⚜بسم الله الرحمن الرحیم
مطالب این کانال رو تقدیم میکنیم به آقا صاحب الزمان عج
ان شالله بتونیم تو این کانال فرهنگی و آموزشی، با سبک زندگی دینی آشنا بشیم و همگی با هم به یه رشد معنوی فوق العاده برسیم 🤲
🌸🍃عرض کردم آقا!
من عجول و بی صبرم، حوصله معطلی ندارم!
در یک جمله برایم عصاره همه معارف اسلام را بیان کنید !
😇خنده ملیحی کرد وفرمود :
باهمه مهربان باش !
خلاصه دین وقرآن "بسم الله الرحمن الرحیم " است.
✔رحمان باش باهمه آفریده های خدا
✔و رحیم باش با مومنان.
#علامه_طباطبایی
@etre_Baran
💠💠💠🔹🔹🔹
امروز به درختان حسادت کردم!
تمام سال زیبایی شان را به رخ باغ می کشند
و درست زمانی که سرما تمام هستی شان را به تاراج می برد، به خوابی عمیق فرو می روند!
و خدا چه مهربان است که نمی گذارد پروانه ها ، ابهت از دست رفته ی درخت را ببینند!
کاش وقتی عیب من هم نمایان می شود، بقیه در خواب باشند!!!!
#ستارالعیوب
@etre_Baran
#همسرانه
❤️
🌷 زن ها بدون زنانگی مانند گل بدون گلبرگ می مانند!
💓 زنانگی زن ها همان چیزی است که طبیعت مردانه مردها، تشنه آن است...
و مانند قطعه ی گمشده ی پازلِ زندگی آن هاست!
✨✨✨✨
@etre_Baran
💠💠💠💠💠
گاهی می نشینم روبروی اینجا که نیستی!
یک سینی می آورم با دو استکان...
اولی را برمی دارم و به جای خالی ات خیره می شوم!😔
سکوت می کنم و منتظر آمدنت می مانم.
بخار چای زنگ خانه ات را به صدا در می آورد!
و تو می آیی و درست روبرویم می نشینی...
لبخند می زنی برای ضیافت دونفره مان.
اما من دلتنگم...😭
لبخندم نمی آید!
و بغض می نشیند زیر گلویم.
خیره نگاهم می کنی.
خیره تر پاسخ می دهم!
اشکم می چکد و تو هنوز هم لبخند می زنی!
دستانم می خزد دور استکان و تو در آغوشمان می گیری...
چشم هایم را می بندم و نفس می کشم.
به اندازه تمام غیبت هایت!
زمزمه می کنی:
_من؟ یا تو؟
سرم پایین می افتد...
_من...
از ذهنم می گذرد کاش کمی از خستگی هایم را برداری....
بی آنکه به زبانم بلغزد «باشه ای» می شنوم...
لبخند می زنم...
نرم نوازشم می کنی...
_آروم شدی؟
عمیق نفس می کشم...
چشم هایم را باز می کنم.
استکان هنوز دستم است و چای تو مثل همیشه سرد شده....
خیره می شوم به جای خالی ات!
عطر حضورت نگاهم را تا آسمان بالا می کشد.
ممنون که در این شب دلتنگی، با بنده ات پشت یک میز نشستی...
ممنون که آمدی معبودم!😭🙏
#مناجات
✍م. رمضان خانی
@gahi_ghalam
♦️چـقـدر دیـر میـفـهـمـیـم...
🍀که زندگی همین روزهاییست که منتظر گذشتنش هستیم
💎زندگی کوتاه است و زمان به سرعت میگذرد
"" نه تکراری نه برگشتنی ""
🔸پس در هر لحظه ای از زندگی که قرار دارید لذت ببرید...
@shamim_Baran
💧بـركـتـــ يـكـــ قـطـره
مرحوم علامه طباطبایی که خود بسیار اهل گریه و عزاداری بودند در پاسخ به این سؤال که چگونه طبق فرمایش امام صادق(علیه السلام) یک قطره اشک عزادار آتش جهنم را فرو مینشاند میفرماید:
چه مانع دارد که قطره اشکی به اذن و خواست خدا آتش جهنم را خاموش گرداند در واقع قطره اشک نظیر توبه است که باعث آمرزش گناهان و محو آثار و از بین بردن عذاب میشود و نیز در نقطه مقابل آن کفر باعث حبط و نابودی صفات و نعمتهای بهشتی و سبب افروختن آتش میگردد..
@shamim_Baran
Shabe 9- 1[1].mp3
2.16M
با اینکه غم داشتیم... صاحب علم داشتیم...
عمومونو کشتن... همینو کم داشتیم...😭
@shamim_Baran
🔹آیت الله حائری شیرازی
🔸نگویید اول باید قلبم آماده باشد ...
نگویید اول باید قلبم آماده باشد، بعد اشکم بیاید؛ اول باید قلبم آماده باشد، بعد سینه بزنم؛ نه، سینه بزن، قلبت آماده میشود، بعضی ماشینها زود روشن میشوند و بعضی دیر. نفوس فرق میکنند.
@shamim_Baran
از خیمه دویدم.mp3
4.26M
🏴 #نوای_حسینی
دیر رسیدم من...
ناله کشیدم من...
@shamim_Baran
🤔😞
اول می تونم از قضای نمازهای کودکی ام شروع کنم و یا روزه هایی که نذر کردم و هنوز نگرفته ام....
شاید هم از قرآن هایی که نذر کردم و هنوز نخوانده ام!
شاید هم اگر به همه اقوام دور زنگ بزنم و احوالپرسی کنم، بهتر باشد!!!!
😥
درست دو ثانیه مانده بود که نیسان من را تا ده متری به هوا پرت کند !
اگر ماشین بهم می خورد، الآن مراسم سومم هم تمام شده بود!
😓😓😰
« الحمد لله » که عمر دوباره بهم دادی!
تا جبران کنم
🔹🔹🔶🔶🔶
@sobhnebesht
@shamim_Baran
🔸🔹🔸جامانده
یادم نمی آید کجاها بودیم که سوزن نخ برداشتم و سفتش کردم، ولی الان میبینم که افتاده است. اگر پیدا نشود باید هر شش دکمه را عوض کنم. نمیشود که دکمهی دیگری به جایش دوخت. حالا مگر پیدا میشود؟ خیلی خنده دار است که در طول مسافرتت ندانی اصلا کجا دکمهی لباست افتاده و الان انتظار پیدا شدنش را هم داشته باشی. باید قیدش را بزنم دیگر.
بیسکوییتی که داخل کیفم گذاشتم و با خودم به حرم امام رضا(علیه السلام) بردم، له شده و همه چیزم بیسکوییتی شده است. وسایلش را خالی میکنم و کیف را میتکانم. دکمه ای از درونش، کف سینک می افتد. باورم نمیشود...پیدا شد😍.
لباسم را برمیدارم تا دکمه را بدوزم. با کمال حیرت میبینم این دکمه دیگری است که افتاده و صاف هم توی کیفم رفته.
بعد از زیارت شاه عبدالعظیم حسنی، راهی مسجد جمکران و قم می شویم. برای نماز مغرب و عشا به حرم خانم فاطمه معصومه(سلام الله علیها) میرسیم. به رکوع که میروم دکمه لباسم را میبینم که کنار پایم افتاده است.
لااله الا الله...
چه حکایتی شده این دکمه ها. چه حرفی دارند؟ چرا اینقدر سر به سرم میگذارند؟ چرا کمی هوای دلم را ندارند؟
سلام نماز را که میدهم، لباسم را بررسی میکنم. بله، این سومین دکمه ایست که افتاده.
بعد از نماز صبح و زیارت امامزاده حسین در سعادتشهر، دیگر نمی خوابیم. راهی تا شهر خودمان نداریم. همه مشغول جمع و جور کردن وسایل و حلالیت طلبی از یکدیگر هستند. برای عوض شدن حال و هوا به آخر اتوبوس رفتم. مشغول گفتن و خندیدن بودم که مامان لیلا از جلوی اتوبوس صدایم کرد و گفت:"دکمه گم کردی؟" گفتم: "آره"
دکمه را که گرفتم دلم پرکشید تا کربلا...تا موکب...تا کفشی که گم شد. وقتی به موکب رسیدیم، دستمان آزاد نبود تا همان لحظه کفش هایمان را هم برداریم. سه تایی رفتیم وسایل را گذاشتیم و برگشتیم برای کفشها. هر چه گشتم کفشم پیدا نشد. کاش خودم جامانده بودم. حالا سه دکمه ای که افتاد و پیدا شد و کفشی که ماند و برنگشت، سخت ذهنم را درگیر کرده است.
پ.ن: مادر بزرگها میگویند اگر چیزی را در مکانهای زیارتی گم کردید، زیارت دوباره نصیبتان خواهد شد.
😭😭
#یاوران_زینب سلام الله علیها
@sobhnebesht
@shamim_Baran
💠 #المراقبه
داخل عطاری می شوم. فروشنده پشت پیشخوان است. او را نمی بینم....
با صدای بلند می گویم : آقا میخک دارید؟
سرش را بلند می کند، در گوشش هدفون است.
می گوید: بله ....
از صندلی که بلند که می شود زنجیر طلایش بهم دهن کجی می کند!
مردد می شوم....
میخک را در نایلون ریخته، روی ترازو می گذارد.
می گویم: از ده هزار تومن بیشتر نشود.
میخک کمی بیش از ده تومن است با دستش از میخک بر می دارد، ناخن های بلند و کثیفش حالم را بد می کند...
مثل غارت شده ها مأیوس و نا امید، میخک را بر می دارم و راهی نانوایی می شوم.😞
کسی نیست. می ایستم تا نان از تنور درآید....
نانوا ها به زبان محلی با هم شوخی ناجوری می کنند...
مستاصل نان ها را بر می دارم.....
یاد حاج غفار می افتم که می گفت :
قدیم همه نانوا ها و قصاب ها و ... با بسم الله کرکره مغازه را بالا می دادند و وضویشان ترک نمی شد!!!!
اما حالا دستهای بی غسل و وضو در چرخه زندگیمان در گردش است....
دستهایی که طهارت ندارند....
دلم می خواهد برای در آخرالزمان بودنم زار بزنم!
😭😭😭😭😭
✍ به قلم #طرید
@sobhnebesht
@shamim_Baran
🌸 🍃🌸🍃🌸🍃
در چند مقام فرموده اند صدایتان را بلند نکنید.
۱. در محضر رسول خدا صلوات الله علیه
۲. در نزد ائمه معصومین صلوات الله علیهم اجمعین.
۳. در مسجد مگر برای ایراد خطابه.
۴. در نزد پدر و مادر و استاد.
🌸 شان پدر و مادر و استاد هم شان رسول خدا و ائمه معصومین علیهم السلام است.
هم شان خانه ی خداست.
@shamim_Baran