#شهید_سید_حمید_میرافضلی🌷
💠بیاﺩ ﻫﻤﻪ ﻟﻮﻃﻲ ﻫﺎي ﺑﺎ ﻣﺮاﻡ
آقـا حمیـد قصه ی مـا ، جوون بـود و بـا کله ای پـر از بـاد ،
لات هـای محله هم کلی ازش حساب می بردنـد ،
خلاصه بزن بهادری بود بـرای خودش !
یـه روز مادر ایـن آقـا حمید ، ایـشون رو از خونه بیرون انـداخـت و گـفت :
بـرو دیگـه پـسر ِمـن نیستـی ، خستـه شـدم از بـس جـواب ِکـاراتـو
دادم ...
همه ی همسایه هـا هـم از دستش کلافـه شـده بودنـد ...
روزی از روزهـا یـک راننـده ی کـامیون کـه از قـضـا ، دوست حمید بـود جلوی پـای حمید ترمز می زنـه ، ازش می خواد بیـاد باهـاش بـره ،
بهش می گه حمیـد تـو نمی خـوای آدم شی ؟؟! بیـا بـا من بریم جبهه ، حمیـد میگه اونجـا من رو راه نمیدن با این
سابقه ، راننده به حمید می گه تو بیا و ناراحت نباش ...
راه می افتند به طرف جبهه ؛ بین راه توجه حمیـد بـه یک وانت جلب می شه ، پشت وانت , زنی نشسته بود که یک نوزاد بغلش بود ؛ حمید تـا بـه خودش می یـاد می بینه زن ، نوزاد رو از پشت وانـت پرتاب می کنه بیـرون!
حمیـد ؛ غیرتش بـه جوش می یـاد . شروع می کنه به دویـدن دنبـال وانـت ، همین کـه می رسه بـه مـاشین ، می پره بـالا ؛ می پـرسه :
چی کار کردی با بچه ت زن....؟؟!!!
زن سرش رو می اندازه پایین و مثـل ابـر بهار گریه می کنه و به حمید می گه ، من نزدیک یـازده ماه اسیر عراقی ها بودم
این بچه مال عراقی هاست ،
حمیـد می افته روی زانوهـاش ، با دست می کوبـه به سرش !! هی مـدام گریه می کنـه ، بـا اشک و ناله به راننده ی کامیون می گه من باید بـرگردم رفسنجـان ؛ یک کـار کوچیکی دارم ...
سید حمید مـا بر میگرده رفسنجـان ، اولین جـا هم میره پیش دوستـاش کـه سر کوچه بودن !! می گه بچه هـا من دارم میرم جبهه !!
شماها هم بیائیـد!!
می گه بچـه هـا خاک بر سر من و شماهـا ؛ پاشیم بریم
ناموسمـون در خطـره...! اومد خونـه از مادر حلالیـت طلبیـد و خداحافظی کرد و رفـت ... بـه جبهـه کـه رسید کفشاشـو داد به یکی ، و دیگـه تو جبهه کسی
اونـو با کفش نـدیـد ، می گفت :
اینجا جایی که خون شهدامـون ریخته شده ؛ حرمت داره ... و معروف شــد به
(سید پا برهنه)
اونقدر مونـد تـا آخـر با #شهید_همت دو تایی سـوار موتـور ،
هدف گلوله آر پی جی قرار گرفتن و رفتن پیش سید الشهداء...
(عملیات خیبر سال 62)
فرمانده دلاور ِ لشگر اسلام ، مسئول ِ اطلاعات قرارگاه کربلا
ﺷﺎﺩﻱ ﺭﻭﺡ
🌷 #شهید_سید_حمید_میرافضلی🌷
#شهیدان
#صلوات....
✨💖الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَـــرَج💖✨
🌤 @emamzaman
💟 @EmamZaman
در حضور هفت گروه
هفت کار رو مخفی انجام بده
تا سعادتمند شوی
1 – در حضور فقیر . دم از مال و منالت نزن
2 – در حضور بیمار . سلامتیت را به رخش نکش
3 – در حضور ناتوان . قدرت نمایی نکن
4 – در برابر غصه دار. خوشحالی نکن
5 – در برابر زندانی. آزادی ات رو جلوه نمایی نکن
6 – در حضور افراد بدون فرزند. از فرزندت تعریف و نوازش نکن
7 – در برابر یتیم. از پدر و مادرت نگو
🍃🌷 @EmamZaman 🌷🍃
دعای فرج هرشب📲
💖🍃💖🍃💖🍃💖🍃💖🍃💖🍃
* بِـسْمِ اللهِ الـرَّحمٰنِ الـرَّحـیم *
إِلَهِي عَظُمَ الْبَلاءُ وَ بَرِحَ الْخَفَاءُ
وَ انْكَشَفَ الْغِطَاءُ وَ انْقَطَعَ الرَّجَاءُ
وَ ضَاقَتِ الْأَرْضُ وَ مُنِعَتِ السَّمَاءُ
وَ أَنْتَ الْمُسْتَعَانُ وَ إِلَيْكَ الْمُشْتَكَى
وَ عَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِ وَ الرَّخَاءِ
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ
أُولِي الْأَمْرِ الَّذِينَ فَرَضْتَ عَلَيْنَا طَاعَتَهُمْ
وَ عَرَّفْتَنَا بِذَلِكَ مَنْزِلَتَهُمْ
فَفَرِّجْ عَنَّا بِحَقِّهِمْ فَرَجا عَاجِلا قَرِيبا
كَلَمْحِ الْبَصَرِ أَوْ هُوَ أَقْرَبُ
يَا مُحَمَّدُ يَا عَلِيُّ يَا عَلِيُّ يَا مُحَمَّدُ
اكْفِيَانِي فَإِنَّكُمَا كَافِيَانِ وَ انْصُرَانِي فَإِنَّكُمَا نَاصِرَانِ
يَا مَوْلانَا يَا صَاحِبَ الزَّمَانِ❤️
الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ
أَدْرِكْنِي أَدْرِكْنِي أَدْرِكْنِي
السَّاعَةَ السَّاعَةَ السَّاعَةَ
الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ
يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ
بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِينَ
💖🍃💖🍃💖🍃💖🍃💖🍃💖🍃
خدايا گرفتارى بزرگ شد،و پوشيده بر ملا گشت،
و پرده كنار رفت،و اميد بريده گشت،
و زمين تنگ شد،و خيرات آسمان دريغ شد و پشتيبان تويى،
و شكايت تنها به جانب تو است،در سختى و آسانى تنها بر تو اعتماد است،
خدايا!بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست.
آن صاحبان فرمانى كه اطاعتشان را بر ما واجب نمودى،و به اين سبب مقامشان را به ما شناساندى،
پس به حق ايشان به ما گشايش ده، گشايشى زود و نزديك همچون چشم بر هم نهادن يا زودتر،
اى محمّد و اى على،اى على و اى محمّد،
مرا كفايت كنيد،كه تنها شما كفايت کنندگان منيد،و يارى ام دهيد كه تنها شما يارى کنندگان منيد،
اى مولاى ما اى صاحب زمان❤️
فريادرس،فريادرس،فريادرس
مرا درياب،مرا درياب،مرا درياب
اكنون،اكنون،اكنون
با شتاب،با شتاب،با شتاب
اى مهربانترين مهربانان
به حق محمّد و خاندان پاك او.
💚کانال امـام زمـان (عج)💚
#دعای_فرج
✨الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَـــرَج✨
🌤 @emamzaman
Bita:
دعای فرج هرشب📲
💖🍃💖🍃💖🍃💖🍃💖🍃💖🍃
* بِـسْمِ اللهِ الـرَّحمٰنِ الـرَّحـیم *
إِلَهِي عَظُمَ الْبَلاءُ وَ بَرِحَ الْخَفَاءُ
وَ انْكَشَفَ الْغِطَاءُ وَ انْقَطَعَ الرَّجَاءُ
وَ ضَاقَتِ الْأَرْضُ وَ مُنِعَتِ السَّمَاءُ
وَ أَنْتَ الْمُسْتَعَانُ وَ إِلَيْكَ الْمُشْتَكَى
وَ عَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِ وَ الرَّخَاءِ
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ
أُولِي الْأَمْرِ الَّذِينَ فَرَضْتَ عَلَيْنَا طَاعَتَهُمْ
وَ عَرَّفْتَنَا بِذَلِكَ مَنْزِلَتَهُمْ
فَفَرِّجْ عَنَّا بِحَقِّهِمْ فَرَجا عَاجِلا قَرِيبا
كَلَمْحِ الْبَصَرِ أَوْ هُوَ أَقْرَبُ
يَا مُحَمَّدُ يَا عَلِيُّ يَا عَلِيُّ يَا مُحَمَّدُ
اكْفِيَانِي فَإِنَّكُمَا كَافِيَانِ وَ انْصُرَانِي فَإِنَّكُمَا نَاصِرَانِ
يَا مَوْلانَا يَا صَاحِبَ الزَّمَانِ❤️
الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ
أَدْرِكْنِي أَدْرِكْنِي أَدْرِكْنِي
السَّاعَةَ السَّاعَةَ السَّاعَةَ
الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ
يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ
بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِينَ
💖🍃💖🍃💖🍃💖🍃💖🍃💖🍃
خدايا گرفتارى بزرگ شد،و پوشيده بر ملا گشت،
و پرده كنار رفت،و اميد بريده گشت،
و زمين تنگ شد،و خيرات آسمان دريغ شد و پشتيبان تويى،
و شكايت تنها به جانب تو است،در سختى و آسانى تنها بر تو اعتماد است،
خدايا!بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست.
آن صاحبان فرمانى كه اطاعتشان را بر ما واجب نمودى،و به اين سبب مقامشان را به ما شناساندى،
پس به حق ايشان به ما گشايش ده، گشايشى زود و نزديك همچون چشم بر هم نهادن يا زودتر،
اى محمّد و اى على،اى على و اى محمّد،
مرا كفايت كنيد،كه تنها شما كفايت کنندگان منيد،و يارى ام دهيد كه تنها شما يارى کنندگان منيد،
اى مولاى ما اى صاحب زمان❤️
فريادرس،فريادرس،فريادرس
مرا درياب،مرا درياب،مرا درياب
اكنون،اكنون،اكنون
با شتاب،با شتاب،با شتاب
اى مهربانترين مهربانان
به حق محمّد و خاندان پاك او.
💚کانال امـام زمـان (عج)💚
#دعای_فرج
✨الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَـــرَج✨
🌤 @emamzaman
#قرآن
#سوره_بقره
🍃أُولَئِكَ الَّذِينَ اشْتَرَوُا الْحَيَاةَ الدُّنْيَا بِالْآخِرَةِ فَلَا يُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذَابُ وَلَا هُمْ يُنْصَرُونَ ﴿۸۶﴾
✍ همين كسانند كه زندگى دنيا را به [بهاى] جهان ديگر خريدند پس نه عذاب آنان سبك گردد و نه ايشان يارى شوند (۸۶)
🌸🍃وَلَقَدْ آتَيْنَا مُوسَى الْكِتَابَ وَقَفَّيْنَا مِنْ بَعْدِهِ بِالرُّسُلِ وَآتَيْنَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ الْبَيِّنَاتِ وَأَيَّدْنَاهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ أَفَكُلَّمَا جَاءَكُمْ رَسُولٌ بِمَا لَا تَهْوَى أَنْفُسُكُمُ اسْتَكْبَرْتُمْ فَفَرِيقًا كَذَّبْتُمْ وَفَرِيقًا تَقْتُلُونَ ﴿۸۷﴾
✍ و همانا به موسى كتاب [تورات] را داديم و پس از او پيامبرانى را پشت سر هم فرستاديم و عيسى پسر مريم را معجزه هاى آشكار بخشيديم و او را با روح القدس تاييد كرديم پس چرا هر گاه پيامبرى چيزى را كه خوشايند شما نبود برايتان آورد كبر ورزيديد گروهى را دروغگو خوانديد و گروهى را كشتيد (۸۷)
🌸🍃وَقَالُوا قُلُوبُنَا غُلْفٌ بَلْ لَعَنَهُمُ اللَّهُ بِكُفْرِهِمْ فَقَلِيلًا مَا يُؤْمِنُونَ ﴿۸۸﴾
✍ و گفتند دلهاى ما در غلاف است [نه چنين نيست] بلكه خدا به سزاى كفرشان لعنتشان كرده است پس آنان كه ايمان مى آورند چه اندك شماره اند (۸۸)
🌸🍃وَلَمَّا جَاءَهُمْ كِتَابٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُصَدِّقٌ لِمَا مَعَهُمْ وَكَانُوا مِنْ قَبْلُ يَسْتَفْتِحُونَ عَلَى الَّذِينَ كَفَرُوا فَلَمَّا جَاءَهُمْ مَا عَرَفُوا كَفَرُوا بِهِ فَلَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الْكَافِرِينَ ﴿۸۹﴾
✍ و هنگامى كه از جانب خداوند كتابى كه مؤيد آنچه نزد آنان است برايشان آمد و از ديرباز [در انتظارش] بر كسانى كه كافر شده بودند پيروزى مى جستند ولى همين كه آنچه [كه اوصافش] را مى شناختند برايشان آمد انكارش كردند پس لعنت خدا بر كافران باد (۸۹)
🌸🍃بِئْسَمَا اشْتَرَوْا بِهِ أَنْفُسَهُمْ أَنْ يَكْفُرُوا بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ بَغْيًا أَنْ يُنَزِّلَ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ عَلَى مَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ فَبَاءُوا بِغَضَبٍ عَلَى غَضَبٍ وَلِلْكَافِرِينَ عَذَابٌ مُهِينٌ ﴿۹۰﴾
✍ وه كه به چه بد بهايى خود را فروختند كه به آنچه خدا نازل كرده بود از سر رشك انكار آوردند كه چرا خداوند از فضل خويش بر هر كس از بندگانش كه بخواهد [آياتى] فرو مى فرستد پس به خشمى بر خشم ديگر گرفتار آمدند و براى كافران عذابى خفت آور است (۹۰)
✨🌸الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَـــرَج🌸✨
🌤 @emamzaman
🌷از امام صادق (ع) روايت شده :
هركه چهل صبحگاه اين عهد را بخواند،
از #يـــــــاوران قائم ما باشد،
و اگـــــر پيش از ظهور آن حـضـرت از دنــيا برود ، خدا او را از قــبـر بيرون آورد! كه در خدمت آن حضرت باشد،و حق تعالى بر هر كــــلمه هزار حسنه به او كرامت فرمايد،و هزار گناه از او محو سازد،و آن عــهـــد اين است:
🌸 بسم الله الرحمن الرحیم 🌸
✨اللّهُمَّ رَبَّ النُّورِ الْعَظیمِ، وَ رَبَّ الْکُرْسِىِّ الرَّفیعِ، وَ رَبَّ الْبَحْرِ الْمَسْجُورِ، وَ مُنْزِلَ التَّوْراةِ وَالْإِنْجیلِ وَالزَّبُورِ، وَ رَبَّ الظِّلِّ وَالْحَرُورِ، وَ مُنْزِلَ الْقُرْآنِ الْعَظیمِ، وَ رَبَّ الْمَلائِکَةِ الْمُقَرَّبینَ، وَالْأَنْبِیاءِ وَالْمُرْسَلینَ اَللّهُمَّ إِنّى أَسْأَلُکَ بوَجْهِکَ الْکَریمِ، وَ بِنُورِ وَجْهِکَ الْمُنیرِ، وَ مُلْکِکَ الْقَدیمِ، یا حَىُّ یا قَیُّومُ، أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ الَّذى أَشْرَقَتْ بِهِ السَّمواتُ وَالْأَرَضُونَ، وَ بِاسْمِکَ الَّذى یَصْلَحُ بِهِ الْأَوَّلُونَ وَالْآخِرُونَ، یا حَیّاً قَبْلَ کُلِّ حَىٍّ، وَ یا حَیّاً بَعْدَ کُلِّ حَىٍّ، وَ یا حَیّاً حینَ لا حَىَّ، یا مُحْیِىَ الْمَوْتى، وَ مُمیتَ الْأَحْیاءِ، یا حَىُّ لا إِلهَ إِلّا أَنْتَ.✨
✨اللّهُمَّ بَلِّغْ مَوْلانَا الْإِمامَ الْهادِىَ الْمَهْدِىَّ الْقائِمَ بِأَمْرِکَ، صَلَواتُ اللَّهِ عَلَیْهِ وَ عَلى آبائِهِ الطّاهِرینَ، عَنْ جَمیعِ الْمُؤْمِنینَ وَالْمُؤْمِناتِ فى مَشارِقِ الْأَرْضِ وَ مَغارِبِها، سَهْلِها وَ جَبَلِها، وَ بَرِّها وَ بَحْرِها، وَ عَنّى وَ عَنْ والِدَىَّ مِنَ الصَّلَواتِ زِنَةَ عَرْشِ اللَّهِ، وَ مِدادَ کَلِماتِهِ، وَ ما أَحْصاهُ عِلْمُهُ، وَ أَحاطَ بِهِ کِتابُهُ. أَللّهُمِّ إِنّى أُجَدِّدُ لَهُ فى صَبیحَةِ یَوْمى هذا، وَ ما عِشْتُ مِنْ أَیّامى عَهْداً وَ عَقْداً وَ بَیْعَةً لَهُ فى عُنُقى، لا أَحُولُ عَنْها، وَ لا أَزُولُ أَبَداً. اَللّهُمَّ اجْعَلْنى مِنْ أَنْصارِهِ وَ أَعَوانِهِ، وَالذّابّینَ عَنْهُ، وَالْمُسارِعینَ إِلَیْهِ فى قَضاءِ حَوائِجِهِ، وَالْمُمْتَثِلینَ لِأَوامِرِهِ، وَالْمُحامینَ عَنْهُ، وَالسّابِقینَ إِلى إِرادَتِهِ، وَالْمُسْتَشْهَدینَ بَیْنَ یَدَیْهِ.✨
✨اللّهُمَّ إِنْ حالَ بَیْنى وَ بَیْنَهُ الْمَوْتُ الَّذى جَعَلْتَهُ عَلى عِبادِکَ حَتْماً مَقْضِیّاً، فَأَخْرِجْنى مِنْ قَبْرى مُؤْتَزِراً کَفَنى، شاهِراً سَیْفى، مُجَرِّداً قَناتى، مُلَبِّیاً دَعْوَةَ الدّاعى فِى الْحاضِرِ وَالْبادى. اَللّهُمَّ أَرِنِى الطَّلْعَةَ الرَّشیدَةَ وَالْغُرَّةَ الْحَمیدَةَ، وَاکْحَُلْ ناظِرى بِنَظْرَةٍ مِنّى إِلَیْهِ، وَ عَجِّلْ فَرَجَهُ، وَ سَهِّلْ مَخْرَجَهُ، وَ أَوْسِعْ مَنْهَجَهُ، وَاسْلُکْ بى مَحَجَّتَهُ، وَ أَنْفِذْ أَمْرَهُ، وَاشْدُدْ أَزْرَهُ، وَاعْمُرِ اللّهُمَّ بِهِ بِلادَکَ ، وَ أَحْىِ بِهِ عِبادَکَ، فَإِنَّکَ قُلْتَ وَ قَوْلُکَ الْحَقُّ: ظَهَرَ الْفَسادُ فِى الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِما کَسَبَتْ أَیْدِى النّاسِ، فَأَظْهِرِ اللّهُمَّ لَنا وَلِیَّکَ وَابْنَ بِنْتِ نَبِیِّکَ الْمُسَمّى بِاسْمِ رَسُولِک حتّى لا یَظْفَرَ بِشَىْءٍ مِنَ الْباطِلِ إِلّا مَزَّقَهُ، وَ یُحِقَّ الْحَقَّ وَ یُحَقِّقَهُ،✨
✨وَاجْعَلْهُ اللّهُمَّ مَفْزَعاً لِمَظْلُومِ عِبادِکَ وَ ناصِراً لِمَنْ لا یَجِدُ لَهُ ناصِراً غَیْرَکَ، وَ مُجَدِّداً لِما عُطِّلَ مِنْ أَحْکامِ کِتابِکَ، وَ مُشَیِّداً لِما وَرَدَ مِنْ أَعْلامِ دینِکَ، وَ سُنَنِ نَبِیِّکَ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ،
وَاجْعَلْهُ اللّهُمَّ مِمَّنْ حَصَّنْتَهُ مِنْ بَأْسِ الْمُعْتَدینَ، اَللّهُمَّ وَ سُرَّ نَبِیَّکَ مُحَمَّداً صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ بِرُؤْیَتِهِ، وَ مَنْ تَبِعَهُ عَلى دَعْوَتِهِ، وَارْحَمِ اسْتِکانَتَنا بَعْدَهُ ، اللّهُمَّ اکْشِفْ هذِهِ الْغُمَّةَ عَنْ هذِهِ الْأُمَّةِ بِحُضُورِهِ، وَ عَجِّلْ لَنا ظُهُورَهُ، إِنَّهُمْ یَرَوْنَهُ بَعیداً وَ نَراهُ قَریباً، بِرَحْمَتِکَ یا أَرْحَمَ الرّاحِمینَ.✨
🍃 الْعَجَلَ، اَلْعَجَلَ؛ یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمانِ
🍃 الْعَجَلَ، اَلْعَجَلَ؛ یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمانِ
🍃 الْعَجَلَ، اَلْعَجَلَ؛ یا مَولای یا صاحِبَ الزَّمانِ
#دعای_عهد
❤️کانال امام زمان(عج)❤️
🍃🌹الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَـــ الْفَـــرَج🌹🍃
🆔 @emamzaman
🇵🇸 امام زمان (عج) 🇮🇷
✨🌸💖 🌸💖 💖 #فنجـانی_چـاے_بـا_خـدا #قسمت_چهل_و_دوم ✍ آسمان ابری بود و چکیدن نم نم باران روی صورتم از
💐🍃💖
🍃💖
💖
#فنجـانی_چـاے_بـا_خـدا
#قسمت_چهل_و_سوم
✍ صوفی:
- موبایل وتلفن خونت از طریق اون حسام عوضیو رفقاش کنترل میشه.
تو فردا مرخص میشی،این گوشی رو یه جای مناسب قایم کن تا وقتی رفتی خونه بتونم باهات تماس بگیرم.
فقط مراقب باش که کسی از جریان بویی نبره،بخصوص اون سگه نگهبانت.
دانیال واسه دیدنت لحظه شماری میکنه،فعلا بای.
اینجا چه خبر بود؟صوفی چه میگفت؟
او و دانیال در ایران چه میکردند؟منظورش از اینکه همه چیز با دیده ها چی او و شنیده های من فرق داشت چیست؟
فردای آن شب از بیمارستان مرخص شدم و گوشی مخفی شده در زیر تشک را با خود به خانه بردم.
تمام روز را منتظر تماس صوفی بودم اما خبری نشد.
نگران بودم.
چه چیزی انتظارم را می کشید؟
تازه به حسام و صبوری هایش عادت کرده بودم اما حرفهای تلگرافی صوفی نفرتِ دوباره را در وجودم زنده کرد.
بعد از یک روز گوشی روشن شد،صوفی بود
- سارا تو باید از اون خونه فرار کنی،در واقع حسام با نگه داشتن تو میخواد دانیال رو گیر بندازه.
اون خونه به طور کامل تحت نظره.
ابهام داشت دیوانم میکرد
- من میخوام با دانیال حرف بزنم اون کجاست؟
با عجله جواب داد
- نمیشه من با تلفن عمومی باهات تماس میگیرم تا ردمونو نزنن،اون نمیتونه فعلا از مخفیگاش بیاد بیرون..سارا..تو باید از اونجا خارج شی،البته طبق نقشه ی ما.
نقشه؟چه نقشه ای؟
حسام خوب بود،یعنی باید به صوفی اعتماد میکردم؟
اسم دانیال که درمیان باشد،به خدا هم اعتماد میکنم.
ترس همزاد آن روزهایم شده بود و سپری شدن ثانیه ای بدون اضطراب نوعی هنجار شکنی محسوب میشد.
دو تماسش بیشتر از یک دقیقه طول نکشید و تقریبا فقط خودش حرف زد.
دو روز بعد دوباره تماس گرفت تا نقشه ی فرار را بگوید،اما سوالی تمام آن مدت مانند خوره به جانم افتاده بود.
به تندی شروع به گفتن اسلوب نقشه اش کرد،به میان حرفش پریدم
- چرا باید بهت اعتماد کنم؟
از کجا معلوم که همه حرفات دروغ نباشه و نخوای انتقام همه ی بلاهایی رو که دانیال سرت آورده از من بگیری؟
حسام تا اینجاش که بد نبوده
لحنش آرام اما عصبی بود
- سارا،الان وقت این حرفا نیست.
حسام بازیگر قهاریه،اصلا #داعش یعنی دروغ گفتن عین واقعیت.
اگه قرار بود بلایی سرت بیارم،اینکارو تو اون کافه،وسط آلمان میکردم نه اینکه این همه راه به خاطرش تا ایران بیام.
دیگر نمیدانستم چه چیز درست است؟
- شاید درست بگی شایدم نه
تماس را قطع کرد،بدون خداحافظی.
حکم ذره ایی را داشتم که معلق میان زمین و آسمان،دست و پا میزد.
صوفی و حسام هر دو دشمن به حساب می آمدند.
حسامی که برادرم را قربانی خدایش کرد و صوفی که نوید انتقام از دانیال را مهر کرد بر پیشانی دلم.
به کدامشان باید اعتماد میکردم؟حسام یا صوفی؟
شرایط جسمی خوبی نداشتم،گاهی تمام تنم پر میشد از بی وزنی و گاهی چسبیده به زمین از فرط سنگینی ناله میکرد و در این میان فقط صدای حسام بود و عطر چای ایرانی.
آرام به سمت اتاق مادر رفتم.
درش نیمه باز بود،نگاهش کردم پس چرا حرف نمیزد؟
من به طمع سلامتی اش پا به این #کشور گذاشته بودم،کشوری که یک دنیا تفاوت داشت با آنچه که در موردش فکر میکردم.
فکری که برشورهای سازمانی پدر و تبلیغات غرب برایم ساخته بود،اما باز هم می ترسیدم.
زخم خورده حتی از سایهٔ خودش هم وحشت دارد.
مادر تسبیح به دست روی تختش به خواب رفته بود.
چرا حتی یکبار هم در بیمارستان به ملاقاتم نیامد؟مگر ایران آرزوی دیرینه اش نبود؟پس چرا زبان باز نمیکرد؟
صدای در آمد و یا الله گویی بلند حسام پروین را صدا میزد،با دستانی پر از خرید بی حرکت نگاهش میکردم و او متوجه من نبود.
او یکی از حل نشده ترین معماهای زندگیم بود.
فردی که مسلمانیش نه شبیه به داعشی ها بود و نه شبیه به عثمان.
در ظرف اطلاعاتیم در مورد افراد #داعش کلامی جز خشونت،خونخواری، #شهوت و هرزگی پیدا نمیشد و حسام درست نقطه ی مقابلش را نشانم میداد.
مهربانی،صبر،جذبه،#حیا و حسی عجیب از خدایی که تمام عمر از زندگیم حذفش کردم.
صوفی از مهارتش در بازیگری میگفت،اما مگر میشد که این همه حس ملس را بازی کرد؟
نمیدانم شاید اصلا دانیال را هم همینطور خام کرده بود.
اسلام عثمان هم زمین تا آسمان با این جوان متفاوت بود.
عثمان برای القای حس امنیت هر کاری که از دستش برمی آمد،دریغ نمیکرد.
از گرفتن دستهایم تا نوازش،اما حسام هنوز حتی فرصت شناسایی رنگ چشمانش را هم به من نداده ومن آرام بودم،
به لطف سر به زیری و نسیم خنک صدایش.
بعد کمی خوش و بش با پروین،جا نمازی کوچک از جیبش در آورد و به #نماز ایستاد!
⏪ #ادامہ_دارد...
نویسنده:
#زهرا_اسعد_بلند_دوست
📝 @emamzaman
🇵🇸 امام زمان (عج) 🇮🇷
💐🍃💖 🍃💖 💖 #فنجـانی_چـاے_بـا_خـدا #قسمت_چهل_و_سوم ✍ صوفی: - موبایل وتلفن خونت از طریق اون حسام عوضیو
💐🍃💖
🍃💖
💖
#فنجـانی_چـاے_بـا_خـدا
#قسمت_چهل_و_چهارم
✍دوست نداشتم کسی کچلی ام را ببیند.
پس کلاه گلداری را که پروین برایم تهیه کرده بود،بر سرم محکم کردم و روی مبلی درست در مقابل جا نماز حسام نشستم.
با طمئنیهٔ خاصی نماز میخواند،مانند روزهای اول مسلمانی دانیال.
به محض تمام شدن نمازش با چشمانی به فرش دوخته،نیم خیزشد و سلام گفت.
بی جواب،زل زدم به صورت کاملا ایرانی اش.
پرسیدم
- چرا #نماز میخونی؟
لبخند زد😊
- شما چرا غذا میخورین؟
به پشتی مبل تکیه دادم
- واسه اینکه نمیرم.
مهرش را در دستش گرفت
- منم نماز میخونم،واسه اینکه روحم نمیره.
جز یکبار در کودکی آنهم به اصرار مادر،هیچ وقت نماز نخواندم.
یعنی خدایی را قبول نداشتم تا برایش خم و راست شوم اما یک چیز را خوب میدانستم.
آن اینکه سالهاست روحم از هر مُرده ای، مرده تر است و حسام چقدر راست میگفت.
جوابی نداشتم،عزم رفتن به اتاقم را کردم که صدایم زدو من سرجایم ایستادم.
مهر را نزدیک بینی اش گرفت و عمیق عطرش را به ریه کشید
- این مهر مال شما.
عطر خاکش نمک گیرتون میکنه.
معنای حرفش را نفهمیدم،فقط مهر را گرفتم و به اتاقم پناه بردم.
نمیدانم چرا بی جوابی در مقابلش،کلافه ام کرده بود.
مهر را روی میز گذاشتم اما دیدنش عصبی ترم میکرد.
پس آن را داخل جیب مانتوی آویزان از تختم گذاشتم و با خشم به گوشه ای از اتاق پرتش کردم.
این جوان،خوب بلد بود که رقیبش را فیتیله پیچ کند.
نمیدانم چرا؟
اما تقریبا تمام وقتش را در خانه ی ما میگذراند و من خود را اسیری در چنگال او میدیم.
بعد از شام به سراغش رفتم تا فکری به حال #مادر کند و او با لحنی ملایم برایم توضیح داد که در زمان بستری بودنم، او را نزد پزشک برده و
تشخیص، شوک عصبی شدید و زندگی در گذشته های دور است.
یعنی دیگر مرا نمیشناخت؟
چه منوی بی نظیری از زندگی نصیب من شده بود.
نیمه های شب ویبره ی گوشی مخفی شده از چشم حسام را در زیر تشکم حس کردم.
جواب دادم،صدای پشت خط شوکه ام کرد!😳
او دیگر در اینجا چه میکرد؟همراه صوفی آنهم در ایران؟
- الو سارا جان،منم عثمان
یعنی صوفی راست میگفت؟
چرا این راهی که میرفتم،ته نداشت؟
خودش بود عثمان!
با همان لحن مهربان و همیشه نگرانش،
اما برای چه به اینجا آمده بود؟
در فرودگاه گفت که به عنوان یک دوست هر کمکی که از دستش بر بیاید دریغ نمیکند.
حالا این فداکاری دوستانه بود یا از سر عشق؟
- سارا من زیاد نمیتونم حرف بزنم.
تمام حرفای صوفی درسته
جون تو و دانیال در خطره.
حسام واسه رسیدن به دانیال هر کاری میکنه،تو طعمه ای واسه گیر انداختن برادرت.
باید فرار کنی،ما کمکت میکنیم.
من واسه نجات جونت از جونمم میگذرم.فکر کنم اینو خوب فهمیده باشی
راست میگفت.
عثمان مهربان برای داشتنم هر کاری میکرد اما مگر ترسوها از جانشان هم هزینه میکنند؟
این عثمان اصلا شبیه به آن مهاجر مسلمان بزدل در #آلمان نبود.
صدایم لرزید
- اصل ماجرا چیه؟مگه نگفتی دانیالو تو خاطراتم دفن کنم؟
مگه نگفتی اون الان یه وحشی آدم کشه؟
مگه صوفی نگفت که انتقام می گیره؟
اینجا چه خبره؟
بی تعلل جواب داد
- سارا،سارا جان،الان وقته این حرفا نیست بعدا همه چی رو میفهمی،
فعلا باید از اون خونه فراریت بدیم.
سارا تو به من اعتماد داری؟
من دیگر حتی به خودم هم اعتماد نداشتم.
نفسی عمیق کشیدم.صدایم کردم جوابش را ندادم
- سارا من فقطو فقط به خاطر تو به این کشور اومدم.
به من اعتماد کن
عثمان خوب بود اما خوبی های حسام بیش از حد قابل باور بود.
باید تصمیم میگرفتم،پای دانیال درمیان بود
- باید چیکار کنم؟
دلم برای یک لحظه دیدن برادرم پرمیکشید.
کاش میشد که صدایش را بشنوم.
نفسی راحت کشید
- ممنونم ازت،به زودی خبرت میکنم
بیچاره عثمان،از هیچ چیز خبر نداشت،نه از بیماریم نه از چهره ای که ذره ای زیبایی در آن باقی نمانده بود.
دوست داشتم در اولین برخورد،عکس العملش را ببینم.
شک نداشتم که به محض دیدنم از فرط پشیمانی، آه از نهادش بلند میشود!
⏪ #ادامہ_دارد...
نویسنده:
#زهرا_اسعد_بلند_دوست
📝 @emamzaman
🎀🍃💖
🍃💖
💖
#روز_شمار_نیمه_شعبان 🎈
پر کشیده روحـ ایمـان🕊
در میـان جمـع یاران❤️
شهــر ما را کرده آذیـ🎉ـن
شـور جشـن نیمـه شعـبان😍
مولای من خوش آمدییییییییی💖💖💖💖
#۱روز_تا_میـلاد_منجی_عالـم_بشـریت
🍃🎀الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَـــرَج🎀🍃
🌤 @emamzaman
💖
🍃💖
🎀🍃💖
#امام_زمانم
👈یه لحظه تلگرام قطع میشه انگار نفسشون قطع شده...
انگار تشنه هستند و الان هلاک میشن...
😔بمیرم برای غریبی و مظلومیتِ مهدیِ فاطمه (عج)...
که تو کشور شیعه آن هم بعد از هزار و اندی سال حتی به اندازه ی یک جرعه آب طالبش نیستند...
👈اسمش رو میارند از روی عادت ولی قلبا خیلی ها نمیخوادش حتی به اندازه ی تلگرام...
اگر همانطوری که مشتاق تلگرام بودند مشتاق دیدار تو بودند تا الآن دیدار حاصل شده بود...
😔خاک بر سر دنیا و اهلش...
😭آقا جان در پس پرده ی غیبت بمان که این مردم لیاقت چون تویی را ندارند
خیلی ها خواب و خوراک و ذکر آنها شده
تلگرام...
تلگرام...
😔اما آقاجان دلسوخته هایی هم هستند و منتظر قدوم مبارک شما...
اللهم عجل لولیک الفرج
@emamzaman
یا صاحب زمان رمز ظهور تو یکرنگی و ترک گناه ماست
سلام مولای غریبم سلام انتظار منتظران
میخواهم از جور زمانه بگویم میخواهم بگویم از فسادی که دنیا را فرا گرفته
میخواهم بدانی که چقدر دلگیر و خسته ام.مولای من میدانی چند سالی است که چشم به راهت هستم از وقتی سخن گفته ام و معنای سخن را فهمیده ام منتظرت هستم بیا و این انتظار مرا پایان بده
خسته ام از جور زمانه
چندی پیش بود که خوابت را دیدم
خواب دیدم گفته بودی می آیی و اندازه تمام سال های نبودنت با من حرف میزنی و به درد دل من گوش میکنی
اما تا خواستی بگویی کی و کجا....
از خواب پریدم
از ان شب به بعد دیگر نمیخوابم میترسم
میترسم بیایی و من خواب باشم
میترسم بیایی همه تو را ببینند و من از دیدنت محروم بمانم
بیا و ما را از این خواب بیدار کن
مولای مهربان من
ای منجی عالمیان جهان در انتظار توست
نیستی تا ببینی مردم روز میلادت را چگونه جشن میگیرند
چگونه بغض سنگین خود را درگلو نگه میدارند وانتظار میکشند تا بیایی و جهان را از عدل پر کنی
منتظرن تا کسی بیاید به این جهان بی اساس پایان دهد
بیا تا بعد از این در کوچه های غریب شهر روز میلادت را با حضور خودت جشن بگیریم آقای من
بیا تا با نور وجودت کوچه های تاریک زندگی را چراغانی کنیم
بهترین روز روز ظهور شماست مولای مهربان
ای ناگهان تر از همه ی اتفاق ها
پایان خوب قصه تلخ فراق ها
الهم عجل لولیک الفرج💞💞💞
@emamzaman