.
#پیشنهادحفظ۱آیه_در۲روز
سهمامروزوفردا=#آیۀ۹۶و۹۷سورۀهود
🌷وَ لَقَدْ أَرْسَلْنَا مُوسَى بِآيَاتِنَا وَ سُلْطَانٍ مُبِينٍ
🌷 إِلَى فِرْعَوْنَ وَ مَلَئِهِ فَاتَّبَعُوا أَمْرَ فِرْعَوْنَ وَ مَا أَمْرُ فِرْعَوْنَ بِرَشِيدٍ
🌷ترجمه 👇
و به تحقیق ما موسى را با معجزه و براهین روشن فرستادیم
🌷 به سوى فرعون و اشراف قومش (فرستادیم)، پس آنها (بجاى پذیرفتن دعوت موسى) از فرمان فرعون پیروى كردند، در حالى كه فرمان فرعون مایهى رشد (و نجات) نبود.
✍️ در صورت تمایل، نکتهها و پیامهای آیه را اینجا ببینید👇
ا https://b2n.ir/a06802
🤲 پروردگارا 🤲
بشریت را در مقابل #کرونا
و
شرارتهای حاکمان #آمریکا
محافظت بفرما
.
.
#حکایت
آیت الله شهید دستغیب در داستان ۷۳ از کتاب «داستانهای شگفت» نوشته است:
امسال [۸۸ قمری، مطابق آبان ۴۷شمسی] برای زیارت امیرالمؤمنین علیهالسلام به نجف مشرف شدم و روزی به اتفاق جناب آقای «سید احمد نجفی خراسانی» به زیارت قبر جناب «میثم تمّار» مشرف شدیم.
آنجا خادمی بود که خیلی به ما محبت کرد، چای آورد و...
ولی هیچ از ما قبول نکرد و [چون اصرار کردیم که چیزی به او بدهیم] گفت:
حق خدمت من را خود جناب میثم به من میرساند
پرسیدیم:
جناب میثم تمّار چگونه به تو رسیدگی میکند؟
گفت:
من چند سال است که خدمتگزار این قبر شریفش هستم، هر چند وقت، یکبار در خواب میبینم که جناب میثم، گوشهای از زمینِ بیرون شهر کوفه را به من نشان میدهد و از من میخواهد که به آنجا بروم و من به امر جناب میثم به همانجا میروم و سکهای مییابم و آن را میفروشم و تا مدتی خرج زندگی میکنم.
و یکی از همان سکههایی که به دست آورده بود را به ما نشان داد، سکهای سبز رنگ بود و اندازهاش از اندازه یک ریالی ایران کوچکتر بود و به کلمه طیبه «توحید» به خط کوفی بر آن نقش بود.
📡ا https://b2n.ir/r79234
از 👇
📚داستانهای شگفت
🤲 پروردگارا 🤲
بشریت را در مقابل #کرونا
و
شرارتهای حاکمان #آمریکا
محافظت بفرما
.
.
#پیشنهادحفظ۱آیه_در۲روز
سهم دیروز و امروز
#آیۀ۹۶و۹۷سورۀهود
🌷 وَ لَقَدْ أَرْسَلْنَا مُوسَى بِآيَاتِنَا وَ سُلْطَانٍ مُبِينٍ
🌷 إِلَى فِرْعَوْنَ وَ مَلَئِهِ فَاتَّبَعُوا أَمْرَ فِرْعَوْنَ وَ مَا أَمْرُ فِرْعَوْنَ بِرَشِيدٍ
🌷ترجمه 👇
و به تحقیق ما موسى را با معجزه و براهین روشن فرستادیم
🌷 به سوى فرعون و اشراف قومش (فرستادیم)، پس آنها (بجاى پذیرفتن دعوت موسى) از فرمان فرعون پیروى كردند، در حالى كه فرمان فرعون مایهى رشد (و نجات) نبود.
✍️ در صورت تمایل، نکتهها و پیامهای آیه را اینجا ببینید👇
ا https://b2n.ir/a06802
🤲 پروردگارا 🤲
بشریت را در مقابل #کرونا
و
شرارتهای حاکمان #آمریکا
محافظت بفرما
.
.
بهنظر شما، این #کدامکشور است؟
میلیونهانفر در ثروتمندترین شهرهایش، #آب_لولهکشی_ندارند و بدون #حمام و #توالت_بهداشتی زندگی میکنند
#آفریقا؟ یا #افغانستان؟ یا #یمن؟
نخیر!! اینجا👆🇺🇸#آمریکاست🇺🇸
✍ بله
همان آمریکای #بدذات که
با دو قرن #خودبزرگنماییِ دروغین و فریبدادن #سادهلوحها و ترساندن #ضعیفالنفسها، دنیا را #غارتکرده
🔻رسانههای آمریکایی🔻
📡 گاردین
ا https://b2n.ir/d60784
📡 واشینگتن پست
ا https://b2n.ir/m32478
📡 انبیسی نیوز
ا https://b2n.ir/q70848
📡 تایمز
ا https://b2n.ir/t88402
📡 نیوزویک
ا https://b2n.ir/r92816
📡 نیوسل
ا https://b2n.ir/j61941
📡 مارکت واچ
ا https://b2n.ir/n17242
📡 گیوینگ کام پست
ا https://b2n.ir/a21144
.
.
#حکایت
آیت الله شهید دستغیب در داستان ۷۵ از کتاب «داستانهای شگفت» داستان دیگری را «حاج سید محمد جعفر سبحانی امام جماعت مسجد آقالر» نقل نموده و نوشته است:
جناب آقای جناب حاج سید محمد جعفر سبحانی امام جماعت مسجد آقالر نقل فرمود:
در سالی به اتفاق مرحومه والده کربلا مشرف بودم و آن مرحومه مریضه شد و مرضش بیش از چهل روز طولانی شد و به این واسطه مبتلا به قرض بسیار شدم و در این مدت هم نه از شیراز و نه از راه دیگر، چیزی به من نرسید. پس پناهنده به مولای خود [حضرت سیدالشهدا علیهالسلام شدم و به حرم مطهر مشرف شدم، همان بالای سر عرض کردم یا مولای! شما خود میدانید که چقدر ناراحت و گرفتار هستم به فریاد من برسید و از حرم خارج شدم.
پس از فاصله کمی، نماینده مرحوم آیت اللّه آقا «میرزا محمد تقی شیرازی» (اعلی اللّه مقامه) به من رسید و گفت:
سید محمد جعفر سبحانی شما هستی؟
گفتم: بله خودم هستم
گفت:
از طرف میرزا سفارش شده که هرچه لازم دارید به شما بدهم.
گفتم:
تا چه اندازه؟!
گفت:
تعیین نشده، هرچه شما تعیین کنید.
و....
تمام قرضهای خود را ادا کردم و تا کربلا مشرف بودم تمام مخارج من تأمین گردید.
📡ا https://b2n.ir/r79234
از 👇
📚داستانهای شگفت
🤲 پروردگارا 🤲
بشریت را در مقابل #کرونا
و
شرارتهای حاکمان #آمریکا
محافظت بفرما
.
. #۱۳۲۹مین سالروز #شهادت
آخرین بازمانده حماسه عاشورا،
پنجمین جانشین رسولخدا (ص)
🏴 حضرت #امام_محمدباقر(ع) 🏴
را بهپیشگاه امامزمان عجل الله فرجه و همهآزادگانجهان، تسلیت عرضنموده و #یکحدیث از امام پنجم تقدیم میشود.
✅ حدیث:
مَن عَلَّمَ بابَ هُدىً فلَهُ مِثلُ أجرِ مَن عَمِلَ بهِ، و لايُنقَصُ اُولئكَ مِن اُجورِهِم شَيئا
🌷ترجمه:
هر كس بابی از هدايت را آموزش دهد، براى او مانند پاداش كسى باشد كه به آن عمل كند و از پاداش عملكنندگان نيز چيزى كاسته نمىشود.
📚 تحف العقول، ۲۹۷
📚 منتخب ميزان الحكمه، ۳۹۸
🔷🔷🔷 بله 👇👇
من و شما نیز میتوانیم که مثلا با #آموختن_نمازبه_یک_کودک خودمان را مشمول این #سخن_امام_باقرعلیه_السلام نماییم.
.
.
#پیشنهادحفظ۱آیه_در۲روز
سهمامروزوفردا=#آیۀ۹۸سورۀهود
🌷 يَقْدُمُ قَوْمَهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فَأَوْرَدَهُمُ النَّارَ وَ بِئْسَ الْوِرْدُ الْمَوْرُودُ
🌷ترجمه 👇
(فرعون) در روز قیامت، پیشاپیش قومش حركت مىكند، پس آنها را وارد آتش مىسازد و چه بد جایگاهى است كه به آن وارد مىشوند.
✍️ در صورت تمایل، نکتهها و پیامهای آیه را اینجا ببینید👇
ا https://b2n.ir/j69608
🤲 پروردگارا 🤲
بشریت را در مقابل #کرونا
و
شرارتهای حاکمان #آمریکا
محافظت بفرما
.
.
#حکایت
آیت الله شهید دستغیب در داستان ۷۶ از کتاب «داستانهای شگفت» نوشته است:
آقای «سید محمود عطاران» نقل کرد:
سالی در ایام عاشورا جزء دسته سینه زنان محله سردزک بودم، جوانی زیبا در اثنای زنجیر زدن، به زنها نگاه میکرد، من طاقت نیاورده، غیرت کردم و او را سیلی زدم و از صف خارج کردم.
چند دقیقه بعد دستم درد گرفت و متدرجا [کم کم] درد شدت کرد تا اینکه ناچار به دکتر مراجعه کردم.
دکتر گفت:
دلیل درد را نمیفهمم ولی روغنی است که دردش را ساکن میکند
روغن را به کار بردم نفعی نداشت و هر لحظه درد شدیدتر و ورم و آماس دستم بیشتر میشد.
به خانه آمدم و فریاد میکردم، شب خواب نرفتم، آخر شب لحظهای خوابم برد حضرت شاهچراغ علیهالسّلام را دیدم فرمود:
باید آن جوان را راضی کنی.
وقتی بیدار شدم، فهمیدم سبب درد چیست، رفتم جوان را پیدا کردم و عذرخواهی نمودم و بالاخره او را راضی کردم. در همان لحظه درد دستم آرام شد و ورمها تمام شد و معلوم شد که خطا کردهام و سوءظن بوده است و به عزادار حضرت سیدالشهداء علیهالسّلام توهین کرده بودم.
✍️ یادآوری:
از این داستان #سهنکته استفاده میشود:
✅ اولاً
سوءظن به دیگران گناه بسیار بزرگیست
✅ دوماً
سیدالشهدا علیهالسلام هوای عزادارانش را دارد
✅ سوماً
[بههر دلیلی] خداوند به راوی داستان (آقای «سید محمود عطاران») خیلی لطف داشته که نگذاشته مجازات این گناه به آخرت بیفتد و...
#پناه_بر_خدا
📡ا https://b2n.ir/r79234
از 👇
📚داستانهای شگفت
🤲 پروردگارا 🤲
بشریت را در مقابل #کرونا
و
شرارتهای حاکمان #آمریکا
محافظت بفرما
.
.
#پیشنهادحفظ۱آیه_در۲روز
سهمدیروزوامروز=#آیۀ۹۸سورۀهود
🌷 يَقْدُمُ قَوْمَهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فَأَوْرَدَهُمُ النَّارَ وَ بِئْسَ الْوِرْدُ الْمَوْرُودُ
🌷ترجمه 👇
(فرعون) در روز قیامت، پیشاپیش قومش حركت مىكند، پس آنها را وارد آتش مىسازد و چه بد جایگاهى است كه به آن وارد مىشوند.
✍️ در صورت تمایل، نکتهها و پیامهای آیه را اینجا ببینید👇
ا https://b2n.ir/j69608
🤲 پروردگارا 🤲
بشریت را در مقابل #کرونا
و
شرارتهای حاکمان #آمریکا
محافظت بفرما
.
.
👇اینجا، کجاست؟!!!👇
در سهروز گذشته، #۲۲۰آمریکایی
#فدای سرمایهداران اسلحهساز شدند
🔹 رسانههای آمریکایی اعلان کردند:
#خشونتهای_خیابانی_درآمریکا از ۴ تا ۷ ژوئیه #۲۲۰کشته برجا گذاشت.
💗 لطفاً 💗
برای نجات #مردم_بی_پناه_آمریکا
🤲دعا بفرمایید🤲
🔺 مشروحخبر👇
📡 دیلی بیست
ا https://b2n.ir/f43034
📡 سیبیاس
ا https://b2n.ir/p09176
📡 گزارشدیگری از سیبیاس
ا https://b2n.ir/j92738
📡خبر یاهو
ا https://b2n.ir/w28767
📡 انگلیس نیوز
ا https://b2n.ir/y95048
📡 ایندیا
ا https://b2n.ir/a80990
.
.
#حکایت
آیت الله شهید دستغیب در داستان ۷۷ از کتاب «داستانهای شگفت» نوشته است:
عالم بزرگوار جناب آقای حاج «معین شیرازی» که چند داستان از ایشان نقل شد، فرمودند:
آقا سید «حسین ورشوچی» که در بازار تهران ورشو فروشی دارد، گفته است:
زمانی تمام سرمایهام را از دست دادم و مقدار زیادی بدهکار شدم. در همان روزها، دختری وارد مغازهام شد و گفت:
من یهودیام و پدر ندارم ۱۲۰ تومان دارم و میخواهم ازدواج کنم و شنیدهام تو شخص درستکاری هستی این مبلغ را بگیر و برابر این مبلغ، از اجناسی که در این ورقه نوشته شده است، جهت جهیزیهام بده.
قبول کردم و آنچه داشتم دادم، بقیه را از مغازههای دیگر تهیه کردم و قیمت مجموع ۱۵۰ تومان شد.
دختر گفت:
جز آنچه دادم، پول دیگری ندارم.
گفتم:
منهم پول دیگری نمیخواهم.
دختر به من دعا کرد و...
برایش یک گاری گرفتم و کرایه گاری را هم خودم دادم و به خانهاش رفت
روزی با خود گفتم: خوب است مشکلات مالیام را به رفیقم حاج «علی آقا علاقه بند» که از ثروتمندان تهران است بگویم و مقداری پول بگیرم.
صبح فردا به شمیران رفتم و دو من سیب [به عنوان هدیه] خریدم و به باغ او رفتم.
باغبان آمد سیب را دادم و گفتم به حاجی بگویید: حسین ورشوچی آمده.
وقتی باغبان سیبها را گرفت و رفت، به خود آمدم و خودم را ملامت کردم که «چرا رو به خانه مخلوقی آوردی و به امید غیر خدا حرکت کردی؟»
از آمدن به آنجا پشیمان شدم و فرار کردم و به صحرا رفتم و در خاکها به سجده و گریه مشغول شدم و مرتباً از خدا طلب آمرزش میکردم.
وقتی خواستم به شهر برگردم از راهی که احتمال نمیرفت کارگران حاجی مرا ببینند برگشتم و چون میدانستم دنبال من خواهد فرستاد تا نزدیک ظهر به مغازه نرفتم، وقتی که مطمئن شدم که دیگر کسی از طرف حاجی من را نمیبیند، به مغازه رفتم.
شاگرد مغازه گفت: چند مرتبه کارگر حاجی علی آقا آمد، تو نبودی، بلافاصله نوکر حاجی او آمد و گفت:
شما که صبح آمدید چرا برگشتید!؟ حالا حاجی منتظر شماست.
گفتم:
اشتباه شده است، رفت و پسر حاجی آمد و گفت: پدرم منتظر شماست.
گفتم:
من با ایشان کاری ندارم! بالا خره رفت.
پس از ساعتی دیدم خود حاجی با حال بیمار و عصا بهدست آمد و گفت:
چرا صبح برگشتی؟! حتماً کاری داشتی! بگو ببینم کارت چیست؟
من منکر شدم و گفتم اشتباه شده است.
خلاصه حاجی با قهر و ناراحتی برگشت.
چند روز بعد هنگام ظهر در خانه نان و انگور میخوردم که دیدم یکی از تجار که با من رفاقت داشت آمد و گفت:
تعدادی خشت لعاب «ورشو» دارم که به کار تو میخورد و مدتی است انبار منزل را اشغال کرده.
چون پول نداشتم، گفتم: نمیخواهم و... بالا خره به همان مبلغی که خریده بود هر خشت #هفده_تومان نسیه به من فروخت.
طرف عصر تمام «خشتهای لعاب ورشو» را که بیشاز هزارتا بود آورد، انبار مغازهام پر شد، فردا یک خشت را برای نمونه به کارخانه ورشو سازی بردم، گفتند:
از کجا آوردی؟! مدتی است این جنس نایاب شده؟! و... بالا خره خشتی #پنجاه_تومان خریدند و من تمام بدهی خود را پرداختم و سرمایه را نو کردم و شکر خدای را به جا آوردم.
آری:
کار خود گر به خدا باز گذاری حافظ
ایبسا عیش که با بخت خداداده کنی
📡ا https://b2n.ir/r79234
از 👇
📚داستانهای شگفت
🤲 پروردگارا 🤲
بشریت را در مقابل #کرونا
و
شرارتهای حاکمان #آمریکا
محافظت بفرما
.