eitaa logo
💢تیم تخصصی استخدام 100💢
24.6هزار دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
1هزار ویدیو
92 فایل
﷽ ✅ آموزشگاه تخصصی استخدام 100 کانال اصلی استخدام ۱۰۰👇👇 @estekhdam_100 ✅ ادمین ثبتنام👈👈 @admin_es100 💫 رضایت داوطلبین استخدامی: 🔗 @rezayat_es100 لینک گروه ذخیره کنید 👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2347630962C2eed45eb2d ❤❤❤❤❤❤❤❤❤
مشاهده در ایتا
دانلود
💢تیم تخصصی استخدام 100💢
🔥🥀🔥🥀🔥🥀🔥🥀🔥🥀 🥀🔥🥀🔥🥀🔥 🔥🥀🔥 🥀 ♡﷽♡ رمان #شُعله🔥 #part235 بالاخره سازها از نواختن افتادن و لعیا انگار خ
🔥🥀🔥🥀🔥🥀🔥🥀🔥🥀 🥀🔥🥀🔥🥀🔥 🔥🥀🔥 🥀 ♡﷽♡ رمان 🔥 با نوازش دستش روی موهام بیدار شدم اصلا نفهمیدم کی خوابیدم اونقدر از شدت اضطراب و آشفتگی نخوابیدم که اینبار بیهوش شده بودم... نگاهی به پنجره کردم تا زمان رو پیدا کنم و همزمان سوال هم کردم: ساعت چنده امیر؟ _هشت صبح بیدارت کردم بریم صبحونه بخوریم... خیلی وقته خوابی گفتم ضعف نکنی... سعی کردم به یاد بیارم دیشب ساعت دوازده خوابیدم و قرار بود سحر بریم حرم پس من خوابیدم و امیر تنهایی رفته؟ نمیدونم چرا یک لحظه احساس حسرت کردم مگه من همین رو نمیخواستم؟ که توی این سفر مجبور نباشم همراهش به حرم برم؟! پرسیدم:چرا بیدارم نکردی باهات بیام حرم _خب معلوم بود خیلی خسته ای بیهوش شده بودی چند بار صدات کروم دیدم جواب ندادی... دیگه خودم رفتم حالا غصه نخور هنوز یه شب دیگه مونده گیج پرسیدم: یه شب؟! _آره دیگه... فردا بعد از ظهر بلیط برگشتمونه... چه فرصت کوتاهی‌.. ولی من که هنوز به نتیجه نرسیدم! دوباره صدا زد: پاشو دیگه _کجا؟ _بریم صبحونه بخوریم! حالت خوبه هنگامه؟ _آره خوبم باشه الان حاضر میشم... ... بعد از ظهرمون به خرید کردن و هله هوله خوردن گذشت درحالی که من فقط وانمود می کردم بهم خوش میگذره ولی از درون پر از اضطراب و ترس و دوگانگی بودم تمام وجودم میگفت باید خودم رو از این وضع نجات بدم اما هنوز مغزم توان صدور تصمیم نداشت گیر کرده بودم بین تمام گذشته و زندگیم و حال و این دری که به روم باز شده بود از طرفی هنوز شک داشتم اصلا برگشت بدای من شدنی باشه پیرمرد گفت شدنیه... امیر گفت شدنیه... اما هنوز شک داشتم کاش یک نفر دیگه هم بهم میگفت که شدنیه... یکی که حرفش دلگرم کنه بکی که بدونم همه چیز زندگیم رو میدونه و با این وجود حرفش اینه.... اونوقت حتما میشه بهش اعتماد کرد میدونستم در هر صورت آینده خوبی پیش روم نیست اما... دلم میخواست خودم رو نجات بدم شب وقت خواب رو به امیرعباس گفتم: امشب هر طور شده بیدارم کن میخوام حتما بیام حرم دلم میخواست دنبال یه نشونه بگردم دلم‌ فقط یه بهانه میخواست برای باور کردن برای آدم از همه جا رونده و مونده ای مثل من چه چیزی بهتر از این وعده بخشش بی حد و مرز... پرش به قسمت اول رمان👇🏻♥️🍂 https://eitaa.com/nonvalghalam/28941 ❌کپی به هر نحو حرام و موجب پیگرد قانونی ست❌ ○•○•••○•○•••○•○•••○•○ http://eitaa.com/joinchat/3450667030Ca49fc47ed7 ○•○•••○•○•••○•○•••○•○ 🥀 🔥🥀🔥 🥀🔥🥀🔥🥀🔥 🔥🥀🔥🥀🔥🥀🔥🥀🔥🥀