📜📜📜📜🌿🌹🌿📜📜📜📜
💠 سخن در بند توست، تا آن را نگفته باشی، و چون گفتی، تو در بند آنی ، پس زبانت را نگهدار چنان كه درهم و دينار را نگه میداری، زيرا چه بسا سخنی كه نعمتی را طرد يا نعمتی را جلب کرد.
📒 #نهج_البلاغه #حکمت381
📜🌹🕊
📜🌿🌹
📜📜📜📜
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 #مقام_معظم_رهبری
✅ ما ابوذر، مالک، عمار و میثم تمار را کمتر به عبادتشان مدح میکنیم؛ ما آنها را به مواضع تعیین کنندشان و تأثیرشان در جامعه میشناسیم
#نهج_البلاغه
🔹أَيْنَ عَمَّارٌ؟ وَ أَيْنَ ابْنُ التَّيِّهَانِ؟ وَ أَيْنَ ذُو الشَّهَادَتَيْنِ؟وَ أَيْنَ نُظَرَاؤُهُمْ مِنْ إِخْوَانِهِمُ الَّذِينَ تَعَاقَدُوا عَلَى الْمَنِيَّةِ، وَ أُبْرِدَ بِرُؤُوسِهِمْ إِلَى الْفَجَرَةِ!
🔸کجاست عمار؟ کجاست ابن تيّهان؟ و کجاست ذوالشهادتين. کجايند مانند آنان از برادرانشان که پيمان بر جانبازى بستند و سرانجام سرهايشان براى فاجران و فاسقان فرستاده شد»
🔺#خطبه ۱۸۲
💌 #امیرمومنان فرمودند :
♦️خداوند به پيروان اين دين وعده داده که اسلام را سربلند و نقاط ضعف مسلمين را جبران کند. ...
📜 #نهج_البلاغه، فرازی از #خطبه134
💠ما اگر خودمان یک امر ناقص هم داشته باشیم، بهتر از این است که پیش دشمنمان دست دراز کنیم.
#امام_خمینی
📚صحیفه نور ،جلد ١٠،صفحه ١٠٨
🌠☫﷽☫🌠
⭕️ علامه امینی:
🌸 اگر ما چهل روز برای #غدیر جشن میگرفتیم، فاطمیه درست نمیشد. باید این اربعینی که برای امام حسین میگیریم، برای غدیر بگیریم. یعنی عدم شناخت غدیر باعث ایجاد فاطمیه شد و بزرگ نشدن فاطمیه سبب اتفاق عاشورا شد. #عید_غدیر #ذی_الحجه
↙️ #نهج_البلاغه(ادایحقِکلام)
✨بسم الله الرحمن الرحیم✨
✅ شرح نهج البلاغه با نهج البلاغه
📒 #حکمت2 /قسمت اول
⭕️ طمع ورزی 1⃣
💠 آن كه جان را با طمع ورزى بپوشاند خود را پست كرده، و آن كه راز سختى هاى خود را آشكار سازد خود را خوار كرده، و آن كه زبان را بر خود حاكم كند خود را بى ارزش كرده است.
📒 نهج البلاغه، حکمت2
🌹شرح حکمت2 (۱)
🔻امیر المومنین سه عامل از عوامل خفت و ذلت در نهج البلاغه را بیان فرمودند.
1⃣ اول طمع: تفاوت طمع با حرص در این است که طمع کار به آنچه که از مال و قدرت و احترام و شهرت متعلق به دیگران است چشم دوخته است اما حریص دوست دارد مال و مقام بیشتری داشته باشه ، چه در دست دیگران باشه چه نباشد.
🔻شش اثر برای طمع ورزی در نهج البلاغه بیان شده است:
1. خواری و ذلت:
1.1 در حکمت 2
1.2 درحمکت226 که فرمودند: « طمع کار همواره زبون و خوار است».
1.3 درانتهای بند 4 خطبه 160 که امیرالمومنین در مورد حضرت عیسی (ع) فرمودند: «آز و طمعی نداشت تا او را خوار و ذلیل نماید».
2. بردگی که بالاترین مصداق خفت و ذلت است: در حکمت 180 میفرمایند:«طمع ورزی بردگی همیشگی است»
3. آفت تفکر و بی اثر کردن عقلانیت :درحکمت 219 میفرمایند :« قربانگاه اندیشه ها زیربرق طمع ورزی ها است».
4.هلاکت :
4.1 در حکمت 275 می فرمایند: «طمع به هلاكت مى كشاند و نجات نمى دهد، و به آنچه ضمانت كند، وفادار نيست، و بسا نوشنده آبى كه پيش از سيراب شدن گلو گيرش شد، و ارزش آنچه كه بر سر آن رقابت مى كنند، هر چه بيشتر باشد، مصيبت از دست دادنش اندوهبارتر خواهد بود».
4.2 در بند 14 نامه 31خطاب به فرزند عزیزشان فرمودند: «بپرهيز از آن كه مركب طمع ورزى، تو را به سوى هلاكت به پيش راند، اگر توانستى كه بين تو و خدا هیچ صاحب نعمتى قرار نگيرد، (یعنی امید و طمع به غیر خدا نداشته باشی) چنين باش، زيرا تو، روزى خود را دريافت مى كنى، و سهم خودت را بر مى دارى، و مقدار اندكى كه از طرف خداى سبحان به دست مى آورى، بزرگتر و با ارزش تر ازمال فراوانى است كه از دست بندگان دريافت مى کنی».
5. مقدم کردن دنیا بر آخرت یا به تعبیر قران کریم (فروختن آخرت باقی به دنیای فانی است): در بند 7 خطبه 91 در صفات والای فرشتگان می فرمایند: «طمع ها به آنان شبيخون نزده تا تلاش دنيا را بر كار آخرت مقدّم دارند».
6. ایجاد ناامیدی و یاس : در حکمت 108 در حالات قلب می فرمایند: «پس اگر در دل اميدى پديد آيد، طمع آن را از بین خواهد برد».
🎙 حجت الاسلام مهدوی ارفع
#نهج_البلاغه
#نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی
🔷🔷✨🔹🌿🌹🌿🔹✨🔷🔷
🌹شرح #حکمت2 (۲)
🔻چهار عامل از عوامل طمع ورزی در نهج البلاغه بیان شده است:
1. هوای نفس: در نامه 45 خطاب به عثمان بن حنیف فرماندار بصره مینویسند: «من اگر مى خواستم، مى توانستم از عسل پاك، و از مغز گندم، و بافته هاى ابريشم، براى خود غذا و لباس فراهم آورم، امّا هيهات كه هواى نفس بر من چيره گردد، و حرص و طمع مرا وا دارد كه طعامهاى لذيذ بر گزينم، در حالى كه در «حجاز» يا «يمامه» كسى باشد كه به قرص نانى نرسد، و يا هرگز شكمى سير نخورد»
2. احساس حاجت و نیازمندی به مردم: در نامه 53 در سیمای قضات وداوران خطاب به مالک اشتر می نویسند: «پس از انتخاب قاضى، هر چه بيشتر در قضاوت هاى او بينديش، و آنقدر به او ببخش كه نيازهاى او بر طرف گردد، و به مردم نيازمند نباشد، و از نظر مقام و منزلت آنقدر او را گرامى دار كه نزديكان تو، به نفوذ در او طمع نكنند، تا از توطئه آنان در نزد تو در أمان باشد»
3. سستی در یاری حق که طمع دشمن را بر می انگیزد : در بند 3 خطبه 166 می فرمایند : « اى مردم اگر دست از يارى حق بر نمى داشتيد، و در خوار ساختن باطل سستى نمى كرديد، هيچ گاه آنان كه به پايه شما نيستند در نابودى شما طمع نمى كردند، و هيچ قدرتمندى بر شما پيروز نمى گشت»
4. تکبر و سرکشی : در بند 4 خطبه 192 فرمودند: « افراد سركش شما تسليم شيطان شدند، و طمع ورزى او در شما كارگر افتاد، و اين حقيقت بر همه آشكار گرديد، و حكومت شيطان بر شما استوار شد، و با لشكر خويش به شما يورش برد، و شما را به ذلّت سقوط كشانيد»
🎙 حجت الاسلام مهدوی ارفع
#نهج_البلاغه
#نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی
🔷🔷✨🔹🌿🌹🌿🔹✨🔷🔷
🌹شرح #حکمت2 (۳)
🔻سه راه پیشگیری و درمان طمع ورزی در نهج البلاغ بیان شده است:
1. یاد مرگ : دربند دوم خطبه ۱۸۸ می فرمایند: «مردم شما را به ياد آورى مرگ، سفارش مى كنم، از مرگ كمتر غفلت كنيد، چگونه مرگ را فراموش مى كنيد در حالى كه او شما را فراموش نمى كند و چگونه طمع مى ورزيد در حالى كه مرگ به شما مهلت نمى دهد».
2. عدالت و مساوات : در بند یک نامه ۲۷ به محمد بن ابی بکر می نویسند:« با مردم فروتن باش، نرمخو و مهربان باش، گشاده رو و خندان باش. در نگاه هايت و در نيم نگاه و خيره شدن به مردم به تساوى رفتار كن، تا بزرگان در ستمكارى تو طمع نكنند و ناتوان ها از عدالت تو مأيوس نگردند» .
🔻در نامه۴۶ به مالک اشتر می نویسند: «در نگاه و اشاره چشم، در سلام كردن و اشاره كردن با همگان يكسان باش تا زورمندان در ستم تو طمع نكنند و ناتوانان از عدالت تو مأيوس نگردند»
3. تقوا : در بند مربوط به سیمای کارگزاران دولتی در نامه ۵۳ می نویسند:« از خاندان هاى پاكيزه و با تقوى، كه در مسلمانى سابقه درخشانى دارند انتخاب كن، زيرا اخلاق آنان گرامى تر و آبرويشان محفوظ تر و طمع ورزیشان كمتر و آينده نگرى آنان بيشتر است».
🎙 حجت الاسلام مهدوی ارفع
#نهج_البلاغه
#نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی
🔷🔷✨🔹🌿🌹🌿🔹✨🔷🔷
✨ بسم الله الرحمن الرحیم✨
#حکمت3 :
✨الْبُخْلُ عَارٌ وَ الْجُبْنُ مَنْقَصَةٌ وَ الْفَقْرُ يُخْرِسُ الْفَطِنَ عَنْ حُجَّتِهِ وَ الْمُقِلُّ غَرِيبٌ فِي بَلْدَتِهِ .
💠 بخل ننگ و ترس نقصان است و تهیدستی مرد زیرک را در برهان کند میسازد و انسان تهیدست در شهر خویش نیز بیگانه است.
🔴 شرح: بخش اول
🔻در زمینۀ بخل، امیرالمؤمنین مطالب بسیار مهم و جالبی در نهجالبلاغۀ شریف دارند که در چند بخش ارائه میشود:
🔷1. تعریف بخل
بخل در مقابل سخاوت، یعنی در جایی که انسان وظیفه دارد ببخشد و عطا کند، مانعی از درون نگذارد که ببخشد و از اعطا خودداری کند.
🔷2. ماهیت بخل
امیرالمؤمنین معتقدند اگر صفت بخل در کسی تحقق پیدا کرد، آنجا کانون همۀ بدیها و عیبها خواهد بود.
🔹2.1 در حکمت ۳۷۸ میفرمایند: «بخلورزیدن کانون تمام عیبها و مهاری است که انسان را بهسوی هر بدی میکشاند.»
🔹2.2 برای اینکه ذات پلید بخل را خوب ترسیم کنند و در ذهن ما حک کنند، در حکمت ۱۹۵ زبالههای آلوده و متعفن را حاصل و نتیجۀ بخل میدانند. آن حضرت در حالی که در راه از کنار مزبلهای عبور میکردند فرمودند: «این همان است که بخیلان به آن بخل میورزند.» در روایت دیگری نقل شده است که: «این چیزی است که دیروز بر سر آن رقابت میکردید.»
🔹2.3 بر این اساس، امام بخل را از شعبههای جهل و بیعقلی و حماقت میدانند؛ لذا از بخیل تعجب میکنند و در حکمت ۱۲۶ میفرمایند: «در شگفتم از بخیل؛ بهسوی فقری میشتابد که از آن میگریزد و سرمایهای را از دست میدهد که برای آن تلاش میکند. در دنیا مانند تهیدستان زندگی میکند، اما در آخرت مانند سرمایهداران محاکمه میشود.» یعنی رفتاری که بخیل انجام میدهد با آرزویی که دارد اصلاً سازگار نیست؛ یعنی اینکه بخیل برعکس آنچه در دل دارد و آرزومند است رفتار میکند.
🔻مولا همانگونه که بخل را اینقدر زشت میدانند، سخاوت را یکی از چهار ستون استوارشدن و محکمشدن دین و دنیا میدانند و در حکمت 372 به جابربنعبدالله انصاری میفرمایند: «ای جابر، استواری دین و دنیا به چهار چیز است:
1. عالمی که به علم خود عمل کند؛
2. جاهلی که از آموختن سر باز نزند؛
3. بخشندهای که در بخشش بخل نورزد؛
4. فقیری که آخرت خود را به دنیا نفروشد.
پس هرگاه عالم علم خود را تباه کند، نادان به آموختن روی نیاورد و هرگاه بینیاز در بخشش بخل ورزد، تهیدست آخرت خود را به دنیا فروشد.»
🔹2.4 در منطق امیرالمؤمنین بخل و سخاوت (یعنی نبخشیدن و بخشیدن، انفاقنکردن و انفاقکردن) یکی از اسباب آزمایش الهی هستند؛ لذا دربند 5 خطبۀ 183، با استناد به آیۀ «ان تنصروا الله ینصرکم» و آیۀ دیگری درباره قرضالحسنه این نکته و آزمایش الهی را اینگونه بیان فرمودند: با اموال خود انفاق کنید، از جسم خود بگیرید و بر جان خود بیفزایید، و در بخشش بخل نورزید؛ چراکه خدای سبحان فرمود: «اگر خدا را یاری کنید، شما را پیروز میگرداند و قدمهای شما را استوار میدارد.» و فرمود: کیست که به خدا قرض نیکو دهد تا خداوند چندبرابر عطا فرماید و برای او پاداش بیعیبونقصی قرار دهد.» یاریخواستن خدا از شما بهجهت ناتوانی نیست، و قرضگرفتن خدا از شما برای کمبود نمیباشد. در حالی از شما یاری خواسته که: «همۀ لشکرهای آسمان و زمین در اختیار اوست و خدا نیرومند و حکیم است.» و در حالی از شما طلب وام میکند که همۀ گنجهای آسمان و زمین به او تعلق دارد و خدا بینیاز و حمید است. بلکه خواسته است شما را بیازماید که کدام یک از شما نیکورفتارتر است.
🎙حجت الاسلام مهدوی ارفع
#نهج_البلاغه
#نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی
🔷🔷✨🔹🌿🌹🌿🔹✨🔷🔷
🌹شرح #حکمت3 :
🔴 بخش دوم
🔷3. بخل و احوال مردم آخرالزمان:
میدانیم یکی از قواعد کلی قرآنی این است که هرچه فاصله از منبع دین و صدور دین و زمان رسول خدا و زمان صدور وحی بیشتر میشود، متأسفانه بر بدیها و کثرت بدها افزوده میشود و از خوبیها و تعداد خوبان کاسته میشود. امیرالمؤمنین در حکمت 468، با توجه به این قاعده، یکی از ویژگیهای زشت بسیاری افراد در آخرالزمان را حاکمشدن بخل میدانند: «مردم را روزگاری دشوار در پیش است که توانگر اموال خود را سخت نگه میدارد، در حالی که به بخلورزی فرمان داده نشده. خدای سبحان فرمود: ’بخشش میان خود را فراموش نکنید.‘ بدان در آن روزگار، بلندمقامان و نیکان خوار گردند.»
🔷 4. تعصب و خودمحوری؛ ریشۀ بخل
امیرالمؤمنین ریشۀ بخل را نوعی تعصب و خودمحوری و خودخواهی میدانند و در حکمت 120، وقتی روانشناسی طایفهای عرب را بیان میکنند و به طایفۀ بنیعبدالشمس یعنی همان بنیامیه میرسند، میفرمایند: «اما بنیعبدشمس دوراندیشتر و در حمایت مال و فرزندان توانمندترند و به همین جهت بداندیشتر و بخیلتر میباشند.» یعنی چون خوبیها را فقط برای خود و طایفۀ خودشان میخواهند و فقط خودخواه و خودمحورند، هم حیلهگرتر هستند تا بتوانند منافع دیگران را بهنفع خودشان مصادره کنند و هم خیلی بخیل هستند و از خودشان به دیگران چیزی نمیدهند.
🔷5 آثار فردی و اجتماعی بخل:
دربارۀ آثار بخل میتوان فرمایشهای امیرالمؤمنین را به دو بخش تقسیم کرد:
5.1 آثار فردی بخل: در این بخش، امیرالمؤمنین آثار فردی را در دو بخش بیان فرمودهاند:
🔹5.1.1 محرومیت از سخا و بخشش و جود و کرم: در خطبۀ 142، وقتی میخواهند سخاوت را بیان کنند، میفرمایند: «دست سخاوتمندی ندارد آنکس که از بخشش در راه خدا بخل میورزد»؛ یعنی انسان بخیل از فضیلت و ثواب و آثار دنیوی و اخروی سخاوت محروم است.
🔹5.1.2 تضییع حقوق و کفران نعمتها: کسی که بخل میورزد و ثروتمند میشود، قطعاً حقوق الهی را تضییع کرده تا به اینجا رسیده است؛ لذا در بند 1 خطبۀ 129 فرمودند: «به هر سو میخواهی نگاه کن. آیا جز فقیری میبینی که با فقر دستوپنجه نرم میکند یا ثروتمندی که نعمت خدا را کفران کرده و با بخلورزیدن در ادای حقوق الهی، ثروت فراوانی گرد آورده است؟»
🎙 حجت الاسلام مهدوی ارفع
#نهج_البلاغه
#نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی
🔷🔷✨🔹🌿🌹🌿🔹✨🔷🔷
🌹شرح #حکمت3
🔴 بخش سوم
🔷 5.2 آثار اجتماعی بخل: در این بخش، امیرالمؤمنین دو نکته را بیان میفرمایند:
🔹5.2.1 ناامیدی مردم از خیر مدیران و حاکمان جامعه: در بند 9 نامۀ 53، خطاب به جناب مالک اشتر مینویسند: «بین خودت و مردم خیلی حاجب و نگهبان و فاصله ایجاد نکن و تا میتوانی با مردم مستقیماً ارتباط بگیر.» سپس در تبیین دلیل این توصیه میفرمایند: «تو بههرحال یکی از دو نفر میباشی: یا خود را برای جانبازی در راه حق آماده کردهای که در این حال، نسبت به حق واجبی که باید بپردازی یا کار نیکی که باید انجام دهی ترسی نداری. پس چرا خودت را پنهان میکنی؟ یا مردی بخیل و تنگنظری، که در این صورت مردم به تو امیدی ندارند که بخواهند از تو درخواستی داشته باشند.»
🔹 5.2.2 شکست امتها در حالی که همه بهظاهر مؤمن بودند: این بسیار نگرانکننده است. در بند 13 خطبۀ 192، وقتی میخواهند عبرت از گذشته را برای ما بیان فرمایند تا آماده باشیم، میفرمایند: «و از کارهایی که پشت آنها را شکست و قدرت آنها را در هم کوبید، مانند کینهتوزی با یکدیگر، پرکردن دلها از بخل و حسد، به یکدیگر پشتکردن و ازهمبریدن و دست از یاری هم کشیدن، بپرهیزید.»
🔷 6. روش برخورد با بخیل
روش برخورد با بخیل را حضرت در دو جنبۀ فردی و مدیریتیاجتماعی دستهبندی کردهاند. گاهی در حوزۀ ارتباطات فردی خودمان با بخیل مواجه هستیم و باید بدانیم چه رفتاری در برابر او انجام دهیم و گاهی بهعنوان مدیر یا حاکم یا کارگزار نظام، در برابر افراد بخیل وظیفهای داریم.
🔹6.1 روش برخورد با بخیل در حوزۀ فردی
🔹6.1.1 کسی که بخل واقعاً ملکۀ وجودی او شده است: در حکمت 38 خطاب به اماممجتبی علیهالسلام میفرمایند: «از دوستی با بخیل بپرهیز؛ زیرا آنچه سخت به آن احتیاج داری از تو دریغ میدارد»؛ یعنی با آدمی که بخل ملکۀ وجودی او شده است اصلاً دوست نشو.
🔹6.1.2 کسی که آدم یا دوست خوبی است و گاهی از او رفتار بخیلانه سر زده و بخل سیرۀ او نشده است: در بند 15 نامۀ 31 به امام مجتبی علیهالسلام مینویسند: «چون برادرت از تو جدا گردد، تو پیوند دوستی را برقرار کن؛ اگر روی برگردانَد، تو مهربانی کن و اگر بخل ورزد، تو بخشنده باش»؛ یعنی با او نباید قطع رابطه کنی، بلکه باید در مقابل ببخشی تا برگردد.
🎙 حجت الاسلام مهدوی ارفع
#نهج_البلاغه
#نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی
🔷🔷✨🔹🌿🌹🌿🔹✨🔷🔷
✨بسم الله الرحمن الرحیم✨
🌹شرح #حکمت4:
« الْعَجْزُ آفَةٌ وَ الصَّبْرُ شَجَاعَةٌ وَ الزُّهْدُ ثَرْوَةٌ وَ الْوَرَعُ جُنَّةٌ وَ نِعْمَ الْقَرِينُ الرِّضَى»
«ناتوانى، آفت و شكيبايى، شجاعت و زهد ثروت و پرهيزكارى سپر نگه دارنده است و چه همنشين خوبى است راضى بودن و خرسندى»
🔴 بخش اول:
🔻امیرالمؤمنین در بخش اول از حکمت چهارم می فرمایند: «ناتوانی آفت است» یعنی انسان را از رسیدن به فرصت هایی که در اختیار دارد و بهره برداری از آن فرصتها محروم می کند.
🔻انواع ناتوانی:
🔷1. ناتوانی طبیعی و غیر ارادی: مثل پیری و ناتوانی جسمی.
امیرالمومنین در خطبه ۲۲۱ می فرمایند: «گذشت روزگار توانایی شان را گرفت». یا در همان خطبه می فرمایند: «از ادامه بیماری ها، سست و ناتوان شدند». و درباره خودشان هم در نامه ۳۱ به امام حسن مجتبی علیه السلام می نویسند : « پسرم هنگامی که دیدم سالیانی از من گذشت و توانایی ام رو به کاستی رفت، نامهای برای شما نوشتم». پس یک وقت ناتوانی کاملاً طبیعی است و غیر اختیاری و غیر ارادی است.
🔷2. ناتوانی ارادی و ممدوح : مثل ناتوانی در تشکر از خدا در برابر نعمتها
این ناتوانی زیبا و خوب است. این نوع ناتوانی در چند مورد در نهجالبلاغه آمده است .
🔻انواع ناتوانی ممدوح:
🔹2.1 ناتوانی و عجز در برابر خدا ،اینکه انسان به این معرفت برسد که از شناخت خدا آنگونه که حق خداست ناتوان است . از توصیف خدا ،آنگونه که حق خداست ناتوان است و از شکرگذاری نعمتهای خدا هم این گونه که حق خداوند است ناتوان است این یک جور درجه و مقام است خیلی معرفت میخواهد که انسان به این عجز خودش در برابر خداوند برسد. امیرالمومنین در خط اول از خطبه۱ نهج البلاغه می فرمایند: « سپاس خداوندی را که سخنوران از ستودن او عاجز هستند و حسابگران از شمارش نعمت های او و تلاش کنندگان از ادای حق او عاجز هستند.» یا در خطبه ۱۶۰ میفرمایند: « خدایا آنچه را که از آفرینش تو می نگریم و از قدرت تو به شگفت میآییم و بدان بزرگی قدرت تو را می ستاییم بسی ناچیز تر است در برابر آنچه که از ما پنهان و چشمهای ما از دیدن آنها ناتوان و عقل های ما از درک آنها عاجز است».
از طرفی دیگر در این ناتوانی ممدوح ما تکلیفی هم داریم و آن تلاش بیشتر در طاعت خدا است، اگرچه ما هر چقدر تلاش هم می کنیم آن گونه که حق خدا است نمیتوانیم طاعت کنیم .حضرت در نامه ۳۱ نهج البلاغه خطاب به امام حسن مجتبی علیه السلام می نویسند: « در عمل بکوش آنچنان که همانند تو سزاوار است بکوشد زیرا منزلت آن اندک و تواناییاش ضعیف و ناتوانی اش بسیار و اطاعت خدا را مشتاق است».
🔹2.2 ناتوانی وعجز و ضعف در مقابل گناه : امیرالمومنین در حکمت ۳۸۳ می فرمایند: « هرگاه ناتوان شدی پس ناتوانی را در نافرمانی خدا قرار بده» همچنین در حکمت ۳۴۵ می فرماید: «خود ناتوانی از انجام گناه و ممکن نشدن اسباب گناه نوعی عصمت است»
🔹2.3 ناتوانی مذموم و بد : اینکه انسان در مقابل انجام تکلیف عقلی و شرعی و عرفی ناتوان باشد.
🔻عوامل ناتوانی مذموم و بد:
🔸2.3.1 ترس :
در خطبه ۳۳ امیرالمومنین می فرمایند:« به خدا سوگند من از پیشتازان لشکر اسلام بودم تا آنجا که صفوف کفر و شرک تار و مار شد. هرگز ناتوان نشدم و نترسیدم»
🔸2.3.2 خجالت و شرم بی مورد
در حکمت ۲۱ نهج البلاغه می فرمایند: «شرم با ناامیدی همنشین است».
🔸2.3.3 به عهده گرفتن کاری که بیشتر از توان ما باشد.
امیرالمومنین در نامه ۶۱ می نویسند: «پافشاری در کاری که از مسئولیت او خارج است نشانه ناتوانی آشکار و اندیشه ویرانگر است».
🔸2.3.4 تنبلی و اهمال کاری است
امیرالمومنین در حکمت ۱۲ نهج البلاغه می فرمایند: «ناتوان ترین مردم کسی است که از دوست یابی ناتوان است و از او عاجز تر کسی است که دوست خود را از دست می دهد».
🎙 حجت الاسلام مهدوی ارفع
#نهج_البلاغه
#نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی
🔷🔷✨🔹🌿🌹🌿🔹✨🔷🔷
✨بسم الله الرحمن الرحیم✨
🌹 شرح #حکمت4
🔴 قسمت هشتم
🔷2.1.2 زهد عاقلانه – زهد احمقانه
بنابراین زهد از منظر امیرالمؤمنین به معنای بی رغبتی به دنیاست. رغبت به دنیا یعنی اسیر دنیا شدن. حالا اگر کسی خانه خوب، امکانات خوب و دنیای خوب داشته باشد؛ اما دلبسته نباشد و بهترین لذت را از آن ببرد، استفاده درست بکند اما وابسته و دلبسته نباشد این هیچ منافاتی با زهد ندارد. عدم درک این معنای دقیق از زهد باعث شده است تا در طول تاریخ غلبه به سمت زهد احمقانه و منفعلانه باشد، تا جایی که در خطبه ۲۰۹ نهج البلاغه قصه جالبی را می خوانیم .
🔻در خطبه ۲۰۹ آورده شده است که : امام امیرالمؤمنین پس از جنگ بصره با دعوت علاء بن زياد که ظاهرا هیچ سمت و پست دولتی نداشت وارد منزل او شد. وقتى خانه بسيار مجلّل و وسيع او را ديد، فرمود: «ای برادر تو با این خانه وسیع در دنیا چه می کنی در حالی که در آخرت به آن محتاج تری . بعد بلافاصله فرمودند البته اگر زرنگ باشی می توانی با همین خانه بزرگ، آخرت خودت را هم بسازی. چگونه؟ حقوق الهی را پرداخت کنی، با اقوام و خویشاوندان خودت در این خانه صله رحم بکنی و مجالس برپا کنی. آنگاه تو می توانی با همین خانه وسیع به آخرت برسی». وقتی این مرد از این نگاه مترقی دین که از زبان امیرالمؤمنین خارج شده بود خیلی خوشحال و خرسند شد ؛ از برادرش نزد مولا علی (علیه السلام) شکایت کرد.
🔻 حضرت وقتی دلیل شکایت را پرسیدند ایشان گفتند: « برادری دارم که عبایی به دوش انداخته است و از کار و کاسبی و زندگی کنارهگیری کرده است و به عبادت مشغول است. حضرت علی (علیه السلام) که خانه وسیع این مرد را دیده و اصلا عصبانی نشد و حتی راه اینکه با همین خانه وسیع چگونه میتواند آخرت خودش را هم بسازد به او یاد داد، از شنیدن اینکه کسی زهد را دوری از دنیا و کار و کاسبی و حلال لذت ها معنی کرده است عصبانی شدند و فرمودند او را بیاورید. وقتی این مرد آمد حضرت با لحن خطاب و عتاب فرمودند: « ای دشمنک حقیر خویشتن، تو در تیررس شیطان قرار گرفته ای، آیا به زن و فرزندان خود رحم نمی کنی؟ آیا تو فکر می کنی که خدا نعمتهایش را حلال کرده اما دوست ندارد تو از آنها بهره ببری؟ تو درنزد خدا حقیر تر از آن هستی که با تو اینگونه رفتار کند».
🔻اما این نادان به جای اینکه متنبه بشود؛ اعتراض را به خود مولا برگرداند و گفت: یا امیرالمؤمنین! پس تو خود چرا با آن غذای جشب و آن لباس خشن زندگی می کنی؟ حضرت عصبانی شدند و فرمودند: وای بر تو! تو خودت را با من مقایسه نکن. و بعد یک قاعده گفتند که این مخصوص حضرت علی نیست؛ فرمودند: «خدا بر حاکمان حکومت اسلامی واجب کرده است که همواره وضع زندگی شان را در حد مردم ضعیف نگه دارند تا مردم طغیان نکنند» و بگویند که اگر ما نداریم رهبر ما هم مثل ما ساده زندگی می کند.
🔻مثل روزگارما مردم می گویند اگر ما ساده زندگی میکنیم خوب رهبر ما هم ساده زندگی می کند ؛ روزی می گفتند اگر ما نداریم ، رجایی هم که رئیسجمهور ما است ساده زندگی می کند ، امام هم ساده زندگی میکند.
🔻 بنابراین یک زهد عاقلانه داریم که پشت آن یک حکمت و فلسفه درست خوابیده است و یک زهد احمقانه داریم که به خاطر برداشت غلط از دین برسر ما می آید.
🔷 2.1.3 جایگاه زهد:
نکته تکمیلی در چیستی زهد جایگاه زهد است، در حکمت ۳۱ نهج البلاغه اینگونه فرمودند: «که ایمان چهار رکن دارد و اولین رکن از آن چهار رکن صبر است. خود صبر هم چهار رکن دارد که سومین رکن آن زهد است». امیرالمؤمنین فرمودند: «صبر بر چهار پایه استوار است،شوق و هراس، زهد و انتظار؛ و بعد در تبیین نسبت زهد با صبر فرمودند: «هر کس در دنیا زهد بورزد مصیبت ها را کوچک می شمارد.»
🎙 حجت الاسلام مهدوی ارفع
#نهج_البلاغه
#نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی
✨ بسم الله الرحمن الرحیم ✨
🌹 شرح #حکمت4
🔴 قسمت نهم
🔻امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) در بخش چهارم از حکمت ۴ نهج البلاغه می فرمایند: «ورع سپر است». در نهج البلاغه ی شریف و غریب ده نکته پیرامون ورع بیان شده است که تلاش می کنیم به صورت یک هندسهٔ منظّم و نظام مند ارائه گردد.
🔷 1. تعریف ورع:
ورع یعنی دوری کردن از منطقه ای که احتمال به حرام افتادن در آن وجود دارد.
🔹1.1 نسبت ورع با تقوا:
نسبت ورع با تقوا را می شود دو جور بیان کرد: ورع مرتبه ی عالی تقوا است، چون تقوا یعنی "گناه نکردن و واجبات را انجام دادن" اما ورع یعنی "حتی نزدیک به گناه نشدن و جایی که شبهه ی حرام هم هست دوری کردن". از طرفی هم می شود گفت " تقوا یک چیز است و ورع چیز دیگری است، چون تقوا ترک کردن خود حرام است، اما ورع ترک کردن چیزی است که شبهه ی حرام دارد."
🔻در نهج البلاغه در حکمت ۱۱۳ آمده است: «وَ لَا وَرَعَ كَالْوُقُوفِ عِنْدَ الشُّبْهَةِ »؛ هیچ ورعی مانند توقف هنگام شبهه ناک بودن امری نیست .
🔺 با این نگاه که ورع را از تقوا متفاوت بدانیم میشود ورع را یکی از شعبه های زهد دانست.
🔻حضرت امیر (علیه السلام) در خطبه ی ۸۱ می فرمایند : «ای مردم زهد ورزیدن عبارت است از
🔸 1. کوتاه کردن آرزوها
🔸 2. شکرگزاری کردن هنگامی که نعمتی به شما میرسد
🔸 3. ورع ورزیدن هنگام حرام ها»
بنابراین با این نگاه می شود ورع را شعبه ای از زهد نامید.
🔹1.2 نسبت ورع با سایر ارزشهای بنیادین اخلاقی :
میدانیم که ارزش های اخلاقی هم ارزش و هم رتبه نیستند و برخی از آنها ارزش های بنیادینی هستند که با آمدنشان دین به کمال می رسد و با رفتنشان انسان کاملاً بی دین می شود؛ مثلاً درباره حیا در روایات داریم "لا دینَ لمَنْ لا حیاءَ لَه" ؛ کسی که حیا ندارد دین ندارد. با این نگاه ورع با ارزشهای بنیادین اخلاقی نسبت هایی دارد که در نهجالبلاغه چند موردش بیان شده است.
🎙 حجت الاسلام مهدوی ارفع
#نهج_البلاغه
#نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی
✨ بسم الله الرحمن الرحیم ✨
🌹 شرح #حکمت4
🔴 قسمت نهم
🔻امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) در بخش چهارم از حکمت ۴ نهج البلاغه می فرمایند: «ورع سپر است». در نهج البلاغه ی شریف و غریب ده نکته پیرامون ورع بیان شده است که تلاش می کنیم به صورت یک هندسهٔ منظّم و نظام مند ارائه گردد.
🔷 1. تعریف ورع:
ورع یعنی دوری کردن از منطقه ای که احتمال به حرام افتادن در آن وجود دارد.
🔹1.1 نسبت ورع با تقوا:
نسبت ورع با تقوا را می شود دو جور بیان کرد: ورع مرتبه ی عالی تقوا است، چون تقوا یعنی "گناه نکردن و واجبات را انجام دادن" اما ورع یعنی "حتی نزدیک به گناه نشدن و جایی که شبهه ی حرام هم هست دوری کردن". از طرفی هم می شود گفت " تقوا یک چیز است و ورع چیز دیگری است، چون تقوا ترک کردن خود حرام است، اما ورع ترک کردن چیزی است که شبهه ی حرام دارد."
🔻در نهج البلاغه در حکمت ۱۱۳ آمده است: «وَ لَا وَرَعَ كَالْوُقُوفِ عِنْدَ الشُّبْهَةِ »؛ هیچ ورعی مانند توقف هنگام شبهه ناک بودن امری نیست .
🔺 با این نگاه که ورع را از تقوا متفاوت بدانیم میشود ورع را یکی از شعبه های زهد دانست.
🔻حضرت امیر (علیه السلام) در خطبه ی ۸۱ می فرمایند : «ای مردم زهد ورزیدن عبارت است از
🔸 1. کوتاه کردن آرزوها
🔸 2. شکرگزاری کردن هنگامی که نعمتی به شما میرسد
🔸 3. ورع ورزیدن هنگام حرام ها»
بنابراین با این نگاه می شود ورع را شعبه ای از زهد نامید.
🔹1.2 نسبت ورع با سایر ارزشهای بنیادین اخلاقی :
میدانیم که ارزش های اخلاقی هم ارزش و هم رتبه نیستند و برخی از آنها ارزش های بنیادینی هستند که با آمدنشان دین به کمال می رسد و با رفتنشان انسان کاملاً بی دین می شود؛ مثلاً درباره حیا در روایات داریم "لا دینَ لمَنْ لا حیاءَ لَه" ؛ کسی که حیا ندارد دین ندارد. با این نگاه ورع با ارزشهای بنیادین اخلاقی نسبت هایی دارد که در نهجالبلاغه چند موردش بیان شده است.
🎙 حجت الاسلام مهدوی ارفع
#نهج_البلاغه
#نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی
🌹 شرح #حکمت3
🔴 بخش هفتم
🔻راههای مقابله با فقر
🔰امیرالمؤمنین در نهجالبلاغه راههایی برای مقابله با فقر بیان فرمودهاند که بهصورت کلی به دو بخش تقسیم میشود:
🔷 1. وظیفۀ خود فقرا
امیرالمؤمنین در این بخش سه راهبرد را بیان فرمودهاند:
🔹1.1 پیشگیری: در حکمت 57 قناعت را چنین معرفی میفرمایند: «قناعت ثروتی است پایانناپذیر»؛ یعنی فقیر اگر در موقع دارایی حتی اندک خود، قناعت را راهبرد زندگی خودش قرار بدهد، اصلاً به دیگران نیازمند نمیشود. در حکمت 33، میانهروی در خرجکردن و بذلوبخشش را بهعنوان راه دیگری بیان میفرمایند: «بخشنده باش، اما زیادهروی نکن. در زندگی حسابگر باش، اما سختگیر مباش.»
🔹1.2 مراقبت: فقیر باید از آبروی خودش مراقبت کند. امیرالمؤمنین در حکمت 340 میفرمایند: «پاکدامنی [و خودنگهداری از درخواست از دیگران] زیور تهیدستی است.» تا این حد مهم است. در حکمت 406 میفرمایند: «چه نیکوست فروتنی توانگران برابر مستمندان، برای بهدستآوردن پاداش الهی و نیکوتر از آن خویشتنداری مستمندان برابر توانگران، برای توکل به خداوند است.»
در بیان اوصاف متقین، در بند 3 خطبۀ 193 میفرمایند: «یکی از نشانههای متقین این است که میبینی در عین حال که فقیر است، زیبایی و عزت خودش را خوب حفظ میکند.» نتیجۀ این توصیهها در بخش مراقبت این است که فقیر مواظب باشد آخرتش را به دنیا نفروشد.
حضرت در حکمت 372 خطاب به جابربنعبدالله انصاری در عبارتی بسیار جالب که امیدوارم به گوش همه برسد، میفرمایند: «جابر، استواری دین و دنیا به چهار چیز است: 1. عالمی که به علم خود عمل کند؛ 2. جاهلی که از آموختن سر باز نزند؛ 3. بخشندهای که در بخشش بخل نورزد؛ 4. فقیری که آخرت خود را به دنیا نفروشد. پس هرگاه عالم علم خود را تباه کند، نادان به آموختن روی نیاورد و هرگاه غنی و بینیاز در بخشش بخل بورزد، فقیر آخرت خودش را به دنیا میفروشد.»
🔹1.3 علاج و درمان فقر: امیرالمؤمنین در این بخش صدقه را پیشنهاد میکنند. در حکمت 7 میفرمایند: «صدقه دارویی قطعاً اثرگذار است.» در حکمت 137 میفرمایند: «روزی خودتان را با صدقهدادن پایین بیاورید.» یعنی از آسمان درخواست کنید و به زمین برسانید. در حکمت 258 میفرمایند: «وقتی فقیر شدید، با خداوند از طریق صدقهدادن تجارت کنید.»
🎙 حجت الاسلام مهدوی ارفع
#نهج_البلاغه
#نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی
🔷🔷✨🔹🌿🌹🌿🔹✨🔷🔷
🌹 شرح #حکمت4
🔴 قسمت چهارم
🔹5.1.3 صبر بر اطاعت خداست: حضرت در خطبه ۱۷۳ می فرمایند: « با صبر و استقامت بر اطاعت پروردگار، نعمت های پروردگار را نسبت به خویش تمام و کامل کنید».
🔹 5.1.4 صبر در نماز است: حضرت در خطبه ۱۹۹ در مورد پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله و سلم می فرمایند: «او پی در پی خانواده خودش را به نماز فرمان می داد و خودش نیز در انجام نماز شکیبا بود».
🔹 5.1.5 صبر در جهاد و جنگ با دشمنان است: در خطبه ۱۹۰ حضرت خطاب به سربازان خودشان که عازم جنگ هستند می فرمایند: «محکم به زمین بچسبید، پاهای تان را محکم به زمین بگذارید و بربلای جنگ و شمشیر ها صبور باشید، یک وقت نشود دست و شمشیر شما تابع هوای نفس و زبانتان شود. در چیزی هم که خدا در او تعجیل را روا ندانسته عجله نکنید».
🔹 5.1.6 صبر امیرالمومنین برترین مظلوم مقتدر تاریخ:
🔸🔹 5.1.6.1 صبر در مقابل خباثت های قریش: حضرت در خطبه ۲۱۷ غصه خودشان در مقابل خباثت های قریش را با صبر توصیف می کنند و می فرمایند: «خدایا برای پیروزی بر قریش و یارانشان از تو کمک می خواهم که پیوند خویشاوندی مرا بریدند و کارمرا دگرگون کردند و همه برای مبارزه با من در حقی که از همه آنها سزاوار ترم متحد شدند و گفتند: علی حق را اگر میتوانی بگیر و اگر تو را از حق محروم دارند یا با غم و اندوه صبر کن یا با حسرت بمیر. به اطرافم نگریستم، دیدم که نه یاوری دارم و نه کسی از من دفاع و حمایت میکند جز خانوادهام، که مایل نبودم جانشان به خطر بیفتد. پس خار در چشم فرو رفته دیده بر هم نهادم و با گلویی که استخوان در آن گیر کرده بود جام تلخ را جرعه جرعه نوشیدم و در فروخوردن خشم در امری که تلخ تر از گیاه حنظل و دردناک تر از فرو رفتن تیزی شمشیر در دل بود صبر کردم».این امیرالمومنین علیه السلام است که اسوه صبر و مقاومت است.
🔸🔹 5.1.6.2 صبر در ماجرای غصب خلافت و سقیفه: یکی دیگر از نمونه های صبر حضرت علی علیه السلام و غصه هایی که به خاطر اسلام و وحدت مسلمانان فرو خورد در خطبه 3 در ماجرای سقیفه و غصب خلافت است. در خطبه ۳ در بند اول میفرمایند: « پس من ردای خلافت رها کرده و دامن جمع نموده از آن کنار گیری کردم و در این اندیشه بودم که آیا با دست خالی برای گرفتن حق خود به پا خیزم یا در این محیط خفقان زا و تاریکی که به وجود آوردهاند صبر پیشه سازم؟؛ محیطی که پیران را فرسوده، جوانان را پیر و مردان با ایمان را تا قیامت و ملاقات پروردگار اندوهگین نگه می دارد. پس از ارزیابی درست، صبر و بردباری را خردمندانه تر دیدم. پس صبر کردم در حالی که گویا خار در چشم واستخوان در گلویم مانده بود و با دیدگان خود مینگریستم که میراث من را به غارت میبرند».
🎙 حجت الاسلام مهدوی ارفع
#نهج_البلاغه
#نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی
🌹شرح #حکمت3
🔴 بخش ششم
🔰امیرالمؤمنین در بخش سوم و چهارم حکمت 3 میفرمایند: «وَ الْفَقْرُ یخْرِسُ الْفَطِنَ عَنْ حُجَّتِهِ وَ الْمُقِلُّ غَرِیبٌ فِی بَلْدَتِهِ»؛ یعنی فقر باعث میشود انسان باهوش هرچند استدلال محکم داشته باشد، از بیان استدلال و برهانش لال بشود و انسان تهیدست در شهر خودش هم غریب است.
🔻پیامدهای فقر
🔷در نهجالبلاغه مطالب بسیار مهمی در باب فقر و تنگدستی آمده است. اولین مطلب اشاره به خطرناکی و مهلکبودن و زشتی پدیدۀ فقر است، تا آنجا که امیرالمؤمنین از شر فقر به خدا پناه میبرد. در حکمت 319 خطاب به فرزندشان محمد حنفیه میفرمایند: «فرزندم، من بر تو از خطر فقر میترسم. پس، از فقر به خدا پناه ببر.»
🔰در خطبۀ 215، خود مولا در قالب دعا به درگاه خدا عرضه میدارند: «خدایا، به تو پناه میبرم که در عین حال که پرودگار غنی مطلقی مثل تو دارم، در فقر دستوپا بزنم.» دلیل این پناهبردن به خدا پیامدهای خطرناک و مهلک فقر است.
🔷1. اولین پیامد فقر غربت است. فقیر به سه دلیل غریب میشود:
🔹1.1 فرهنگ غلط ظاهربین جامعه: در جامعه خیال میکنند هرکس ازنظر مالی ضعیف است، ازنظر عقلی هم ضعیف است.
🔹1.2 احساس حقارت خود فقیر از قرارگرفتن در جمع انسانهای دارای توانایی مالی.
🔹1.3 ناتوانی فقیر در مشارکتهای اجتماعی، مثل مهمانیدادن و خیراتکردن که کمکم باعث انزوای فقیر میشود. در حکمت 56 امیرالمؤمنین میفرمایند: «انسان اگر ثروتمند باشد، ولو در دیار غربت زندگی کند، احساس دروطنبودن دارد و اگر فقیر باشد، ولو در وطنش هم زندگی کند، دائم احساس غریبی میکند.
🔷2. دومین پیامد خطرناک فقر نقص و ازبینرفتن دین است. در حکمت 319 امیرالمؤمنین میفرمایند: «فقر دین انسان را تضعیف میکند.»
🔷 3. سومین پیامد خطرناک فقر سرگردانی عقل است. امیرالمؤمنین در حکمت 319 میفرمایند: «فقر باعث حیرانی و سرگردانی عقل میشود.» یعنی فقیر همۀ فکروذکرش مشکلات مالی و معیشتی خودش میشود و از سایر جنبههای زندگی مثل خانواده، معنویت، تربیت، لذت، تفریح و سایر استعدادهای خودش غافل میشود. نمیتواند تحصیل علم کند و نمیتواند دنبال شکوفایی استعدادهای خودش برود؛ چون فقیر است.
🔷 4. چهارمین پیامد خطرناک و زشت فقر تولید بغض و کینه در جامعه است. امیرالمؤمنین در حکمت 313 میفرمایند: «فقر انگیزۀ خشم را در جامعه ایجاد میکند.» در پایان خطبۀ 219، حضرت در بیان اینکه چرا کارگزاران نظام اسلامی باید در حد فقیرترین مردم زندگی کنند، میفرمایند: «بهجهت اینکه اگر کارگزاران این امر را رعایت کنند، فقیر طغیان نمیکند»؛ یعنی اختلاف طبقاتی احساس نمیکند که بخواهد برای گرفتن حق خودش به قوۀ قهریه و طغیان و سرکشی روی بیاورد.
🎙 حجت الاسلام مهدوی ارفع
#نهج_البلاغه
#نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی
🔷🔷✨🔹🌿🌹🌿🔹✨🔷🔷
🌹شرح #حکمت4
🔴 بخش دوم:
🔻امام علی علیه السلام در بخش دوم از حکمت چهارم نهج البلاغه می فرمایند: «صبر شجاعت است». مطالب بسیار مهم و زیبا و کاربردی در موضوع صبر در نهج البلاغه آمده است که آنها را یکی یکی مرور می کنیم.
🔷1. جایگاه و اهمیت صبر:
🔹1.1 صبر مرکب نجات:
امیر المومنین علی علیه السلام صبر را مرکب نجات می دانند یعنی صبوری و پایداری میتواند انسان را از موانع و خطرات و مهلکه ها نجات بدهد. در خطبه ۷۶ می فرمایند: «خدا رحمت کند کسی را که صبر را مرکب نجات خود قرار داد»
🔹1.2 صبر عامل بصیرت و شناخت حق: در فتنه های پیچیده روزگار مخصوصا آن جایی که جبهه حق با محوریت امامت و حاکم حق در مقابل اهل قبله قرار میگیرد که خیلی تشخیص تکلیف برای مومنین سخت می شود یکی از ارکانی که باعث میشود مومن بتواند پرچم دفاع از حق را محکم در دست بگیرد صبر است. حضرت در خطبه ۱۷۳ نهج البلاغه می فرمایند: «به تحقیق باب جنگ بین شما و اهل قبله باز شده» خوب معلوم است اوضاع خیلی سخت میشود «پرچم دفاع از حق را در جنگ اهل قبله نمی تواند حمل بکند مگر کسی که اهل بصیرت باشد پا فشاری و مقاومت و صبوری بکند و جایگاه حق را بشناسد»
🔹1.3 صبر اولین و مهمترین رکن ایمان:
بر اساس این نگاه امیرالمومنین علیه السلام صبر را اولین و مهمترین رکن ایمان میداند تا جایی که در حکمت ۸۲ نهج البلاغه می فرمایند: « بر شما باد به صبر که صبر برای ایمان مانند سر برای بدن است و همانطور که بدن بی سر ارزشی ندارد چون حیات و زندگی ندارد ایمان بیصبر هم ارزشی ندارد» لذا حضرت صبر را اولین رکن از ارکان ایمان میدانند در حکمت ۳۱ نهج البلاغه می فرمایند: « ایمان بر چهار ستون و رکن مستقر شده است». اول صبر را می گویند حتی قبل از یقین و جهاد و می فرمایند: « چهار رکن ایمان این چهارتاست صبر یقین عدل جهاد» و در نهج البلاغه در حکمت ۱۱۳ حضرت هیچ نمودی از ایمان را بالاتر از صبر و حیا نمی دانند و می فرمایند: « و ايمانى چون حياء و صبر نیست»
🔹1.4 صبر موهبت الهی برای قلب مومن: حضرت معتقدند صبر یک موهبت الهی است که خدا به قلب مومن الهام می کند در خطبه ۲۰۵ نهج البلاغه خطاب به طلحه و زبیر یاغی و طغیان گر می فرمایند: « خدا ان شاالله قلبهای ما و شما را بگیرد و به سمت حق هدایت کند و صبر را به ما الهام بکند».
🎙 حجت الاسلام مهدوی ارفع
#نهج_البلاغه
#نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی
✨بسم الله الرحمن الرحیم✨
🌹 شرح #حکمت4
🔴 قسمت سوم
🔷 1. ابعاد و ارکان صبر در نهج البلاغه:
🔻حضرت در نهج البلاغه در حکمت ۳۱ میفرمایند: «صبرکه خودش یکی از چهار رکن ایمان است بر چهار شعبه است. شوق ، ترس ، زهد و انتظار . کسی که شوق واقعی بهشت داشته باشد از شهوت های دلش کنده میشود و کسی که واقعاً و حقیقتاً ترس از جهنم و آتش داشته باشد از محرمات دوری می کند و کسی که در عین حالی که از دنیای حلال استفاده می کند دل به دنیا نبسته باشد مصیبت های دنیا را کوچک می بیند و کسی که بداند بالاخره مرگش فرا خواهد رسید دائماً در دستیابی به کارهای خیر سرعت میگیرد و از دیگران جلو میزند».
🔷 2. موقعیت هایی که صبر در آن نمود دارد از دیدگاه امیرالمومنین:
🔹 2.1 در برابر شهوات و خواسته های دل: که راه صبر و مقاومت در برابر آنها شوق بهشت است.
🔹 2.2 در برابر اجتناب از محرمات: که راه مقاومت در برابر محرمات و صبر در این موقف ترس از جهنم است.
🔹 2.3 در مصیبت های مالی و جانی و غیره: که طبیعت دنیا بر انسان تحمیل میکند راه صبر و مقاومت و پایداری زهد و بی رغبتی و دل نبستن به دنیا است.
🔹 2.4 در برابر سختی ها و تلخی های ظاهری عبادت ها و حسنات و خدمت ها و خدمت ها و غیره : که راه مقاومت در برابر نفس اماره انتظار مرگ و مرگ آگاهی است.
🔷 3. مواضع صبر از دیدگاه امیرالمؤمنین :
امیرالمؤمنین (علیه السلام) در حکمت ۵۵ می فرمایند: «صبر بر دو گونه است یکی صبر بر آنچه که خود خوش داری و دیگری صبر در آنچه که دوست نداریم». بنابراین به طور کلی صبر را می توان بر دوگونه تقسیم کرد:
🔹3.1 صبر گاهی در آن چیزی است که دوست داری ولی به صلاح نیست .
امیرالمؤمنین در خطبه ۱۹۳ در ویژگی متقین میفرمایند: «اگر نفس امّاره انسان متّقی بخواهد در برابر کاری که به صلاح هست اما نفس خوشش نمیآید مقاومت کند، متّقی چگونه نفس خود را تنبیه میکند؟ در جایی که نفس یک چیزی را دوست دارد انسان متّقی آن چیز را به نفس نمیدهد».
🔹 3.2 گاهی درآن چیزی است که دوست ندارید امّا به صلاح است و باید انجام دهیم.
در حکمت ۲۸۹ می فرماید: «منِ علی در گذشتهها یک برادر خدایی داشتم که یکی از صفات برجسته او این بود که وقتی بین دو تصمیم مردد می شد، نگاه می کرد ببیند کدام یک از دو تصمیم برای هوای نفس دلپذیرتر است دقیقاً با همان مخالفت میکرد»
🔻امیرالمؤمنین گاهی مصادیق این دو موضع کلی در نهج البلاغه را اشاره می فرمایند.
🔷 4. مصادیق صبر در نهج البلاغه:
🔹 4.1 صبر بر بلا و ابتلا: در خطبه ۹۸ به مردم می فرمایند: « اگر به بلا و گرفتاری مبتلا شدید، صبور باشید».
🔹 4.1.1 یکی صبر بر شدت هاست: در اوصاف متقین در خطبه ۱۹۳ می فرمایند:« یکی از نشانه های اهل تقوا این است که او را اینگونه میبینی، در شدت ها صبور و آرام است».
🔹 4.1.2 یکی صبر بر ناروایی ها: امام علی علیه السلام در خطبه ۸۶ می فرمایند: «پیامبر خدا پیش از کیفر شما را انذار کرد و از عذاب های سختی که در پیش روی دارید ترساند پس باقی مانده ایام عمر خود را دریابید و صبر و بردباری در برابر ناروایی ها پیشه کنید زیرا عمر باقیمانده در برابر روزهای زیادی که به غفلت گذراندید و از پند ها رویگردان بودید بسیار کم است. به خود بیش از اندازه آزادی ندهید که نفس شما را به ستمگری میکشاند و با نفس تان سازشکاری و سستی روامدارید که ناگهان در درون گناه سقوط می کنی».
🎙 حجت الاسلام مهدوی ارفع
#نهج_البلاغه
#نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی
💠 اهمیت نهج البلاغه
🔸 شما آقایان علی بن ابی طالب را نخواستید، بشناسید! این درد را آدم کجا بگوید؟! علی را چه کسی می شناسد؟! ذات أقدس الهی را حضرت امیر معرفی کرد که خدا در قرآن تجلّی کرد: فرمود کل عالَم تجلّی خداست، اما تجلّی ویژه الهی در قرآن است، ولی تجلّی حضرت امیر در #نهج_البلاغه است. هیچ چاره ای حوزه علمیه ندارد که نهج البلاغه درسی شود.
🔸 اینکه می گوید «سَلُونِی قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِی»، زیر این آسمان، دومی کسی هست که بگوید هر چه بخواهید، از من بپرسید؟! شما غیر از علی کسی را نشان دارید؟! این همه انبیا بودند، اولیا بودند! شاگردانِ شاگردانِ شاگردانشان می شود مرحوم بوعلی؛ وقتی بوعلی می خواهد وجود مبارک حضرت امیر را معرفی کند، می گوید: «الذی هو بین الخلق کالمعقول بین المحسوس»، عقل با چشم و گوش چقدر فرق دارد؟ عقل در آسمان است، چشم و گوش در زمین است. فرمود علی #عقل_جامعه_انسانیت است، دیگران چشم و گوش هستند.
🔸 حتماً همان طوری که رسائل و مکاسب درسی است، نهج البلاغه هم باید درسی شود؛ بنابراین هم #حفظ_انقلاب با نهج البلاغه است، هم علی شناسی با نهج البلاغه است هم کلام با نهج البلاغه است.
_ آیت الله #جوادی_آملی
📚 دیدار مسئولین کنگره علمی پژوهشی با محوریت سیره امام علی علیه السلام با حضرت استاد
تاریخ: 1396/05/17
@mahdavi_arfae
💠 اهمیت نهج البلاغه
🔸 شما آقایان علی بن ابی طالب را نخواستید، بشناسید! این درد را آدم کجا بگوید؟! علی را چه کسی می شناسد؟! ذات أقدس الهی را حضرت امیر معرفی کرد که خدا در قرآن تجلّی کرد: فرمود کل عالَم تجلّی خداست، اما تجلّی ویژه الهی در قرآن است، ولی تجلّی حضرت امیر در #نهج_البلاغه است. هیچ چاره ای حوزه علمیه ندارد که نهج البلاغه درسی شود.
🔸 اینکه می گوید «سَلُونِی قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِی»، زیر این آسمان، دومی کسی هست که بگوید هر چه بخواهید، از من بپرسید؟! شما غیر از علی کسی را نشان دارید؟! این همه انبیا بودند، اولیا بودند! شاگردانِ شاگردانِ شاگردانشان می شود مرحوم بوعلی؛ وقتی بوعلی می خواهد وجود مبارک حضرت امیر را معرفی کند، می گوید: «الذی هو بین الخلق کالمعقول بین المحسوس»، عقل با چشم و گوش چقدر فرق دارد؟ عقل در آسمان است، چشم و گوش در زمین است. فرمود علی #عقل_جامعه_انسانیت است، دیگران چشم و گوش هستند.
🔸 حتماً همان طوری که رسائل و مکاسب درسی است، نهج البلاغه هم باید درسی شود؛ بنابراین هم #حفظ_انقلاب با نهج البلاغه است، هم علی شناسی با نهج البلاغه است هم کلام با نهج البلاغه است.
_ آیت الله #جوادی_آملی
📚 دیدار مسئولین کنگره علمی پژوهشی با محوریت سیره امام علی علیه السلام با حضرت استاد
تاریخ: 1396/05/17
@mahdavi_arfae
آشنایی و آشتی با نهجالبلاغه (قسمت دوم)
✅ سید رضی کیست؟
🌸گردآورنده نهجالبلاغه
ابو الحسن، محمد بن حسين بن موسى موسوى بغدادى که در 359 قمری در بغداد به دنيا آمد. او از خانواده اى اصيل و از نسل ائمه معصومين است و نسبش از طرف پدر به امام كاظم عليه السلام و از طرف مادر به امام زين العابدين عليه السلام می رسد.
یعنی نسب گردآورنده نهجالبلاغه با چند واسطه به گوینده نهجالبلاغه، امیرالمؤمنین علیه السلام منتهی میشود.
✅یکی از نکات جالب زندگی سید، خواب شیخ مفید است که می گوید: حضرت زهرا سلام الله علیها را در خواب دیدم که دست امام حسن و امام حسین علیهما السلام را گرفته بودند، فرمودند: ای شیخ! به این دو نفر فقه بیاموز.
فردای آن شب، بانویی نزد من آمد و با همان حالت که دست دو بچه را گرفته بود، گفت: ای شیخ به این دو نفر فقه بیاموز...
و این دو برادر که هر دو از علمای بزرگ و معروف شیعه شدند، سید مرتضی و سید رضی نام دارند.
✅سيد رضى شخصيتى انديشمند و داراى قدرت هوش و دركى بالا بود. مهم ترین اثر وی همین نهج البلاغه است.
◀️ از دیگر آثارش خصائص الأئمه، تلخيص البيان عن مجاز القرآن، المجازات النبويه و حقايق التأويل في متشابه التنزيل...
وى در 47 سالگى و در سال 406 هجرى رحلت و در كاظمين عراق دفن شد.
✍احمد سعیدی
#نهج_البلاغه
راه پیوستن به کانال 👇
🇮🇷 @fasle57