هدایت شده از 🌷شهید نظرزاده 🌷
2⃣1⃣4⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
🔰در زندگی پستی و بلندی های زیادی داشتیم و به لحاظ اقتصادے💰 شڪست هاے بزرگے را #متحمل شده بودیم.
🔰اما من خیالم راحت بود😌 ڪہ با توڪلے ڪہ #آقامصطفے داشت همـہ موانع و مشڪلات را پشت سـر مے گذاریم.👌
🔰یڪبار #فاطمـہ را گذاشت روے اُپن آشپـزخانہ و بہ او گفت:بپـر #بغـل_بابا و فاطمـہ سریع بہ آغوش او پرید😍.
🔰بعـد بہ مـن نگاه ڪـرد و گفت:ببیـن فاطمـہ چطـور بہ مـن #اعتـماد داشت. او پریـد و ♨️مے دانست ڪـہ مـن او را مے گیـرم.
🔰اگـر ما این طـور بہ #خـدا اعتـماد داشتیم همـہ مشڪـلات مان حل بود✅.
#توڪل_واقعے یعنے همین ڪـہ بدانیـم
در هـر شرایطے خـدا مواظب ما هست😍.
#شهیـد_مصطفے_صدرزاده🌷
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
هدایت شده از 🌷شهید نظرزاده 🌷
7⃣1⃣4⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
💠خبر از هادى....
🔰مجری صدا و سیما جناب آقای نظام اسلامی، خاطره ای از شهر #چترودکرمان و
شهدای گمنامی🌷 که در آنجا به خاک سپرده شده اند، می گوید:
🔰زمانی که برای اجرای مراسم تدفین سه #شهیدگمنام به شهر چترود که به نام فاطمیه✨ (چترود تنها شهری است که به نام بی بی فاطمه زهرا (س) گنبدی بنا کرده و پس از آن نام شهر به فاطمیه تغییر یافته است) تغییر نام داده است، سفر کرده بودم
🔰بعد از مراسم تدفین سه شهید، غروب🌥 هنگام زمانی که مشغول نوحه سرایی و #عزاداری برای این عزیزان بودیم جوانی از میان جمعیت برخاست و تقاضا کرد #مطلبی را بیان کند. دیگران در حالی که با نگاه هایشان😐به وی تشر می زدند می خواستند مانع صحبت وی شوند که با سماجت این جوان اجازه داده شد✔️ حرفش را بزند.
🔰جوان نقل کرد: «امروز صبح☀️ که برای تشییع می آمدم پر از #تردید بودم، دلـ❤️ـم گرفته بود. ناامید بودم. زمانی که از زیر تابوت⚰ یکی از همین #شهدا گرفته بودم و پیش می رفتم به جای تکرار جمله های مداح خطاب به این شهدا گفتم: امروز باید #نشانه ای به من نشان دهید تا باور کنم که هستید👌 و تردیدم را از بین ببرد. به نوحه سرایی گوش نمی کردم و با این شهید #دردودل می کردم».
🔰این جوان ادامه می دهد: «بعد از #نمازظهر خوابیدم و در عالم رویا جوانی را دیدم که به سویم آمد و گفت: من همان #شهیدی هستم که امروز در زیر تابوت من گلایه می کردی😊، آمدم تا به تو بگویم که #امیدوارتر باش و باور داشته باش. جوان می گويد؛ به شهید گفتم: تو به درخواست من پاسخ دادی✓، آیا تو هم درخواستی از من داری⁉️
🔰شهید در رویا 💭به من گفت: آری. من « #هادی_راستی» هستم. برو به آدرس منزل ما در #اهواز، فلکه چهارشیر، کوچه ... نشان به آن نشان که مرا در محله به نام دانشجوی #مفقودالاثر می شناسند، به #مادرپیرم بگو که دیگر منتظر من نباشد✘ و نشانی مرا در اینجا به او بده.»
🔰نظام اسلامی ادامه داد: وقتی مشخصات شهید را به رییس بنیاد شهید #خوزستان به نقل از این جوان ارائه کردیم. ۴۰ دقیقه بعد رئيس #بنیادشهید خوزستان تماس گرفت 📞و گفت: استعلام کردیم. مشخصات صحیح است👌. نظام اسلامی در پایان سخنانش گفت: بعد از مدتی که به آدرس مورد نظر مراجعه کردیم در پاسخ به زنگ در🚪، پیرزن رنجوری به محض بازکردن در پرسید: از #هادی_من خبر آوردید؟
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
هدایت شده از 🌷شهید نظرزاده 🌷
9⃣1⃣4⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
🔹بچه اولمون قزوين به #دنيااومد.ماه های آخر بارداری رفته بودم قزوين.تا پدر،مادرم مواظبم باشن.در مورد #اسم بچه،قبلاً با هم حرفامونو زده بوديم☺️.عباس دلش میخواست،بچه اولش #دختر باشه👧
🔸ميگفت:
#دختر دولت و رحمت واسه خونه آدم مياره.قبل به دنیا اومدن بچه👶 بهم گفته بود:دنبال يه اسم واسه بچه مون بگرد که مذهبي باشه و #تک
🔹از کتابی📚 که همون وقتا ميخوندم پيدا کردم: #سلما😍.تو کتاب نوشته بود.سلما اسم #قاتل_يزيد بوده.دختری زيبا که يزيد(لعنة الله عليه) #عاشقش ميشه.اونم زهر ميريزه تو جامش🍷.
🔸بهش گفتم که چه اسمی روانتخاب کردم.دليلشم براش گفتم.خوشش اومد😍.گفت:"پس اسم دخترمون ميشه ❤سلما❤
🔹گفتم:اگه #پسر بود؟
گفت:نه دختره😅
گفتم:حالا اگه پسر بوووود؟؟؟
گفت: #حسين…اگه پسر بود اسمشو میذاریم ❤حسین❤
🔸بچه که دنيا اومد.دزفول بود.بابام تلفنی📞 خبرش کرد. اولش نگفته بود🚫 که بچه #دختره.گمون میکرد ناراحت میشه.وقته بهش گفت.همونجا پای تلفن☎️ #سجده_شکر کرده بود.
🔹واسه ديدن من و بچه اومد #قزوين از خوشحالی اينکه بچه دار شده بود از همون دم در #بيمارستان به پرستارا و خدمتکارا پول💰 داده بود.
🔸يه سبد بزرگ #گلايل و يه #گردنبند قيمتی هم واسه خریده بود.دخترم سلما دختر زيبايی بود.پوست لطيف و چشای خوشگلی داشت. #عباس يه کاغذ درآورد و روش نوشت📝:
" #لطفاًمرانبوسيد..."😅
خودشم اونقده ديوونه ش بود که دلش نميومد #بوسش کنه...❤
به روایت همسر شهید
#شهید_عباس_بابایی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
هدایت شده از 🌷شهید نظرزاده 🌷
8⃣7⃣4⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
💠همت و، همت مقاومت
🔰محمدحسین عاشق #شهید_همت بود.همیشه با شور و هیجان😃 در مورد او حرف میزد. در مورد ✸اخلاصش، ✸فرماندهی بر دلهایش و ....
اسم #حوزه بسیجی که فرماندهش بود نیز شهید همت بود.
🔰در اتاق جلسات #بسیج عکس شهید را طوری نصب کرده بود که در مقابلش👤 باشد.
یادم هست که یکبار من را دعوت کرد به جلسه #خواهران بسیج.
🔰دیدم خواهران در یک طرف میز نشسته اند #محمدحسین هم همان طرف اما چند صندلی آن طرف تر نشسته است😕 طوری که در مقابل خواهران نباشد🚫 و چهره در چهره نباشند.
بعدا دلیلش را پرسیدم گفت: #نمیخام رو د روی خانم ها باشم.
🔰طوری مینشینم که عکس #شهید_همت هم در مقابلم باشه و تا سرم را بالا می آورم یاد این #شهید و چشمان زیبا😍 و عفیفش من را حفظ کند☺️.
🔰بعدها شنیدم در زندگی شخصی و
خانوادگیش هم رفتارش را #شبیه امثال شهید همت کرده است👌.این مجموعه وقتی کامل شده و نتیجه می دهد که روز تشییع جنازه اش⚰ از دو لب معاون #حاج_قاسم سلیمانی شنیدم که می گفت: حاج قاسم گفته که شهید🌷 من را یاد #شهید_همت می انداخت و به خاطر همین دوستش داشتم.
🔰این بود که محمدحسین یا همان حاج عمار سوریه شد #همت_مقاومت
یکی از آخر هفته هایی🗓 که ما مجبور بودیم تو مجتمع دانشگاهی امیرالمومنین #اصفهان بمونیم محمدحسین با ماشین🚗 خودش مارو برد #شهرضا سر مزار شهید همت...
🔰عاشقـ💞 شهید همت بود... ۵ یا ۶ نفر بودیم که محمدحسین به من اشاره کرد که #روضه بخون...منم گفتم #داداش اینجا دیگه نوبته توست.
🔰تو دانشگاه به من گیر میدی کفایت میکنه😅 بزار اینجا من توحال خودم باشم...
شروع کرد به #خوندن و ناز نفسش....
مردم هم کنارمون جمع شدن....
سوز #صداش صفای عجیبی به کل فضای مقبره شهدا🌷 داد....
🔰عارفی گفت: #عاشق اگر نشان از معشوق نداشته باشد در عشق خود #صادق نیست!
#شهید_محمدحسین_محمدخانی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
هدایت شده از 🌷شهید نظرزاده 🌷
8⃣7⃣4⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
💠همت و، همت مقاومت
🔰محمدحسین عاشق #شهید_همت بود.همیشه با شور و هیجان😃 در مورد او حرف میزد. در مورد ✸اخلاصش، ✸فرماندهی بر دلهایش و ....
اسم #حوزه بسیجی که فرماندهش بود نیز شهید همت بود.
🔰در اتاق جلسات #بسیج عکس شهید را طوری نصب کرده بود که در مقابلش👤 باشد.
یادم هست که یکبار من را دعوت کرد به جلسه #خواهران بسیج.
🔰دیدم خواهران در یک طرف میز نشسته اند #محمدحسین هم همان طرف اما چند صندلی آن طرف تر نشسته است😕 طوری که در مقابل خواهران نباشد🚫 و چهره در چهره نباشند.
بعدا دلیلش را پرسیدم گفت: #نمیخام رو د روی خانم ها باشم.
🔰طوری مینشینم که عکس #شهید_همت هم در مقابلم باشه و تا سرم را بالا می آورم یاد این #شهید و چشمان زیبا😍 و عفیفش من را حفظ کند☺️.
🔰بعدها شنیدم در زندگی شخصی و
خانوادگیش هم رفتارش را #شبیه امثال شهید همت کرده است👌.این مجموعه وقتی کامل شده و نتیجه می دهد که روز تشییع جنازه اش⚰ از دو لب معاون #حاج_قاسم سلیمانی شنیدم که می گفت: حاج قاسم گفته که شهید🌷 من را یاد #شهید_همت می انداخت و به خاطر همین دوستش داشتم.
🔰این بود که محمدحسین یا همان حاج عمار سوریه شد #همت_مقاومت
یکی از آخر هفته هایی🗓 که ما مجبور بودیم تو مجتمع دانشگاهی امیرالمومنین #اصفهان بمونیم محمدحسین با ماشین🚗 خودش مارو برد #شهرضا سر مزار شهید همت...
🔰عاشقـ💞 شهید همت بود... ۵ یا ۶ نفر بودیم که محمدحسین به من اشاره کرد که #روضه بخون...منم گفتم #داداش اینجا دیگه نوبته توست.
🔰تو دانشگاه به من گیر میدی کفایت میکنه😅 بزار اینجا من توحال خودم باشم...
شروع کرد به #خوندن و ناز نفسش....
مردم هم کنارمون جمع شدن....
سوز #صداش صفای عجیبی به کل فضای مقبره شهدا🌷 داد....
🔰عارفی گفت: #عاشق اگر نشان از معشوق نداشته باشد در عشق خود #صادق نیست!
#شهید_محمدحسین_محمدخانی
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
هدایت شده از 🌷شهید نظرزاده 🌷
3⃣8⃣4⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
💠شهیدی که وصیت کرده 📜بود دویست روز ؛ #روزه ی قضا برایش بگیرند
🔰چند روز قبل از شهادتش🌷، از سردشت می رفتیم #باختران. بین حرف هایش گفت«بچه ها! من دویست روز روزه بده کارم😔»
🔰تعجب کردیم😟. گفت « #شش_ساله هیچ جا ده روز نموندم که قصد روزه کنم. » وقتی خبر رسید #شهید شده، توی حسینیه🕌 انگار زلزله شد.
🔰کسی نمی توانست جلوی بچه ها را بگیرد. توی سر و سینه شان می زدند😭. چند نفر #بی_حال شدند و روی دست بردندشان.
🔰آخر مراسم عزاداری، #آقای_صادقی گفت: «شهید، به من سپرده بود که #دویست روز روزه ی قضا داره. #کی_حاضره براش این روزه ها رو بگیره⁉️» همه بلند شدند. نفری یک روز هم روزه می گرفتند، می شد #ده_هزار_روز.
📚منبع
📘یادگاران/جلد ده/کتاب شهید زین الدین/ ص 94
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
هدایت شده از 🌷شهید نظرزاده 🌷
6⃣1⃣5⃣ #خاطرات_شهدا🌷
💠 #كرامت_سردار_به_مادر....
🍃🌹مادر در خواب پسر شهیدش را می بیند. پسر به او می گوید: توی #بهشت جام خیلی خوبه. چی می خوای برات بفرستم؟ مادر می گوید: چیزی نمی خوام؛ فقط جلسه قرآن که می رم، همه #قرآن می خونن و من نمی تونم بخونم #خجالت می کشم. می دونن من سواد ندارم، بهم می گن همون سوره #توحید رو بخون. پسر می گوید: نماز صبحت رو که خوندی قرآن رو بردار و بخون!
🍃🌹....بعد از نماز یاد حرف پسرش میافتد. قرآن را بر می دارد و شروع می کند به خواندن. خبر می پیچد. پسر دیگرش این را به عنوان #کرامت_شهید، محضر آیت الله نوری همدانی مطرح می کند و از ایشان می خواهد مادرش را #امتحان کنند. قرار گذاشته می شود. حضرت آیت الله نزد مادر شهید می روند. قرآنی را به او می دهند که بخواند. به راحتی همه جای را میخواند؛ اما....
🍃🌹....اما بعضی جاها را نه! مى فرمايند: قرآن خودت رو بردار و بخوان! مادر شهید شروع می کند به خواندن؛ بدون #غلط. آیت الله نوری #گریه مى كنند و چادر مادر شهید را می بوسند و می فرمایند: جاهایی که نمی توانست بخواند متن #غیر از قرآن قرار داده بودیم که امتحانش کنیم.
✍ راوى: برادرِ سردار #شهید حاج کاظم #نجفی رستگار فرمانده لشکر ۱۰ سیدالشهدا
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
هدایت شده از 🌷شهید نظرزاده 🌷
#خاطرات_شهدا📝
خانمی وسط جلسه، با #پرخاشگری به
#حجاب اعتراض کرد؛ دیالمه اینقدر #خوب جوابش را داد که همان لحظه #روسریش را کشید جلو و گفت:
من تا حالا #حقیقت را نمیدانستم.😊
#شهید_دکتر_عبدالحمید_دیالمه🌷🕊
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
هدایت شده از 🌷شهید نظرزاده 🌷
1⃣9⃣5⃣ #خاطرات_شهدا🌷
💠برشی از کتاب #سربلند شرح زندگی #شهید_محسن_حججی
🍃🌹علی که به دنیا آمد خوشحال بودیم سرش بهبچه گرم میشود و از فضای #سوریهرفتن بیرون میآید. خیلی هم ذوق داشت.
🍃🌹با همهی دستتنگیاش دوتا #النگو خرید برای زهرا. بچه هشتماهه بهدنیا آمد و یکیدو هفتهای توی دستگاه بود.
🍃🌹خیلی نذر و نیاز کرد، #دعا خواند و متوسل شد. به خیر و خوشی گذشت؛ بااینکه دکترها جوابش کرده بودند.
🍃🌹وقتی مرخص شد آقامحسن گفت:(( ببریمش پیش #آیتالله_ناصری در گوشش اذان و اقامه بخونن.))
خیلی هم گشتیم تا در کوچهپسکوچهها خانهشان را پیداکنیم.
🍃🌹من و زهرا در ماشین ماندیم. گفتند حاجآقا مسجد است. رفت #نماز را پشتسرشان خواند و آمد. دیدیم از ته کوچه زیر کتفهای حاجآقا را گرفتهاند و میآورندش.
🍃🌹آقامحسن علی را بغل کرد و برد. من و زهرا هم پشتسرش. حاجآقا جلوی در خانه اذان و اقامهی علی را خواند.
🍃🌹آقامحسن گفت:(( حاجآقا برای #شهادت و روسفیدی منم دعاکنید!)) آیتالله ناصری سرشانرا بالا آوردند. به آقامحسن نگاه کردند و گفتند:(( انشاءالله عاقبتبخیر بشی.))
از همانجا فهمیدم نه؛ این آدم فکر سوریه از سرش بیرونبرو نیست.
#شهید_محسن_حججی🌷
#کتاب_سربلند
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
9⃣1⃣8⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
🔰غنی سازی ۲۰ درصد اورانیوم(که میلیارد ها دلار برای ایران🇮🇷 ارزش داشت و #مذاکرات_هسته_ای به پشتوانه آن انجام شد)دستپخت دانشمندی بی ادعا به نام #مجید_شهریاری است. چند نفر در این دیار می دانند که شهریاری این کار بزرگ را بدون دریافت ریالی دستمزد💰 و فقط برای #پیشرفت و سرافرازی کشورش انجام داده است⁉️
#همسر_شهید :
🔰سالن عروسی💍 ما سلف سرویس #دانشگاه بود! وقتی که سر کلاس درس این را برای بچهها تعریف میکنم، میبینم که بچهها اصلاً در مخیلهشان نمیگنجد🗯! با لباس #عروس از پلههای خوابگاه بالا رفتم. وقتی که #ازدواج کردیم به خوابگاه دانشجویی رفتیم☺️
🔰دکتر گفت میخواهی خانه بگیرم❓ گفتم نه؛ همین #خوابگاه خوب است. یک سوئیت کوچک متأهلی💞 داشتیم. آقای دکتر صالحی استاد ما بود. ایشان با خانمشان، آقای دکتر غفرانی هم با خانمشان، #مهمان ما بودند. یک سفره کوچک انداختیم. دو تا پتو و دو تا پشتی داشتیم😍. با #افتخار از این دو استاد بزرگوار در همان خانه کوچک خوابگاهی پذیرایی کردیم🍱.
🔰بعد هم دوتایی نشستیم راجع به مسائل #هستهای صحبت کردیم #نماز_شبش به راه بود. حتی شب عروسی هم سجاده نماز شبش📿 جمع نشد❌!
🔰در تمام این سالها خودم را در اوج #عزت میدیدم😎. نمیدانم این را چگونه بیان کنم. احساس میکردم خواهرم برادرم، اقوام و هرکس که به خانه من میآید، خیلی #مفتخر شده که به خانه من🏡 آمده است! این #مرد مرا در زندگی غنی کرده بود. عشــ❤️ـق ، محبت😍 ، #اخلاص ، و نمازهایش برای من ارزش بود👌! این چیزها برای من ارزش بود و ایشان این چیزها را تام و تمام داشت✅...
📚منبع/کتاب شهیدعلم
(خاطرات شهیدشهریاری)
#شهید_مجید_شهریاری
#دانشمند_انقلابی
🌷شهادت: ترور در ۸ / آذر / ۸۹
توسط عوامل رژیم صهیونیستی .
🌹🍃🌹🍃
@shahidNazarzadeh
عطریاس
✨کدام معیار در #انتخاب_همسر مناسب تر است؟✨ ☘ازدواج را نباید سرسری گرفت بلكه باید با مطالعه و براساس
4⃣9⃣8⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
🍃🌹یکی از شهدای #شاخص حزب الله لبنان در جریان جنگ 33 روزه با رژیم صهیونیستی، "ربیع جعفر قصیر" نام دارد.
ربیع، عضوی از خاندان بزرگِ "قصیر" در شهرک "دیرقانون النهر" در استان جنوبی صور لبنان بود که در بدنه مقاومت اسلامی لبنان حضوری بسیار #پررنگ دارند.
🍃🌹در سال 1362 اولین عملیات #استشهادی حزب الله لبنان، توسط برادرِ ارشدِ ربیع، یعنی شهید "احمد قصیر" انجام گرفت که طی آن ده ها تن از #افسران و نیروهای اطلاعات ارتش اشغالگر به درک واصل شدند. در 40 سال گذشته، هیچ گاه رژیم صهیونیستی در یک روز متحمل خسارتی چنین #سنگین نشده بود. در تهران نیز خیابانی به نام #احمد_قصیر نام گذاری شده است.
🍃🌹"موسی" فرزند ِدیگر خانواده قصیر، نیز چند سال بعد در نبرد با متجاوزین صهیونیست به شدت زخمی شد و بر اثر همین جراحات به #شهادت رسید.
🍃🌹ربیع قصیر پس از شهادت دو برادرش متولد شد و تقدیر چنین بود که او هم به یکی از #مجاهدان مقاومت اسلامی لبنان تبدیل شود.
🍃🌹ربیع در جنگ 33 روزه در تابستان 1385، با نام عملیاتی "حاج علی" به عنوان مسئول یک تیم #ضدزرهی وارد میدان شد و پس از شکار 8 تا 10 تانک ضدهسته ای "مرکاوا"، توسط هواپیماهای ارتش صهیونیستی هدف #موشک قرار گرفت و به #شهادت رسید.
#شهید_ربیع_قصیر🌷
#روحش_شاد_و_یادش_گرامی
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh
عطریاس
هنر آن است که بمیری پیش از آنکه بمیرانندت و مبدا و منشا حیات آنانند که چنین مردهاند... 20فروردین س
7⃣1⃣0⃣1⃣ #خاطرات_شهدا🌷
💠شهیدی که با حضرت زینب(س) در جبهـه دیـــدار داشت
✍همسر بزرگوار شهید برونسی:
یکبار خاطره ای از جبهه برایم تعریف میکرد
میگفت:
🌷کنار یکی از زاغه های #مهمات سخت مشغول بودیم.
تو جعبه های مخصوص مهمّات میگذاشتیم و درشان را می بستیم.
گرم ڪار یکدفعه چشمم افتاد به یک خـانـم #محجبـه که چادری مشکی داشت،
پا به پای ما مهمات میگذاشت توی جعبه ها.
🌷با خودم گفتم حتما از این خانمـهاییه که میان جبهه
اصلا حواسم به این نبود که #هیچ زنی را نمیگذارند وارد آن منطقه بشود.
به بچه ها نگاه کردم مشغول کارشان بودند و بی تفاوت میرفتند و می آمدند، انگار آن خانم را نمیدیدند.
🌷قضیه عجیب برام سؤال شده بود
موضوع عــادی بنظر نمیرسید.
#کنجکاو شدم بفهمم جریان چیست
رفتم نزدیکتر تا رعایت #ادب شده باشد،
سینه ای صاف کردم و خیلی با احتیاط گفتم:
🌷خانم ! جایی که ما مردها هستیم شما نباید #زحمت بکشین.
رویش طرف من نبود.
به تمام قد ایستاد و فرمود:
مگر شما در راه #برادر من زحمت نمی کشید
یک آن یاد #امـام_حسیـن علیـه السلام
افتادم و اشک توی چشمهام حلقه زد.
خدا بهم لطف کرد که سریع موضوع را گرفتم و فهمیدم جریان چیست .
🌷بی اختیار شده بودم و نمیدونستم چی بگم
خانم همانطور که رویشان آنطرف بود فرمودند:
هرکس که یاور ما باشد البته ما هم یاری اش میکنیم.
📚کتاب خاکهای نرم کوشک ص۱۶۶
#شهید_عبدالحسین_برونسی🌷
شادی روحش صلوات
🍃🌹🍃🌹
@shahidNazarzadeh