eitaa logo
ارتباط موثر
1.4هزار دنبال‌کننده
877 عکس
317 ویدیو
7 فایل
مسیری برای یادآوری و تداوم مطالعه و آموختن مهارت‌های توسعه فردی به خصوص مهارت‌های ارتباطی مربوط به دوره‌های ارتباط موثرِ حجة الاسلام مخدوم این‌کانال با هدف تامل و به کارگیری مهارت‌ها، در هفته به طور متوسط با سه مطلب کاربردی به روز رسانی می‌شود.
مشاهده در ایتا
دانلود
ارتباط موثر
بعضی آدم ها؛ گذشته را شادتر و موفق‌تر از آنچه بود، حال را بدتر از آنچه هست؛ و آینده را با تاثیر از
قال امیرالمؤمنین (علیه السلام): مَنْ عَظَّمَ صِغَارَ الْمَصَائِبِ، ابْتَلَاهُ اللَّهُ بِكِبَارِهَا. آن كه مصائب كوچك را بزرگ شمارد خداوند او را به مصائب بزرگ مبتلا سازد. @ertebatmoaserdini .
زمان بسیار صبور است. به شما هشدار نمی‌دهد، از شما عصبانی هم نمی‌شود. سپری هم که شد، دیگر بازنمی‌گردد! @ertebatmoaserdini .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بعضی مواقع‌ باید ایستاد، نگاهی به دور و بر انداخت، شاید دیگر سرعت و برنده شدن در همه‌ی مسابقه‌ها ارزش‌اش را لااقل برای خودت از دست داده باشد. شاید سرعتت از حدش گذشته باشد. شاید بفهمی که برای هیچ و پوچ داری سرعت می‌گیری. شاید بفهمی که زندگی کوتاه‌تر از آنی‌ست که تمامش را در مسابقه بگذرانی. بعضی لحظه‌های زندگی را باید مزه مزه کرد، حتی تلخی‌هایش را؛ بعضی‌ها را باید آهسته، آهسته تجربه کرد. از کتاب: آهستگی @ertebatmoaserdini .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خستگی تصمیم همان‌گونه که عضلات ما بعد از کار کردن زیاد، خسته می‌شوند، مغز نیز بعد از تصمیم‌گیری‌های متعدد در طول روز، دچار خستگی می‌شود که به آن، خستگی تصمیم می‌گویند. ما مدام در حال تصمیم‌گیری هستیم و با هر تصمیمی، یک ‌قدم به «خستگی تصمیم» نزدیک می‌شویم. هر چند همه‌ تصمیم‌ها بزرگ و حیاتی نیستند ولی هر کدام‌شان بخشی از انرژی مغزمان را می‌گیرند: از تصمیم‌گیری درباره‌ این‌که امروز چه بپوشم تا تصمیم‌گیری درباره‌ مقصد سفر یا مهاجرت. وقتی مغز خسته می‌شود، معمولاً سر راست‌ترین تصمیم‌ها را می‌گیرد که ممکن است بدترین تصمیم باشد. چه کنیم؟ این مطلب ادامه دارد. @ertebatmoaserdini .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ارتباط موثر
خستگی تصمیم همان‌گونه که عضلات ما بعد از کار کردن زیاد، خسته می‌شوند، مغز نیز بعد از تصمیم‌گیری‌های
⭕️ خستگی از تصمیم(۲) 🔸برای این‌که «خستگی تصمیم» دیرتر رخ بدهد، تا حد امکان خود را در معرض تصمیم‌گیری‌های کم‌اهمیت قرار ندهیم. راهش این است که درباره‌ برخی چیزها، یک تصمیم ثابت بگیریم. برخی انتخاب‌ها خرید عادی، استفاده از غذا و یا امور کم اهمیت و گذرای روزمره، اگر ما را به خود مشغول بدارد، خستگی آن در تفکر و تصمیم پیرامون امور مهم‌تر غلبه می یابد. به‌عنوان مثال، به‌جای این‌که هر روز تصمیم بگیریم امروز چه غذایی درست کنیم، یک برنامه‌ی هفتگی یا ماهانه تدوین کنیم؛ و یا خرید مایحتاج روزمره را در محصولات خاصی متمرکز کنیم؛ یا پدر روز خاصی را در هفته، برای بیرون بردن بچه‌ها در نظر بگیرد. و امثال این موارد تا هر روز ناچار به بررسی گزینه‌ها نباشیم. 🔸تصمیم‌های مهم را صبح بگیریم. یادمان باشد که هر چه از روز می‌گذرد، به «خستگی تصمیم» بیشتر نزدیک می‌شویم. این مطلب ادامه دارد... @ertebatmoaserdini .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⭕️ خستگی از تصمیم(۳) 🔸 وقتی گزینه‌های انتخاب در تصمیم‌گیری زیاد باشد، «خستگی تصمیم» نیز بیشتر می‌شود. یکی از راه‌های مواجهه‌ منطقی با تعدد گزینه‌ها، این است که به‌جای آن‌که مثلاً ۱۲ گزینه را یک‌جا بررسی کنیم تا به یک گزینه برسیم، آنها را به چند گروه کوچک‌تر تقسیم کرده و مثلا سه تا سه تا بررسی کنیم تا به انتخاب نهایی برسیم. 🔸 وقتی دچار «خستگی ذهن» هستیم، تصمیم نگیریم؛ فرصتی به مغز دهیم تا خود را بازسازی کند. عوامل متنوعی موجب خستگی‌ ذهن می‌شود، تعدد تصمیم گیری، تعدد چالش‌ها و مشکلات پیش‌ِ رو ، نگرانی زیاد، کسالت و حتی خستگی جسمانی از جمله مهم‌ترین آنها است. 🔸 انسان‌های کمال‌گرا و افرادی که دچار افکار وسواس‌گونه‌ هستند، چون می‌خواهند بهترین عملکرد را داشته باشند، بیش از بقیه دچار خستگی تصمیم گیری می شوند. این افراد به سبب افکار خود، دچار خستگی‌های آزار دهنده‌تر شده و ممکن است به دلیل این خستگی، در نهایت بدترین انتخاب را بکنند تا از شر این کار طاقت‌فرسا که وقت زیادی از آنها گرفته، رها شوند! @ertebatmoaserdini .
⬛️ افسردگی همیشه در یک چهره‌ی غمگین و حالی گرفته، نمود پیدا نمی‌کند! گاهی حوصله‌ای‌ست که نداری، حرف‌هایی‌ست که نمی‌زنی، و خشمی‌ست که ناخواسته، سر ریز می‌شود. افسردگی گاهی تحرکی‌ست که نداری، تلاشی‌ست که نمی‌کنی و چشم‌هایی‌ست که گرایش و میل بی‌حدی به خوابیدن و فاصله گرفتنِ بی‌اختیار از جهان دارند. افسردگی گاهی اعتمادی‌ست که نداری، و وعده‌هایی‌ست که باور نمی‌کنی. افسردگی، رجعت بی‌ملاحظه‌ای‌ست به آدم‌های اشتباه، یا انحنای بی‌دلیلی که گاه و بی‌گاه، روی لب‌های آدمی می‌نشیند. افسردگی گاهی هیولای پنهانی‌ست در وجود آدم‌ها که وادارشان می‌کند بی‌ملاحظه بخندند، بی‌ملاحظه حرف بزنند، بی‌ملاحظه سکوت کنند و بی‌تفاوت باشد به خودشان، به دلخوشی‌های کوچکی که پشت درهای بسته، جا مانده‌اند و آدم‌های مهربانی که دوست‌شان دارند. افسردگی در هر آدمی، با آدمِ دیگری فرق می‌کند. 👤نرگس صرافیان @ertebatmoaserdini
⭕️ پژوهش و تحصیلات عالیه با الگوی تازه‌تر فکرش را بکنید شما رئیس یک دپارتمان در دانشگاه MIT (مؤسسه فناوری ماساچوست) یکی از سه دانشگاه برتر جهان باشی ولی آن را رها کنی. چرا؟ چون فکر می کنی که این مدل از دانشگاه به درد نمی خورد! کریستین ارتیز وقتی دانشگاه آرمانی خود را تصویر می‌‌کند، جایی بدون سخنرانی، بدون کلاس و بدون رشته را تصویر می کند. دانشجویان در فضایی بزرگ و باز روی مشکلاتی سخت و عملی کار می‌کنند. اگر به مطالعه‌ای نیاز باشد به اینترنت مراجعه می‌کنند و نه استاد. این تصور، با الگوی سنتی تحصیلات عالی فاصله زیادی دارد؛ اما به‌زودی به یک واقعیت تبدیل خواهد شد: او کارش در بهترین دانشگاه جهان را رها کرده تا دانشگاهی جدید ایجاد کند. در بیست سال گذشته ده‌ها نمونه از این گونه‌ موسسات در شیلی تا چین افتتاح شده. اگرچه حوزه‌های کاری آنها متفاوت است، اما یک حرف مشترک دارند: مخالفت با روش سنتی آموزش. دانشجویان به صورت تیمی روی پروژه‌ها کار می‌کنند و تلاش می کنند مسائل واقعی را حل کنند. شرکت‌ها اغلب حامیان مالی این پروژه‌ها هستند. شعار دانشگاه زپلین که در سال ۲۰۰۳ در آلمان تاسیس شد این است: «مشکلات جامعه ما هیچ نظم و انضباطی ندارند، ما هم همین‌طور». دانشکده‌ الگوی جدید فناوری و مهندسی در سال ۲۰۱۷ در انگلستان افتتاح شد. این دانشگاه، استادان را بر اساس مهارت استخدام می‌کند و نه تعداد آثار چاپ‌ شده. دانشجویان باید با موفقیت دوره را به پایان برسانند؛ اما ضروری نیست که ریاضی یا فیزیک بخوانند. آنها باید هنر و علوم اجتماعی را مطالعه کنند. (برگرفته از هفته نامه وزین تجارت فردا) ☑️⭕️تحلیل و تجویز راهبردی: ۱- بهترین دانشگاه های دنیا زیر سوال هستند و به مراتب دانشگاه های ایرانی بیشتر. به عنوان کسی که ۱۲ سال در دانشگاه درس خواندم و ۱۲ سال هم در دانشگاه ها تدریس کرده ام، صادقانه می گویم نمی توانم از عملکرد دانشگاه های ایرانی دفاع کنم. به نظرم بیشتر (و نه همه) دانشگاه ها شده اند، کارخانه تولید انبوه «مدرک داران بی ادراک!» و جالب اینجاست که اراده ای هم برای تغییر وضعیت موجود نمی بینيم. به ویژه آنکه بسیاری نیز از طریق همین دانشگاه ها، به عناوین مهندس و دکتر و حتی برخی به کرسی استادی رسیده اند! ۲- بیست سال پیش در رشته مهندسی فارغ التحصیل شدم. امروز رفتم مجدد دروس دوره کارشناسی را مرور کردم و تاسف خوردم انگار زمان در دانشگاه های ما متوقف شده. برخی دروس که مطمئنم که به درد هیچ کس نمی خورد باز هم تدریس می شود. یعنی در طول این بیست سال امکان نداشت که یک نظرسنجی انجام شود که واقعا در دنیای واقعی کدام دروس به درد شما خورده و کدام نخورده؟ وقتی درسی در طول بیست سال به درد کسی نمی خورد چرا نباید حذف شود؟ عجیب نیست؟ ۳- آیا می شود کاری کرد؟ بله. یک تصویر ارایه می کنم که نشان دهم می‌شود جور دیگری هم به مساله نگاه کرد: این جهان را تصور کنید: من نه کارشناسی دارم و نه در جستجوی کارشناسی ارشد و دکترا هستم. می گردم متناسب با نیاز شغلی و آینده ام از بین تمام موسسات و دانشگاه ها دنیا دروسی را انتخاب می کنم و در آن ها شرکت می کنم و به جای مدرک کارشناسی، گواهینامه علمی یا فنی (Certificate) دریافت می کنم. مثلا امروز با تکنولوژی واقعیت مجازی در کلاس استراتژی پروفسور مایکل پورتر در دانشگاه هاروارد حاضر می شوم. فردا صبح برای یک درس کاملا بومی در کلاس «اقتصاد ایران» دکتر مسعود نیلی و پس فردا هم در یک پلتفرم آموزش مجازی مبتنی بر بازی (بدون استاد مشخص) در زمینه مذاکره شرکت می کنم و از همه این ها هم گواهینامه می گیرم. همچنین از همه مهم تر ۵۰٪ اطلاعات مورد نیازم را از اینترنت بدست می آورم. در این جهان دیگر ما با دکترهای قلابی بی سواد سر وکار نداریم! مجبور نیستیم چهار سال وقت مان را صرف دروسی کنیم که ۳۰ سال پیش دیگران به غلط برای ما تشخیص داده اند. لازم نیست برای تحصیلات به یک کشور یا شهر دیگر برویم. دیگر کنکور بی معنا خواهد شد. تحصیلات من مساله محور است و نه مدرک محور. موسسات ارایه دهنده آموزش در یک محیط رقابتی مجبورند هر روز بهتر شوند و دانشگاه های مزخرف، ورشکسته و حذف خواهند شد. این تنها راه است؟ نه. یک مثال بود برای باز شدن باب گفتگو امکان پذیر است؟ بله. ولی نه یک شبه. برای همه رشته ها این کار لازم است؟ در مورد برخی رشته ها مثلا علوم پایه و پزشکی باید مسیر دیگری رفت. دانشگاه‌ها هیچ فایده ای نداشته‌اند؟ قطعا فایده داشته اند. دانشگاه های ما حاصل کپی هستند. یک کپی قدیمی و ناقص! آنچه ما می خواهیم دانشگاه هایی است که مسائل واقعی از دنیای واقعی را حل کنند. نه اینکه کارخانه تولید مدرک باشند. جهان و بویژه ایران نیاز به دانشگاه های واقعی بدردبخور دارد. دکتر مجتبی لشکربلوکی @Dr_Lashkarbolouki @ertebatmoaserdini .
🔵 یک داستان، یک تامل ▪️گویند مردی وارد کاروانسرایی شد تا کمی استراحت کند... کفش‌هایش را گذاشت زیر سرش و خوابید. طولی نکشید که دو نفر وارد آنجا شدند. یکی از اون دو نفر گفت: طلاها رو بزاریم پشت آن جعبه... دیگریی گفت: نه اون مرد بیداره وقتی ما بریم طلاها رو بر می‌دارد. گفتند: امتحانش کنیم کفش‌اش را از زیر سرش برمی‌داریم اگر بیدار باشد معلوم می‌شود. مرد که حرفای اونا رو شنیده بود، خودش را بخواب زد. آنها کفش‌اش را برداشتن و مرد هیچ واکنشی نشون نداد. گفتند: پس خوابه! طلاها رو بزاریم زیر جعبه... بعد از رفتن آن دو، مرد بلند شد و رفت که جعبه طلای آنها را بردارد؛ اما اثری از طلا نبود و تازه متوجه شد که همه این حرفاهایشان برای این بوده که او خود را بیشتر به خواب بزند تا راحت تر کفش‌ها را بردارند... ❇️ یادمان باشد هر گاه در زندگی، خود را به خواب غفلت بزنیم، متضرر خواهیم شد. @ertebatmoaserdini .
ما پراکندگان مجموعیم یار ما غایب است و در نظر است شعر: جناب سعدی @ertebatmoaserdini
📚سطری از یک کتاب: در روزگار ما این ابدا مهم نیست که: دیگران ما را چگونه قضاوت می‌کنند، مهم این است که: ما در خلوتی سرشار از خلوص، خویشتن را چگونه قضاوت می‌کنیم. از کتاب ابوالمشاغل/ نوشته: نادر ابراهیمی @ertebatmoaserdini .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📌یک ضرب المثل، یک درس مجاهد روز شنبه ... به کسانی اطلاق می‌شود که بدون دخالت در وقوع امری، تظاهر به مشارکت و موثر بودن در آن می‌کنند. @ertebatmoaserdini .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ما عشق را پشت در این خانه دیدیم زهرا در آتش بود؛ حیدر داشت می سوخت شعر: حسن بیاتانی @ertebatmoaserdini
زهرا در آتش بود، حیدر داشت می سوخت.mp3
11.43M
دیر آمدم...دیر آمدم... در داشت می سوخت... (روضه) ما عشق را پشت در این خانه دیدیم زهرا در آتش بود؛ حیدر داشت می سوخت شعر: حسین بیاتانی با نوای: میثم مطیعی @ertebatmoaserdini
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📚 چند سطر از یک کتاب: -‍ بهت یک نصیحت می‌کنم؛ شایدم یک وصیّت! + آن چیست؟ - روزشماری مکن! حتّی اگر فکر می‌‌کنی در مهلکه افتاده‌‌ای روزشماری مکن! حالا هم لحظه‌‌شماری مکن! شب نمی‌تواند تمام نشود. طبیعت شب آن است که برود رو به صبح. نمی‌تواند یک‌جا بماند. مجبور است بگذرد؛ اما وقتی تو ذهنت را اسیر گذر لحظه‌ها کنی، خودت گذر لحظه‌ها را سنگین و سنگین‌تر می‌کنی؛ بگذار شب هم راه خودش را برود. از کتاب طریقه‌ی بسمل شدن | نوشته‌ی محمود دولت‌آبادی @ertebatmoaserdini .
هرانسانی می تواند در استعدادهایش، یک نابغه باشد. فقط به خاطر داشته باشید: اگر یک ماهی را از روی توانایی‌اش در بالا رفتن از درخت قضاوت کنید، همان ماهی تمام عمرش را با این‌باور زندگی خواهد کرد که موجودی ناتوان و شاید بی خاصیت است! استعدادهای خود را کشف کنید و برای آنها برنامه داشته باشید. @ertebatmoaserdini .
📌 لازم نیست همه نواقص خود را یک جا رفع کنید.(احتمال موفقیت اندک است.) در عوض سعی کنید: برای رفع این نواقص برنامه ریزی و اولویت‌بندی داشته باشید. @ertebatmoaserdini .
خانواده‌ای با ۲۳ شهید شبی مانند این شب‌ها همه باهم پر کشیدند... https://b2n.ir/k94200 @ertebatmoaserdini
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از ارتباط موثر
📄یک داستان طرز فکر مثبت در یک مادر نظافتچی ساختمان یک زن جوان است که هر هفته همراه دخترک پنج ساله‌‌ش می‌آید. امروز درست جلوی واحد ما صدای تی کشیدنش قاطی شده بود با گپ زدنش با بچه... پاورچین، بی‌صدا، کاملا فضول! رفتم پشت چشمیِ در. بچه را نشانده بود روی یک تکه موکت روی اولین پله‌. بچه گفت: بعد از اینجا کجا میریم... مامان: امروز دیگه هیچ‌جا. شنبه‌ها روز خاله‌بازیه... کمی بعد بچه می‌پرسد: فردا کجا میریم؟ مامان با ذوق جواب می‌دهد: فردا صبح می‌ریم اون‌جا که یه بار من رو پله‌هاش سُر خوردم... بچه از خنده ریسه می‌رود. مامان می‌گوید: دیدی یهو ولو شدم؟ بچه: دستتو نگرفته بودی به نرده میفتادیا... مامان همان‌طور که تی می‌کشد و نفس‌نفس می‌زند می‌گوید: خب من قوی‌ام. بچه: اوهوم... یه روز بریم ساختمون بستنی... مامان می‌گوید که این هفته نوبت ساختمون بستنی نیست. نمیدانم ساختمان بستنی چیست. ولی در ادامه از ساختمان پاستیل و چوب‌شور هم حرف می‌زنند. بعد بچه یک مورچه پیدا میکند... دوتایی مورچه را هدایت می‌کنند روی یک تکه کاغذ و توی یک گلدان توی راه‌پله پیاده‌اش میکنند که "بره پیش بچه‌هاش... بگه منو یه دختر مهربون نجات داد تا زیر پا نمونم" نظافت طبقه ما تمام میشود... دست هم راه میگیرند و همین‌طور که می‌روند طبقه پایین درباره آن‌دفعه حرف می‌زنند که توی آسانسور ساختمان بادام‌زمینی گیر افتاده بودند. مزه‌ی این مادرانگی کامم را شیرین می‌کند. مادرانگی‌ای که به مهدکودک دو زبانه، لباس مارک، کتاب ضدآب و برشتوکِ عسل و بادام نیست. [حتی به دستور و امر و نهی و جدیت هم نیست... ساختن دنیای زیبا وسط سختی‌ها از مادر، مادر می‌سازد. و نگاه مثبت اوست که تربیت و شخصیت فرزندش را شکل می دهد.] ✍️سودابه فرضی پور @ertebatmoaserdini .
مولای غائب از نظر ما، مرا و یاد تو بگذار و کنج تنهایی که هر که با تو به خلوت بود نه تنهایی‌ست به اختیار شکیبایی از تو نتوان بود به اضطرار توان بود اگر شکیبایی‌ست نظر به روی تو هر بامداد نوروزی‌ست شب فراق تو هر شب که هست یلدایی‌ست... شعر: جناب سعدی @ertebatmoaserdini .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا