eitaa logo
عشقـہ♡ چهارحرفہ
821 دنبال‌کننده
5.7هزار عکس
1.4هزار ویدیو
59 فایل
⊰•✉🔗͜͡•آبۍ‌تَراَزآنیم‌ڪِہ‌بۍرَنگ‌بِمیریم، 💙!! اَزشیشِہ‌نَبۅدیم‌ڪِہ‌بـٰا‌سَنگ‌بِمیریمシ! . . حا سین یا نون:حسین(ع) پ لام یا سین:پلیس سازمان‌اطلاعاتموڹ⇦|‌ @shorot4 فرمانده‌مون ツ @HEYDARYAMM تولد: ۵/۱۱/۹۹ انتقادتون بفرمایید بعد ترک کنید :(!
مشاهده در ایتا
دانلود
بحث‌رویاهاٺ‌ڪہ‌میشہ‌🤨پاٺو‌از‌گلیمٺ‌دراز‌ٺر‌ڪن😉 •┈┈••✾❣✾••┈┈• @eshghe4harfe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
هدایت شده از عشقـہ♡ چهارحرفہ
شڔوع پارٺ گذارۍ
عشقـہ♡ چهارحرفہ
❤️✨❤️✨❤️✨❤️ ✨❤️✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️✨❤️ ✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️ ✨❤️ ❤️ #پارت_هفتاد_سوم #خانومہ_شیطونہ_من رفتم کمک النا
❤️✨❤️✨❤️✨❤️ ✨❤️✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️✨❤️ ✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️ ✨❤️ ❤️ با صدای مامان به خودم اومدم مامان: باران بیا کمکم میز و بچین من: چشم گوشی و خاموش کردم و رفتم کمک مامان بعد اینکه میز و چیدم همه وبرای شام صدا کردم وقتی همه پشت میز نشستن نگاه کردم دیدم تنها جای خالی کنار اقا محمد رضا بابک که نگاه منو دید جاشو عوض کرد منم نشستم باراد مامان و اذیت میکرد نمیزاشت شام بخوره اشتها نداشتم یکم کشیدم و وقتی تموم شد از مامان تشکر کردم و باراد و گرفتم و رفتم تو اتاقم دراز کشیدم و باراد و کشیدم تو بغلم و زل زدم تو چشای درشت و عسلیش اخ قربونش چشاش به مامان رفته بود منو بابک به بابا لپش و محکم بوس کردم که چنتا تقه به در اتاق خورد و صدای امیر سام اومد امیرسام: باران جون اجازه هست بیام تو؟ من: بیا تو عزیزم اومد داخل و در و پشت سرش بست بهش اشاره کردم بیاد تو بغلم باراد وسمت راستم امیر سام سمت چپم منم وسطشون 😐😂 باراد خوابش برد ... انقدر امیرسام ازم سوال پرسید که کلافه شدم 😬 اروم بهش گفتم: عزیزم بریم بیرون اینجا باراد خوابه بیدار میشه امیرسام: باشه باران جون بریم باهم از اتاق رفتیم بیرون که همون لحظه در اتاق بابک هم باز شد و بابک و اقا محمدرضا اومدن بیرون نمیدونم قیافم چه شکلی بود که دوتایی زدن زیر خنده😐 من: چرا میخندید؟ اقا محمدرضا:از قیافتون معلومه که امیرسام بدجور کلافتون کرده بعد روکرد به امیرسام و گفت: دایی مگه نگفتم خاله و اذیت نکنی؟ امیرسام: منکه اذیتش نکردم فقط یکم هاا یکم ازش سوال پرسیدم اقا محمدرضا: اره میدونم یکم تو چقدره😐😂 به این حرفش همه خندیدم ============= |@eshghe4harfe| ============= ❤️ ✨❤️ ❤️✨❤️ ✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️✨❤️ ✨❤️✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️✨❤️✨❤️
عشقـہ♡ چهارحرفہ
❤️✨❤️✨❤️✨❤️ ✨❤️✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️✨❤️ ✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️ ✨❤️ ❤️ #پارت_هفتاد_سوم #خانومہ_شیطونہ_من با صدای مامان
❤️✨❤️✨❤️✨❤️ ✨❤️✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️✨❤️ ✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️ ✨❤️ ❤️ امیرسام و سپردم به داییش و رفتم تو سالن و کنار مامان نشستم بعد چند دقیقه اقامحمدرضا اینا رفتن منم رفتم تو اتاقم کنار باراد دراز کشیدم و بعد چند دقیقه چشمام گرم شد و خوابم برد باحس اینکه یه چیزی تو بغلم داره وول میخوره از خواب بیدار شدم آروم لای چشام و باز کردم که دیدم باراد بیدار شده و سعی داره از بغلم بره بیرون سفت بغلش کردم که جیغش در اومد گذاشتمش روی تخت و بعد عوض کردن لباسام باراد و بغل کردم و رفتم بیرون مامان تو سالن نشسته بود باراد و دادم بهش و خودم رفتم تو اشپز خونه اخ چقدر گشنمه غذا برداشتم و خوردم بعد رفتم پیش مامان نشستم من: مامان بابک کجاست؟ مامان همون طور که به باراد بسکویت مادر میداد گفت: رفت بیرون من: کجا رفت این وقت شب مامان: نمیدونم دلشوره گرفته بودم بلند شدم و رفتم تو اتاقم لپ تاپم و برداشتم و بعد روشن کردنش با برنامه ای که داشتم نگاه کردم دیدم بابک ادارست یه نفس راحت کشیدم بهش پیام دادم من: سلام داداش خوبی .... این وقت شب کجا رفتی؟ دیدم جواب نداد گوشی و گذاشتم رو تخت و بلند شدم و بعد وضو گرفتن شروع کردم به قرآن خوندن ساعت ۲:۳۰شده بود ولی بابک هنوز نیدمده بود منم بعد خوندن قرآن نماز شبم و خوندم خوابیدم صبح با صدای زنگ گوشیم بیدار شدم اه این وقت صبح کی زنگ میزنه اخه😣 ناشناس رمان👇 https://harfeto.timefriend.net/16463081468074 ============= |@eshghe4harfe| ============= ❤️ ✨❤️ ❤️✨❤️ ✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️✨❤️ ✨❤️✨❤️✨❤️ ❤️✨❤️✨❤️✨❤️
جوانانِ‌ما، عاشِقِ‌مبارزھ‌بااسرائیل‌هستند! •┈┈••✾❣✾••┈┈• @eshghe4harfe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
هدایت شده از عشقـہ♡ چهارحرفہ
بہ‌جـوانان‌توصیہ‌‌مےڪنم‌ڪہ: نمـازخودرادراوَّݪ‌وقت‌بخوانید قـرآن‌بخوانید زیرا‌ڪہ‌بسیـارمهم‌است. مواظب‌نمـازودین‌خـودباشید... •┈┈••✾❣✾••┈┈• @eshghe4harfe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ڪربلا : ڪربلا
عشقـہ♡ چهارحرفہ
ڪربلا : ڪربلا
ان‌شاءالله‌اربعین‌بین‌الحرمین‌😔🕊
♥♥:♥♥² [اللهم‌عجل‌الولیڪ‌الفرج]🤲
هدایت شده از عشقـہ♡ چهارحرفہ
بسم رب نـور✨♥️