یه وقتایی هست که خدا بنده های خوبش را نگه می داره تا زمانی که وقتش برسه که برای خودش گلچینش کنه، شهید حسین پور جعفری هم یکی از این نمونه های بنده های خالص خدا بود که در ۱۳ دی ماه ۱۳۹۸، بالاخره خدا مزد زحماتش را خدا با شهادت بهش داد.
📖 دلبافته
✍️ به قلم زیبای خانم مریم علی بخشی
📇 انتشارات: خط مقدم
روایتی خواندنی هست از خاطرات خانم زهرا قاسمی، همسر شهید حسین پور جعفری.
شهیدی که هیچگاه نخواست دیده و چهره شود، همین خضوع بی مانندش از ایشون بعد از شهادت مظلومانهاش، چهرهای خاص و عزیز در نزد همه مردم ایران ساخت
دلبافته، فقط داستان یک عشق نیست، بلکه روایتی از ایثار، فداکاری و همرزمی در سایه سردار سلیمانی هست
برشی از کتاب:
خیلی خوب بود حسین. اصلا نمونه بود. خدا خودش کمک کنه... که کرده! من خیلی دوستش داشتم. هنوز باورم نمیشه که نیست. تلفن که زنگ می زند، می گویم خودش است. دیشب هم خوابش را دیدم...
#معرفی_کتاب
#دلبافته
#سردار_شهید_حسین_پور_جعفری
#انتشارات_خط_مقدم
#روایت_همسرانه
https://eitaa.com/ensiketab
امامان معصوم ما هر کدوم گنجینه ای ناب هستن که می تونیم در حوزه های مختلف از این گنجینه ها استفاده کنیم.
یکی از این امامان، امام حسن عسکری «ع» هست، تنها امامی که از بین ائمه اطهار، به حج نرفتن.
حتما خانم نرجس شکوریان فرد را می شناسید، ایشون یه سری کتاب خوب دارن درباره چهارده معصوم، مثل پدر، امیر من و... . امروز یکی از این کتابها را می خوام معرفی کنم
📖 صاحب پنج شنبه ها
📇 انتشارات: عهد مانا
داستانهای خواندنی از زندگی امام حسن عسکری «ع.» از نکات جالب این کتاب اینه که در پایان هر کدوم از این داستانک های ناب، یک روایت یا داستان های امروزی هم آمده...
برشی از کتاب:
دلش یک تبرکی می خواست، یک دارایی، یک تکه نقره، از دست امام! تا انگشتری بسازد و دلش که تنگ شد به آن نگاه کند!
با همین فکرها نزد امام رفت. نشستند و گفتوگوهایشـان گرم شد. آن قدری که خواسته اش یادش رفت. آمده بود چه بگوید؟ چه بخواهد؟یادش نیامد که نیامد.
موقع خداحافظی، امام(ع) انگشتری به دستش دادند. مرد متعجب ماند...
#معرفی_کتاب
#صاحب_پنج_شنبه_ها
#نرجس_شکوریان_فرد
#امام_حسن_عسکری_ع
https://eitaa.com/ensiketab
امام هادی را چه قدر می شناسیم؟! یا بهتر بگم امامی که با مراقبت های شدید خلافت عباسی در زمان خود مواجه بودن، اما هیچ گاه از وظایف خود عقب ننشستن. امام هادی «ع» ، از طریق سازمان وکالت و نامهنگاری با شیعیان در ارتباط بودن. در زمان ایشون، قم، مهمترین مرکز تجمّع شیعیان ایران بود و روابط محکمی میان شیعیان این شهر و ائمه(ع) وجود داشت.
یک کتاب خوب و ناب می خوام معرفی کنم درباره زندگی دهمین گل از بوستان باغ امامت و ولایت؛ امام هادی «ع» که هم برای نوجوانان مفیده و هم بزرگسالان
📖 آفتاب در حصار
✍️ به قلم زیبای خانم: زهرا مرتضوی
📇 انتشارات: شهید کاظمی
این کتاب، داستان های زیبا و خوندنی داره از زندگی امامی که با زیارت جامعه کبیره، بیشتر می شناسیمشان.
برشی از کتاب:
رفته بود پیش امام. از صبح انگشتش زخم شده بود، شانه اش هم. لباسش هم پاره شده بود. گفت: « چه روز شومی، خدا شرش را کم کند.» امام رو کرد به مرد، گفت: «آخر شب و روز چه گناهی دارند وقتی که اعمال خودتان دامن گیرتان می شود؟»
#معرفی_کتاب
#آفتاب_در_حصار
#انتشارات_شهید_کاظمی
#زندگی_امام_هادی_ع
https://eitaa.com/ensiketab
📃 برشیهایی از کتاب #آفتاب_در_حصار
✍️ به قلم: #زهرا_مرتضوی
📇 #انتشارات_شهید_کاظمی
https://eitaa.com/ensiketab
وطنم؛ ای شکوهِ پابرجا
در دلِ التهابِ دوران ها
کشورِ روزهای دشوار
زخمیِ سربلندِ بحران ها!
ایستادی به جنگِ رو در رو؛
خنجر از پشت می زند، دشمن
گویی از ما وُ در نهان،بر ما…
وطنم! پشتِ حیله را بشکن
حتما خیلی از شما فیلم یتیم خانه ایران را دیدید یا از بقیه بزرگترهایی که در این دوران بودن رو شنیدید، ماجراهای تلخی که بر کشور ایران، در این دوران گذشت مثل قحطی، تیفوس، ظلم های پیش از حدی که بر اثر این اتفاقات توسط خیلی از افراد، شد و.. حالا می خوام یه کتاب خوب و پر از ماجرا برایتان معرفی کنم درباره همین موضوعها.
📖 معلم انگلیسی
✍️ به قلم زیبای خانم: اعظم عینی
📇 انتشارات: کتاب جمکران
این کتاب روایتگر داستان دختری هست که بعد از اتفاقات تلخی که برایش پیش میاد، با خان زاده ای، در حالی ازدواج می کنه با آرزوی اینکه تلخی ها تمام شده و دوران خوشیش شروع شده، اما شروع زندگیش، با قحطی بزرگی که در ایران اتفاق می افته هست و دوری از شوهرش، ماهگل تصمیم می گیره که در کنار همسرش به مردمی که در قحطی، گرسنه مانده اند کمک کنه و این اول مشکلات هست برای او. در کنار این ماجراها، شخصیتی هست در داستان که خیلی خوب داره حال و هوای روباه پیر؛ انگلستان نقشه هایی که در این دوران داشته، برای ایران رو نشونمون می ده...
برشی از کتاب:
ژاکلین بود؛ کسی که حق معلمی گردن ماهگل داشت، کسی که از آداب مهمان بودن و از رعایت حق مردم ایران، از همخون بودن با مردم کشور مادری اش، حرف های قشنگ زیادی می زد...
#معلم_انگلیسی
#رمان_ایرانی
#قحطی
#انتشارات_کتاب_جمکران
https://eitaa.com/ensiketab
با هزار امید و آرزو، دسته گلهای باغ زندگیتان را بزرگ کردید، دوست داشتید عصای دست پیری تان باشند، حتی برای آینده شان هم کلی با مادرشان، نقشه ریختید، اما وقتی پای دفاع از دین و امام وکشور اومد، همه اینها را کنار گذاشتید و راضی شدید به دور شدنشان و حتی شهادتشان.
📖 اول ابراهیم شو
✍️ به قلم زیبای خانم: مهدیه زکی زاده
📇 انتشارات: روایت باران
روایت نابی هست از زندگی شهید ابراهیم خلج، شهیدی که بعد از شهادت برادرش یحیی، باز هم جبهه را رها نکرد و بارها تا مرز شهادت پیش رفت تا اینکه بالاخره لباس شهادت، اندازه اش شد و شد شهید دوم خانواده خلج.
این اثر با ارزش، علاوه بر لینکه زندگینامه مستند شهید ابراهیم خلج هست، اطلاعات خوبی از دفاع مقدس هم میده، برای کسانی که دوست دارن با این شهید بزرگوار و دفاع مقدس بیشتر آشنا بشن، خوندن این کتاب را پیشنهاد می دم.
برشی از کتاب:
دوست نداشت بین او و نیروهایش، فاصله بیفتد. گاهی به خاطرشان کارهایی می کرد که دوست نداشت. مثلا با وجودی که از فوتبال خوشش نمی آمد، اما برای دل بقیه و برای ایجاد تنوع و صمیمیت بیشتر، گاهی آنها را جمع می کرد و با هم فوتبال بازی می کردند.
#معرفی_کتاب
#اول_ابراهیم_شو
#مهدیه_زکی_زاده
#انتشارات_روایت_باران
#روایت_زندگی_شهید_ابراهیم_خلج
https://eitaa.com/ensiketab
مظلوم زندگی کرد و مظلوم به شهادت رسید، چه قدر بهش تهمت زدن، اما او استقامت کرد در برابر این تهمت ها و ذره ای از راهی که انتخاب کرده بود، عقب نکشید، بعد از شهادتش بود که خیلی ها پشیمان شده بودن از تهمت هایی که بهش زده بودن، تازه شناخته بودنش، اما دیگه این پشیمانی، فایده ای نداشت....
امروز می خوام درباره شهید آیت الله سید محمد حسین بهشتی، بهتون یه کتاب خوب و کوتاه معرفی کنم
📖 عبای سوخته
✍️ به کوشش: موسسه خاکریز ایمان و اندیشه
📇 انتشارات: شهید کاظمی
این کتاب ناب، شما را با سیره و سبک زندگی شهید بهشتی، بیشتر آشنا می کنه
📃 برشی از کتاب:
حاج آقا قرائتی میگوید: فرزند آقای بهشتی در منزل ما مهمان بود. به ایشان گفتم: «خاطرهای از پدرتان تعریف کنید.» گفت: «وقتی در کشور آلمان بودیم به قبرستانی رفتیم که قبر مارکس هم در آنجا بود. در قبرستان دوتا سگ داشتند میرفتند. کسی که همراه ما بود به پدرم گفت: این دو سگ دارند میروند سر قبر مارکس فاتحه بخوانند. پدرم بلافاصله گفت: اگر ما با فکر مارکس مخالف هستیم، نباید به او توهین کنیم. ادب در کلام لازم است، چه فرد کافر باشد چه مسلمان.»
#معرفی_کتاب
#عبای_سوخته
#انتشارات_شهید_کاظمی
#سالروز_شهادت_شهید_آیت_الله_بهشتی
https://eitaa.com/ensiketab