🔪 آیا میدانستید زخمها هم مزاج دارند؟
#زخمها به حسب «رنگ، بو، شکل» گرمی و سردی مزاج دارند
⬅️باید به حسب نوع آنها، روش درمان را گزینش کرد و داروی مناسب انتخاب کرد
🔴زخمهای گرم: زخمهای قرمز رنگ و زرد رنگ زخمهای گرم هستند
🌕زخمهای زرد دیر درمان و زخمهای قرمز رنگ التیام پذیر ترند
🔵زخمهای سرد: زخمهای سفید و تیرهرنگ و طوسیرنگ زخمهای سردند و عفونت پذیر و دیر درمان میشوند
@emptyy
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️🎥 باجگیری اراذل با پوشش پیمانکار شهرداری
🔹علیرغم غیرقانونی بودن دریافت وجه برای جای پارک در خیابانهای تهران، شاهد باجگیری و برخورد هتاکانه عدهای از اراذل در محدوده دربند تهران با پوشش پیمانکار شهرداری هستیم. لازم است نیروی انتظامی و دستگاه قضایی برخورد قاطعی با این متخلفان داشته باشد.
@emptyy
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اینو ببینید و یادتون باشه که خاص بودن و شبیه بقیه عمل نکردن همیشه نتیجه خوبی نداره 😑😂
@emptyy
هدایت شده از فروشگاه خلیج فارس
⛔️ ممنوعات مهم نوشیدن آب :
🔺نوشیدن آب یخ
🔺همراه باخوردن غذا
🔺در زمان افت فشارخون
🔺بعد از غذای چرب یا گوشتی
🔺همراه میوه یا بلافاصله بعد از آن
🔺نوشیدن آب درشب به صورت ایستاده
@fars_buy
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امید به جهل شما بسته اند...
@emptyy
هدایت شده از علی خان آبادی
🔸گفتگوی کوتاه با دانشجویی که میخواست کار فرهنگی بکند
🌱منبع:کتاب انتظار عامیانه، عالمانه، عارفانه (چاپ اول/صص 223-225)
◽️متن خاطره:
«علاقهی به خلق» یکی از اموری است که گاهی در میان علاقهمندان به «حق» مورد غفلت واقع میشود. البته ریشۀ علاقه به خلق را باید در همان علاقۀ به حق جستوجو کرد. اگر علاقۀ انسان به خدا زیاد شود، آدم کمکم روحیهای پیدا میکند که به شدت نسبت به مردم عاطفه پیدا کرده و مهربان میشود. در نتیجه سرنوشت انسانها که بندگان خدا و مورد علاقۀ پروردگار هستند، برای او مهم میشود.
کسی که مردم را دوست داشته باشد نمیتواند انسانها را در ورطۀ باطل رها کند و تنها به نجات خودش بیندیشد. چنین کسی انگار به خودش میگوید: «گیرم من راهم را پیدا کردم، پس بقیه مردم چه میشوند؟»
روزی جوان دانشجویی که برای مشورت در مورد کار فرهنگی در دانشگاه آمده بود، گفت: میخواهم در دانشگاهمان کار فرهنگی کنم، چه کار کنم بهتر است؟
از او پرسیدم: بلد هستی رخت و لباس بشویی؟
گفت: بله، رخت و لباس که بلدم بشویم، امّا این چه ربطی به کار فرهنگی دارد؟ من میخواهم کار فرهنگی کنم.
گفتم: حاضری لباسهای هماتاقی خودت در خوابگاه را بشویی؟
گفت: نه، کار سختی است. بعد به شوخی گفت: اینجا که جبهه نیست تا ما از اینجور ایثارگریها کنیم.
گفتم: جبهه نیست، ولی هماتاقی تو که «آدم» هست. تو برای آدم بودن او چقدر ارزش قائلی؟
گفت: ممکن است بچه خوبی نباشد.
گفتم: اتفاقاً چون ممکن است بچه خوبی نباشد، دارم این سؤال را میکنم. آیا قیمت آدم بودنش برای تو این قدر هست که اگر یک وقت پیش آمد، بتوانی با طیب خاطر و لذت، لباسش را بشویی و بگویی دارم لباس یک انسان را میشویم؟
صادقانه گفت: نه، من این جوری نیستم.
صمیمانه گفتم: اگر یک انسان این قدر نزد تو اهمیت ندارد، چرا میخواهی برای هدایتش کار فرهنگی بکنی؟ به تو چه ربطی دارد که نگران بهشت و جهنم مردم باشی؟ تو که آدمها را دوست نداری، چه کار به سرنوشتشان داری؟
البته موضوع شستن لباس دیگران، صرفاً یک شیوۀ برآورد است. نه اینکه واقعاً شستن لباس دیگران یک شاخص قطعی باشد. به هر حال انسان باید نگاه کند و ببیند چقدر برای دیگران ارزش قائل است.
پایگاه اینترنتی استاد پناهیان
@alikhanabadi