eitaa logo
عــــــــــــطر بــــــــــــــاران☔
2.5هزار دنبال‌کننده
974 عکس
994 ویدیو
4 فایل
💞☔دوست داشتنت بوی باران میدهد.. همان قدر لطیف و خوش ... عطر بارانم تویی... بیا و همه ی ما را معطر کن به این عطر حضور🤲 اللهم عجل لولیک الفرج خادم @dahe_navadihaa این کانال مربوط به دهه نودی هاست
مشاهده در ایتا
دانلود
میرسیم به صوت های مهم و فوق العاده استاد شجاعی در مورد زبان و تا حالا ۳ بخش رو براتون گذاشتیم اعضا خیلی خوششون اومده ... حتما گوششون بدید ☺️
۴ 📩 🌸🍃 شـمـیـم بــاران 🌸🍃 @Shamim_Baran
مهارتهای کلامی_4.mp3
11.16M
۴ علّت تعداد کثیری از دعواها، طلاق‌ها، گسستگی‌ها و ... عدم رعایت ادب در مرتبه‌ی زبان است. 🎤 🌸🍃 شـمـیـم بــاران 🌸🍃 @Shamim_Baran
آخ جووون ....انرژی مثبت گرفیتم با نظراتتون😁😂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❖ "پیر شدن" ربطی به شناسنامه ندارد🍂 همین که در "دیروز"🌼 زندگی کنی از "آینده" بترسی و زمان" حال" را نبینی... بی آرزو باشی🕊 بی رویا باشی "بی هدف" باشی "عاشق" نباشی برای رسیدن به🍂 عشقت خطر نکنی.. پیر میشوی 🌼 🌸🍃 شـمـیـم بــاران... @Shamim_Baran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
عــــــــــــطر بــــــــــــــاران☔
#او_را... 97 شهید!!؟؟مگه هنوزم شهید هست!؟؟ با لبخند نگاهم کرد، -آره عزیزم.هنوز خیلی از مادرها چشم
... 98 چنددقیقه صحبت کردیم و بلند شدیم. لحظه ی آخر دوباره زهرا رفت و سرش رو گذاشت رو تابوت ها.وقتی برگشت با لبخند گفت -ولی اگر یه وقت کارت جایی گیر کرد،برو سراغشون!خیلی با معرفتن...خیلی! نگاه گذرایی به سمتشون انداختم و از در بیرون رفتم. تو پارک نشسته بودیم و با هم صحبت میکردیم.دلم داشت ضعف میرفت، -میگم تو گشنت نیست!؟ -آره یکم...! -نظرت چیه بریم رستوران؟ با  تعجب نگاهم کرد. -ها!؟؟یادت رفته ماه رمضونه!؟ ابروهام رو بالا انداختم! -چی؟؟مگه ماه رمضونه!؟ -آره دیگه.سومین روز ماهه.نمیدونستی مگه!؟ اممم.... نه -خب برام فرقی نداره! یعنی روزه ای؟؟ -آره خب! -بابا بیخیاااال تو این گرما!!پاشو بریم یچیز بخوریم! زد زیر خنده ،با تعجب نگاهش کردم! -ترنم چی میگی؟مگه الکیه!؟ -اه،آخه چرا اینقدر خودتون رو عذاب میدین!؟ نگو لذت داره که قاطی میکنما! -نه خب...خیلی هم لذت نداره. البته لذت سطحی نداره!بالاخره گشنه و تشنه باید بمونی چند ساعت. ولی همین که میدونی داری از خدا فرمانبرداری میکنی،داری از تمایلات سطحی عبور میکنی و یه فرقی با بقیه موجودات داری،بهت مزه میده! میدونی اصلا به نظر من همین که خدا آدم حسابت کرده و بهت دستور داده،لذت داره!! -نمیتونم درک کنم چی میگی! کلا هنوزم خیلی نمیتونم لذت سطحی و اینجور چیزا رو بفهمم! خب لذت،لذته دیگه. یعنی چی اسمشو عوض کردید،سطحی و عمیقش کردید،یکیش تهش میرسه جهنم،یکیش بهشت!! -ببین! لذت سطحی،یعنی لذت کم! یعنی محدود شدن به یه سری لذت زودگذر. این اصلا با وجود انسانی که کمال طلبه،نمیسازه! آدم رو سیراب نمیکنه! انسان یه لذتی میخواد که هیچ‌وقت تموم نشه.همیشگی باشه،بعدش پشیمونی نباشه،احساس گناه نباشه. ولی خیلی ها،حتی مذهبی ها،خودشون رو از لذات عمیق محروم میکنن. -تو همه اینا رو تو اون جلسه شنیدی!؟ -خب یه چیزاییش رو اونجا شنیدم،بعد خودم رفتم دنبالش و خودم بهش فکرکردم. ببین!لذت سطحی مثل یه مسابقه ی بی پایانه. مثل اعتیاد به یه مواد که هرروز باید دوزش رو بیشتر کنی و آخر هم راضیت نمیکنه! ولی لذت عمیق،یعنی یه حس خوب همیشگی! یه حس ارزشمند که حتی حاضر میشی براش جون بدی. بنظرم همه شهدا به این لذت رسیدن که رفتن.وگرنه کی حاضره جونشو بده!؟ نگاهم رو از زهرا برداشتم و به آسمون دوختم. -خیلی دوست دارم بفهمم چه لذتیه! شاید همین کنجکاویم،شایدم اینکه این تنها امیدمه،باعث شده که بتونم از یه سری از همین لذت های به قول شما،سطحی،بگذرم!! تا دم دمای عصر با زهرا بودم و با هم صحبت کردیم،تا جلوی مترو بردمش و ازش جدا شدم. درکل ازش بدم نیومده بود!دخترخوبی به نظر میرسید. قرار شد سخنرانی هر جلسه رو ضبط کنه تا اگر من نتونستم برم یا مدت کمی تونستم اونجا بمونم،برام فایلش رو بفرسته. چندساعت بی هدف تو خیابونا میگشتم و فکر میکردم.مغزم خیلی شلوغ پلوغ بود. دلم واقعا برای سجاد تنگ شده بود.هنوزم نمیدونستم چرا اینقدر ناگهانی غیب شد!! خب دیگه باهام کاری نداشت.اون منو با یه دنیای جدید آشنا کرد،که حالم خوب بشه! همون کاری که وظیفش بود.همون کاری که بخاطرش اومد بیمارستان ولی مجبور شد منو فراری بده... اما هنوز فکرم درگیرش بود! نه قیافش به خوشگلی سعید بود،نه هیکلش به خوبی عرشیا! نه پولدار بود و نه یکبار بهم ابراز علاقه کرده بود! ولی سر تا پاش پر از آرامش بود و این،منو بهش جذب کرده بود! اگر این حرف ها و طرز فکر تونسته بود،اون رو به آرامش برسونه،پس من رو هم میتونست!! "محدثه افشاری" لطفا اسم نویسنده و لینک را در ارسال حفظ کنید 🌸🍃 شـمـیـم بــاران 🌸🍃 @Shamim_Baran
.... 99 اواخر تابستون بود و کم کم داشتم آماده میشدم برای ترم جدید. برعکس تابستون های گذشته،امسال اکثرا خونه بودم و گاهی با زهرا یا مرجان بیرون میرفتم. تو این مدت دفترچه ی سجاد رو دوبار کامل خونده بودم و خیلی از جملات رو حفظ شده بودم! نکات سخنرانی های جلسه که زهرا برام میفرستاد رو هم تو دفترچم نوشته بودم. تمام سعیم رو میکردم تا برای بهتر شدن حالم،بتونم به حرفاشون عمل کنم.هرچند که گاهی خیلی سخت بود و خراب میکردم! یه بار دیگه به آدرسی که تو گوشیم بود نگاه کردم و ماشین رو نگه داشتم. پلاک 42. یه خونه ی ویلایی دو طبقه با نمای سفید و در فیروزه ای که واقعا دوست داشتنی به نظر میرسید.از شاخه هایی که بالای دیوارها دیده میشد،میشد فهمید که حیاط سرسبزی هم داره. چند لحظه به ترکیب قشنگ سفید،فیروزه ای،سبزش خیره شدم و جعبه ی گلی که تو ماشین بود رو برداشتم و به طرف خونه رفتم. زهرا با یه چادر گل ریز سفید،جلوی در به استقبالم اومد. بعد از اینکه از بغلش بیرون اومدم،نگاهم رو تو حیاط چرخوندم. -چه خونه ی خوشگلی دارید!!آدم دلش میخواد همینجا بشینه فقط نگاه کنه! -اوفففف کجاشو دیدی؟مامانم خیلی هنرمند و با سلیقست! باید بیای توی خونه رو ببینی! بااین حرف زهرا،از سنگ فرش های کرمی رنگ حیاط،گذشتیم و به داخل خونه رفتیم. واقعا راست میگفت!هرچند خونشون مثل خونه ی ما پر از عتیقه و مجسمه و تابلو و چندین دست مبل نبود،اما گلدون های رنگارنگ و درختچه های کنار دیوار،پرده های ساده و شیک و همین یه دست مبلی که خونه رو خیلی هم شلوغ نکرده بود،به همراه بوی قشنگی که تو سالن پیچیده بود،فضا رو کاملادلنشین و خواستنی کرده بود. ناخودآگاه لبخندی روی لب هام نقش بست و محو تماشای اون صحنه ی قشنگ شدم. سرم به طرف صدای گرمی که اومد،چرخید. -سلام دخترم.خوش اومدی! خانم جوون و مهربونی از آشپزخونه به طرف ما میومد. از دیدن تیپ قشنگ و موهای رنگ کرده و صورت آرایش کردش،تعجب کردم و با حرف زهرا "ترنم جان،این خانوم مامان منه." تعجبم چند برابر شد! دستش رو جلو آورد و سرش رو کمی به طرف راست مایل کرد. -خوشبختم ترنم خانوم! سعی کردم خودم رو جمع و جور کنم و بهش دست بدم. -سلام.ممنونم.منم همینطور!! دستم رو فشار آرومی داد و زهرا رو نگاه کرد. -من میرم که شما راحت باشید.خودت از دوستت پذیرایی کن.ناهار هم تا یک ساعت دیگه حاضره. زهرا لبخندی زد و نیم نگاهی به من انداخت.تازه متوجه شدم که زهرا هم چادرش رو برداشته و با لباس قشنگی کنارم وایساده. -چشم.حواسم بهش هست.ما هم دو سه ساعت بیشتر خونه نیستیم.بعدش باید زود بریم. مامان زهرا،با گفتن "باشه عزیزم.بهتون خوش بگذره." لبخند دوباره ای زد و رفت. "محدثه افشاری" لطفا اسم نویسنده و لینک را در ارسال حفظ کنید 🌸🍃 شـمـیـم بــاران 🌸🍃 @Shamim_Baran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹بوسه های خداوند 💚پای تمام آرزوهای قشنگتون.... 🌸🍃 شـمـیـم بــاران.... 🍃🌸 @Shamim_Baran
4_511006112137348030.mp3
3.93M
مرا رها مکن😭🤲 🌸🍃 شـمـیـم بــاران.... @Shamim_Baran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💕🌹💕🌹💕 باران باش و ببار ...! و نپرس که این کاسه های خالی از آن کیست ؟ خوبی هایتان را به یک چیز یا یک شخص محدود نکنید، مثل باران بر همه ببارید و برای همه خوب باشید....❤️😊 🌸🍃 شـمـیـم بــاران 🌸🍃 @Shamim_Baran
سلاااام صبح پاییزیتون بخیر ...🌹🍁🍂🍂☺️👏 ان شالله امروزم کنارمون باشید و مثل همیشه همراهیمون کنید ما مدیران 💕شمیم باران.... اینجاییم😇 👇 @Sh_baran
دااااد نزن ... 😕🤫🤭😐 👈خانم جان، با شما هستم ... داد نزن! 🦋 زن مظهرجمال خداست و مرد مظهرجلال و باطن مردان از زن خشن، و باطن زنان از مرد ضعیف، بیزار است. وقتی جای مرد و زن، در خانه عوض شده، و زن مظهر قدرت خانه می‌شود؛ تنفر و پشیمانی جای عشق و عاطفه را می‌گیرد! نرمش و سکوت، حتی در زمانی که حق با شماست، شأن زنانه و روح لطیف شما را، حفظ خواهد کرد. از امروز، حواست به تُنِ صدایت بیشتر باشد ... موفق باشی دوست من ✋ 🌸🍃 شـمـیـم بــاران 🌸🍃 @Shamim_Baran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❤️اعضا خیلییی از ویس های دنباله دار مهارت کلامی استاد شجاعی لذت بردن😌 صحبت های متفکرانه ... همراه با آرامش اگه گوش ندادید برید از اول و گوششون بدید👌👇
مهارتهای کلامی_5.mp3
10.04M
۵ حق بر ما، این است که بوسیله‌ی آن؛ ـ هم به خودمان خیر برسانیم، ـ هم به دیگران! زبان تند، تیز، طعنه‌انگیز، بی‌ادب ... دائماً در میان دو آتش دست و پا میزند؛ ـ آتشی که بر صاحب خود میزند! ـ آتشی که بر اطرافیانش می‌زند! 🎤 🌸🍃 شـمـیـم بــاران 🌸🍃 @Shamim_Baran
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پیشاپیش عید ولادت امام حسن عسکری ع رو خدمتتون تبریک میگم 🎉🎊 لطفا و دوستانی که امروز وارد کانال میشن از ادمین کد قرعه کشی جایزه رو بگیرن☺️🙏🌹👇 @Sh_baran برای دوستان قدیمی بعدا مسابقه میزاریم .... دوستای قدیمی دوستتون داریم🌹❤️🙏
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
😋🍣🍣🍣 نخود 2لیوان _سیر 4حبه _سبزی گشنیز ساطوری 4ق غ_کنجد خام در صورت تمایل_تخم گشنیز 1ق غ _فلفل قرمزو سیاه ونمک _پودر انبه _بگین پودر یک ق غذاخوری طرز تهیه : ابتدا نخود ها رو دو سه بار چرخ کنید. بعد سیر رنده شده وگشنیز ساطوری رواضافه کنید.ادویه ها وبگین پودر رو هم اضافه میکنیم . سس انبه رو 100در صد در صد بزارین😋👌چون طعمشو فوق العاده میکنه وقتی مواد چرخ و یکدست شد و خواسید سرخ کنید 👇 🗣🍶فوت کوزه گریش اینه که به اندازه سه چهار قاشق تو همون کاسه ی موادتون جدا میکنید ومقدار یه ق آب میزنید و مخلوط میکنید که موادتون زیاد سفت نباشه البته شل هم نباید باشه که وا بره . در حد نرم باشه اگه قالب فلافل دارید که بهتر، ولی اگه ندارید دایره های کوچیک درست کنید ودر یه قابلمه ی کوچیک دیواره بلند که روغن داغ گذاشتید یدونه یدونه فلافل ها رو میندارید تا سرخ بشه ، روغن حتما رو فلافل رو بگیره وگرنه توش خام میمونه زیر شعله رو اول زیاد کنید تا داغ بشه بعد متوسط رو به کم بزارید که هم نسوزید😜و هم فرصت پخت داشته باشید و روغن دود نکنه ❌نکته :تخم مرغ وپیاز و... اصلا نیاز نداره خودش چسبناک هست 🍔🍣 پودر انبه 2ق سوپ خوری( همه عطاری ها به وفور دارن ) سرکه 3 قاشق، آب سه چهارم لیوان، رب گوجه 1ق غ،نمک وفلفل همه مواد را با هم مخلوط کرده در ظرف لعابی روی حرارت قرار داده با حرارت ملایم تا غلیظ شود بعد از سرد شدن در شیشه در بسته در یخچال به مدت 1ماه قابل استفاده است. 🌸🍃 شـمـیـم بــاران 🌸🍃 @Shamim_Baran
یه نکته دوستان عزیز، خیلیییی پیام تشکر برای فرستادن😌 ❤️ادمینش از شما تشکر کردن و گفتن تلاششون رو میکن غذاهای کم خرج اما خوشمزه براتون بفرستن و ترجیحا محلی و امتحان شده باشن😋 اگه عزیزان دستورات آسون و خوشمزه و محلی داشتن به آیدی شمیم بفرستن ....ما ازشون تو کانال استفاده میکنیم