eitaa logo
زندگی برای ❞ علوم انسانی ❝
1.8هزار دنبال‌کننده
869 عکس
211 ویدیو
11 فایل
❞ فلسفه، علوم اجتماعی، شعر ❝ « یک نیمه من شعور افلاطون است یک نیمه دیگرم دل مجنون است » • گروه #شعر و هنر چامه : https://eitaa.com/joinchat/1530200446C77195466fb 👥 ارتباط: @taha_mojahed تبادل نداریم🙏
مشاهده در ایتا
دانلود
☕ نرگس مردم فریبی داشت شبنم می فروخت با همان چشمی که می زد زخم، مرهم می فروخت 🔥 زندگی چون برده داری پیر در بازار عمر داشت یوسف را به مشتی خاک عالم می فروخت زندگی- این تاجر طماع ناخن خشک پیر- مرگ را همچون شراب ناب، کم کم می فروخت در تمام سال های رفته بر ما، روزگار شادمانی می خرید از ما و ماتم می فروخت من گلی پژمرده بودم در کنار غنچه ها گل فروش ای کاش با آنها مرا هم می فروخت ❞ زندگی برای علوم انسانی ❝ ༺ https://eitaa.com/joinchat/2795962370C57415e19ef
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
زندگی برای ❞ علوم انسانی ❝
کو قطره اشکی که به پای تو بریزم که بمانی؟ بی اسلحه در جنگ نبودی که بدانی چه کشیدم...
♦️ جایگاه در شکل گیری علوم جدید 📝 ◾️علوم جدید که بر پایه سه مولفه اصلی (قانون، آزمایش، پیشرفت) شکل گرفتند و در یک روند تاریخی تکوین یافتند در نهایت به دست کانت در قالب مفهوم نشستند. کانت توانست تمامی ظرفیت های این دوران را در دستگاه مفهومی سامان دهد و در بستر این تحولات فلسفه نوین را خلق کند. ◾️سنجش خرد ناب کانت شاید مهمترین کتاب فلسفی دوران است.هسته مرکزی این کتاب در ارتباط با شناخت و برابر ایستا است که به آن اصطلاحا چرخش کپرنیکی میگویند و این بدین معنی است که شرایط شناخت یک برابر ایستا هم زمان شرایط برابر ایستای شناخت هستند. به این معنی که خود موضوع شناخت واقع میشود. ___ ❞ زندگی برای علوم انسانی ❝ ༺ https://eitaa.com/joinchat/2795962370C57415e19ef
8.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 پاسخ به دکتر الهی راد به استبداد روشنفکری ♦️ اگر حوزه علمیه منطقش را تغییر ندهد به زباله دان تاریخ خواهد پیوست ❞ زندگی برای علوم انسانی ❝ ༺ https://eitaa.com/joinchat/2795962370C57415e19ef
❁ بلایی که به اسم تاویل برخی از فلاسفه ( دانشمندان) بر سر قرآن آوردند بسیار بی انصافی بود. ❖ • (فلاسفه) وقتى به بحث در پيرامون قرآن پرداختند، سر از تطبيق و تاويل آيات مخالف با آراء مسلم‏شان در آوردند، البته منظور ما از فلسفه، فلسفه بمعناى اخص آن يعنى فلسفه الهى به تنهايى نيست، بلكه منظور، فلسفه بمعناى اعم آن است، كه شامل همه علوم رياضيات و طبيعيات و الهيات و حكمت عملى ميشود. • البته خواننده عزيز توجه دارد كه فلسفه به دو مشرب جداى از هم تقسيم مى‏شود، يكى مشرب مشاء، كه بحث و تحقيق را تنها از راه استدلال معتبر ميداند و ديگرى مشرب اشراق است كه ميگويد حقايق و معارف را بايد از راه تهذيب نفس و جلا دادن دل، به وسيله رياضت، كشف كرد. • مشائيان وقتى به تحقيق در قرآن پرداختند، هر چه از آيات قرآن در باره حقايق ما وراء طبيعت و نيز در باره خلقت و حدوث آسمانها و زمين و برزخ و معاد بود، همه را تاويل كردند، حتى باب تاويل را آن قدر توسعه دادند، كه به تاويل آياتى كه با مسلميات فلسفيان ناسازگار بود قناعت نكرده، آياتى را هم كه با فرضياتشان ناسازگار بود تاويل نمودند. • مثلا در طبيعيات، در باب نظام افلاك، تئورى و فرضيه‏هايى براى خود فرض كردند، و روى اين اساس فرضى ديوارها چيدند، و بالا بردند، ببينند آيا فرو مى‏ريزد يا خير، كه در اصطلاح علمى اين فرضيه‏ها را (اصول موضوعه) مى‏نامند، افلاك كلى و جزئى فرض كردند، عناصر را مبدأ پيدايش موجودات دانسته، و بين آنها ترتيب قائل شدند، و براى افلاك و عناصر، احكامى درست كردند، و معذلك با اينكه خودشان تصريح كرده‏اند كه همه اين خشت‏ها روى پايه‏اى فرضى چيده شده، و هيچ شاهد و دليل قطعى براى آن نداريم، با اين حال اگر آيه‏اى از قرآن مخالف همين فرضيه‏ها بود تاويلش كردند (زهى بى انصافى). • و اما آن دسته ديگر فلاسفه كه متصوفه از آنهايند، بخاطر اشتغالشان به تفكر و سير در باطن خلقت، و اعتنايشان به آيات انفسى، و بى توجهيشان بعالم ظاهر، و آيات آفاقى، بطور كلى باب تنزيل يعنى ظاهر قرآن را رها نموده، تنها به تاويل آن پرداختند، و اين باعث شد كه مردم در تاويل آيات قرآنى، جرأت يافته، ديگر مرز و حدى براى آن نشناسند، و هر كس هر چه دلش خواست بگويد، و مطالب شعرى كه جز در عالم خيال موطنى ندارد، بر هم بافته آيات قرآنى را با آن معنا كنند، و خلاصه بهر چيزى بر هر چيزى استدلال كنند، و اين جنايت خود را به آنجا بكشانند، كه آيات قرآنى را با حساب جمل و باصطلاح بازتر و بيشتر و حروف نورانى و ظلمانى تفسير كنند، حروفى را نورانى و حروفى ديگر را ظلمانى نام گذاشته، حروف هر كلمه از آيات را به اين دو قسم حروف تقسيم نموده، آنچه از احكام كه خودشان براى اين دو قسم حروف تراشيده‏اند، بر آن كلمه و آن آيه مترتب سازند. 📚 ترجمه تفسير الميزان، ج‏1، ص: 11 ❞ زندگی برای علوم انسانی ❝ ༺ https://eitaa.com/joinchat/2795962370C57415e19ef
گفتی که دیر و زود به حالت نظر کنم آری کنی، چو بر سر خاکم گذر کنی __
☕ کیفیتی ندارد، طرز نمازِ بی او قبحی است در مجالس، راز و نیازِ بی او شغلی که نیست با او، سرگرمیِ وفات است پروانه‌ای است مرده، برگ جوازِ بی او فیض حضور دارد، آن بت به کعبه ورنه در چشم ما شریف است، چین از حجازِ بی او در هیبت‌اش شکستیم، وقت رکوع قامت هرچند توبه کردیم، ما از نمازِ بی او گر کشف، او ندارد، کاشف وضو ندارد تخته‌ست کار و بارش، آیینه‌سازِ بی او 🔥تنها چه سان بسوزم؟ بی‌کس چه سان بسازم؟ یارب مرا نگه دار، از سوز و سازِ بی او رازی کزو شنیدی، راز است و مابقی فحش از فاحشه است کمتر، ای دوست رازِ بی او قفلی که او ببندد، بر هر دری کلید است دیوار آهنین است، درهای بازِ بی او گر فخر می‌فروشی، بر بندگیش بفروش در کیش ما نیاز است، بی‌پرده نازِ بی او «معنی»! بسوز با او، در حضرت جنابش در اصل شعله‌بازی‌ است، سوز و گدازِ بی او ❞ زندگی برای علوم انسانی ❝ ༺ https://eitaa.com/joinchat/2795962370C57415e19ef
❖اکثر مردم مانند حیواناتی هستندكه به دنيا آمدند و چريدند و رفتند و در آخرت هم به آنها يك مرتع وسيعى مى‏دهند كه آنجا هم بچرند. ❖ اینطور نیست که در جهنم را باز کنند اکثر مردم را روانه جهنم کنند. ❖ نوع مردم را به بهشت هم راه نمیدهند. ༄ @ensani_islami ✦دسته ديگر كه كثيرى از نوع انسان را تشكيل مى‏دهند، گرچه در مراكز تمدن علمى و عملى بوده‏اند، و ليكن چون اباً عن جدٍّ بر دين منسوخ سابق بوده‏اند و به دين لاحق مشرّف نشده‏اند، ولى نه از باب عناد و نفاق، بلكه از باب قطع به خلاف؛ يعنى آنها اصلًا و ابداً حتى احتمال صحت اسلام را هم نمى‏دهند، همان طورى كه ما اصلًا احتمال نمى‏دهيم كه مسلك بهاييها صحيح بوده و آنها درست گفته باشند؛ چون آنها را باطل صرف مى‏دانيم و لذا متوجهش نيستيم، و جماعت كثيرى هستند كه اسلام را همين طور مى‏دانند، و يا اينكه در جايى هستند كه اسمى از اسلام به گوششان نخورده است؛ مثل بوداييهايى كه در فلان ده فلان جزيره قرار گرفته‏اند. و ليكن اين دسته به دين خودشان كه از سابق بوده معتقدند و فرض اين است كه بر اساس آن دينشان مستقيماً راه رفته و در عقايدشان هم همان طورى كه آن پيغمبر فرموده، معتقدند؛ مثل راهبى كه از اول عمر تا آخر در دير خود زندگى كرده و حضرت عيسى عليه السلام را مى‏شناخته و همين طور كه ايشان فرموده است به قضاياى مبدأ و معاد معتقد بوده و عملش هم عمل صالح و بر ميزان آن طريقه بوده است و چون از اول علم به خلاف داشته، به دين اسلام هم توجه نكرده است، البته نمى‏توان گفت اين چنين شخصى به جهنم خواهد رفت؛ زيرا محال است حضرت احديت با بندگان خود خلاف عدل رفتار كند، پس اين شخص را نمى‏توان تعذيب كرد و چنين كسى هم در جهنم نخواهد بود، و آن كفارى كه خدا در قرآن به آنان وعده عذاب و جهنم داده است، مسلّماً اين دسته از كفار نيستند. ✦اگر انسان به قرآن خوب نگاه كند، مى‏فهمد قرآن با كفارى كه حرف زده و به آنها وعيد مى‏دهد، كفار قريش و معاندين پيغمبر صلى الله عليه و آله و سلم بوده‏اند كه در اصطلاح قرآن بر اينها فساق و فاسق هم اطلاق مى‏شود و فاسق در اصطلاح قرآن به اين معنى است. ✦و خلاصه، اين گونه اشخاص مسلّم به جهنم نمى‏روند، البته به بهشتى كه جايگاه مقربين است، راهى نداشته و به طور مسلّم به جايگاه و مقام مؤمنين هم راهى ندارند؛ چون اينها اگر چه خلافى نكرده‏اند، اما چون عملشان واقعاً باطل بوده و حقيقتى نداشته است، صورت واقعيت به خود نمى‏گيرد و آنها از جنت عملى كه از عمل و عبادات و اعمال دينيشان تشكيل مى‏شود بهره‏اى ندارند، ولى آن عمل صالح كه براى خدا انجام شده از قبيل احسان و برّ به والدين و غيره، صورت و ملكه‏اى دارد و چون به مبدأ و معاد هم عقيده‏مند بوده‏اند، اين گونه اشخاص اگر چه به بهشت معهود نمى‏روند، ولى لازم نيست به جهنم بروند. مثلًا الاغ و اسب به بهشت نمى‏روند، ولى به جهنم هم نمى‏روند، پس چنانكه «فَرِيقٌ فِي الْجَنَّةِ وَ فَرِيقٌ فِي السَّعِيرِ» ممكن است فريقى هم باشد لا فى الجنّه و لا فى النار، و جايى باشد كه آنجا بمانند و يا در مرتبه پايين‏تر از جنت بروند؛ چون مغفور خواهند بود و هيچ عيبى هم ندارد. و اين طور نيست كه در جهنم را باز كنند و مدام جماعت انسان را به جهنم بريزند، خيلى كم هستند كه به جهنم بروند، چنانكه خيلى كم هستند كه به بهشت بروند، بلكه نوع مردم مثل بهائمند كه به دنيا آمدند و چريدند و رفتند و در آخرت هم به آنها يك مرتع وسيعى مى‏دهند كه آنجا هم بچرند. 📚 تقريرات فلسفه امام خمينى قدس سره، ج‏3، ص: 478 ❞ زندگی برای علوم انسانی ❝ ༺ https://eitaa.com/joinchat/2795962370C57415e19ef
«تفاوت نگاه فلسفه با فلسفه اسلامی» 📝 @ensani_islami • کانت همانندِ تمام فلاسفه دیگر معتقد است که شناخت ما در دو مرحله حس و فهم رقم می خورد. وقتی شما با امور عالم بر خورد می کنید، یکبار تصور این است که تمام این امور را که می بینید، نفس الامر اشیاء را تشکیل می دهند و حقیقت امور هستند و آنچه که به ذهن ما می اید روگرفته و رونوشته امور است. این همانی بود که در تاریخ فلسفه پیش از دوره مدرن مورد نظر فیلسوفان بوده و معتقد بودند که ماده و صورت این عالم را در واقع خداوند ایجاد کرده، حداقل در قرون وسطی این تفکر حاکم بود، و ذهن انسان قادر است صور اشیاء را انتزاع کند، اخذ کند، تجرید نماید. و تا مرتبه عقل آن را بسطش دهد. در کانت این رویه را به نحوی وارونه می بینید، یا کانت معتقد بود که گذشتگان به طور وارونه نگاه می کردند. در واقع صور امور عالم را ذهن انسان افاضه می کند – اگر اینطور راحت ترید و با فلسفه اسلامی آشناتر هستین، در واقع عقل فعال ذهن انسان می شود منتها ماده عالم را دیگر نمی دهدفقط صورت امور را می دهد. عالم عالمِ خائوس است و به هم ریخته و کازموس نشده است هنوز، یعنی نظم پیدا نکرده است. و این نظم امور عالم، وحدتی که در امور عالم وجود دارد از طرف ذهن انسان است. • اگر بخواهیم از دید هگل نگاه کنیم ، در تاریخ فلسفه همواره نسبت به امور عالم ، یا اشیاء دو دید وجود داشته است. یا کثرت را نسبتِ به ذهن می دادند و وحدت را از آنِ خارج می گرفتند ارسطوییان چنین بودند. (یعنی ما یک حبه قند یا درخت را می بینیم، کثراتی را از این انتزاع می کنیم. کثرت برای ذهن است.) و در جناب کانت قضیه کاملا بالعکس می شود. یعنی کثرت از آنِ خارج است و وحدت بخشی از آنِ ذهن است.چون ذهن صورت را می دهد. و لذا با صورت بخشیدنِ به امور، باعث وحدتِ آنها می شود. درسگفتارهای کانت ❞ زندگی برای علوم انسانی ❝ ༺ https://eitaa.com/joinchat/2795962370C57415e19ef
24.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 تقابل مفهوم نزد فارابی و متفکرین دنیای 🔺حجت الاسلام ❞ زندگی برای علوم انسانی ❝ ༺ https://eitaa.com/joinchat/2795962370C57415e19ef