eitaa logo
🇵🇸 امام زمان (عج) 🇮🇷
10.9هزار دنبال‌کننده
11.5هزار عکس
6.3هزار ویدیو
1.2هزار فایل
📞پاسخگویی: @Majnonehosain 💞مهدیاران: @emamzaman_12 🌷عطرشهدا: @atre_shohada 📱اینستاگرام: Www.instagram.com/emamzaman.12 👥گروه: https://eitaa.com/joinchat/2504065134Cf1f1d7366b 💕گروه‌مهرمهدوی: @mehr_mahdavi12
مشاهده در ایتا
دانلود
💞ستاره ای بدرخشید و ماه مجلس شد 💞 تمام هستیِ زهرا(س) نصیبِ نرجس (س) شد ♻️بازم ما اومدیم با یه دعوتنامه ویژه امام زمانی😌✌️ خب اول یه تبریک جانانه عرض کنیم خدمت شما مهربونااا، 😃 ولادت پر خیر و برکت پدر عزیزمون، ولی نعمتمون حجت بن الحسن (عج)، تبریک و تهنیت🤩🎊 از اونجایی که شب احیا تو بسیاررر سفارش شده و ثواب اون، اندازه احیای شب قدره، ما یه محفل دوستانه امام زمانی تشکیل دادیم☺️ که با حضور شما عزیزان اعمال رو بجا بیاریم و تا سحرگاه همراه با دعا و نیایش منتظر قدم سبز مولامون بقیه الله باشیم.💚🙏😍 یاوران و سربازان امام زمانی که قصد همراهی با ما دارند و هدفشون جلب لبخند زیبای اباصالح المهدی(عج) هست ☺️🌿 این شب عزیز رو از دست ندن و با اومدنشون تو این محفل ثابت کنن که عاشقانه منتظر مولاشون هستن🦋 بسم الله بگو بزن رو لینک زیر😊👇 https://eitaa.com/joinchat/2504065134Cf1f1d7366b
🍃شب نیمه شعبان سال ۹۰ بود که علی ضربه خورد .. 🌹همون طور که وسط خیابون افتاده بود،یه پیرمردی اومد نزدیک و بهِش گفت: پسرم، به شما چه ربطی داشت که دخالت کردی؟؟؟! علی با اون حالش جواب داد: حاج آقا! فکر کردم ناموس شماست، از ناموس شما دفاع کردم...😔 🦋 ♥️ 【@emamzaman
11 - dar gusheye tanhaei.mp3
7.67M
🔘کی می‌رسد خدایا، روز ظهور مهدی گردد تمام عالم، روشن ز نور مهدی... @emamzaman
🇵🇸 امام زمان (عج) 🇮🇷
💞ستاره ای بدرخشید و ماه مجلس شد 💞 تمام هستیِ زهرا(س) نصیبِ نرجس (س) شد ♻️بازم ما اومدیم با یه دعوتن
گروهی زیر مجموعه کانال امام زمان تشکیل دادیم که علاوه بر فعالیت های روزانه ، امشب به « شکل ویژه » فعالیت داره ☺️ _ چرا ؟! + چون شب میلاد مهدی موعود ، همون شبی که خیلی منتظرش بودیم 😌 _ چه فعالیتی ؟! + میخوایم در کنار هم اعمال شب نیمه شعبان رو انجام بدیم ، جشن بگیریم و یه لبخند به روی لب های مولا هدیه بدیم ، می‌خوایم کاری کنیم که امام به خودش افتخار کنه از داشتن چنین شیعیانی 😍😍 پس تا دیر نشده بزن رو لینک زیر و وارد گروه شو 👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2504065134Cf1f1d7366b
صفحه۵۹۱.jpg
1.62M
یک صفحه‌قرآن‌به‌نیت ۵۹۱ 💠قرائت دعای عهد💠
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♥️السَّلامُ عَلَيْكَ بِجَوَامِعِ السَّلامِ... 🌸تمام سلام­‌ها نثار تو باد ای حقیقت سلام... عیدتون مبارڪ💐 🎊 【@emamzaman
❣جهیزیه برای دختر مایه عزّت نیست. عزّت دختر به اخلاق، رفتار و شخصیت اوست. ❣بعضی از خانواده‌های عروس، خود را اذیت می‌کنند و اگر پول ندارند، به زحمت پول تهیه می‌کنند و اگر پول دارند هم خرج زیادی می‌کنند، برای اینکه مثلاً جهیزیه مفصل پر زرق و برقی را در اختیار دخترشان بگذارند. ❣مهریه و جهیزیه زیاد هیچ دختری را خوشبخت نمی‌کند و هیچ خانواده‌ای را به آرامش و سکون و اعتماد لازم نمی‌رساند. @emamzaman
ٺعجیل کن به خاطࢪ صدها هزاࢪ چشم ای پاســـخ گࢪامــے امــن یجیـب ها...
هیچ‌‌‌وقت‌فکر‌‌نکن که امام‌زمان عج کنارت‌نیست همه‌حرفا‌و‌شِکایت‌ها‌رو به امام‌زمان‌بگو... و‌‌این‌رو‌بِدون‌که تا‌حرکت‌نکنی برکتی نِمیاد‌ سَمتت...♥️ 🕊 @emamzaman
20 - dar gusheye tanhaei.mp3
4.29M
▫️خوشا آنان که در کوی تو باشند... 🍃 【@emamzaman
"یابْنَ الصِّراطِ الْمُسْتَقيمِ" مهدی جان ♥️ راهی‌ام کن به راهت...! که هر چه راه غیر مقصدت بروم بیراهه است ....🙃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کار حضرت لنگ نمیمونه. چیکار کردیم که امام زمانمون بیاد؟ فقط به دعا کردنه؟ فقط به عجل گفتنه؟ ما دچار روزمرگی شدیم .... 🎊 【@emamzaman
🍃به شیوه ی زندگی شهدا توجه کنیم نه فقط به مرگ و شهادتشون..♥️✌️ 🦋 【@emamzaman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🥀امسالم سر شد، تو هنوزم تنهایی دلتو خون کردیم و چقدر فکرمایی..😭 🔅 【@emamzaman
🇵🇸 امام زمان (عج) 🇮🇷
🦋قصص الانبیا🦋 #قصه_سی‌_و_سوم #رمان📚 #ظهور (۲) ✍فرمانده با گام های بلند وارد سرسرای کاخ شد تا خود ر
‍ 🦋قصص الانبیا🦋 📚 ✍فرمانده فریاد زد: ‼ای ادریس!!! من از جانب شاهنشاه مامورم که تو را با خود به کاخ ببرم. فرمانده به همراه ستونی از سربازان در انتهای جمعیت ایستاده بود و قبضه ی شمشیرش را می فشرد. ادریس رو به فرمانده کرد و گفت: آیا بیست سال عذاب و دیدن تکه های آن زن سفاک در دهان سگان، برای بیدار شدن تو و پادشاه خونخوارت کافی نبود؟! فرمانده: آنچه من می بینم یک خشکسالی طولانیست که روزی به پایان خواهد رسید،مانند هرچیز دیگر در این عالم.من نه عذابی دیدم و نه خدایی. ادریس نبی:درست میگویی!تو نه در این بیست سال و نه سال های پیش از آن و نه در آن لحظاتی که گردن مظلومی را میزدی و نه در آن لحظاتی که خانه ای را ویران میکردی و نه در آن زمانی که مادری را در جلوی چشمان فرزندانش به خاک و خون می کشیدی، هرگز خدا را ندیدی! اما بدان که در همه آن لحظات، خداوند د حال دیدن تو بود و اینک فرصت تو به پایان رسیده است، مانند هر چیز دیگری در این عالم. فرمانده شمشیر خود را کشید و به همراه سربازانش در میان جمعیت به سمت ادریس حرکت کرد. ادریس چشمان خود را بست و دستانش را به سوی آسمان دراز کرد. گام های فرمانده کند شد.نمی توانست نفس بکشد.گویی دو دست نامرئی قدرتمند گلویش را می فشردند.حیرت و ترس وجودش را فراگرفت. شمشیرش را انداخت و با دستانش گلوی خود را گرفت. میخواست آن دو دست نامرئی را از گلوی خود جدا کند اما توانی در دستانش نبود.برگشت و پشت سرش را نگاه کرد تا از سربازانش طلب یاری کند، اما آنها هم وضعیت مشابهی داشتند. فرمانده و سربازانش یکی یکی به خاک افتادند و در حالی که گلوی خود را می فشردند و پای به زمین می ساییدند مرگ را در آغوش کشیدند. 📚منابع: برداشت آزاد از: راوندی،قصص الانبياء،ج1،ص240 مجلسي،بحارالانوار،ج11ص271 ... 【@emamzaman