حکایت من و دل مبهم است می دانی؟
تمام قصه ی من ماتم است می دانی؟
اگر بگویمش از سنگ ناله برخیزد
و این مثل که زدم هم کم است می دانی؟!
نشسته ام به تماشای باغ قالی ها
سرم به روی دو زانو خم است می دانی؟
چراغ پنجره ها مدتی است خاموش است
هوا برای تنفس کم است می دانی؟
غروب می شود و شب ز راه می آید
دوباره نوبت غم در غم است می دانی؟
چگونه با چه زبانی چگونه شرح دهم؟
که حال روحی من درهم است می دانی؟
مگیر خرده که جز درد بر زبانم نیست
گلایه کار بنی آدم است می دانی؟
زبان شکوه ندارم ولی گرفته دلم
چه چیز زخم مرا مرهم است می دانی؟
#علیرضا_قربان_خان
پ.ن؛
از قدیم ها....
https://eitaa.com/eshare
می نویسم دل که تا اهل دلی پیدا کنم
می نویسم عشق شاید محفلی پیدا کتم
چون کویر خشک رو بر آسمان دارم که تا
قطره ای باران برای حاصلی پیدا کنم
خاک پاک است و من ناپاک می گردم که تا
کیمیا را در میان محملی پیدا کنم
خودستایی مایه ی شرمندگی من شده
خود شکستم بلکه خویش قابلی پیدا کنم
چون سگی با معرفت دم می تکانم پیش دوست
بلکه در نزدش مقام و منزلی پیدا کنم
#علیرضا_قربان_خان
https://eitaa.com/eshare
می خواستی به رخ بکشی اقتدار را
دادی به جبر دست بشر اختیار را
گفتی برو ببین بشنو عشق و حال کن
کور و کر و چلاق نمودی سوار را
گیرم که سبز، خرم، گیرم که با صفا
پاییز برگ ریز چرا هر بهار را ...
این رسم کیست دلبری و دل شکستگی
ای بر ... (سه نقطه چین) پدر هر چه یار را
قصدت چه بود زجرکشی یا ستمگری
ای ناکشیده هیچ شبی انتظار را
از کره گیش این خر ما دم نداشت پس
معذور دار از سر ما افتخار را
صیاد چیره دست ! به دامت سری بزن
مظلوم و بی دفاع گرفتی شکار را
بالا نشسته ای و خودت را گرفته ای
پایین بیا عوض بکن این طرز کار را
پایین بیا به داد دل خستگان برس
از دست ما نجات بده روزگار را !!!
ما را ببخش اگر به قضاوت نشسته ایم
ما را ببخش زود بلیط قطار را...
#علیرضا_قربان_خان
https://eitaa.com/eshare
بی خیال غزل بیا برویم
سمت ادراک ناکجا برویم
باید از بیخودی رها باشیم
باید از خود، خود فنا برویم
مرگ حق است پس بگیریمش!
دسته جمعی، جدا جدا برویم
کفش غفلت چقدر پاپوش است!
کاش می شد برهنه پا برویم
کاش از این جهنم سوزان
سوی رضوان دلگشا برویم
اشهدُ لا اله الا الله _
_ را بگوییم و بی خطا برویم
کاش قربانِ خوانِ حق بشویم!
مثلاٌ از علیرضا ... برویم!
#علیرضا_قربان_خان
https://eitaa.com/eshare
10.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#سادگورو
#کائنات
#عشق
#دیگر_خواهی
__
عشق اکسیر است می گیرد به جان داغدار
« عشق اصطرلاب اسرار » است می آید به کار
عشق چیزی نیست جز از خویشتن بیخود شدن
عاشقی منصور را برده ست بر بالای دار
عشق دیگر خواهی است و نیست خودخواهی، ببین
نیست عاشق هر که خود را خواست، خود را کرد خوار
عشق یعنی هرچه داری را فدای دوست کن
عاشق صادق نمی خواهد مگر آن را که یار
عشق یعنی نیستی، یعنی فنا، یعنی عدم
عشق یعنی می دهی بر باد، هر دار و ندار
#علیرضا_قربان_خان
https://eitaa.com/eshare
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شازده کوچولو گفت:
شاید باورت نشه
گل با تعجب پرسید:
چیو؟
شازده کوچولو گفت:
اینکه بعضی شبا میشه نخوابید
و تا صبح بهت فکر کرد..
#شازده_کوچولو
#آنتوان_دوسنت_آگزوپری
https://eitaa.com/eshare
14.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
قصه ی شاخه نبات و حافظ...
#حافظ
#شاخ_نبات
#شاخه_نبات
این همه شهد و شِکر کز سخنم میریزد
اجرِ صبریست کز آن شاخِ نباتم دادند...
شاخ نبات حافظ قلم یا کلک اوست؛
حافظ چه طرفه شاخه نباتیست کلک تو
کش میوه دلپذیرتر از شهد و شکر است
https://eitaa.com/eshare
کمتر از پلکی که بر هم میزنی از ما نمانده
از تمام رفتگان جز رفتگان ! بر جا نمانده
بک دو روزی افتخار زندگی تقدیم ما شد
هیچکس در این جهان جاوید و نامیرا نمانده
مرگ پایان تمام آرزوهای بلند است
مرگ حق است و کسی از زندگان پیدا نمانده
از تولد می نشیند مرگ بر بالین غفلت
با چنین خوش همنشینی، فرصت حاشا نمانده
آدم از آه و دم است و هر دو کوتاه و کم است...!!!
تا بگویی آه وقت ناله ی بیجا نمانده
___________________
آدم از آه و دم است و هر دو کوتاه و کم است...
آنقدر کوتاه و کم که گاهی به هجای آخر نمی رسیم.......
و جایی نیز گفتم؛
از مرگ نگو که خسته ام از دستش
آماده به پا نشسته ام از دستش
از روز تولد چمدان خود را
در دست گرفته بسته ام از دستش...
#علیرضا_قربان_خان
https://eitaa.com/eshare
11.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
.
شعرخوانی مرحوم حسان در محضر آیت الله بهاء الدینی؛
دنياست چو قطره اي و دريا، زهرا
كي فرصت جلوه دارد اينجا، زهرا
قدرش بود امروز نهان، چون ديروز
هـنگـامـه كنـد وليـك فـردا، زهــرا
خالق چو كتاب خلقت انشا فرمود
عالم چو الفبا شد و معني ، زهرا
"احمد " كه خدا گفت به مدحش "لولاك"
كي مي شدي آفريده، لولا ، زهرا
"طاها" و "علي" دو بيكران دريايند
قرآن برزخ ما بين دو دريا، زهرا
او سر خدا و ليلة القدر نبي است
خير دو سرا، درخت طوبي، زهرا
بر تخت جلال، از همه والاتر
بر مسند افتخار، يكتا، زهرا
در "آل كسا" محور شخصيت هاست
ما بين "آب" و "بعل" و "بنيها" ، زهرا
سرسلسله نسل پيمبر كوثر
سرچشمه نور چشم طاها ، زهرا
تنها نه همين مادر سبطين است او
فرمود نبي : " ام ابيها" ، زهرا
آن پايه كه ديروز پيمبر بنهاد
امروز نگهداشته برپا ، زهرا
از " احمد" و "مرتضي" چه باقي ماند
از مجمعشان، شود چو منها ، زهرا
حرمت بنگر كه در صفوف محشر
يك زن نبود سواره الاّ ، زهرا
هنگام شفاعت چو رسد روز جزا
كافي است براي شيعه، تنها ، زهرا
حيف است " حسانا" كه در آتش سوزد
آن شيعه كه ورد اوست؛ زهرا، زهرا
#حبیب_چایچیان
#حسان
https://eitaa.com/eshare
این دل که شده ست عاشق زار شما
ناقابل بود و شد خریدار شما
می دانم که چنین متاعی هیچ است
در گرمی بی مثال بازار شما...
#علیرضا_قربان_خان
https://eitaa.com/eshare
بی کاسه ام مرا نشکن رحم کن کمی
لیلای من بخاطر مجنون مرا ببوس
اینجا بهشت نیست که بیرون مان کنند
در سایه ی مقدس زیتون مرا ببوس
تریاک چشم های خمارت کشیدنی ست
انگور گونه های بهارت چشیدنی ست
عطر تنت دوای شب نشئه بودن است
مجموعه ی مکمل افیون مرا ببوس
در من بسیج می شود احساس عاشقی
وقتی سپاه چشم تو تجهیز می شود
حین سقوط ارتش سرخ مقاومت
دیوانه وار غرق شبیخون مرا ببوس
حکما تو پادشاهی و من هم رعیتت
تقلید می کنم به تو در مرجعیتت
حالا که بنده ی توام و مرجع منی
فتوا بده که؛ « نقل به مضمون... » مرا ببوس
« گر نرخ بوسه را لب جانان به جان کند
حاشا که مشتری سر مویی زیان کند »
چیزی نمی دهی و بها را گرفته ای
حداقل به قصد تعاون مرا ببوس!
خیام گفته است که « این نقد را بگیر...»
سعدی نوشته است « غنیمت شمار عمر...
حافظ سروده است که « در عیش نقد کوش...»
پس حرف گوش کن وَ هم اکنون مرا ببوس
انگیزه ی تمام غزل های من تویی
تقدیم می کنم غزلم را به بودنت
پایین نشسته ای و غزل گوش می کنی
بالا بیا و پشت تریبون مرا ببوس
#علیرضا_قربان_خان
@eshare
____
گر نرخ بوسه را لب جانان به جان کند
حاشا که مشتری سر مویی زیان کند
#فروغی_بسطامی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نه مومنم نه مقدس نه کافرم نه پلید
که هرکه هرچه خودش بود در وجودم دید
(که هرکه هرچه خودش خواست در نگاهم دید)
منم. اگرچه به تعداد، یک نفر هستم
به قدر ذهن شما در تولد و تولید
به قدر کوه دماوند زیر حرف و حدیث
به قدر یک سر سوزن نه باور و نه امید
نه باوری نه امیدی نه معجزی نه شفا
همیشه روی همین پاشنه در چرخید
همیشگی شدن ماجرا به من فهماند
که باید این همه تکرار را فقط فهمید
که باید این همه را دید و دم نزد هرگز
که نیست هیچکس اینجا از اهل گفت و شنید
که نیست حاصلی از این همه، به قول فروغ؛
« درون جوی حقیری و صید مروارید »
#علیرضا_قربان_خان
_________
پ.ن؛
به قول حضرت سهراب در « مسافر » خویش؛
« نگاه منتظری حجم وقت را می دید
....
مرا به خلوت ابعاد زندگی ببرید
حضور هیچ ملایم را
به من نشان بدهید »
_____
"هیچ صیادی در جوی حقیری که به گودالی می ریزد مرواریدی صید نخواهد کرد"
#فروغ
« دم غروب، میان حضور خسته اشیاء
نگاه منتظری حجم وقت را میدید
....
مرا به خلوت ابعاد زندگی ببرید.
حضور «هیچ» ملایم را
به من نشان بدهید. »
#سهراب_سپهری
« ولی مکالمه یک روز محو خواهد شد » ......
https://eitaa.com/eshare