eitaa logo
استکبار ستیزان
196 دنبال‌کننده
9.7هزار عکس
2.1هزار ویدیو
15 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
پادشاهی پــس از اینکه بیمــار شــد گفت نصـف قلمرو پادشاهی ام را به کسی میدهــم که بتواند مرا معالجه کند . تمام آدم های دانا دور هم جمع شدنــد تا ببیند چطور می شـود شاه را کرد ، اما هیچ یک ندانستند تنها یکی از مردان دانا گفــت فکر کنـم می توانم را معالجه کنـم . اگر یک آدم خوشبخت را پیدا کنید ، پیراهنش را بردارید و تن شاه کنید ، شاه معالجه می شود شــاه پیــک هایش را بـرای پیــدا کردن یــک آدم خوشبخت فرستاد . آنها در سرتاسر مملکت سفر کردند ولی نتوانستند آدم خوشبختی پیدا کنند ، حتی یک نفر پیدا نشد که کاملا باشد آن که ثروت داشـت ، بیمار بود . آن که سالم بود در دست و پا میزد ، یا اگر سالم و ثروتمند بــود زن و زندگی بـدی داشــت . یا اگر فرزنــدی داشت ، فرزندانش بد بودند خلاصه هر آدمی چیــزی داشــت که از آن گِلـِه و شکایــت کند . آخر های یک شــب ، پسر شــاه از کنار ای محقرو فقیرانه رد میشد که شنید یک نفر دارد چیزهایی می گوید... شکر خدا که کارم را تمــام کرده ام ، سیــر و پــر غــذا خورده ام و می توانم دراز بکشم و بخوابم چه چیز دیگری می توانم بخواهم؟ پسر شاه خوشحال شـد و دستور داد که پیراهن مرد را بگیرند و پیش شاه بیاورند و به مــرد هم هر چقـدر بخواهــد بدهند . پیک ها برای بیــرون آوردن مـرد داخل کلبه رفتند ، اما مــرد خوشبخت آن قدر فقیر بود که پیراهن نداشت . استکبار ستیزان