شعرکردی#امام_زمان_عج
وِخم هجرتو اي يوسف زهرا ،چه بکم
منِ بی بال و. ایی دامن صحرا ،چه بکم
دامن پاك تونه قبلهٔ هرقلب خمين
منِ وامانده له اي واديِ دنیا ،چه بکم
تاوكِي ناله بکم له شو يلداي فراخ
چیه نالی دل م تاو ثريا ،چه بکم
بیمه آخرله خمت راهيِ صحراي جنون
دل مجنون گریدن دوري ليلا ،چه بکم
ترسم اي عمره و پايان برسه له خم ودرد
م نیم لايق ديدار تومولا ،چه بکم
تونی مولاتوشفيعِ منِ عاصي له جزا
م و بارِگُنه هه عرصهٔ عقبی ،چه بکم
#آرمین غلامی(مجنون کرمانشاهی)
#امام_زمان_عج
#ولادت_امام_مهدی_عج
#ولادت_حضرت_مهدی_عج
هردل خرسند بامهدی خوش است
لعل پر لبخند بامهدی خوش است
گفت کام عشق را شیرین کنم
بوسه ای چون قند بامهدی خوش است
تا اسیر تیغ ابرویش شدم
آنچه دل را کند بامهدی خوش است
حرف بسیار است اما دلبریست
حرف یاسوگند بامهدی خوش است
میوه ی تنها ثمر دارد ولی
میوه ی پیوند بامهدی خوش است
گرچه فرقی نیست در فرزندها
اولین فرزند بامهدی خوش است
علت لبخند طاها اوست او
آخرین فرزند زهرا اوست او
کشتی امواج، دریا مهدی است
آسمان نه عرش اعلی مهدی است
تا نوشتم ماه امشب سر زده
تو بگو خورشید فردا مهدی است
طاق دنیا ناگهان لرزید و گفت
آخرین منجی دنیا مهدی است
تاکه صد آمد نود هم میرود
آن دم اعلا مسیحا مهدی است
خواب رویش آرزوی مابود
اهل عالم یار رویا مهدی است
گفت مجنون کوری چشم حسود
کف بزن زیرا که لیلا مهدی است
شمس دلخواه بنی هاشم تویی
آخرین ماه بنی هاشم تویی
هرکه از نامش دوا برداشته
نسخه ی درمان این دلها تویی
من یقین دارم که محشر میکنی
چون شفا بردرد های ما تویی
نه فقط حُسنت حجاز و کوفه را
سرزمین شام را مولاتویی
تیر مژگانت خطا هرگز نکرد
چون کمانش سوی ما آقا تویی
در رگ تو خون حیدرجاری است
اوج ایثار و وفاتنها تویی
بر دل لشگر زدی وقت فرج
کوفه را بانگ عزا تنها تویی
درسحرمهدی موعود آمده
آخرین منجی معبودآمده
عرش وفرش امشب پریشانت شده
برسر خوان تو مهمانت شده
درقیامت با پیمبر برنخیز
بینتان جبریل حیرانت شده
معتقد هستم که با یک گوشه چشم
عالم ایجاد ، سلمانت شده
دیده و چشمت اگر لب تر کند
هر ستون انگوربارانت شده
میوه ی عمر امام عسکری
خنده کن بابا یت حیرانت شده
میرسد آوای حق ازنای تو
ای به قربان قد و بالای تو
شدعیان درقامتت قدر وجلال
دروجود اطهرت پیدا کمال
یک بشر سرتابپا خیرالبشر
درتوباشد این همه حسن وجمال
سروقدت نخل امید بشر
روی ماهت آفتاب بی زوال
هم فصاحت هم شجاعت هم ادب
درعیان قامتت قدروجلال
هرکه چشم افکند برماه رخت
گشته مبهوت ازنگاه آن جمال
هرچه دارد انبیا واولیا
دروجودت ذات پاک ذوالجلال
آن طلوع ماه شعبانی رسید
مژده مهدی ماه کنعانی رسید
-آرمین غلامی(مجنون )
#امام_زمان_عج
#ولادت
باز عالم شد مصفّا از بهار دیگری
آمده در عرش اعلا لاله زار دیگری
هم برای قلب عالم یک نگار دیگری
هم برای شیعه صاحب اختیار دیگری
کرسی عرش خدا را شهریار دیگری
اهل عالم آخرین خورشید احمد آمده
زیور دوم حسن،چارم محمّد آمده
باز شد در کلّ عالم مجلس شادی به پا
گوئیا شد بانی هر محفلی شخص خدا
باز پیچیده میان آسمان ها این ندا
بر صراط مستقیم ِ حق رسیده رهنما
آمده دنیا یگانه منجی آل عبا
اولیا را ،انبیا را ، آمده بهتر ز جان
شیعیان تبریک! آمد حضرت صاحب زمان
بر روی دستان نرجس روح تقوا آمده
آخرین دسته گل زیبای زهرا آمده
شیعیان را سرور و آقا و مولا آمده
هر دل بشکسته را روح مداوا آمده
علّت پیدایش دنیا و عقبا آمده
آمده بر سیزده دریای ایزد گوهری
بر تمام اولیا و سروران تاج سری
نیمه ی شعبان شد و ماه علی کامل شده
آمده آن که جهان بر روی او سائل شده
قبله ی دل های شیعه سوی او مایل شده
یک نگاه رحمت او حلّ هر مشکل شده
هر عمل ولله که بی حبّ او باطل شده
باز شد بر روی کلّ شیعیان باب نجات
آمده آن که شود مقبول با مِهرش صلات
آمد و شد اختری در آسمان سامرا
سوّمین فرمانروای مهربان سامرا
معدن جود وسخای بی کران سامرا
بعد بابایش حسن روح و روان سامرا
دلبر یکتای قلب عاشقان سامرا
هر که دیده روی چون ماهش شده دلبسته اش
خلقت کلّ خلائق شد به حق وابسته اش
اوست زینت بر تمام خلق،طاووس جنان
تالی قرآن، امامُ الْاِنس، بر عالم امان
صاحب دلهای شیعه،مالک مُلک جهان
سایه اش در روز محشر بر سر ما سایه بان
جنت الماوأی ایزد خاک پای مهدی است
این سر وجان،هرچه دارم من برای مهدی است
اوست نور سیزده معصوم هستی بر زمین
ذوالفقار آخر مولا امیرالمؤمنين
شیعیان را یک نخ قنداقه اش حبل المتین
خادم پیوسته اش شد حضرت روح الامین
خُلقاً و خَلقاً شده ثانیّ ِختم المرسلین
او تماماً مظهر خُلق و خصال احمد است
او امام شیعیان ،مهدیّ آل احمد است
ای که هستی بر تمام خلق رهبر العجل
ای قرار دیده ی بی تاب حیدر العجل
مادرت خوانده تو را با دیده ی تر العجل
شیعه در فقدان تو گردیده مضطر العجل
طالب خون خواهی آل پیمبر العجل
منتظر در راه تو مانده ببین پیر و جوان
الامان والامان ای حضرت صاحب الزمان
مادر غم پرورت در پشت در می خوانَدَت
بر روی سرنیزه ها رأس قمر می خوانَدَت
حنجر بُبْریده با تیر سه پر می خوانَدَت
عمّه ی مظلومه ات بین گذر می خوانَدَت
یک لب پاره میان تشت زر می خوانَدَت
عمّه ات در بزم نامحرم تو را خوانده بیا
الامان والامان ای آخرین صاحب لوا
#علی_مهدوی_نسب
#امام_زمان_عج
#ولادت
خبر رسید، سحر دیده وا کند مهدی
تمام عالمیان را عطا کند مهدی
هزار باب، ز یک باز کردنِ چشمش
دوباره باز به دین خدا کند مهدی
جهان و هر چه در آن است را کنون با خویش
به یمن مقدم خود آشنا کند مهدی
ز گوشه ی نظر کیمیایی اَش، هر آن
گره ز کارِ همه خلق، وا کند مهدی
بنام نامی حق (میم و حاء و میم و دال)
ز "اسم اعظم هو" رو نما کند مهدی
پیام آورِ قرآن عیان شده، تبریک
چه ناب، ترجمه ی "اِنَّما" کند مهدی
خوشا بصوت حجازی، دَمِ مسیحایی
که زنده از نَفَسش جانِ ما کند مهدی
ولایتش چو علی نُه فلک فراگیر است
به غمزه ای، نظر "هل اَتا" کند مهدی
سُرور زائدِ وصفی ز فیض میلادش
به قلبِ فاطمه و مصطفا کند مهدی
به انتظار همه مومنان دهد پایان
پر از نشاط، دل مرتضا کند مهدی
برای حضرت مهدی دعا کند نرگس
برای حضرت نرگس دعا کند مهدی
شهادتین، بصوتِ جلی چو میگوید
اصولِ دینِ خدا را نوا کند مهدی
چو اهل عرش به دیدار یار مشتاقند
نظر ز لطف، به اهلِ سما کند مهدی
به ساعتی ز برِ مامِ خویش غائب شد
که زود، طاعتِ امرِ خدا کند مهدی
عروجِ خویش به حق را، بهانه سازد تا
گریزِ روضه ی کرب و بلا کند مهدی
بگوشِ حضرت نرگس، رباب را گفتند
که دردِ هجرِ ترا، خود دوا کند مهدی
چو شیرخواره ی اربابِ تشنه، تشنه نماند
لبش به آب فرات آشنا کند مهدی
امام عسکری از تربتِ حسینش داد
که شاهِ کرب و بلا را صدا کند مهدی
همیشه زمزمه ی کربلا کند مهدی
هماره گریه ی صبح و مسا کند مهدی
همینکه تکیه به کعبه زند، پس از تکبیر
تمام اهل جهان را صَلا کند مهدی
" اَنابنُ فاطمه" میگوید و " انابنُ حسین"
به عهد خویش همانا وفا کند مهدی
هَلا هَلا همه ی طالبین خون حسین!
همه بگوش! شما را صدا کند مهدی
قسم بخون حبیب خدا ، باذن الله
که حق خون خدا را ادا کند مهدی
بجان مادر پهلو شکسته اَش سوگند
قیامتی به مدینه بپا کند مهدی
جواب سیلی اعداست، سیلی محکم
چو یک اشاره، به دو بی حیا کند مهدی
چنان بصورت آنان زند بدست خدا
که کائنات بگوید: چِها کند مهدی
ز غاصبان بستاند حقوقِ زهرا را
ز اَغنيا فقرا را جدا کند مهدی
چنان ز اَهلِ جفا انتقام گیرد که...
دلِ نفوس، برون از عزا کند مهدی
به تیغ حیدری اش، خون خصم میریزد
به آل بوسفیان حمله ها کند مهدی
سلاح جبهه ی مستکبرین شود نابود
به جبهه ی ضعفا اعتنا کند مهدی
همینکه دولت زهرائیان دهد تشکیل
حکومت علوی را بنا کند مهدی
عدالتِ علوی را سراسری سازد
به جدِّ خویش علی، اقتدا کند مهدی
هم از یهود کُشَد، هم ز خیلِ آلِ سعود
مُسامحه به ستمگر، کجا کند مهدی
يمن! بمان که تو پیروزِ صحنه ی جنگی
عراق و سوریه را بی بلا کند مهدی
دگر کلیدِ حرم را به شیعه بسپارد
سفر بسوی دیارِ رضا کند مهدی
همه هُموم و غُموم از قلوب بِزداید
قلوب را به خودش مبتلا کند مهدی
عقول کامل از او میشود به صبح ظهور
عموم را همه دور از خطا کند مهدی
به همتش همه احکام میشود احياء
حلال را ز حرام انقضا کند مهدی
نه ظلم میشود آنروز بر کسی هرگز
نه رحم بر سپهِ اَشقیا کند مهدی
جهان شود همه روشنتر از صَلاتِ ظهر
چو زلف در شبِ تیره رها کند مهدی
برای پای رکابش همه مهیائیم
بدان امید که ما را سوا کند مهدی
هنوز روز دفاع از حرم، به امر ولی است
مدافعانِ حرم را ندا کند مهدی
هنوز یاد شهیدان ما چراغ رَه است
بخاطر شهدا یاد ما کند مهدی
#محمود_ژولیده
#امام_زمان_عج
#ولادت
دریچه های شعور مرا به هم زده اند
حقایقی که به روی دلم قدم زده اند
مرا مجادلهء واژه ها ز پا انداخت
خُرافه های جدیدی که بر سرم زده اند
دم غروب، کنار شلوغی اشیا
گرفته بود سرم را هزار و یک آیا
گرفته بود خلیجِ دلِ مرا ماتم
نگاهِ مضطربم خیره بود بر دریا
دلم چو ساحل دریا پر از تلاطم بود
خطوط جاده در اندوه چشم من گُم بود
صدای خستهء مردی مرا به خود می خواند
صدا ز سوی کسی بود یا تَوهّم بود!
صدا شبیه دعا بود در کرانهء شب
و دست مرد که میزد به روی شانهء شب...
تمام اهل زمین را به سوی خود می خواند؛
چقدر ساکت و سردید در شبانهء شب
من از کدام طرف تا صدا قدم بزنم؟
اگر شروع شوم تا کجا قدم بزنم؟
شبیه خاک شوم تا به باد دل بدهم!
و یا که آب شوم سر به صخره ها بزنم؟
شبیه جهل، خودم را سیاه می کردم
دروغ از چه؟ که حسّ گناه می کردم
همان دقیقه که از ارتفاع حیرت خود
به موجهای گناهم نگاه می کردم
صدا شبیه به نوری شد و به من تابید
به روی شانهء قلبم زد و دلم لرزید
شبیه باد، وزیدن گرفت و همچو نسیم...
به مهربانی گل های یاسمن پرسید:
چراگرفته دلت؟ مثل اینکه تنهائی
اگرچه غرق گناهی ولیکن از مائی
دلت عجیب گرفته در این غروب غریب
به جشن روشنی سرنوشت می آئی؟
صدای قلب زمین هم به گوش می آمد
و ناگهان سرِ مستم به هوش می آمد
غروب بود و شعف تازه در دلم گُل کرد
ز شهر آینه ها گُل فروش می آمد
دلم رسید به نزدیکِ مرزِ کنده شدن
در اوج عشق، دوباره شروعِ بنده شدن
صدا گرفت دو دست دل مرا پَر داد
مرا رساند به رویای یک پرنده شدن
به آسمانِ جنون رفت ناله ام، دادم
صدا زدم گل نرگس... به گریه افتادم
توباشی و همه غافل زبودنت، هیهات!
چقدر گرم تباهی است زادهء آدم
صدا زدم گل نرگس کجاست سمت ظهور؟
چقدر بی تو شود روح عشق، زنده به گور؟
چقدر بی بُرو برگرد بی تو هر جمعه
سمات و ندبه و عهد و فرج شوند مرور؟
چقدر از تنِ بی روحمان توان رفتن؟
چقدر پای پیاده به جمکران رفتن؟
چقدر کرببلا ، مکه و مدینه و طوس
بدونِ درکِ تو یا صاحب الزمان رفتن؟
چگونه میشود از غربتت فغان نکنم؟
چگونه گوش به تکذیب این و آن نکنم؟
برای این غمِ موزون چکار باید کرد
کتاب هجر ورق میخورد؟ گمان نکنم...
گشوده بال به بالا فرود یادت رفت
و از ظهور خودت هرچه بود یادت رفت
قرار ما و تو در قهقرای حادثه بود
قرار بود بیائی چه زود یادت رفت
سرود سبز مرا داس ها دِرُو کردند
سبوسِ گندم ما را عوض به جُو کردند
چقدر ریسه کشیدیم و برخی از مردم
ز بیقراری ما رد شدند و هُو کردند
الا مسافرِ شبگرد در بیابان ها
چقدر بی تو گذشتند مهر و آبان ها
برای آنکه ببینی به ما چه می گذرد
بیا تو سرزده یک روز در خیابان ها
نمی رسد به شما دردِ بی صدایی من
طنین نالهء یابن الحسن کجایی من
چرا زتو گله دارم که این مصیبت ها
بلند می شود از گورِ بی وفایی من
اگرچه راکدم و نرخ کاهشی دارم
از این ردیف، غلطهای فاحشی دارم
من از مجاورت خلوت تو می آیم
ز دستهای دعای تو خواهشی دارم؛
بیا شکستگی یاس را مرمت کن
بنای مسجد احساس را مرمت کن
بیا و تیغ به دستان انتقام بگیر
غرور حضرت عباس را مرمت کن
به نرمی قدم مرگ می رسی از پُشت
تویی که بود و نبودت تمام ما را کُشت
چه میشود گل نرگس به پای این اشعار
تبرکاً بزنی مُهر، با سرِ انگشت
#رضا_دین_پرور
هدایت شده از کانال مولودی وعروسی مجمع الذاکرین🌸
2761985 (1).mp3
10.31M
2761993.mp3
18.32M
○•🌱
🎊🎈 جشن نیمــه شعبان 🎊🎈
بسیار پرشور و جذاب
🎤 #حاج_حسین_سیب_سرخی
دریای بی کرانی 😍
👏#نیمه_شعبان🌸
#اسعدالله_ایامکم 🍃🌺
#اللهم_عجلـــ_لولیڪ_الفرجـ 🤲