#آقا_جان :
ز تیغت سپاهی دلاور بریزد
ز تو ، یال و کوپال کافر بریزد
میان زمستان هم از دیدن تو
عرق از سر و رویِ لشگر بریزد
علی هستی و گر علی را بخوانی
فقط در نَه ، دیوارِ خیبر بریزد
از این هیبت چشمهایت بکاه و
نگاهی نما ، ترس قنبر بریزد
علی گفت هنگام صفین برگرد
ز خشمت ، دلِ شیر اشتر بریزد
به هم ، اول ، آخر بریزد
عجب سرفرازی
عجب سر به زیری
امیری حسینٌ و نعم الامیری
من از جنس
شب های پُر اِلتهابم
که در بندِ گیسوی
پُر پیچ و تابم
اگر بر حریم حرم مُستجیرم
فقط با نگاه شما مُستجابم
من از لطفِ بابُ الحوائج
همین بس
بگو با تو باشد حساب و کتابم
دعا کن ،
حرم آیم و بر نگردم
که این عشق
کرده است خانه خرابم
تویی انتخابم که عالیجنابم
غم بی حسابم ، زداغت کبابم
و مَشکت عذابم
به یاد ربابم ، پر از آب آبم
شاعر :
#حسن_لطفی
.👇
1. خدا جلوه دارد.mp3
10.79M
#حضرت_اباالفضل
(علیه السلام)
#استاد_حیدرزاده
#قسمت_اول
خدا جلوه دارد به پیشانی تو
فدای مناجات پنهانی تو