لشگر صاحب زمان کجایین⁉️
بیاین یه چیزی دارم براتون..
💢کلاسهایقرآنیبامدرکمعتبرصادرازقم"
💢کاملارایگانمخصوصشیعههایامامزمان
ویژه خانوم ها و آقایان
دختر ها و پسر ها🌸
اگه میخوای جامعه صاحب زمان و بسازی بیا
https://eitaa.com/joinchat/3593273717C6733a804cf
🔴همه دنبال مدرک معتبر آستان مقدس حضرت معصومه(س) هستن👆🏻
eitaa.com/joinchat/1663238346C8015084ebc
وظیفه ی منتظردرزمان غیبت چیست؟
سعی کنیم درزمان غیبت غرق نشیم
حواسمون به میدان نبرد وخاکریز درجنگ نرم باشه
🦋به نام خدای یکتا 🦋
🌼#گلنرگس
✨#پارت66
📚#یازهرا
_________________________
رفتم تو اتاقم
گوشیمو برداشتم ارسلان دوبار زنگ زده بود
زنگ نزدم بهش
بابام اگه بفهمه کلی باهام دعوا میکنه
تازه میگفت اگه به هم محرم باشین باید فقط دوروزی سه دقیقه جدی باهم صحبت کنید در حضور آرمان
اگه بفهمه ما ور زود سه چهار پنج بار به هم زنگ میزنیم یا پیام میدیم
اگه آرمان بهش بگه چییی
خدایااا خودت کمک کن
بابام میگفت نظر ارمانم مهمه کاش نگفته بودم بهش که با ارسلان در ارتباطم
خدایااا
خدا کنه نگه به بابام
اخرش آرمان نمیزاره که من باهاش ازدواج کنم، مطمئنم حسودیش میشه
خدایاا
اون بیچاره چه گناهی داره که منو دوست داره اون منو قانع کرده که دوسم داره
اون فقط زنگ زد ببینه برا نماز بیدار شدم یا نه،،
کاش نگفته بودم
کاش لال میشدم بابام میکشه منو
اگه شب ارمان ساز مخالف بزنه چی
تکلیف این ارسلان بد بخت چی میشه
کاش نگفته بودم کاااااششش
نماز
واااای نماز
نماز نخوندم
سریع رفتم وضو گرفتم که نماز بخونم
آرمان))
صبحونه خوردم رفتم بریم گلزار شهدا سر قبر همون شهیدی که زندگی نامشو خوندم کلی شلوغ بود
صبر کردم خلوت شه
نشستم سر قبر یه شهید چطوری که به شهادت رسید و خوندم خودم جاش گذاشتم دلم براش سوخت
از اونجا پا شدم رفتم کنار یه قبر دیگه یه مردی نشسته بود روی قبر و عکس شهید رو بوسه میزد..
گل نرگس اخریش بود که رفتم کنار اونا اقاعه
_پدر جان؟؟چکار میکنی؟؟
(اشکش در اومد، گل نرگس رو گذاشتم روی قبر نشستم کنارش
_چیشده؟
چرا گریه میکنی؟؟
-دلم برا پسرم یه ذره شده😭
_پسرتونه؟
-اره
عاشق شهادت بود..
همیشه میگفت دعا کنید شهید شم
بیست چهارساعت فقط میگفت شهادت شهادت
قسمم داد نمیشد مخالفت کنیم ما رو به امام حسین قسم داد ما رو به تک تک قطره های اشک حضرت زینب قسم داد
هممون راضی شدیم تا بره،، راضی کردن همسرش خیلی سخت بود براش تا اینکه همسرشم راضی شد.
حدود سی بار رفت سوریه و سالم برگشت
همش به امید اینکه شهید بشه میرفت و سالم برمیشت گاهی اوقات مدت زیادی میموند میگفت تا شهید نشم برنمیگردم.. تا نمیرم برنمیگردم. هر دفعه که میرفت میگفت برام دعا کنید دفعه بعد فقط یه پلاک بمونه دعا کنید دفعه میگفت دعا کنید بی سر بیام😭
خیلی دعا کردنش سخت بود برامون
رفت گفت اگه این دفعه هم برگردم قسم خورد که دیگه نمیره
مارو قسم داده بود که دعا کنیم شهید شه
نمیدونی چقدر دعا کردنش سخته
به همسرش گفت دعا بعد من برم،، دعا کرد براش..
حسین من عاشق بچه بود الان دوسال که به ارزوش رسیده شهید شده
اخرین باری که رفت متوجه شدیم خانومش بارداره بچش دختره
از قبلش فقط خودشون دوتا میدونستن
داخل یه برگه نوشته بود اگه دختر باشی
باید شجاع و نترس باشی،، مبادا نامحرم صدات و بشنوه، مبادا چادرت عقب بره..
اسمت باید یا زینب باشه یا زهرا انتخاب. بامادرته،،
اگرم پسر باشی باید مواظب مامانت باشی باید از مردم این کشور دفاع کنی
در راه جهاد خدا قدم بردار
البته مجبور نیستی ها اگه دوست داشتی فرزندم
اما همین شهادتش باعث سربلندی ما شده
(با هر جمله ای که داشت میگفت من بغضم بیشتر میشد.
بخاطر شهادت بچه شو ندید هیچ وقت..
همین جور که داشت حرف میزد
یه دختر کوچولو که به نظر میومد سه سالش باشه یه چادرنماز کوچیکم پوشیده بود دست گذاشت رو شونه ی مرده
بابای شهید بهش گفت جانم دخترم
دختره با صدای بچگونه ومظلومش گفت مامانم گفت بریم
بعد یه خانوم کاملا با حجاب اومد یه دستی روی عکس شهید کشید..
بعد که خواستن برن
خانومه به دختر کوچولوعه گفت
زهرا از بابات خدا حافظی کن بریم
دختره هم رفت دستی کشید رو عکس باباشو و عکسو بوسید..
فهمیدم که اسمشو زهرا گذاشتن
اون خانومه هم همسرش بود
همه از دختره ی کوچولو عکس میگرفتن
بهش خورامی میدادن یه اقایی یه چادر مشکی خیلی کوچک بهش داد که هم ن موقع پوشیدش مثله فرشته ها شد
یه پسره ایی رفت بهش گفت زهرا خانم میدونی من بهت مدیونم میشه منو ببخشی
بغضم بد جور شدید بود
-پسرم خدانگهدار انشاالله به حق امام حسین عاقبت بخیر شی مثل پسر من به هر ارزویی به داری برسی...
_ممنون پدر جان..
گریه امونم نمیداد تا حالا اینجور نشده بودم به هر سختی بود رفتم توماشین نشستم و گریه کردم داشتن میرفتن
بدو رفتم سمت اقاعه انگار میشناخت منو و فهمید کارش دارم..
از بین مردم اومد رفتم کنارش
-کاری داشتی پسرم
_میشه برا منم دعاکنی 😭
-چه دعایی پسرم
_میشه دعا کنی خدا منو ببخشه و قبولم کنه؟؟😭
-خدا مهربونه پسرم نگران نباش همچی درست میشه
_چشم😭
(دستشو بوسیدم..
رفتم تو ماشین کلی گریه کردم)
واقعا که اینجا ارامش بخشه
بعد از چند دقیقه رفتم بیرون یه مردی رو دیدم از پشت سر اره همون پسره بود که به زهرا کوچولو گفت من مدیونتم منو ببخش..
نزدیکش شدم
وااای خدایااا نیمااا بود که
_نیماااا
(دور برشو نگاه کرد که چشش افتاد به من)
-اوه تو اینجا چی میخوای آرمان خان
بیا بریم
🦋به نام خدای یکتا 🦋
🌼#گلنرگس
✨#پارت67
📚#یازهرا
__________________________
اون طرف بشینیم
(روی یه صندلی نشستیم)
_چرا زود تر نیومدی آرمان پدر همسر و بچه ی شهید اومدن اینجا
قبرش اونجاست
نمیدونی دخترش چقدر ناز بود ارمان
آرمان تو نمیفهمی من چی میگم، دوست داشتم با باباش صحبت کنم. نشد خیلی شلوغ بود اینجا آرمان.😭
آرمان دخترش خیلی ناز بود چادر پوشیده بود مثل فرشته ها شده بود😭
(الان میتونستم حرفاشو درک کنم
_نیمااااا😂
-زهرمار آرمان
إرمان تو نمیفهمی بخدا 😕
_اره من نفهمم 😂
_نیما میشه دیگه من نفهمو آرمان صدا نکنی؟
اسمم امیر محمده..
-چیییی؟؟؟
_من تصمیم دارم آدم شم نیما
حرفات تاثیر گذار بود
از فکر دختره اومدم بیرون
یه جورایی قانع شدم
خودم بودم امروز
اسم دخترش زهرا بود
باباش برام دعا کرد
زندگینامه بچشو برام تعریف کردم تو بیست و سه سالگی شهید شده بود
نمیدونم چم شد یکدفعه
شماره بچه ها رو پاک کردم
اما تصمیمم برا شمال رفتن هنوز سرجاشه
اما نمیخوام باهاشون باشم..
تصمیما من همیشه قطعیه
خیلی خوشحالم که میخواییم بریم مشهد..
-باورم نمیشه آرمان 😂
_همه اینا تقصیر یکی از حرفایی بود ک تو ماشین برام گفتی
تصمیم قطعیه بخدا
-چقدر خوب ولی من اصلا نمیتونم باور کنم
تو هنوز الان میفهمی چه خانواده خوبی داری..
_از چه لحاظ؟!
-حالا خودت میفهمی..
_امشب خواستگاری خواهرمه
-خب؟
_دوست ندارم باشم
از پسره خوشم نمیاد
-مگه پسر عموت نیست؟!
_نه این یکی دیگس
پسرعموم گفت نمیخواد خواهرمو
-چیییی
چطور اومد خواستگاری گفت نمیخوام
_خواهرمم نمیخواستش خب
-خب چیشد
_پسر عموم خیلی وقت بود میخواست خواهرمو، بعد بابام گفت باید بری خدمت بعد، الانم چندوقت برگشت که اومد خواستگاری نرگس دوسش نداشت شب خواستگاریش داشت گریه کرد
تا اینکه به منم گفت بعد فرداش تصادف کرد بعد رفتیم عیادتش حافظش از دست داده گفت من نمیخوام نرگسو،،
بابامم زیاد راضی نبود..
الان این خواستگارش یکی از همکلاسیاشه از دانشگاه
من خوشم نمیاد ازش خیلی بیشعوره
-چرا
_میخواد خواهرمو گول بزنه صبحی زود. زنگ بهش همش زنگ میزنه بخدا بابام بفهمه برخورد میکنه.. نمیگم به بابام چون نرگس اومد فقط به من گفت،، میترسم یه دفعه جور نشه با احساس خواهرم بد جور بازی میشه صبح که داشت حرف میزد گرفتم بلاکش کردم بیشعور نامحرمه هنوز هیچ ربطی به خواهر من نداره زنگ میزنه میگه من تو رو دوست دارم اخ هاین شعورش کجا؟؟؟؟ الان خدایی نکرده یه حسی به وجود بیاد بعد اصلا چمیدونم یه اتفاقی بیافته، خون هاسون به هم نخوره، اصلا نخواست جور شه بعدش خواهر من باید چکار کنه خیلی پروهه این پسره بابامم میگه
-خب زنگ میزنه خواهرت بگو جواب نده
_من که بلاکش کردم
الان اگه خواهرمم دلش سوخته باشه درش آورده از بلاکی این خیلی احساسیه
کلی با نرگس دعوا کردم
گفتم این با چه حقی زنگ میزنه
الان هم خواهرمم از دست من ناراحته هم من از دست اون
بخاطر یه آدم آشغال..
🦋به نام خدای یکتا 🦋
🌼#گلنرگس
✨#پارت68
📚#یازهرا
___________________
-هر چی خدا بخاد
_اون که اره ولی من از پسره خوشم نمیاد..
اتنا بهم پیام داده امروز
-آتنا؟؟
_همین دختره دختر همسایمون اسمش آتناس
-خب چی گفته؟
_گفت یه قرار بزار بیا هم حرف بزنیم
-خب تو چی گفتی؟
_از وقتی که بهم پیام داده انلاین نشدم نمیخوام با هاش چت کنم نامحرمه میدونم چت کنم حسم بیشتر میشه بهش الان سعی میکنم فراموش شه حس چند روزی سخته اما خدا بزرگه..
-اره خدا بزرگه خوب کردی که زود جواب ندادی اینطوری بهتره..
_اره جوابشو ندادم هنوز به نظرت چکار کنم این که از من متنفره
-اشکال نداره یه قرار بزار برو باهاش حرف بزن
_بعد میدونی اگه بابام بفهمه چی میشه
-بفهمه راستشو بگو نمیکشت که 😂
اصلا از کجا میخواد بفهمه
_دوست نرگسه
-ای خدا😂
_خدا کنه تا همین جاشو نگفته باشه
این دختره خیلی زبون درازه
اگه الان یه دفعه مثلا بیاییم اینجا بشینیم حرف بزنیم پس فردا میره به خواهرمم میگه داداشت منو برده بیرون 😂
-عه
خب برو به خواهرت بگو
_نه ولش کن
من دیگه کاری به خواهرم ندارم صبح ازش ناراحت شدم سر این پسره😂
-اقا😂
_بخدا اگه این داماد ما بشه من اصلا نه تو خونه خواهرم میرم اصلا کاری ندارمشون عروسیشم نمیرم...
-منم همین حس و به دامادمون دارم همیشه با من لجه😂اما چیزی نمیتونه بگه به من، چون بابام دعوا میکنه باهاش خودمم جوابشو میدم به خواهرمم گفته بود گفته بود من از نیماتون میترسم😂
گوشیت داره زنگ میخوره..
_الو
سلام بابا خوبی؟
من با نیما دوستم بیرونم چرا؟
بابا ما کار داریم نمیتونم بیام امشب
دیر میام..
چی میشه فکر کنید من نیستم 😂
اشکال نداره به جا خالی من گلنرگس بزارید😂
ارسلان میخره
نمیام بخدا
سعی میکنم
بیرون دیگه
گلزار شهداییم
باشه میام
میام تعریف میکنم
فعلا خدا نگهدار..
-باباته؟
_اره
-چی میگه؟
میگه کجایی مهمونا میان دیگه ها
گفتم بیرونم با دوستم کار دارم نمیتونم بیام
گفت نمیشه جات خالی میمونه
گفتم طوری نیست بجا من گل نرگس بزارید
گفت گل نرگس نداریم گفتم ارسلان میخره
-ارسلان کیه؟داداشت؟
_نه بابا داداشم امیر علیه اسمش
اسم همین خواستگاره ارسلان
گفت کجایی الان
گفتم گلزارشهدا
گفت از صبح کجا بودی
گفتم میام تعریف میکنم
همین
-از صبح بیرون بودی؟
از صبح تاحالا کجا بودی😂
_اومدم همین جا 😂
وای خدای من من ساعت هشت اومدم الان ساعت چهاره 😳😂
-خب اینجا اومدی چرا کلک😂
_اومدم قبر خودم مشخص کنم 😂
-به سلامتی😂
کدومه قبرت کی میای به لطف الهی تو قبرت بخوابی
_اوجا جا خالیه 😂
-تو قدت کوتاهه اونجا برا منه برا قد بلندا😂
_منم بلندم بخدا😂
تو چندی
-صدوهشتاد وهشت
_یا پنج تن😐😂
ماشالا
منم صدوهفتاو نه
-خب توهم بلندی
_خب پس تو قبره جام میشه
-نه😂
_نه خیر اون قبر خودمه دیگه حرف نباشه
-بیا جوفتمون بریم توش بخوابیم دیگه دعوا برا چی
_اصلا هرکی زود تر مرد بره بخوابه که من زود تر میمیرم
-از کجا معلوم
_دیگه
-عزیزم اون قبر برا شهیداس اصلا ما رو را نمیدن اونجا الکی خوشحال نشو
_خب میدونستم😂
-کاش مارو هم اینجا خاک میکردن چیزی نمیشد که
_بیا برو شهید شو خب
-باش بیا بریم
_بریم از یه طرفی ماشین نباشه 😂 بزنه زیرمون کنه
-چقدر حرف میزنی بیا برو
_کجا؟؟
-آدم از توبیخیال تر کجا هست؟؟
خواهرت دارن عروس میکنن تو اینجا نشستی داری با من حرف میزنی
_ن من نمیرم بدرک عروسش کنن شرش کنده شه 😂
-عجب
_مرخصی گرفتی
-اره
برو جدی آرمان
_بدم میاد
-زشته
_خودتم از دامادتون بدت میاد چی میگی
-عه😂
اشکال نداره برو آرمان
🦋به نام خدای یکتا 🦋
🌼#گلنرگس
✨#پارت69
📚#یازهرا
_______________________
_گفتم من امیر محمدم
حالا حضور منم زیاد مهم نیست اونجا
-چطور مهم نیست ناسلامتی داداش عروس میشی
_همون عروس میگه تو کاره ای نیستی، تو ازدواج کردن من😂
-عجب..
اگه یه بار دیگه زنگ زدن بهت برو
_باش
-چقدر بابات پیگیرته😂
_اره عق الان برم خونه بگم کجا بودم
-بگو گلزار شهدا 😐😂
_نهه
-بخدا من اگه دو روزم خونمون نرم هیچکس سراغم نمیگیره بعد دوروز که برم خونه تازه بهم میگن عه نیما کجا نشسته بودی من ندیدمت 😂
_ولی من هر جا برم زیر نظر خانواده هستم 😂
-یه قرار بزار با دختره برو باهاش حرف بزن
_چی بگم
-خب ببین چکارت داره
نرگس)))
قرار بود بیان یکی دوساعت دیگه خداکنه آرمان امشب همچیو خراب نکنه من مطمئنم اگه آرمان باهاش صحبت کنه همچی تموم میشه..
آرمان این ازدواجو بهم میزنه
همه داداش دارن منم داداش دارم
-نرگس چقدر خوشکل شدی دختر
¬نرگس این روسریت خیلی تو چشم میزنه عوضش کن
+امیرعلی من اینودوست دارم.
¬خوب نیست عوضش کن بازم هر جور راحتی
+عوضش نکنم ناراحت میشی؟
¬نه.
+ممنون
¬آرمان چرا نمیاد بابا؟؟
-نمیدونم میگفت کار دارم با دوستش نیما بود..
میگفت نمیام امشب
گفت گلزار شهدام خیلی تعجب کردم...
¬نیماکیه؟
+یه پسره ی...
-یکی از دوستاشه خیلی خیلی پسر خوبیه هر چی بگم کم گفتم
¬شما که بگی خوبه یعنی طلاس دیگه
-اصلا از طلا هم بیشتره
من خیلی خوشم اومده از این پسره
+بابا من موندم از چیه این پسره خوشت اومده 😂
امیر علی اصلا بدرد نمیخوره
از این پسرایی که از خط قرمز ردکردن
-نخیر من باهاش صحبت کردم خیلی پسر خوبیه
میخواییم باهاهاش همسفر شیم بعد میگی من چقدر قضاوت کردم الکی، میشناسیش اون موقع.
+یعنی چی میخواییم همسفر شیم؟؟؟؟؟؟؟
-هفته دیگه داریم یه دوسه روز همسفر میشیم
بلیط مشهد گرفتم بریم مشهد اما آرمان ونیما یکی دوروز فقط پیشمون نیستن میرن شمال باز ما خواستیم برگردیم اونا از شمال میان باهم برمیگردیم اینجا
+عق بابا این دیگه چکاریه من این پسره ی......... باشه من نمیام مشهددد
بخدا این نامحرمه من نمیام من جلو اون معذبم بدم میاد ازش من نمیاااااااامممممم من میمونم خونه امیر علیییییییی
¬ما خودمونم میاییم
+بابا من نمیخوامم بیام
بخدا این پسره خوب نیست شما چرا میگین خوبه؟؟؟؟؟؟
-دارم میگم باهاش حرف زدم میگی چرا؟؟؟
میخوای خودتم باهاش حرف بزنی؟؟
اینقدر پشت سرش حرف نزنی..
+بابا بخدا معذبم
-اون نگاه تو که نمیکنه😂
+شما از کجا میدونی😂بابا من نمیام
ارسلانم بیاد
-ارسلان چکارس دیگه
+نیما چکارس؟؟؟؟؟؟؟؟
-دوست آرمانه میخوان برن شمال
+خب بگو اونا برن شمال دیگه چرا میان با ما؟؟؟؟؟
-خب میخوان بیان مشهد
+آرمان که نمیخواد بیاد دوستشم نره
-تو چکار داری نرگس روسریت مگه امیر علی نگفت عوض کن توچشمه
+خب من رنگ روشن دوست دارم عوض نمیکنم
¬نیما بهتره یا ارسلان😂
+ارسلان دیگه
-بخدا نیما
+باباااا
¬من ندیدمش
+بهتر
-پسر گلیه
¬بابا الکی فرض کن نیما و ارسلان خواستگارا نرگسن بعد باید مجبور باشی دخترتو بدی به یکی شون کدومو انتخاب میکنی؟ 😂
-اگه به من باشه نیما رو
+بابااا اهههه
¬نیومد آرمان الان میان دیگه
-نرگس اومدن تو چای نیار
+پس کیه بیاره بابا
-آرمان بیاره
تو برو تو اتاقت اخر دفعه آرمان میگم صدات کنه بیا یه چند دقیقه بشین
+عق چه ربطی به آرمان داره اصلا!؟؟؟؟؟؟؟؟؟ خداکنه آرمان نیاد
¬مگه میشه
+نمیشه؟؟؟!؟؟؟؟
-خب ما آرمان نباشه هیچکار انجام نمیدیم
+واقعا چه ربطی ب اون داره؟؟؟؟؟؟ زندگی مننننه چرا ارمان باید تایین تکلیف کنه؟؟
-همین جور که میگی ربطی به آرمان نداره یکباره بگو ربطی به تو مامانتم نداره ربطی به امیر علیم نداره خب تو که اینجور تصمیم میگیری به حرف منم اهمیت نده
امشب هم مهریه تایین کن هم تاریخ عقد زندگی خودته
امیر علی زنگ بزن بگو آرمان بیاد
(بابام پاشد رفت توآشپز خونه
با این حرفش خیلی ناراحت شدم..
احساس تنهایی کردم
خدایا مگه من چه گناهی کردم؟؟؟؟
چراااا؟؟؟؟؟
نکنه آرمان گفته باشه
حتما گفته که اینا این کار میکنن چرا من هیچکسو ندارم؟؟؟؟)))))
¬الو
_سلام
¬سلام خوبی
کجایی بیا
_من کار دارم
¬چکار داری شب خواستگاری خواهرت؟؟؟
_بجا من گل نرگس بزارین 😂
¬نداریم
_دامادتون میاره
¬داماد ما داماد توهم میشه
_نوچ نوچ
¬بیا دیگه آرمان باباگفت..
_باشه میام
ېامۿدؿ اڋرکڹے🌹
عههههه نه بابا خوشم اومد کتاب خونامون نسب به قبل خیلی بیشتر شده👌👌👌 چشم ان شاءالله از این به بعد معر
میدونم قول داده بودم معرفی کتاب بزارم ولی یه مقدار صبر کنید ان شاءالله شروع می کنیم🌹
https://eitaa.com/EnglishskillssAskhalili
آموزش رایگان #زبان_انگلیسی
در این کانال میتونید سوال هم بپرسید😊
ٻسمـِࢪَبِ النّۅرِوالذی خَلقاڶمَہـد؎...
بخـونیمباهـم؟!😄🌷
بِـسْـم اللّٰـهِ الرَّحْـمنِ الرَّحِـیم🌺
اِلهی عَظُمَ الْبَلاءُ وَ بَرِحَ الْخَفآءُ وَ انْکَشَفَ الْغِطآءُ وَ انْقَطَعَ الرَّجآءُ وَ ضاقَتِ الاَْرْضُ وَ مُنِعَتِ السَّمآءُ وَ اَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَ اِلَیْکَ الْمُشْتَکی وَ عَلَیْکَ الْمُعَوَّلُ فِی الشِّدَّةِ وَ الرَّخآءِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ الِ مُحَمَّد اُولِی الاَْمْرِ الَّذینَ فَرَضْتَ عَلَیْنا طاعَتَهُمْ وَ عَرَّفْتَنا بِذلِکَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنّا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلا قَریباً کَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ یا مُحَمَّدُ یا عَلِیُّ یا عَلِیُّ یا مُحَمَّدُ اِکْفِیانی فَاِنَّکُما کافِیانِ وَ انْصُرانی فَاِنَّکُما ناصِرانِ یا مَوْلانا یا صاحِبَ الزَّمانِ💚🦋
الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ🌱؛
اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی💔
السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ(: 🤚🏻
الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَل✨
یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ بِحَقِّ
مُحَمَّد وَ الِهِ الطّاهِرین🌸((:
🔗جـهت سـلامتی و ظهـور امـام زمان (عـج) ،صـلواتی عنـایـت بـفرماییـد☺️‼️
التماس دعا ، رفقای جان ❤️😊
•─────•❁•─────•
@etyhhbi
لینک کانال امام زمانمون رو به دوستانتون معرفی کنید رفقا 🥰