eitaa logo
عشقـہ♡ چهارحرفہ
830 دنبال‌کننده
5.7هزار عکس
1.4هزار ویدیو
59 فایل
⊰•✉🔗͜͡•آبۍ‌تَراَزآنیم‌ڪِہ‌بۍرَنگ‌بِمیریم، 💙!! اَزشیشِہ‌نَبۅدیم‌ڪِہ‌بـٰا‌سَنگ‌بِمیریمシ! . . حا سین یا نون:حسین(ع) پ لام یا سین:پلیس سازمان‌اطلاعاتموڹ⇦|‌ @shorot4 فرمانده‌مون ツ @HEYDARYAMM تولد: ۵/۱۱/۹۹ انتقادتون بفرمایید بعد ترک کنید :(!
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از عشقـہ♡ چهارحرفہ
بسم رب نـور✨♥️
عشقـہ♡ چهارحرفہ
روزی کمی با قرآن 🌱✨ وَإِذَا لَقُوا الَّذِينَ آمَنُوا قَالُوا آمَنَّا وَإِذَا خَلَا بَعْضُهُمْ إِلَى
روزی کمی با قرآن 🌱✨ بَلَىٰ مَنْ كَسَبَ سَيِّئَةً وَأَحَاطَتْ بِهِ خَطِيئَتُهُ فَأُولَٰئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ ۖ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ ﴿٨١﴾ وَالَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أُولَٰئِكَ أَصْحَابُ الْجَنَّةِ ۖ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ ﴿٨٢﴾ وَإِذْ أَخَذْنَا مِيثَاقَ بَنِي إِسْرَائِيلَ لَا تَعْبُدُونَ إِلَّا اللَّهَ وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا وَذِي الْقُرْبَىٰ وَالْيَتَامَىٰ وَالْمَسَاكِينِ وَقُولُوا لِلنَّاسِ حُسْنًا وَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ ثُمَّ تَوَلَّيْتُمْ إِلَّا قَلِيلًا مِنْكُمْ وَأَنْتُمْ مُعْرِضُونَ ﴿٨٣﴾ وَإِذْ أَخَذْنَا مِيثَاقَكُمْ لَا تَسْفِكُونَ دِمَاءَكُمْ وَلَا تُخْرِجُونَ أَنْفُسَكُمْ مِنْ دِيَارِكُمْ ثُمَّ أَقْرَرْتُمْ وَأَنْتُمْ تَشْهَدُونَ ﴿٨٤﴾ ثُمَّ أَنْتُمْ هَٰؤُلَاءِ تَقْتُلُونَ أَنْفُسَكُمْ وَتُخْرِجُونَ فَرِيقًا مِنْكُمْ مِنْ دِيَارِهِمْ تَظَاهَرُونَ عَلَيْهِمْ بِالْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَإِنْ يَأْتُوكُمْ أُسَارَىٰ تُفَادُوهُمْ وَهُوَ مُحَرَّمٌ عَلَيْكُمْ إِخْرَاجُهُمْ ۚ أَفَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْكِتَابِ وَتَكْفُرُونَ بِبَعْضٍ ۚ فَمَا جَزَاءُ مَنْ يَفْعَلُ ذَٰلِكَ مِنْكُمْ إِلَّا خِزْيٌ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا ۖ وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ يُرَدُّونَ إِلَىٰ أَشَدِّ الْعَذَابِ ۗ وَمَا اللَّهُ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ ﴿٨٥﴾
12.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
و تا ابد به آنانکه پلاکشان را از گردن خویش درآوردند تا مانند مادرشان گمنام و بی مزار بمانند مدیونیم … •┈┈••✾❣✾••┈┈• @eshghe4harfe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
چـادری اگر هستم لباس های قشنگ هم دارم غروب جمعه اگر دلم میگیرد شادی ها و دیوونه بازیای دخترونه ام سرجایش است! سر سجاده اگر گریه میکنم! گاهی هم از ته دل میخندم شاید جایم بهشت نباشد! اما چادر من بهشت من است •┈┈••✾❣✾••┈┈• @eshghe4harfe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
༺ حجاب یعنے من مجهز بـہ آنتے ویروس هوس פּ وسوسـہ هستم ༻ •┈┈••✾❣✾••┈┈• @eshghe4harfe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
یجورے‌لباس‌بپوشیم ڪہ‌وقٺے‌امام‌زمان(عج) از‌ڪنارموݩ‌رد‌شد مجبور‌نشہ‌چشمشو‌ببنده ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌•┈┈••✾❣✾••┈┈• @eshghe4harfe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دختریم؛از جنس دختران عاشق شهادت😌 •┈┈••✾❣✾••┈┈• @eshghe4harfe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
طوری‌باش‌کہ‌اگہ‌ٺوێ‌یہ‌جمع‌ خواسٺن‌ٺو‌امام‌جماعٺ‌بشے‌وپشٺٺ‌نماز‌بخونن خودٺ‌ا‌ز‌خودٺ‌خجالٺ‌نکشے... •┈┈••✾❣✾••┈┈ @eshghe4harfe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
عشق با زینب(س) تبانی کرده است رنگ گل را ارغوانی کرده است هست عشق دلبریت، عشق او صبر زانو می زند در پیش او •┈┈••✾❣✾••┈┈• @eshghe4harfe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
هدایت شده از عشقـہ♡ چهارحرفہ
شَِرَِوَِعَِ پَِاَِرَِتَِ گَِذَِاَِرَِیَِ
عشقـہ♡ چهارحرفہ
⚡️ـــــ★ـــــ★ـــــ★ـــــ★ـــــ⚡️ #حٍـجًـابَ_چَـًشَـٍمْـٌانَـٍتّ #پارت_هفدهم بعد اینکه نمازم خو
⚡️ـــــ★ـــــ★ـــــ★ـــــ★ـــــ⚡️ با سرعت برگشتیم و همه آماده شدن فرمانده گفت میریم و اونجا کمین میکنیم و بعدش دستگیرشون میکنیم منو سلی داشتیم تو چادر آماده میشدیم که یه دختره که تازه وارد بود اومد داخل عسل : زینب میگم رژ صورتی بزنم یا قرمز من😳 عسل:چی چرا اینجوری نگاهم میکنی خو من: عسل حالت خوبه داریم میریم عملیات بعد تو به فکر رنگ رژتی عسل: خوب مگه چیگه اینجوری خیلی زشت میشم من: نمیشی هالا زود باش الان صدای فرمانده بلند میشه سلی که از خنده اشکش در اومده بود الله اکبر این دختره دیگه کیه یهو صدا جیغ عسل اومد سریع برگشتم طرفش که دیدم داره به خودش نگاه میکنه و جیغ میزنه من: چته چرا جیغ میزنی عسل: ببین چطور شدم اهههه خیلی بده یکم نگاهش کردم به خاطر جلیقه زدگلوله یکم چاق تر شده بود من: خب مگه چطور شدی عسل دوباره جیغ کشید که سریع در دهنش گرفتم من:اههه بس کن دیگه بعد بزور بردمش بیرون از چادر سلی هم که فقط میخندید رفتیم سمت بچه ها اوناهم زیر لباسشون جلیقه داشتن فرمانده : هر کدوم یه اسلحه بردارین همه برداشتیم چک کردم تا ببینم چطوره اوووم عالی چقدر خوبه یه اسلحه خاکستری بود و خیلی ناز رفتم تو فکر چقدر دلم برا مامان اینا تنگ شده هادی خیلی رنگ خاکستری دوست داشت طوری که بیشتر لباساش طوسی و خاکستری بودن با صدا جیغ این دختره از جا پریدم با بهت نگاهش میکردم داشت به اسلحه منو خودش نگاه میکرد : چی چیشده عسل: مال تو قشنگ تره یکم نگاهش کردم بعد برگشتم سمت سلی و گفتم : سلی جان به این دختره بگو از جلو چشام فقط دور شه دووور سلی با خنده: خب چیکارش داری بچه گناه داره من: سلی جونم لطفا ببند خلاصه فرمانده گفت حرکت کنیم جاده کوهستان گل بود و برف سخت بود راه رفتن خیلی راه نرفته بودیم که دوباره صدای این دختره عسل بلند شد اووووف خدا صبر بده همه وایستان و برگشتیم ببینیم چش شده کفشاش و شلوارش گلی شده بود داشت با دستش گِلا پاک میکرد همه با چشای قد توپ نگاهش میکردیم من که داشت از گوشام دود میزد بیرون😡 •┈┈••✾❣✾••┈┈• @eshghe4harfe •┈┈••✾❣✾••┈┈•
عشقـہ♡ چهارحرفہ
⚡️ـــــ★ـــــ★ـــــ★ـــــ★ـــــ⚡️ #حٍـجًـابَ_چَـًشَـٍمْـٌانَـٍتّ #پارت_هجدهم با سرعت برگشتیم و
⚡️ـــــ★ـــــ★ـــــ★ـــــ★ـــــ⚡️ من:عسل چیکار میکنی عسل: اییش لباسم گلی شده بدم میاد چندش😫 من: عسل میدونی الان دلم چی میخواد😐 عسل: نه چی من: دلم میخواد همینجا یه گلوله وسط دو ابروت خالی کنم😐😒 عسل: واااا چرا هیچی نگفتم و برگشتم سمت فرمانده همونجور که از کنارش رد میشدم آروم گفتم: این عتیقه و از کجا پیدا کردی آوردی تو گروه دختره لوووس چندش صدا خنده ریزش شنیدم پسره..... استغفر الله رسیدیم محلی که قرار بود محموله رو تحویل بگیرن مثل اینکه ما تو باند جاسوس داشتیم [آرمان] رفتم طرف نگهبانا و گفتم : امروز کسی وارد این منطقه شده یکی شون گفت: خیر قربان من: امروز هیچ گردشگری اینجا نیومده نگهبان : نه قربان کسی وارد این منطقه نشده یعنی چی 🤨 پس اون دختره کی بود بعد میفهمم الان وقت ندارم رفتم به همه افرادم گفتم سریع حرکت کنن الان محموله میرسه من دست راست رئیس بودم جانشین یجورایی میدونستم که پلیسا اونجا هستن اهههه فکر کردن انقدر من احمقم فکر کنم بین افراد جاسوس داشته باشیم پیدات میکنم اهه تاهالا کسی نتونسته از من جاسوسی کنه از یه راه دیگه رفتیم و جای دوم قرار بود محموله رو بیارن وقتی تحویل گرفتیم زنگ زدم به فرید بوق بوق فرید: جانم من: مثل همیشه فرید: چشم قطع کردم و رو به افرادم گفتم : اینارو همینجا بزارین برمیگردیم [زینب] تو حیاط اردوگاه نشسته بودم یاد عصری افتادم سرکار بودیم هیچ محموله ای نبود فرمانده خیلی اعصبانی بود و کلی سر جاسوسمون داد زد دست خالی برگشتیم اردگاه فرمانده گفت جای باند و پیدا کرده ولی مطمئنه که رئیس باند اونجا نیست ولی خب بازم با دستگیری و بازجویی میتونیم جایی اصلی رو بفهمیم قرار بود امشب ساعت۳ بهشون حمله کنیم تو همین فکرا بودم که با صدایی یچیزی با سرعت برگشتم که •┈┈••✾❣✾••┈┈• @eshghe4harfe •┈┈••✾❣✾••┈┈•