🔗💜🔗💜🔗💜🔗💜🔗
♡﷽♡
#تاریکخانہ🗝
✍بہ قلمِ #شین_الف🍃
#فانوس_185
چشمهای مروه هر لحظه باز و بازتر میشد و قلب حره در سینه جمع و جمع تر...
هر آن منتظر واکنشی بود که نمیدلنست چگونه خواهد بود...
خشم یا غم...
در چشمهای مروه دقیق شد...
بهت و شک از مردمان سبز رنگش میبارید...
باورش نمیشد کسی در موقعیت عماد عضدی؛
مردی که نه در جمال نقصی داشت و نه در کمال...
و اگر چه نه به زبان اما به قلب همیشه تحسینش کرده بود...
در حالی که از سیر تا پیاز احوالات مروه را کف دست دارد،
چنین پیشنهادی بدهد...
باور کردنی نبود...
جز ترحم چه میتوانست باشد...
ترحم یا... یا....
شگفتی این ادعا در حدی بود که ذهن شکاک مروه را به سمتی ببرد که او را از خشم منفجر کند...
و حره این را به عینه دید...
دید که چگونه به آنی بهت چشمانش به خشم بدل شد و با تمام قوا قیام کرد...
درحالی که از خشم میلرزید...
حره پا به پایش ایستاد و دستش را به دست گرفت...
حسنا هم انگار منتظر این لحظه باشد بلافاصله به حره پیوست و با دستان قوی و ورزیده اش شانه های مروه را محکم گرفت اما او همانطور که برای رهایی از دستشان تقلا میکرد بی توجه به جنلات خواهش گونه حره و عتاب و خطاب حسنا فریاد میکشید:
_شماها منو مسخره کردید؟!
فکر کردید من اونقدر خوار و خفیف شدم که... اینجوری...
از شدت حرص نفسش بالا نمی آمد...
همین وقفه کوتاه به حسنا اجازه داد صدایش را بلند کند و سوال کند:
_چت شده چی داری میگی تو؟!
+من چم شده؟! من چم شده یا شما چتون شده؟!
با چانه لرزان و بغضی واضح در صدا نالید:
_چرا فکر کردید من اونقدر احمقم که این نقشه ی مضحک رو باور میکنم؟!!
چرا دارید تحقیرم میکنید؟
بذارید به درد خودم بمیرم دست از سرم بردارید!!
حره ناباور لب زد: چی میگی؟
اما فریاد مروه آنقدر عجول بود که گلویش را خراش داد:
_چی میگم؟
این نقشه رو کشیدید مثل غرق شدن تو که مثلا حال منو بهتر کنید؟!
شعور منو در نظر نگرفتید؟
یعنی من اونقدر احمقم که خیال کنم کسی مثل اون از کسی با موقعیت من خواستگاری میکنه؟!
چرا حره تو چرا راضی شدی؟!
مثل ناودان خانه خانوم خاله در روز بارانی اشک میریخت و حره با دست اشکهایش را جمع میکرد:
_بخدا اینجوری نیست مروه اون خودش...
چشمانش را بست و با حرص جمله حره را نیمه تمام گذاشت:
_بسه تمومش کنید!!
نمیخوام هیچی بشنوم...
نمیخوام هیچ کس رو ببینم...
ولم کنید برم...
به اون آقا هم بگید... بگید بره دیگه جلو چشم من نباشه...
باید بره از اینجا من محافظ نمیخوام...
فهمیدید؟!
🎙تمامۍحقوق رمان محفوظ و حق انتشار مجازے آن منحصرا بہ کانال ن.والقلم واگذار شده است...👇
http://eitaa.com/joinchat/3450667030Ca49fc47ed7
🚫 #کپۍتحت_هرشرایطۍحراموموجبپیگردقانونۍ🚫
🔗💜🔗💜🔗💜🔗💜🔗