فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹زیارتمجازیشهیدمحمد دهقانامیری...
جوانِ عزیزِمادر ..دلتنگ تو بودن
غمیبودافزون برغمِدوری از
کربُ بلای ارباب حُسین.
آنجایی ڪه بین دوراهی
بین الحرمینِ ارباب اِذن از
ابوفاضل میگیری تاارباب راسلام
کنی✋✨
#شهیدانه🕊
#شهیددهقانامیری♥️
【@emamzaman】
🇵🇸 امام زمان (عج) 🇮🇷
🦋قصص الانبیا🦋 #قصه_بیست_و_نهم #رمان📚 #پشیمانی مردم دور یکدیگر جمع شده بودند تا چاره ای بیاندیشند.
🦋قصص الانبیا🦋
#قصه_سیام
#رمان📚
#پیامبر_و_فرشته
✍مردم دور پیرمرد حلقه زدند.دست ها را رو به آسمان دراز کردند و همگی باهم از بت پرستی و همه جنایت هایی که در حق حضرت ادریس(ع) و پیروانش روا داشتند توبه کردند و با خدای خود عهد بستند که دیگر بت ها را پرستش نکنند و از ظالمان و فاسقان پیروی نکنند.
گفتیم که حضرت ادریس به همراه نزدیک ترین یارانش به غاری در کوهستان اطراف شهر پناه بردند و در این بیست سالی که عذاب الهی بر مردم شهر نازل می شد،ایشان به اذن خداوند از چشم ماموران شاه مخفی بودند و هر روز ملکی از بهشت مامور تامین مایحتاج ایشان بود.
پس از آنکه مردم توبه کردند،جبرئیل امین بر ادریس نبی(ع) نازل شد و خبر توبه مردم را به ایشان داد.
حضرت ادریس(ع) با شنیدن این خبر سر به زیر افکند و مدتی در فکر فرو رفت. سپس رو به جبرائیل امین کرد و فرمود:
ای برادر!این که مردم شهر در نهایت به اشتباه خود پی بردند جای شکر دارد! اما جواب خون برادران و خواهرانم چه می شود؟! این جماعت در تمام آن جنایتها ها دخیل بودند. آیا بیست سال گرسنگی، تاوان مناسبی برای آن خون های به ناحق ریخته شده است؟!
جبرئیل امین:ای پیامبر!ظلمی که این مردم و پادشاهشان در حق شما و پیروانتان روا داشتند بر خداوند یکتا پوشیده نیست.پروردگارت به سبب توبه و پشیمانی ایشان از حق خود گذشت و ایشان را بخشید.اما شما و یاران مظلومتان را نیز حقیست که خداوند هرگز از آن چشم پوشی نمی کند.پس تا روزی که شما و یارانتان ایشان را نبخشید بلا و مصیبت ایشان را پایانی نیست و خشکسالی همچنان ادامه می یابد.
ادریس از عدالت خداوند منان خوشنود گشت و سجده شکر بجا آورد.
اما جبرئیل امین حامل پیام دیگری هم بود:
ای رسول خدا! پیام دیگری نیز برای شما دارم.حضرت حق فرمودند ماموریت فرشته ای که غذای شما و یارانتان را تامین می کرد به اتمام رسیده است و زین پس شما باید از کوه فرود آیید و خود مایحتاج خود را تامین کنید.
📚منابع:
برداشت آزاد از:
راوندی، قصص الانبياء، ج1 ،ص 240.
مجلسي، بحار الانوار،ج11 ص 271.
#ادامهدارد...
【@emamzaman】
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📖 السَّلاَمُ عَلَى مَهْدِيِّ الْأُمَمِ وَ جَامِعِ الْكَلِمِ...
🌹سلام بر مهدی همه امّتها و وحدتبخش همه اختلاف ها...
⏳ ۴ روز مانده به نیمه شعبان
#امام_زمان
#روزشمارنیمهشعبان
【@emamzaman】
❣امروزه جهیزیه از فلسفه خود خارج شده و تبدیل به یک معضل جدی در راه ازدواج جوانان شده است. جهیزیه برای آن است که دو جوانی که تازه زندگی را آغاز کردهاند، وسایل اولیه زندگی را داشته باشند و با دست خالی زندگی را آغاز نکنند. چه بسیار خانوادههایی که به دلیل ناتوانی از تهیه جهیزیه، خواستگاران خوب دختران خود را رد میکنند
#ازدواج_مهدوی
【@emamzaman】
1_5098310035017040074.mp3
7.33M
💠تاکیدبرتوجه به امام زمان عجل الله...توجه به امام زمان به چه معناست؟
#نیمه_شعبان
#امام_زمان♥
【@emamzaman】
در کدامین نخلستان هستی و با
دلدار خود بِھ راز و نیاز نشسته ای
در کدامین چاھ سر فرو برده و راز
دل می گشایی⁉️
کاش میدانستیم بیت الاحزانت را
کجا برپا کردهای يــٰاصاحبالزمان
#امام_زمان♥
06- dar gusheye tanhaei.mp3
5.71M
🔘گل باصفاست اما،بی تو صفاندارد
گر بر رخت نخندد، در باغ جا ندارد...
#امام_زمان
#در_خلوت_تنهایی🥀
【@emamzaman】
🇵🇸 امام زمان (عج) 🇮🇷
🦋قصص الانبیا🦋 #قصه_سیام #رمان📚 #پیامبر_و_فرشته ✍مردم دور پیرمرد حلقه زدند.دست ها را رو به آسمان د
🦋قصص الانبیا🦋
#قصه_سی_و_یکم
#رمان📚
#بازگشت
ادریس نبی(ع)از تصمیم خداوند حیرت کرد اما نه لب به اعتراض گشود و نه علت این تصمیم را جویا شد.
ایشان و یارانش سه روز در کوه های اطراف به دنبال غذا گشتند اما دریغ از یک شاخه سبز.تا چشم کار می کرد خاک بود و خار و خاشاک.
ادریس(ع)تصمیم گرفت که پس از بیست سال به شهر بازگردد تا شاید در آنجا چیزی برای خوردن بیابد.وقتی که به شهر رسید با هر قدمی که بر میداشت حیرتش دو چندان میشد.از آن همه رونق و شکوه هیچ چیز باقی نمانده بود.هرچه بود نکبت و بدبختی و بیماری بود.
غم و اندوه وجود پیامبر را فراگرفت. هرچند که این جماعت روی همه ستمگران عالم را سپید کرده بودند،اما این چشمان بی رمق و پوست های به استخوان چسبیده هر دلی را به درد می آورد.مخصوصا وقتی توبه کرده و از گناهان خود پشیمان باشند.
ادریس با افکار خود در کشمکش بود که ناگاه بوی سوختن هیزم از حیاط یکی از خانه ها او را به خود آورد. بی درنگ
خود را به در آن خانه رساند و پیرزنی را دید که تکه خمیری نازک و کوچک را ورز می دهد تا در تنور بگذارد.در کنار پیرزن بستری پهن بود که جوانی نحیف و مریض احوال در آن آرمیده بود.
ادریس رو به پیرزن کرد و گفت: سلام مادر! رهگذری تهی دستم که در این شهر کسی را ندارم. آیا به لقمه ای از آن نان مرا یاری میکنی؟!
پیرزن گفت:ای بنده ی خدا! این تکه نان تنها غذای امروز من و فرزند بیمارم است. اگر آن را به تو ببخشیم صبح فردا را نخواهیم دید.از من به تو نصیحت!وقت را تلف نکن و خود را از این شهر نفرین شده رهاساز.
ادریس(ع):حتما چنین خواهم کرد،اما پیش از آن باید رمقی در پاهایم باشد که بار سفر ببندم! لطفی در حقم کن و از سهم فرزندت لقمه نانی مرا مهمان ساز، شاید بتوانم خود را از این گورستان رها سازم.
پیرزن نگاهی از سر ترحم به ادریس افکند و با تکان دادن سر موافقت خود را اعلام کرد.
#ادامهدارد...
【@emamzaman】
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📖 السَّلاَمُ عَلَى مُعِزِّ الْأَوْلِيَاءِ وَ مُذِلِّ الْأَعْدَاءِ...
🦋سلام بر عزّت بخش دوستان و خوارکنندهی دشمنان...
⏳ ۳ روز مانده به نیمه شعبان
#امام_زمان
#روزشمارنیمهشعبان🌸
【@emamzaman】
°•السلام علیڪ یا صاحب الزمان°•♥️
🌸خوشبحال ڪسۍ ڪه امام زمان برایـش دعوت نامـہ بفرستد.😍
✋با عرض سلام و وقت بخیر وتبریڪ سالروز ولادت منجۍ عالم بشریت حضرت بقیةاللهاروحنا فداء💐
👈با دوستان وخانواده هاۍ خود همدل ویڪ صدا میشویم براۍ پایان دادن به روزگار تاریڪ غیبت وفرج آن عزیز سفر کرده...
ومتوسل میشویم به ڪشتۍ نجات اباعبدالله الحسین علیه السلام.♥️
از شماهم دعوت میڪنیم به
🌸چـــــــــله عظیـــــــــم قـــــــــرن🌸
🔗چهل روز زیارت عاشورا و روزانه
40مرتبهذڪر«اللهمعجــللولیڪالفرج»
📌شروع چله:شب نیمہ شعبان المعظم
خاتمہ : شب 24رمضان المبارڪ🌙✨
🌹ارسال این دعوت نامہ براۍ دیگران به منزله یارۍ #امام_زمان عجلالله مۍباشد.😊🌷
【@emamzaman】
❣جهیزیه، تدارکی است برای آغاز زندگی که وقتی بوی خدا بگیرد، به در و دیوار خانه روح میدهد.
❣چقدر زشت است خانه نوعروسی که اسباب خانه اش همه رنگ ریا و منیّت دارد و جهیزیهاش بوی دنیا و ریال میدهد.
❣دلمان بسوزد برای زندگیهای نوپایی که ایستادنشان بسته به رشته نگاه مردم شده است. دلمان بسوزد برای کسانی که توان مالی کمتری دارند و ما با این تشریفات، کار را برای آنها مشکل میکنیم و مانع آسایششان میشویم.
#ازدواج_مهدوی
【@emamzaman】
خوشآندمےڪهتوباعیدمیرسےازراه ویابہیمنوجودتوعیدمےآید…😍
#امام_زمان♥
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⁉️سابقه چهارشنبه سوری بالاخره به کی برمیگرده و این رسم از کجا شکل گرفته و باب شده..🤔
💥کلیپ پیشنهادی باپاسخ استاد ازغدی
#چهارشنبه_سوری
#چهارشنبه_سوزی🔥
【@emamzaman】
07- dar gusheye tanhaei.mp3
6.06M
🔘ای آرزوی حیدر،ای وارث پیغمبر
ای از هـمه آقـاتـر،غــریــب مـادر...
#امام_زمان
#در_خلوت_تنهایی⚡️
【@emamzaman】
🌺من ساعت دلم را کوک کردهام به وقت آمدنت.
گلی اگر در گلدانم شکوفا شود...
قاصدکی اگر مهمان دستانم شود...
یا اگر بیهوا، دلم هوایت را کند...
همه را تفأل میزنم به آمدنت!😍♥️
#امام_زمان
#استوری🌸
【@emamzaman】
🇵🇸 امام زمان (عج) 🇮🇷
🦋قصص الانبیا🦋 #قصه_سی_و_یکم #رمان📚 #بازگشت ادریس نبی(ع)از تصمیم خداوند حیرت کرد اما نه لب به اعتر
🦋قصص الانبیا🦋
#قصه_سی_و_دوم
#رمان📚
#ظهور(۱)
✍حضرت ادریس(ع) جوان را دعا کرد و پس از آن جوان تکان شدیدی خورد و چشمان خود را گشود.
پیرزن که شاهده معجزه حضرت ادریس(ع) بود فرزند خود را در آغوش گرفت و از سر حیرت صورت و دستان او را لمس کرد تا از زنده بودنش مطمئن شود. سپس به پیامبر خیره شد و گفت:
تو ادریس هستی! تنها کسی در این عالم که می تواند با دعای خویش زندگی را از مردم بگیرد یا به ایشان زندگی بخشد تو هستی! تو برگشته ای! عاقبت خداوند صدای ما را شنید! خدا را شکر! ادریس به میان ما برگشته است!
او به سختی و با نهایت توانی که یک پیرزن می تواند داشته باشد از جای خود برخاست و به سمت کوچه حرکت کرد و با صدای بلند فریاد زد:
خدایا شکرت! ادریس برگشته است! او فرزندم را زنده کرد! ای مردم! ادریس با دعای خود فرزندم را زنده کرد! او برگشته است! ادریس نبی برگشته است! پیامبر خدا برگشته است!
رفته رفته مردم نیمه جان شده از گرسنگی با قدم های لرزان از خانه ها بیرون آمدند. همه با حیرت به یک دیگر نگاه می کردند و از هم می پرسیدند: چه می گوید؟! ادریس برگشته؟! مگر می شود؟! ادریس کجاست؟!
پیرزن جمعیت را درب خانه خود جمع کرد و میخواست حرفی بزند که ناگهان چشمش به ادریس(ع) افتاد که در کنارش در آستانه درب ایستاده بود. پس سکوت کرد و کنار رفت و با چشمان اشک آلود به ادریس نبی خیره شد.
جمعیت در سکوتی عمیق فرو رفته بود و همگی به چهره ی حضرت ادریس نگاه می کردند.
ناگهان صدای یک نفر از میان جمعیت سکوت را شکست: آری! من این چشم ها را می شناسم. او ادریس است. او برگشته است!
در میان جمعیت همهمه افتاد. مردم با چشمان اشک آلود جلو رفتد و یک به یک حضرت ادریس را در آغوش گرفتند و بر دستان و شانه هایش بوسه زدند.
در همین اثنا یک نفر با احتیاط از جمعیت فاصله گرفت و شتابان به سمت کاخ پادشاه حرکت کرد. او رفت تا شاه را از بازگشت ادریس(ع) با خبر سازد.
#ادامهدارد...
【@emamzaman】