💠#قسمت_دهم
💠#عشق_آسمانی
انگشتر رو تو دستش انداختم 💍
خانواده هامون اومدن کنارمون و تبریک گفتن🎊
یه پذیرایی ساده داشتیم🍰
دلمون نمیخواست اصلا تشریفاتی بشه
از سالن اومدیم بیرون👋
دلم نمیخواست حتی یک لحظه نگاهمو از روش بردارم👀
چقدر زیبا شده بود با این لباس😍
رفتیم و سوار ماشین شدیم🚗
دائم به دستم نگاه میکردم 👀
چقدر حلقه مو دوست داشتم💍
اصلا نقره بودنش برام مهم نبود🧠
برام خیلی جذاب بود😍
چند هفته گذشت و کم کم دغدغه خرید جهیزیه و اقلام تو خانواده ها شروع شد
دو نفری تصمیم گرفتیم بشینیم و از نظرمون به خانواده مون بگیم✍
یادمه از خانواده من شروع کردیم☝️
تو خانواده من همسرم صحبت کرد وگفت
من اصلا دوست ندارم شما تو زحمت بیوفتید ☺️
دوست ندارم زندگی تجملی داشته باشم
ان شاالله بعد عروسی کم کم همه چیو میخریم😍
اصلا به خودتون فشار نیارید😊
ما دوست داریم همه چی ساده و امام زمانی عج باشه😇
مادر پدرم چشمشون پر اشک شد😇
افتخار کردن به همچین دامادی و با همچین طرز فکری👌
و تشکر کردن ازش 🙏
سمت خانواده همسرم هم من صحبت کردم😊
گفتم عروسی تجملاتی نمیخوام☺️
دوست دارم ساده باشه تا ان شاالله امام زمان عج تومراسممون شرکت کنن😇
برای خانواده حاج اقا همچین خواسته ای جالب بود که یک دختر جوان برعکس دختر های دیگه میگه من عروسی تجملی نمیخوام😌
همون شب من و حاج اقا نشستیم🧐
قرار شد برای کمک کردن به خرید باهم از فردا شروع کنیم به قیمت کردن وسایل
یک دفترچه برداشتیم 📕
اول هر برگه اسم مغازه و شمارشو مینوشتم✍
بعد قیمت یخچال و گاز و تلویزیون ...
میخواستیم ببینم کجا از همه قیمت مناسب تر هست که خانواده از اونجا وسیله بگیرن👌
برای همه عجیب بود که ما چقدر اهل قناعت هستیم😇
اما ما لذت میبردیم از تک تک لحظه ها
چون اصلا برامون این چیزا مهم نبود
اینکه کنار هم بودیم مهم بود😍
موقع خرید سعی میکردیم یک جنس اولا ایرانی که هم قیمت خوبی داشته باشه هم کیفیت مناسبی داشته باشه تهیه کنیم🏠
الحمدالله تمام اقلام جهزیه ام جنس ایرانی بود و افتخار هم میکردم😌
خداروشکر کل جهیزیه تهیه شد😃
یک شب دستشو گرفتم و گفتم 🙃
عزیزم بیا😉
جلوی چشماشو گرفتم👀
تمام وسیله های جهیزیه رو چیده بودم
گفتم
ببین عزیزم!👀
همه وسیله ها اماده شده ، باورم نمیشه قراره تو خونه خودمون دوتایی ازینا استفاده کنیم😍
چشم هردومون پر اشک شد😇
دستشو گرفتم🤝
گفتم
نمیدونی چقدر ذوق دارم از اینکه با تو ، تو یک خونه زندگی کنم☺️
گفت
من خیلی بیشتر ، افتخار میکنم تو خانم خونم باشی😍.....
⬅️ ادامه داستان واقعی
#عشق_آسمانی فردا🌱
از همین کانال 👇
🔰@ezdevage_asemani
بیا که تو #پنج_دقیقه ثبت نام بشی‼️
👇👇👇👇👇
@pasokhgou_1
👆👆👆👆👆
💠#قسمت_دهم
💠#عشق_آسمانی
انگشتر رو تو دستش انداختم 💍
خانواده هامون اومدن کنارمون و تبریک گفتن🎊
یه پذیرایی ساده داشتیم🍰
دلمون نمیخواست اصلا تشریفاتی بشه
از سالن اومدیم بیرون👋
دلم نمیخواست حتی یک لحظه نگاهمو از روش بردارم👀
چقدر زیبا شده بود با این لباس😍
رفتیم و سوار ماشین شدیم🚗
دائم به دستم نگاه میکردم 👀
چقدر حلقه مو دوست داشتم💍
اصلا نقره بودنش برام مهم نبود🧠
برام خیلی جذاب بود😍
چند هفته گذشت و کم کم دغدغه خرید جهیزیه و اقلام تو خانواده ها شروع شد
دو نفری تصمیم گرفتیم بشینیم و از نظرمون به خانواده مون بگیم✍
یادمه از خانواده من شروع کردیم☝️
تو خانواده من همسرم صحبت کرد وگفت
من اصلا دوست ندارم شما تو زحمت بیوفتید ☺️
دوست ندارم زندگی تجملی داشته باشم
ان شاالله بعد عروسی کم کم همه چیو میخریم😍
اصلا به خودتون فشار نیارید😊
ما دوست داریم همه چی ساده و امام زمانی عج باشه😇
مادر پدرم چشمشون پر اشک شد😇
افتخار کردن به همچین دامادی و با همچین طرز فکری👌
و تشکر کردن ازش 🙏
سمت خانواده همسرم هم من صحبت کردم😊
گفتم عروسی تجملاتی نمیخوام☺️
دوست دارم ساده باشه تا ان شاالله امام زمان عج تومراسممون شرکت کنن😇
برای خانواده حاج اقا همچین خواسته ای جالب بود که یک دختر جوان برعکس دختر های دیگه میگه من عروسی تجملی نمیخوام😌
همون شب من و حاج اقا نشستیم🧐
قرار شد برای کمک کردن به خرید باهم از فردا شروع کنیم به قیمت کردن وسایل
یک دفترچه برداشتیم 📕
اول هر برگه اسم مغازه و شمارشو مینوشتم✍
بعد قیمت یخچال و گاز و تلویزیون ...
میخواستیم ببینم کجا از همه قیمت مناسب تر هست که خانواده از اونجا وسیله بگیرن👌
برای همه عجیب بود که ما چقدر اهل قناعت هستیم😇
اما ما لذت میبردیم از تک تک لحظه ها
چون اصلا برامون این چیزا مهم نبود
اینکه کنار هم بودیم مهم بود😍
موقع خرید سعی میکردیم یک جنس اولا ایرانی که هم قیمت خوبی داشته باشه هم کیفیت مناسبی داشته باشه تهیه کنیم🏠
الحمدالله تمام اقلام جهزیه ام جنس ایرانی بود و افتخار هم میکردم😌
خداروشکر کل جهیزیه تهیه شد😃
یک شب دستشو گرفتم و گفتم 🙃
عزیزم بیا😉
جلوی چشماشو گرفتم👀
تمام وسیله های جهیزیه رو چیده بودم
گفتم
ببین عزیزم!👀
همه وسیله ها اماده شده ، باورم نمیشه قراره تو خونه خودمون دوتایی ازینا استفاده کنیم😍
چشم هردومون پر اشک شد😇
دستشو گرفتم🤝
گفتم
نمیدونی چقدر ذوق دارم از اینکه با تو ، تو یک خونه زندگی کنم☺️
گفت
من خیلی بیشتر ، افتخار میکنم تو خانم خونم باشی😍.....
⬅️ ادامه داستان واقعی
#عشق_آسمانی فردا🌱
از همین کانال 👇
🔰@ezdevage_asemani
بیا که تو #پنج_دقیقه ثبت نام بشی‼️
👇👇👇👇👇
@pasokhgou_1
👆👆👆👆👆