ڪارڪردݩتۅمملڪت👏
امامزمانعشقـــــه😍
#شهید_رضا_شکری_پور ❤️
#ما_ملت_امام_حسینیم ❤️
#محرم ❤️
@eshgh1313
-#عاشورا #محرم 💔🥀
دشمن دون مست جنون اسـت
کرب و بلا دریای خون اسـت
دریک طرف جسم شهیدان
دریک طرف اطفال عطشان
دریک طرف اشک یتیمان
دریک طرف شاه شهیدان
دریک طرف لشکر عدوان
دریک طرف ماه مدینه
#شهادٺ_سالار_شهیدان💔
#امامحسین_ع_تسلیٺ_باد🏴
#مصطفی_صدرزاده
.
🍃هرچه تقویم را زیر و رو کردم تولد تا شهادتش در #مُحرم خلاصه می شود. #قرار_بی_قرار را ورق زدم فهمیدم مادرش ، او را نذر حضرت عباس کرده بود.
.
🍃حسرت هایش برای نبودن در #کربلا ، کار دستش داد .بی قراری اش با چهارشنبه های نذر #علمدار و روضه هیئت بیشتر شد ،پرنده قلبش خانه به خانه پرید تا در طواف #حرم عمه سادات آرام گرفت.
.
🍃عشق به شهید #ابراهیم_هادی در دلش جوانه زد و سبب شد تا نام جهادی #سید_ابراهیم را انتخاب کند .شاید هم ابراهیم شد تا اسماعیل نفسش را قربانی کند . گذشت از دنیا و تعلقاتش حتی از همسر و فرزندانش.
.
🍃دلش در #سوریه گرفتار شده بود . اما گاهی ترکش های پا و پهلویش او را مجبور به برگشت می کرد.
در مجروحیت هم آرام و قرار نداشت. سرزدن به خانواده #شهدا و یاد کردن دوستان شهیدش مرهم دل تنگی هایش بود.
.
🍃مردانه پای قولش می ماند. با #ابوعلی عهد کرد هرکس زودتر شهید شد سفارش دیگری را پیش #ارباب کند .
با شهادتش #شفاعت رفیق جامانده را کرد و ابوعلی هم به کاروان عشاق پیوست .
.
🍃مصطفی در صدر قلب ها بود چه
در سوریه که #سردار_دلها از محبتش به او گفت و چه در #شهریار که با کارهای فرهنگی اش نوجوان و جوان خاطر خواهش بودند.
.
🍃او مرد ماندن نبود. از سفره پاسداری از حرم، #شهادت می خواست .در روز #تاسوعا شهید شد ، روز چهارشنبه که نذر سقای کربلا بود برگشت و چه هیئتی برگزار کرد آن روزبا آمدنش .
تقویم را ورق می زنم.امسال هم #تولدش چهارشنبه است.
سید ابراهیم تو را قسم به چهارشنبه های ابوالفضلی ات نگاهی کن به ما #اسیران بلاتکلیف.
.
✍نویسنده : #طاهره_بنائی_منتظر
.
به مناسبت سالروز تولد #شهید_مصطفی_صدرزاده
.
📅تاریخ تولد : ۱۹ شهریور ۱۳۶۵
📅تاریخ شهادت : ۱ آبان ۱۳۹۴.حلب سوریه
.
📅تاریخ انتشار: ۱۸ شهریور ۱۳۹۹
.
مزار : بهشت رضوان
.
@eshgh1313
🌺🌺🌺🌺🌺
🌴تشرف خدمت امام #زمان علیه السلام🌴
🍁چند نفر از #سادات حسینی در اطراف اصفهان زندگی میکنند که همگی عالم و روضهخوان حضرت سیدالشهداء علیهالسلام هستند.
براى پدر آنها حدود #هفتاد سال پیش، تشرفی خدمت امام #زمان علیهالسلام اتفاق افتاده بود. پدر آنها دهه اول #محرم برای روضهخوانی به یکی از روستاهای اطراف #اصفهان میرود. در آن زمان، #برف سنگینى آمده بود. بعد از اتمام روضه، باید به روستای دیگری که یک فرسخ از این روستا فاصله داشت میرفت. وقتی سوار مرکب مىشود، یکى از اهالى روستا مىگوید: «آقا سید! در مسیر، #حیوانات درنده هست. اگر مىخواهى یکی ـ دو نفر را همراه شما بفرستیم». ایشان مىگوید: «تنها مىروم. مشکلى نیست». عباى زمستانی خود را بر سر خود کشید و حرکت کرد. برف سنگینی بر زمین نشسته بود. وقتی مقدارى از مسیر را طی میکند، احساس میکند یک نفر سوار بر مرکب، از پشت سر او حرکت میکند؛ اما به خاطر برف زیاد، حوصله نکرد که برگردد و با او صحبت کند. با خود می گوید: «من که به اهالی روستا گفتم کسى را همراه من نفرستند».
بعد از لحظاتی آن آقا که پشت سر ایشان مىآمد فرمود: «آقا سید مصطفى سلامٌ علیکم». ایشان گفت: «سلام علیکم».
🌳فرمود: «سؤالی دارم». گفت: «بفرمایید». ایشان فکر میکرد که او یکی از مردم آبادى است که برای حفظ او آمده است. آن آقا پرسید: «آیا دشمن، در روز #عاشورا اسب بر جسد مطهر حضرت #سیدالشهداء علیهالسلام تاخت؟» سید در جواب گفت: «در تاریخ، اینچنین خواندهام». آن آقا فرمودند: «اسبها بر بدن مطهر حضرت علیهالسلام رفتند؟» سید گفت: «بله؛ اسبها بر بدن مطهر رفتند».
بعد از مدتى آن آقا پرسیدند: «آقا سید مصطفى، آیا متوکّل قصد داشت #قبر حضرت سیدالشهداء علیهالسلام را منهدم کند؟» گفت: «بله؛ سعى کرد که از بین ببرد». فرمودند: «گاوها را فرستادند که شخم بزنند و قبر را مساوى کنند؟» گفتم: «در تاریخ خواندهام که گاوها را فرستادند؛ اما گاوها بر قبر نرفتند». آن آقا فرمود: « #اسب که حیوان نجیبی است و بیش از گاو، متوجّه است؛ ولی با این حال بر جسد مبارک حضرت #سیدالشهداء علیهالسلام رفت؛ در حالی که آن گاوها بر قبر مطهّر نرفتند که شخم بزنند و قبر را از بین ببرند».
🍁ایشان میگوید: من در فکر فرو رفتم که عجب سؤالى کرد! این سؤال از محدوده توانایى این آبادى بیرون است. همین طور در فکر جواب این سؤال بودم که گویی حسّ کردم از پشت سر، #نورى به دلم افتاد و جوابی به نظرم آمد. به آن آقا گفتم: «این قضیه، جوابى دارد». گفتند: « جواب چیست؟» گفتم: «روز #عاشورا حضرت سید الشهداء علیهالسلام اراده کردند هر چه دارند براى #خدا بدهند؛ حتّى #استخوانهای خود را، و خود حضرت علیهالسلام #اجازه دادند که اسبها بر بدن مطهّرشان بروند؛ امّا متوکّل مىخواست #آثار را از بین ببرد. نظر حضرت سیدالشهداء علیهالسلام این بود که آثار، #محفوظ بماند و مردم به این وسیله #بهره ببرند و #مقرّب به خدا شوند».😭😭😭
آن آقا که پشت سر بود فرمود: « #درست است».
آقا سید مصطفی میگوید نگاه کردم، دیدم هیچ کسى پشت سر من نیست؛ حتّى جاى #پایى غیر از همین مسیرى که من آمدهام نیست. گفت: وقتی به آبادى بعد رسیدم، دیر شده بود و مردم، بیرون آمده بودند (گویا نزدیک #ظهر عاشورا بود). گفت حدود دو ساعت به ظهر بود که منبر رفتم و همین سؤال و جوابی که شد را برای مردم گفتم. #انقلاب عجیبى در مردم شد؛ تا حدّی که گریههای زیادی میکردند و بر سر خود میزدند.
منبع: سخنرانی استاد ناصری اصفهانی ۱۳۹۵/۶/۵
@eshgh1313
عاشورا؛
فریاد بلند تاریخ است که باید نسل به نسل به گوش همگان برسد..
تا حسینی دیگر به مسلخ شهادت نرود.
#محرم
#امام_حسین
#یا_حسین
@dokhtaranebahejabb