.
#زمزمه
#شهادت_امام_موسی_کاظم علیه السلام
به قلم امیر قربانی فر ✍
#زبانحال_حضرت_معصومه
◾️◾️
چند وقته بابا ، چشمانتظارم
تا بیایی سر روی زانوهات بزارم
یه مدتی هست ، تو رو ندیدم
من دخترم بیشتر ازین طاقت ندارم
دختری که بابا نداره
مثل گلِ بدونِ برگِ
خودت میدونی واسه دختر
دوریِ بابا مثلِ مرگِ
◾️◾️
زانویِ غم تو ، بغل میگیرم
خدا اگه بابام نیاد من هم میمیرم
آروزم اینه ، بین نمازم
یه بارِ دیگه بابامو بغل بگیرم
من شنیدم دستاتو بستن
برات بمیرم مهربونم
سخته برام حتی یه لحظه
بدون تو زنده بمونم
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
هر دختری که ، تو دنیا باشه
عشقش فقط دیدنِ خنده ی باباشه
آروم میگیره ، کنار بابا
نمیتونه از پدرش اصلا جداشه
میگن شهید شدی بابایی
یه بغضی قلبمو گرفته
الهی دختری نبینه
که باباش از این دنیا رفته
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
میون اشک و ، گریه و ناله
میگم براتون از یه دختر سه ساله
سر باباشو ، براش آوردن
اینجوری زنده موندنش یقین محاله
میگفت فدای سر بابام
اگر که گوشواره مو بردن
اما بجاش کنج خرابه
بابامو واسه من آوردن
👇
زمینه؛ روضه خونگی.mp3
1.17M
#امام_کاظم علیهالسلام
#زمینه
🔹روضۀ خونگی🔹
گداى خونۀ آقا موسىبنجعفرم
دردم دوا میشه، تا كه اسمش رو مىبرم
روضۀ خونگی، برکت خانوادمه
بیرق روضهمون، چادرسیاهِ مادرم
اى خاطرات شیرینِ زندگیم
مشکلگشای اجدادم از قدیم
بابُ الحوائجِ اِلی الله، ای کریم
یاد اشک روی گونههای مادر
توى مشكلاتم مىخونم با باور
«نَحنُ فِی اَمانِ موسىبنجعفر»
«نَحنُ فِی اَمانِ موسىبنجعفر»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
تو ابر رحمتى، تو آسمون قلب من
خورشید عزتى، هم ظاهراً هم باطناً
تو سر پناهمى، بهشت عالم حرمت
نور ولايتى، نور دل ابالحسن
اى خادم درگاه تو جبرئیل
آب سقاخونهت آب سلسبیل
به ضریح نگاه تو بستم دخیل
آبرو به من میدی تو روز محشر
اى دعاى خیر تو پناه نوكر
«نَحنُ فِی اَمانِ موسىبنجعفر»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
كبوتر دلم، پر زده سمت كاظمین
رهتوشۀ منه، اشكاى جارى از دو عین
سلام اولم، اَلسلامُ عَلَى الرّضا
سلام آخرم، اَلسلامُ عَلَى الحُسین
«حَلیف السَّجدَةِ الطّویلة» اى غریب
ذكر حسین حسین رو لب اَمَّن یُجیب
زخم تنت روضهخونِ شیبالخضیب
بهشت منه روضۀ شاه بىسر
اعتقاد من بوده و هست تا آخر
«نَحنُ فِی اَمانِ اولاد حیدر»
شاعر و نغمهپرداز: #حسین_حاجی
.
#شهادت_امام_کاظم
.
#شهادت_امام_کاظم
حالات حضرت موسی بن جعفر (ع)
کسی نماند بزندان مثال موسی کاظم
بجز خدای نداند ملال موسی کاظم
.
امام هفتم و سبط رسول حجّت بر حق
جهان نوال گرفت از نوال موسی کاظم
.
چو بود هستۀ هستی و نور علم ز فیضش
رقیب جهل بود در قبال موسی کاظم
.
سپهر کجرو و ابناء بی مروّت گیتی
شتافتند همه بر قتال موسی کاظم
.
میان واجب و ممکن اشاره نیست وگرنه
چه قدرت است عدم را جدال موسی کاظم
.
کسیکه گردش اجرام بود جمله به امرش
فتاد چرخ پی انتقالِ موسی کاظم
.
ربود دشمن بیدادگر ز روضۀ جدّش
فغان نمود حرم ز انفصالِ موسی کاظم
.
به بصره بود بزندان گھی و بعد زچندی
فکند قرعه به بغداد فالِ موسی کاظم
.
کسی نکرد چو هارون به دهر خدمت مهمان
ز فرش کنده دهد پای مالِ موسی کاظم
.
انیس کنده و زنجیر او ولی به مدینه
قرین محنت و غم شد عیال موسی کاظم.
#شهیدبلخی #امام_کاظم
.................
مهدی مقیمی
با روضه خوان و سینه زن و خادم آمدیم
در مجلس عزای تو یا کاظم آمدیم
شکر خدا که دور نبودیم از شما
در روضه ها و مجلستان دائم آمدیم
گر دور هم شدیم دمی از کنارتان
اما دوباره خسته دل و نادم آمدیم
مهدی سیاهپوش عزای شما شد و
ما بهر تسلیت به دل قائم آمدیم
ما از همان ازل همه در بندتان شدیم
همسایه های خانۀ فرزندتان شدیم
ای وای من شکسته پرو بال بودی و
عمری اسیر کنج سیه چال بودی و
هر روز روزه بودی و اما دم اذان
در زیر تازیانه تو پامال بودی و
یک روز و ماه و سال روا نیست این جفا
تو چارده بهار به این حال بودی و
گاهی به یاد مادر خود بین کوچه ها
گاهی به یاد زینب و گودال بودی و
عمری غریب در دل زندان تو زیستی
هر شب برای جد غریبت گریستی
زندان کجا و تو ، تو کجا تازیانه ها
از تازیانه مانده به جسمت نشانه ها
زنجیر روی گردن مولا چه می کند
مجروح گشته گردن و زخمیست شانه ها
تاریک بود و تا که تو را بی هوا زدند
آتش کشید از دل زهرا زبانه ها
با هر بهانه ای ز تو حرمت شکسته شد
مویت سپید گشت به دست بهانه ها
زهرا اسیر تو، تو پریشان فاطمه
مظلوم مثل دیگر عزیزان فاطمه
باب الحوائج همه موسی بن جعفرم
میراث دار حضرت زهرا و حیدرم
با تازیانه های عدو خو گرفته ام
گشته انیس با غل و زنجیر پیکرم
راضی شدم به هر چه شکنجه که می کنی
اما نکن دوباره اهانت به مادرم
ناموس کبریاست ازین حرفها نگو
لطفا به خانوادهء من ناسزا نگو
گیرم به اشک ، درد دلم را دوا کنم
با سندی ابن شاهک و سیلی چها کنم
خلّصنی یاربم شده عجّل وفاتیم
چون فاطمه به مرگ خود امشب دعا کنم
پا سوی قبله کردم و دیده هنوز نه
تا آنکه یک نظر به سوی کربلا کنم
هم آرزوی مرگ کنم هر شبانه روز
هم آرزوی دیدن روی رضا کنم
عالم به غصه و محنم گریه می کند
زنجیر هم به زخم تنم گریه می کند
گرچه مطیع توست جهان با اشاره ای
تنها نصیب توست دل پر شراره ای
آنروز ای غریب ز زندان اگر چه رفت
بیرون جنازه ات به روی تخته پاره ای
حداقل دگر کفنت بوریا نشد
غارت نشد ز دختر تو گوشواره ای
دیگر ندید همسرت از روی نیزه ها
افتد به روی خاک سر شیرخواره ای
کرببلا مدینه نجف یا که کاظمین
فرقی نمی کند همه در انتها حسین
.
.
#شهادت_امام_کاظم
#شهادت_امام_موسی_ابن_جعفر(علیه السلام)
#خوشدل_تهرانی✍
سر شب تا به سحر گوشه زندان چه کنم
دل آشفته چو گیسوی پریشان چه کنم
گاه پروانه صفت سوختم از هجر رضا
گاه چون شمع مرا سینه سوزان چه کنم
آرزویم به جهان دیدن روی پسر است
سوختم،سوختم از آتش هجران چه کنم؟
کنج زندان،بلا گشته ز هجران رضا
تیره روز من از شام غریبان چه کنم
نه رفیقی به جز از دانه زنجیر مرا
نه انیسی به جز از ناله و افغان چه کنم
به خدا دوری معصومه و هجران رضا
می کشد عاقبتم گوشه زندان چه کنم
از وطن کرده مرا دور،جفای هارون
من دل خسته سر گشته و حیران چه کنم
گلی از خار ندید،این همه آزار که من
دیدم از طعنه این مردم نادان چه کنم
سرنگو کاش شود خانه هارون پلید
که چنین کرد مرا بی سرو سامان چه کنم؟
.
#نوحه
#زمینه
#شهادت_امام_کاظم
آجرک الله یارضا..
سرت سلامت ای آقا
چند وقته که دور از بابا
شدی پر از رنج و بلا
داری به روی لب نوا
مشهد شده دارالعزا
شده سیاهپوش همه جا
شبیهِ کاظمینی ها..
همه میگن واویلتا...
آجرک الله یارضا..
گرفته معصومه عزا...
کُشته شد از زهر جفا
موسی بن جعفر ای خدا
به کنجِ زندانِ بلا
شده در آن قعر سجون
پیکر او غرقِ به خون
نمونده تو پاهاش توون
میزدنش با تازیون..
آجرک الله یارضا..
سندی پست و بی حیا
میگه به آقا نا سزا..
قوتِش شده اشک و بکا
روضه میگه زِ کوچه ها
روی دلش غم میزاره
توی بدن جون نداره
شبیه اَبرِ بهاره...
تو غل و زنجیر میباره
آجرک الله یارضا..
فدای اون سوز صداش
الهي خلصنی نواش..
گریونه واسه بچه هاش
شکسته گشته ساق پاش
به زیر تازیانه بود
شده تنش زخم و کبود
شکنجه شد وقتِ سجود
روی لباش وا اُما بود..
آجرک الله یارضا..
تشییعِ شَم زجر آوره
به روی یک تخته دره
اگر چه غُل به پیکره
ولی نگفتن بی سره
اگر چه شد زخمی تنش
ولی پوشوندن کفنش
به زیر سُم نَبردنش
نیزه نخورده دهنش
آجرک الله یارضا..
یابن شبیب تو کربلا
جلوی چشم بچه ها
هی میزدن جدِّ مرا
با سنگ و با چوب و عصا
یابن شبیب تو قتلگاه
عمه ی ما کرده نگاه
میزدنش خیلِ سپاه
با تیر و شمشیر و رِماح
آجرک الله یارضا..
یابن شبیب واویلتا...
بعد از حسینِ سر جدا
آتیش زدن به خیمه ها
غارت شده گوشواره ها
یابن شبیب وا زینبا..
سرِ حسین رو نیزه ها
تنش روی خاکِ بلا
پیر شدش عمه ی ما..
یابن شبیب وا زینبا
می بردنش شام بلا
محله ی يهوديها..
پیر شدش عمه ی ما..
آجرک الله یارضا..
#مجتبی_دسترنج_ملتمس
#نوحه_حضرت_موسی_بن_جعفر_ع
.👇👇