‍ ‍ ✅ داستان #افزایش_ظرفیت_پزشکی و مقاومت #مافیا : 1_ به دلیل سپردن ظرفیت پذیرش دانشجوی پزشکی به خود وزارت بهداشت وعدم تربیت نیروی مناسب توسط وزارت، اعتراض به #کمبود_پزشک در جامعه آغاز می شود تا سرانجام موضوع به #مسئولان می رسد . 2_ #مسئولان شروع به مصاحبه می کنند و وعده ووعید می دهند که ظرفیت ها باید #افزایش یابد (رئیس مجلس، رئیس جمهور و...) . 3_ کارشکنی #مافیای_پزشکی و وزارت بهداشت در جهت #عدم_تصویب_طرح افزایش ظرفیت آغاز می شود وهزاران بهانه می آورند تا طرح تصویب نشود و در نهایت با نفوذ، طرح را از مجلس شورای اسلامی به شورای عالی انقلاب فرهنگی #منتقل می کنند تا فقط وفقط سالیانه 20% مجوز افزایش ظرفیت تصویب شود و عملا با این انتقال طرح را #نابود کردند . 4_ حال هنگام اجرای همان طرح همانند همیشه، بهانه #نبود_زیرساخت_مناسب جهت افزایش ظرفیت را آغاز کردند و با این ترفند طرحی که با هزاران منت و فشار مسئولان بر وزارت، به تصویب رسیده بود را می خواهند اجرا نکنند (بیش از 40 سال با این ترفند مقابل افزایش ظرفیت را گرفتند) . 5_ از #مسئولان خواهشمندیم برای #یکبار هم شده، #جرات به خرج داده و #آموزش_پزشکی را همانند تمام دنیا، از مافیای #وزارت_بهداشت خارج کرده و به #وزارت_علوم منتقل کنند تا برای همیشه مشکل کمبود پزشک حل گردد و انشالله مردم از #شر_مافیای_پزشکی راحت شوند . @emptyy

خیلی گوش کنید فقط روزی ۳ بار ! نه بیشتر 😂😂😂😂 خدا رو شکر مشکل ملت رو این حاج آقا حل کرد بله دیگه مشکل حل شد😂😂😂😁😁دست شما درد نکنه... @emptyy

انقدر که کسی به فکرمون نیست و بهمون مورد معرفی نمی‌کنه تنها راهی که به سرم زده اینه که مثل این پسره یه تابلو بگیرم دستم و برم وسط خیابون داد بزنم من زن می‌خوام #دهه_شصتی_عزب @emptyy

این رسانه ها اسکلمون کردن والا @emptyy

دانش آموزان یک مدرسه در انگلیس بخاطر گرمای هوا شلوارک پوشیدن و زندانی شدن! @emptyy

اگه از درس و کار خسته شدی زنگ تفریح بیا اینجا😄 کلیپهای شاد و سرگرم کننده جدید #کلیپ😊 #اهنگ😊 #عکس نوشته😂 #نوشته های شاد و مفید😄 با خانواده خود لحظات خوشی را در کانال ما سپری کنید😃😊 https://eitaa.com/joinchat/3709403554C7242aec2d0

مستاجر یا دشمن ؟ مسئله این است!! بعضی وقت ها خود مالک ها میخوان با مستاجر راه‌بیان ولی عزیزان املاکی اجازه نمیدن. @parkedoble ✅

وقتی باباها تو خونه بیکار میشن و میگن چرا پول الکی بدم اینکه چیزی نیست خودم درستش میکنم😂 @emptyy

خب بی‌شعور قبل اینکه من دو کیلومتر راه رو بکوبم بیام زنگ بزن اینو بگو گذاشته برسم دم خونه ش پیام میده که دیگه کنسل نکنم مثلا! یعنی فرهنگ استفاده از گاری رو هم نداره چه برسه به اسنپ #داستان_اسنپ 🗣شوفر اسنپِ سیاست زده @emptyy

آیا گسل‌های تهران تهدیدی برای زلزله نیستند؟ 🔸 طبق جست‌وجو‌ها در مقالات معتبر و منابع رسمی، هیچ‌گونه اطلاعاتی در خصوص خفته‌بودن گسل‌های تهران و عدم‌تهدید آن‌ها برای زلزله وجود ندارد. 🔹 طبق داده‌های مقالات نشریه پژوهش‌های جغرافیایی، شهر تهران و ری تاکنون هشت بار دچار زلزله‌های ویرانگر شده‌اند و از آخرین زلزله حدودا ۱۷۳ سال می‌گذرد. 🔸 بر اساس اطلاعات مرکز لرزه‌نگاری کشور، دو گسل مشا و ری خطرناک‌ترین گسل‌های تهران هستند که قسمت وسیعی از بخش‌های شمالی و جنوبی تهران را در بردارند. 🔹 طبق پیش‌بینی‌ها گسل مشا می‌تواند زلزله‌ای به بزرگی ۷ ریشتر ایجاد کند. 🔸 همچنین دکتر «مهدی زارع»، استاد پژوهشگاه بین‌المللی زلزله، با توجه به سوابق زلزله در تهران، امکان وقوع زلزله‌ای به بزرگی ۶ ریشتر یا بیشتر را محتمل می‌داند. 🔹 «علیرضا زاکانی» در مصاحبه‌ای مدعی شده است که شهر تهران قریب به ۳٠٠٠ سال است که زلزله را تجربه نکرده و سه گسل اطراف تهران خفته‌اند و تهدیدی برای زلزله ندارند./فکت‌یار @emptyy

🔅#پندانه ✍️ خوشبختی در کنار ماست 🔹قبل از طلوع خورشید از خواب برمی‌خاست و تا شب به کارهای سخت روزانه مشغول بود. هم‌زمان با غروب خورشید از نرده‌ها بالا می‌رفت تا کمی استراحت کند. 🔸در دوردست‌ها خانه‌ای با پنجره‌هایی طلایی همواره نظرش را جلب می‌کرد و با خود فکر می‌کرد چقدر زندگی در آن خانه با آن وسایل شیک و مدرنی که باید داشته باشد، لذت‌بخش و عالی خواهد بود. 🔹با خود می‌گفت: اگر آن‌ها قادرند پنجره‌های خود را از طلا بسازند پس سایر اسباب خانه حتما بسیار عالی خواهد بود. بالاخره یک روز به آنجا می‌روم و از نزدیک آن را می‌بینم. 🔸یک روز پدرش به او گفت: من امروز به‌جای تو کارها را انجام می‌دهم و تو می‌توانی در خانه بمانی. 🔹پسر هم که فرصت را مناسب دید، غذایی برداشت و به طرف آن خانه و پنجره‌های طلایی رهسپار شد. راه بسیار طولانی‌تر از آن بود که تصورش را می‌کرد. 🔸بعدازظهر بود که به آنجا رسید و با نزدیک‌شدن به خانه متوجه شد که از پنجره‌های طلایی خبری نیست و در عوض خانه‌ای رنگ و رو رفته با نرده‌هایی شکسته را دید. 🔹به‌سمت در قدیمی رفت و آن را به صدا درآورد. پسری هم‌سن خودش در را گشود. 🔸سؤال کرد: آیا او خانه پنجره‌طلایی را دیده است یا خیر؟ 🔹پسرک پاسخ مثبت داد و او را به‌سمت ایوان برد. 🔸در حالی که آنجا می‌نشست، نگاهی به عقب انداخت و در انتهای همان مسیری که طی کرده بود و هم‌زمان با غروب آفتاب، خانه خودشان را دید که با پنجره‌هایی طلایی می‌درخشید. 💢خوشبختی در کنار ماست، قدرش را بدانیم.‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @emptyy

پروسه‌ اعتیاد دقیقا اینجوریه آیا ارزششو داره؟ @alikhanabadi