💠همانند مولایم حسین!
یکی از همرزمانش برایم تعریف کرد: دوستانش تشنه بودند، باتری بیسیم نیز تمام شده بود و نمیتوانست تماس بگیرد، نگاهی به بچهها انداخت، باید کاری میکرد، به آنها گفت: «کمی تحمل کنید، میروم و برایتان آب میآورم. موتور را برداشت و دور شد، مدتی گذشت و او با یک ظرف آب بازگشت، چند نفر از دوستانش سیراب شدند، اما باز هم برخی تشنه بودند، باید دوباره میرفت، هنگام رفتن گفت:« تا لحظه آخر آب نخواهم خورد، میخواهم همانند مولایم حسین (ع) با لب تشنه شهید شوم». لبخندی زد و با ظرف خالی از جمع دوستان جدا شد.
راوی: قنبرعلی فرزانه
#شهید_محمد_فرزانه
#هر_شب_یک_خاطره
#کانون_قرآن_و_عترت
#دانشگاه_حضرت_معصومه_قم
🆔https://eitaa.com/etrat_hmu