.
📋 جبرئیلی که از او جلوه رب میریزد
#مدح_پیامبر_اکرم (ص)
#میلاد_رسول_الله
کربلایی سیدرضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
جبرئیلی که از او جلوهی رب میریزد
به زمین آمده و نُقل طَرَب میریزد
دارد از نخل خبرهاش رُطب میریزد
خنده از لعل لب «بنت وهب» میریزد
آمنه ! پرچم توحید برافراشتهای
آفرین ! دست مریزاد ! که گل کاشتهای
پیش گهوارهی خورشید ، قمرها جمعاند
ملک و حور و پری ، جن و بشرها جمعاند
بعد تو شاید و امّا و اگرها جمعاند
جلوی بتکدهها باز تبرها جمعاند
ماه و خورشید و فلک مژده به عالم دادند
لات و عزّیٰ و هُبَل ، سجدهکنان افتادند
«یوسف مکّه» شدی بس که جمالت زیباست
چهقدَر ای پسر آمنه ! خالت زیباست
رحمت واسعهای ، خُلق و خصالت زیباست
چه کسی گفته که زشت است بلالت ؟! زیباست
ای که در دلبری از ما ید طولیٰ داری
«آن چه خوبان همه دارند تو تنها داری»
هدف خلقتی و «خواجهی لولاک» شدی
«انّما» خواندی و از رجس و بدی پاک شدی
یکی یکْدانهی حق ، محور افلاک شدی
در جنان صاحب یک باغ پر از تاک شدی
ما که از بادهی پیغمبریات مدهوشیم
فقط از جام تولای تو مِی مینوشیم
تا تو هستی به دل هیچکسی غم نرسد
از کرمخانهی تو هیچ زمان کم نرسد
به مقام تو که درک بنیآدم نرسد
پر جبریل به گرد قدمت هم نرسد
شب معراج ، تو از عرش فراتر رفتی
به ملاقات علی ـ ساقی کوثر ـ رفتی
آمدی امر نمایی که امیر است علی
ولی الله وَ مولای غدیر است علی
اوج فتنه بشود باز بصیر است علی
صاحب تیغ دو دم ، شیر دلیر است علی
چه بلایی به سر اهل هنر آورده
ذوالفقارش که دمار از همه در آورده
پشت تو فاطمه و حضرت حیدر ماندند
اهل نجران ، همه در کار شما درماندند
نسل تو سبز و حسودان تو ابتر ماندند
نوههایت همگی سیّد و سرور ماندند
ای پیمبر چه نیازی به پسرها داری ؟
صاحب کوثری و حضرت زهرا داری
ای عبای نبوَی ! پنج تنت را عشق است
ای اولوالعزم ! علی ـ بت شکنت ـ را عشق است
یاس خوشبو و حسین و حسنت را عشق است
می نویسم که اویس قرنت را عشق است
بُرده هوش از سر ما عطر اویس قرنی
حرف من حرف اویس است : تو در قلب منی
زندگی تو که انواع بلاها را داشت
با وجودی که ابوجهل سر دعوا داشت
خم به ابروت نیامد ، لب تو نجوا داشت
صبرت ایّوب نبی را به تعجّب وا داشت
بُتپرستی که برای تو رجز میخوانَد
به خدا مال زدن نیست خودش میدانَد
ای که در شدّت غم «چهرهی بازی» داری
چون مسیحا چه دم روحنوازی داری
تا که چون شیر خدا شیر حجازی داری
به فلانی و فلانی چه نیازی داری؟!
کوری چشم حسودانِ زمین خورده و پست
افتخار تو همین بس که کلامت وحی است
*شاعر : #محمد_فردوسی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.👇
هدایت شده از کتیبه و پرچم باب الحرم
بسم الله الرحمن الرحیم
#پیامبر_اعظم_ص_مدح_و_ولادت
#محمد_فردوسی
جبرئیلی که از او جلوهی رب میریزد
به زمین آمده و نُقل طرب میریزد
دارد از نخل خبرهاش رُطب میریزد
خنده از لعل لب «بنت وهب» میریزد
آمنه ! پرچم توحید برافراشتهای
آفرین ! دست مریزاد ! که گل کاشتهای
پیش گهوارهی خورشید ، قمرها جمعاند
ملک و حور و پری ، جن و بشرها جمعاند
بعد تو شاید و امّا و اگرها جمعاند
جلوی بتکدهها باز تبرها جمعاند
ماه و خورشید و فلک مژده به عالم دادند
لات و عزّی و هبل ، سجدهکنان افتادند
«یوسف مکّه» شدی بس که جمالت زیباست
چه قدَر ای پسر آمنه ! خالت زیباست
رحمت واسعه ای ، خلق و خصالت زیباست
چه کسی گفته که زشت است بلالت ؟! زیباست
ای که در دلبری از ما ید طولی داری
«آن چه خوبان همه دارند تو تنها داری»
هدف خلقتی و «خواجهی لولاک» شدی
«انّما» خواندی و از رجس و بدی پاک شدی
یکی یک دانهی حق ، محور افلاک شدی
در جنان صاحب یک باغ پر از تاک شدی
ما که از بادهی پیغمبریات مدهوشیم
فقط از جام تولای تو مِی مینوشیم
تا تو هستی به دل هیچ کسی غم نرسد
از کرمخانهی تو هیچ زمان کم نرسد
به مقام تو که درک بنی آدم نرسد
پر جبریل به گرد قدمت هم نرسد
شب معراج ، تو از عرش فراتر رفتی
به ملاقات علی ـ ساقی کوثر ـ رفتی
آمدی امر نمایی که امیر است علی
ولی الله وَ مولای غدیر است علی
اوج فتنه بشود باز بصیر است علی
صاحب تیغ دو دم ، شیر دلیر است علی
چه بلایی به سر اهل هنر آورده
ذوالفقارش که دمار از همه در آورده
«اوّل ما خلق الله» فقط نور تو بود
حامل وحی خدا خادم و مأمور تو بود
یکی از معجزه ها سبحه ی انگور تو بود
دوستی علی و فاطمه منشور تو بود
ما گرفتار تو و دختر و داماد توایم
تا قیامت همگی نوکر اولاد توایم
پشت تو فاطمه و حضرت حیدر ماندند
اهل نجران ، همه در کار شما در ماندند
نسل تو سبز و حسودان تو ابتر ماندند
نوههایت همگی سیّد و سرور ماندند
ای پیمبر چه نیازی به پسرها داری ؟
صاحب کوثری و حضرت زهرا داری
ای عبای نبوَی ! پنج تنت را عشق است
ای اولوالعزم ! علی ـ بت شکنت ـ را عشق است
یاس خوشبو و حسین و حسنت را عشق است
می نویسم که اویس قرنت را عشق است
بُرده هوش از سر ما عطر اویس قرنی
حرف من حرف اویس است : تو در قلب منی
زندگی تو که انواع بلاها را داشت
با وجودی که ابوجهل سر دعوا داشت
خم به ابروت نیامد ، لب تو نجوا داشت
صبرت ایّوب نبی را به تعجّب وا داشت
بُت پرستی که برای تو رجز میخواند
به خدا مال زدن نیست خودش میداند
ای که در شدّت غم «چهرهی بازی» داری
چون مسیحا چه دم روحنوازی داری
تا که چون شیر خدا شیر حجازی داری
به فلانی و فلانی چه نیازی داری؟!
کوری چشم حسودان زمین خورده و پست
افتخار تو همین بس که کلامت وحی است
عشق تو عاشق بیتاب عمل میآرد
قمر روی تو مهتاب عمل میآرد
خم ابروی تو محراب عمل میآرد
خاک پای تو زر ناب عمل میآرد
همهی عشق من این است مسلمان توام
عجمی زاده و همشهری سلمان توام
🌹#هفده_ربیع
🌹#مدح
🎤مداح :کربلایی سید رضا نریمانی
🌙🌙🌙🌙🌙🌙🌙
جبرئیلی که از او جلوهی رب میریزد
به زمین آمده و نُقل طَرَب میریزد
دارد از نخل خبرهاش رُطب میریزد
خنده از لعل لب «بنت وهب» میریزد
آمنه ! پرچم توحید برافراشتهای
آفرین ! دست مریزاد ! که گل کاشتهای
پیش گهوارهی خورشید ، قمرها جمعاند
ملک و حور و پری ، جن و بشرها جمعاند
بعد تو شاید و امّا و اگرها جمعاند
جلوی بتکدهها باز تبرها جمعاند
ماه و خورشید و فلک مژده به عالم دادند
لات و عزّیٰ و هُبَل ، سجدهکنان افتادند
«یوسف مکّه» شدی بس که جمالت زیباست
چهقدَر ای پسر آمنه ! خالت زیباست
رحمت واسعهای ، خُلق و خصالت زیباست
چه کسی گفته که زشت است بلالت ؟! زیباست
ای که در دلبری از ما ید طولیٰ داری
«آن چه خوبان همه دارند تو تنها داری»
هدف خلقتی و «خواجهی لولاک» شدی
«انّما» خواندی و از رجس و بدی پاک شدی
یکی یکْدانهی حق ، محور افلاک شدی
در جنان صاحب یک باغ پر از تاک شدی
ما که از بادهی پیغمبریات مدهوشیم
فقط از جام تولای تو مِی مینوشیم
تا تو هستی به دل هیچکسی غم نرسد
از کرمخانهی تو هیچ زمان کم نرسد
به مقام تو که درک بنیآدم نرسد
پر جبریل به گرد قدمت هم نرسد
شب معراج ، تو از عرش فراتر رفتی
به ملاقات علی ـ ساقی کوثر ـ رفتی
آمدی امر نمایی که امیر است علی
ولی الله وَ مولای غدیر است علی
اوج فتنه بشود باز بصیر است علی
صاحب تیغ دو دم ، شیر دلیر است علی
چه بلایی به سر اهل هنر آورده
ذوالفقارش که دمار از همه در آورده
پشت تو فاطمه و حضرت حیدر ماندند
اهل نجران ، همه در کار شما درماندند
نسل تو سبز و حسودان تو ابتر ماندند
نوههایت همگی سیّد و سرور ماندند
ای پیمبر چه نیازی به پسرها داری ؟
صاحب کوثری و حضرت زهرا داری
ای عبای نبوَی ! پنج تنت را عشق است
ای اولوالعزم ! علی ـ بت شکنت ـ را عشق است
یاس خوشبو و حسین و حسنت را عشق است
می نویسم که اویس قرنت را عشق است
بُرده هوش از سر ما عطر اویس قرنی
حرف من حرف اویس است : تو در قلب منی
زندگی تو که انواع بلاها را داشت
با وجودی که ابوجهل سر دعوا داشت
خم به ابروت نیامد ، لب تو نجوا داشت
صبرت ایّوب نبی را به تعجّب وا داشت
بُتپرستی که برای تو رجز میخوانَد
به خدا مال زدن نیست خودش میدانَد
ای که در شدّت غم «چهرهی بازی» داری
چون مسیحا چه دم روحنوازی داری
تا که چون شیر خدا شیر حجازی داری
به فلانی و فلانی چه نیازی داری؟!
کوری چشم حسودانِ زمین خورده و پست
افتخار تو همین بس که کلامت وحی است
*شاعر : #محمد_فردوسی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ
@ewwmajmamolodi
#کانال_مولودی_مجمع_الذاکرین
4. او آمده.mp3
3.94M
#مدح
#میلاد_حضرت_زینب
( سلام الله علیها )
#استاد_حیدرزاده
او آمده
زمین و زمان را تکان دهد
مثل مسیح
بر تنِ هر مرده جان دهد
او آمده
که با کرمِ کِردگاریش
با نور خویش
بر سرِ ما سایه بان دهد
او آمده
که با نخی از تار چادرش
بر دوستدار فاطمه
برگِ امان دهد
او آمده
که با نفسِ مصطفاییش
قد قامتِ نماز وِلا را
اذان دهد
او آمده
پیمبرِ خورشید طَف شود
در ماجرایِ کرب و بلا
امتحان دهد
او آمده
برای حسین خواهری کند
او آمده
که خواهریش را نشان دهد
خواهر – برادری که
عزیزِ دل هم اند
تنها همین دو عاشق
و معشوق عالم اند
آئینه ی تمام کمالات مادری
یادآورِ جلال و کمالِ پیمبری
مُستجمع
جمیع صفات علی تویی
یعنی تویی علی و علی تو ،
چه باوری ؟
حیدر اگر
به شهر علوم نبی در است
بانو ! تو هم
به شهر وصالِ حسین ، دری
وقتی به رویِ
دست نبی ، گریه می کنی
چشم انتظارِ
دیدنِ رویِ برادری
در پایِ درسِ مادر خود
پا گرفته ای
بی خود نشد که
عالِمه ی آلِ حیدری
عِلم لدنّی تو
گواه کمال توست
الحق که از سلاله ی
زهرای اطهری
با نطق حیدری و
بیانات فاطمی
ویرانگر قبیله ی
شوم و ستمگری
با هر کلام خود
به عدو تیغ می کشی
در رزم خود
شبیه برادر ، دلاوری
شاعر :
#محمد_فردوسی✍
به همت جواد افشانی
#کانال_مولودی_مجمع_الذاکرین
#حضرت_زهرا_ولادت
ما شیعه ایم و شیعه ی مولا شدن خوش است
در بین نوکران علی جا شدن خوش است
دریا علی و قطره تمامی کائنات
قطره به قطره راهی دریا شدن خوش است
ما بی علی محلّی از اِعراب نیستیم
با مرتضی هر آینه معنا شدن خوش است
یک «یا علی» بگو که مسیحا دمت کنند
یک «یا علی» بگو که مسیحا شدن خوش است
قبله علی و قبله نما فاطمه بُوَد
در روبروی کعبه فقط تا شدن خوش است
سوگند می خورم به علی که در این جهان
تنها گدای حضرت زهرا شدن خوش است
سلمان شدن همان و سلیمان شدن همان
با نوکری فاطمه آقا شدن خوش است
تنها گلی که سر سبد خلق عالم است
روح دو پهلوی نبی الله خاتم است
آمد کسی که خیر کثیر پیمبر است
خیر کثیر … نه … نه … به والله کوثر است
بی فاطمه که شیر خدا همسری نداشت
بی شک و شبهه فاطمه همتای حیدر است
وقتی علی و فاطمه آیینه ی هم اند
با این حساب فاطمه هم مرد خیبر است
حتی ابونعیم و سیوطی نوشته اند :
از مریم و خدیجه و حوا هم او سر است
من مانده ام که روز جزا او چه می کند
با چادری که سایه ی صحرای محشر است
محشر مقام فاطمه محشر به پا کند
روز جزا شفاعت او چیز دیگر است
تنها نه مادر حسنین … مادر همه است
روز تولدش به خدا روز مادر است
اخلاص و قدر و فاطر و نور و تبارک ست
میلاد با سعادت کوثر مبارک است
زهرا همان که آینه ی کردگار بود
خورشید، در مقابل نورش غبار بود
سلمان چه دید؟ دید که می چرخد آسیاب
وقتی که او مقابل پروردگار بود
نُه سال نَه … که از ازل … آغاز بی زمان
حیدر،«خدای عشق»، به عشقش دچار بود
هر چار فصل عمر علی از وجود او
اصلاً خزان نداشت تماماً بهار بود
«تکبیر» و «حمد» و گفتن «تسبیح» جای خود
تسبیح او به ذکر «علی» در شمار بود
زهرا نگو بگو اسد شیر حق، علی
با تیغ خطبه اش دو جهان تار و مار بود
حامی محکم و پر و پا قرص مرتضاست
حیدر بدون فاطمه بی ذوالفقار بود
وقتی که ذوالفقار علی رام فاطمه است
حتماً «وَ إن یکاد» علی نام فاطمه است
خورشید مصطفی که ضُحایش زبانزد است
مصداق هل اتاست، عطایش زبانزد است
جبریل هم ز سفره ی او رزق می گرفت
زیرا شنیده طعم غذایش زبانزد است
بیتش شده محل عبور و مرور وحی
پیغمبر است و غار حرایش زبانزد است
حورا الانسیه شدنش جای بحث داشت
از بس که این فرشته … نمایش زبانزد است
آیینه ای که پرتو او را کسی ندید
رفته به مادرش که حیایش زبانزد است
همسایه از دعای شبش نور می گرفت
در بین خاص و عام، دعایش زبانزد است
یک پنجم زمین به صداقش در آمده
با این حساب، لطف خدایش زبانزد است
آری خدا خدایی خود را به پاش ریخت
اصلاً عجیب نیست بهایش زبانزد است
مریم اگر دو وعده غذاش آسمانی است
زهرا همیشه مائده هاش آسمانی است
ای مادری که خلقت عالم به نام توست
دنیا هنوز محو شکوه مقام توست
آدم به اسم اعظم تو ارتقا گرفت
این هم یکی ز معجزه ی ختم نام توست
«یا فاطرُ بفاطمه» ذکر گشایش است
این تازه گوشه ای ز فیوضات عام توست
ای کوثری که ساقی تو مرتضی بُوَد
تنها نه او … که کلّ جهان مست جام توست
حتّی نبی که اوج مقامش مُبرهن است
با پا شدن به پای تو در احترام توست
آیات هل اتی که نشانی ز بندگی است
یک چشمه از سحاب ثواب صیام توست
روزی سه بار کار تو شمس الضّحایی است
با این حساب رونق ما از قوام توست
یک آسیاب دستی و یک قطعه ی حصیر
این ها همان جهیزیه های امام توست ….
… این ها نشان دهنده ی زهد و کرامت است
یعنی که سادگی و قناعت پیام توست
مادر! اگر چه رنج فراوان کشیده ای
می آید آن زمان که دو عالم به کام توست
با پهلوی شکسته و کودک به روی دست
می آیی و تقاص مدینه کلام توست
این بیت آخر است نوشتم برای تو
هستی من فدای تو و بچه های تو
#محمد_فردوسی