عــــــــــــطر بــــــــــــــاران☔
🔹 #او_را ... 8 تا برگردم خونه دیر شد، وقتی رسیدم مامان و بابا سر میز شام بودن. غذامو خوردم، چندجمل
🔹 #او_را ... 9
حوصله توضیح نداشتم و بدون حرفی رفتم تو اتاق.
چنددقیقه بعد هردوشون در اتاقو زدن و اومدن تو.
میدونستم تا نگم چی شده بیخیال نمیشن پس همه چیو تعریف کردم...
بابا عصبانی شد و...
-دیدی میگفتم این پسره لیاقت نداره...
کدومتون به حرفم گوش داد...
گفتم این سرش به تنش نمیرزه😡
بابا میگفت و من گریه میکردم...
همه رویاهایی که با سعید ساخته بودم،
همه خاطره هامون از جلو چشام رد میشدن و حس میکردم قلبم الان از کار میفته💔😭
مامان سعی داشت آرومم کنه و به سعید بد و بیراه میگفت...
چنددقیقه بعد هردو رفتن و ازم خواستن بخوابم و از فردا زندگی جدیدی رو برای خودم شروع کنم
و نذارم فکر سعید مانع پیشرفتم بشه...🚫
اما من تا صبح گریه کردم و چت هامون رو خوندم و خاطراتو مرور کردم...
هیچی نمیتونست آرومم کنه.
هر فکری تو سرم میومد...
تا یادم افتاد مرجان یه بسته سیگار تو کیفم گذاشته...
تا بحال سمت این چیزا نرفته بودم اما چندباری دست سعید دیده بودم و میدونستم چجوری باید بکشم...
پک اول رو که زدم به سرفه افتادم 😣
رفتم تو تراس و کشیدم و کشیدم و اشک ریختم...
دیگه زندگی برام معنایی نداشت.
من بی سعید هیچی نبودم... 😭
تحمل نامردی سعید برام خیلی سنگین بود...
داغ بودم...
داغ داغ...
تب شکست و تنهایی،
به تب بیماریم اضافه شده بود و تنم رو میسوزوند...
رفتم حموم و آب سرد رو باز کردم...🚿
داغی اشکام با سردی آب مخلوط میشد و روی صورتم میریخت😭
از حموم درومدم،
سردم بود ولی داغ بودم...
دیگه زندگی برای من تموم شده بود...
چندروزی نه دانشگاه رفتم نه سر بقیه کلاسا...
بعد اونم مثل یه ربات،فقط میرفتم و میومدم...
دیگه خندیدن یادم رفته بود💔
من مرده بودم...❗️
ترنم مرده بود...❗️
حتی جواب مرجان رو کمتر میدادم...
مامان و بابا هم یا نبودن یا اینقدر کم بودن که یادشون میرفت چه بلایی سر تک دخترشون اومده...
مامان دکتر روانشناس بود اما اینقدر سرش گرم مطب و بیمارهاش و این سمینار و اون سمینار بود که به افسردگی دخترش نمیرسید‼️
"محدثه افشاری"
ارسال فقط با حفظ نام نویسنده و لینک کانال
🌸🍃 شـمـیـم بــاران
🌸🍃 @Shamim_Baran
🔹 #او_را ... 10
سعید چندباری پیام فرستاد که همه چیو ماست مالی کنه،
اما وقتی جوابشو ندادم،کم کم دیگه خبری ازش نشد.
مرجان بیشتر از قبل میومد خونمون،سعی میکرد حالمو بهتر کنه.
اما من دیگه اون ترنم قبل نبودم❗️
نمره های آخر ترمم که اومد تازه فهمیدم چه خرابکاری کردم و چقدر افت کردم😔
سعید منو نابود کرده بود....
حال بد خودم کم بود،بابا هم با دیدن نمره هام شدیدا دعوام کرد و رفت و آمدم رو محدودتر کرد...
برام استاد خصوصی گرفت تا جبران کنم.
استادم یه پسر بیست و هفت،هشت ساله بود.
خیلی خوشتیپ و جنتلمن✅
بعد از چند جلسه ی اول که اومده بود دیگه فهمیده بود که من همیشه طول روز تنهام و کسی خونمون نیست...
از جلسه هفتم هشتم بود که کم کم خودمونی تر از قبل شد...
-درس امروز یکم سنگین بود،میخوای یکم استراحت کنیم ترنم خانوم؟
-برای من فرقی نداره.
اگر میخواید میتونیم این جلسه رو تموم کنیم تا شما هم برید به کارای دیگتون برسید.
-من که کاری ندارم.یعنی امروز جای دیگه ای قرار نیست برم...
راستش احساس میکنم خیلی گرفته ای!میشه بپرسم چرا؟
-فکرنمیکنم نیازی باشه خارج از درس صحبتی داشته باشیم آقای ناظری! 😒
-بگو بهزاد!
چقدر لجبازی تو خوشگل خانوم...
-بله؟؟😠
-چیز بدی گفتم؟من با شاگردام معمولاً رابطه ی دوستانه تری دارم...
ولی تو خیلی بداخلاقی...
و از همه هم جذاب تر😉
-مثل اونا هم خرررر نیستم...
پاشو برو بیرون😠
-چرا اینجوری میکنی؟😳
مگه من چی گفتم؟؟
-گفتم برو بیرووووون...
من نیازی به استاد ندارم.
خوش اومدی😡
-متاسفم برات...
هرکس دیگه ای جای من بود یه بلایی سرت میاورد،
حیف که پدرت با عموم دوسته.....😡
دختره ی وحشی...
شب که بابا برگشت خونه دوباره یه دادگاه تشکیل داد تا یه جریمه جدید برام مشخص کنه...
"محدثه افشاری"
ارسال فقط با حفظ نام نویسنده و لینک کانال
🌸🍃 شـمـیـم بــاران
🌸🍃 @Shamim_Baran
12.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
☑️گرچه دوریم....
☑️به یاد تو سخن میگوییم ....
🖤😭😭
#استادپناهیان
#اربعین
🌸🍃 شـمـیـم بــاران....
@Shamim_Baran
🌹سلام عزیزم !صبحت بخیر!
نگران هیچ چیز نباش
من....
تو را براى خودت،
برای خودم دوست دارم !❤️
توکل کن ،آستین هایت را بالابزن
ونا امید نشو!!!😊
💌از طرف خدا ....
🌸🍃 شـمـیـم بــاران
🌸🍃 @Shamim_Baran
☘☘
#مزاج_شناسی
⭕ درمان بيمارى هاى اخلاقی با متعادل کردن مزاج ⭕
بعضى بيمارى هاى اخلاقى معلول غلبه طبايع چهارگانه است؛
🎀 عصبانيت زياد: معلول غلبه صفرا است.
🎀 وسواس و شك معلول غلبه سودا است.
🎀 بى حوصلگى و بى خيالى معلول غلبه بلغم است.
🎀 ميل به گناه معلول غلبه خون است.
بيمارى هاى اخلاقى هر مزاج را مى توان با درمان آن مزاج و رعایت نکات اخلاقی اسلام درمان كرد.
🌸🍃 شـمـیـم بــاران...
@Shamim_Baran
#آشپزی_شمیم_باران
#آش_رشته🍵🍵😋
#آش_رشته_باگوشت
🌻چندتا فوت کوزه گری دارم برا آش رشته دوست داشتین استفاده کنید
حبوبات ؛1 پیمانه لوبیا چیتی و۱ پیمانه نخود و ۱ ونیم پیمانه الی ۲ پیمانه عدس،۱ کیلو سبزی آشی
اولا حبوباتتون رو از شب قبل بخیسونید وبعد شروع به پخت کنید ،ابتدا نخود و لوبیا رو میپزیم ..نیم پز که شد عدس رو میزاریم .حبوباتی که من میزارم فقط لوبیا چیتی ونخود وعدس هست
سبزی رو که خورد کردید یه تفت کوچیک بدید ،طوری که سبزی یکم تغییر رنگ بده اینجوری خوشمزه تر هم میشه.
البته میشه بعد پخت حبوبات گذاشت و اصلا تفت نداد ولی اونجوری به نظر من بهتره ،بعد سبزیها رو بریزین رو حبوبات پخته وبعد از اون رشته ها رو اضافه کنید ،پیاز داغ فروان درست کنید، نصف رو تو خود آش بریزید ونصفی رو برا تزیین بزارید .
کشک رو هم که پختین چند ق تو قابلمه بریزید با خود آش قل بخوره
نعنا داغ هم تو خود قابلمه مقداری بریزید و مقداری هم برا تزیین بزارید.
نعنا داغ رو با زرد چوبه کمی تفت میدیم ،مقداری قارا هم برا طعم دار شدنش بریزید تو آش واگه نداشتید مقداری سرکه در حد دوسه ق بزارید ولی حواستون باشه ترش نشه
بعضی عزیزان سیر داغ هم میزارن ... ولی من خودم نمیزارم😷.. ولی خاصیت داره اگه بزارید...
اگه غلظت آش کم بود مقدار دو سه قاشق غذاخوری آرد رو با مقداری آب ولرم حل کنید وتو آش بریز قوام میگیره وعالی میشه
خلاصه اینکه حبوبات به تنهایی مزه نداره باید طعم دارش کنید
تندش هم کنید عالیه😋
یه نوع دیگه 👇
گاهی میتونید برای آش رشته مقدار عدستون خیلی بیشتر باشه ونخود ولوبیاش قابل شمارش باش اینجوری آش شل تری داریم ، تفاوتش باقبلی اینه که این بار مقداری گوشت چرخ کرده با پیاز وادویه ی فراوان تفت بدین وروی آش رشته بریزین .وبقیه ی مراحل رو که بالا گفتم انجام بدین .
آش با گوشت چرخ کرده خیلیییییی عالی میشه .امتحان کنید 😋
البته این عکس رو زمانی گرفتم که دیگه پیاز و کشک تمام شده بود... ببخشید بدون تزئینه😁
🌸🍃 شـمـیـم بــاران
🌸🍃 @Shamim_Baran